کبنا گزارش میدهد؛
از رنج، محرومیت و بیآبی تا فراموشی «بیدانجیر»
3 شهريور 1399 ساعت 15:10
برای حمام و دوشگرفتن به روستای همجوار رفتهام چون خودمان آب خوردن هم نداریم چه برسد که حمام کنیم. مسئولان زیادی با ماشینهای لوکس آمدن و رفتند اما تا کنون اقدامی صورت نگرفته است.
وقتی حرکت خود را از شهرستان چرام برای طی کردن هفتاد و اندی کیلومتر شروع شد به سمت بخش سرفاریاب اینکه به یک دو راهی در اول شهر سرفاریاب به یک دوراهی رسیدیم، مسیر سمت چپ به سمت پشته زیلایی را ادامه دادیم، تعدادی روستاهای رد کردیم به راهی رسیدیم که سمت چپ تابلوی امامزاده یحیی (ع) روستای شیخ هابیل نمایان هست ،مسیر سمت راست بدون نام نشانی!
مسیر سمت راست را ادامه میدهیم بعد از طی دو کیلومتری جاده آسفالت تمام میشود و به جاده خاکی میرسیم، در همان اول شروع جاده خاکی با گیر کردن شکم ماشین و بخاطر چاله و چولهها به وضع افتصاح جاده پی بردیم.
در اولین سربالایی ماشین در حرکت دچار مشکل می شود.
به هر طریقی بود خودمان را به گردنه ملهکبگون رسانیدم که از اونجا کل منطقه بکر بیدانجیر پیدا بود، حدود ۵ تا ۶کیلومتر دیگه راه مونده بود که به روستاها منطقه برسیم، در همون اول گردنه با چند نفر از چوپانان برخورد کردیم وقتی سر صبحت باز شد گفتند ما دو مشکل اساسی داریم؛ یک همین جادهای خودتان مشاهده کردید و دیگری بیآبی، ما هر روز از صبح که بیرون میآییم، مجبوریم تا شب تاریک باز نگردیم برای تهیه آب برای گوسفندان باید به سایر منطقهها که آب دارند برویم.
بعد از گذر از بیچ بعدی شاهد راکب موتورسواری بودیم که برای تهیه دو شبکه آب به سمت گردنه روانه بود که به ما فرمود «مهمان داریم برای تهیه آب برای چای آمدهام.» در ادامه واقعا وضع جاده فجیع بود و دل و روده ما خون شد آنقدر به چاله و چوله برخورد کردیم و چندین جا مجبور به پیاده شدن شدیم تا ماشین به سنگها گیر نکند.
وقتی به اولین روستا رسیدیم کودکانی را مشاهده کردیم بشکه بدست و ساعتها منتظر یه قطره آب هستند.
بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: بچهها اینجا چکار میکنید؟
یکی از کودکان جلو آمد و گفت «منتظریم تا عصر آب باز شود و بشکههایمان را زودتر پر کنیم»، گفتم آب ندارید؟ گفت «آب کجا بود؟ این روستا که ۱۵ خانواده هستیم فقط دو لوله آب دارد که همین دو لوله فقط در طول روز به مدت بیست دقیقه باز میشود و اون یکی هم هر خانواده فقط یک بشکه آب باید پر کنند و یه قطرهای هم در آبشخور دامها کنیم»؛ نگاهم به آبشخور دامها میافتد که خشکخشک هستند و بیانگر بحران بسیار شدید بیآبی بیشتر میشوم.»
کودک دیگر جلو آمد و گفت «ما هر روز با هم دعوا و درگیری داریم بخاطر یک لیتر آب.» کودک دیگر گفت «چند روزه مادرم میخواهد برود دهدشت برای آزمایش بارداری، ولی بخاطر جاده هیچ رانندهای حاضر به اومدن به این منطقه نیست و اگر بخواهند بیایند درخواست کرایه ۲۵۰ هزار تومانی میکنند.»
کودک دیگری گفت «پدربزرگ و مادربزرگ من بیمار هستند هر ماه باید دکتر بروند،
درد بیماری یک طرف و درد هزینه درمانی طرف دیگر؛ و درد دیگری که چشم آنها را خیس میکند هزینه کرایه ماشین هست.» نوجوان دیگری گفت «ما دیگر قصد درس خواندن را نداریم پارسال که جوانان اعتصاب و ترکتحصیل کردند. چون هر روز باید تا روستای همجوار برای تهیه آب برویم و هزینهای که برای رفتن به شهر و تهیه قلم و دفتر را نداریم و پدرهایمان هم درامدی ندارند.»
در ادامه مسیر برای رفتن به روستای بعدی در بین راه به دو دختر نوجوان برخورد کردیم که از شرم خودشان را از ما قایم کردند؛ بشکههای آبی که بار الاغها بود حکایت از تلاش آنها و رفتن به منطقه همجوار برای فراهم کردن آب آشامیدنی بود. در ادامه مسیر با نوجوانی مواجهه شدیم که عمق فاجعه را بیشتر لمس کردم و به ما گفت «برای حمام و دوشگرفتن به روستای همجوار رفتهام چون خودمان آب خوردن هم نداریم چه برسد که حمام کنیم.»
در ادامه مسیر به روستای چالباغ میرسیم که بازهم اهالی آن منطقه از نبود جاده ارتباطی و نبود آب شرب در منطقه گلایه داشتند. آنها میگویند: «اگر شخصی بیمار شود باید منتظر آمدن بالگرد باشد. بیمار با هزاران بدبختی خودش را به پزشک میرساند که طی کردن همین مسیر جاده خاکی حال مریض را بدتر و شدیدتر میکند. دیگری گفت: «برای تعمیر وسایل خانگی هزینه کرایه، بالاتر از تعمیرات است.» او در ادامه گفت: «تمامی جوانان روستا، منطقه را رها کردند و در شهرها سرگردان هستند و اکثر مردم روستا بخاطر نبود جاده ارتباطی و مشکل آب آشامیدنی به حاشیه شهرها مهاجرت کردهاند.»
یکی دیگر از اهالی روستا گفت: «حدود ۸ یا ۹ سالی است که برای رساندن آب به روستاها دو مخزن منبع آبی احداث کردند و قسمتی را هم لولهکشی و چشمهای هم خریداری شده، اما طرح را نیمهتمام رها کردند و رفتند؛ الان فقط مجسمه آنها نمایان هست و مسئولان مربوطه تنها حرفی که برای گفتن دارند این است که طرح غیرکارشناسی بوده و هست. مسئولان زیادی با ماشینهای لوکس آمدن و رفتند اما تا کنون اقدامی صورت نگرفته است.»
«دانشآموزان پارسال به مدت ده روز اعتصاب کرده بودند و تمامی مدارس را تعطیل کردیم تا بلکه فریادرسی به داد ما برسد و صدای خودمان را از این طریق به گوش مدیران برسانیم تا اقدامی انجام بدهند اما مسئولان آمدن و قول دادن و عملی انجام ندادند.»
مشکلات منطقه بیدانجیر حساس و حاد است این منطقه از نبود آب آشامیدنی رنج میبرند و عدم جاده ارتباطی آنها را به سمت محرومیت شدید سوق داده است؛ نبود جاده ارتباطی و آبشرب خسارت بسیار سنگین و گرانی بر دوش مردم این منطقه گذاشته است.
منطقهای که در روزگاری، محل سکنای بیش از دو هزار نفر بوده و بخاطر نبود امکانات اولیه و حداقلی به حاشیه شهرها مهاجرت کرده و جوانانی که روستا را ترک کردهاند و اکنون جمعیت منطقه به زیر ۵۰۰ نفر رسیده و تنها منبع درآمد روستائیان چند راس دام هست که آنها هم بر اثر بیآبی تلف میشود و زحمتهای روستائیان را بر باد میرود. امیدوارم که مسئولان مربوطه هر چه زودتر تدابیری برای مردم این منطقه بیندیشند.
==================
گزارش : شیخ رضا غفارینیا
کد مطلب: 424766