خزان آسایش و وعدهها در مورزرد زیلایی / سنگینی درد زندگی و بیماری برگرده زنان / ترک تحصیل دانشآموزان و نفوذ ماهواره بر پشتبام منازل روستایی
عمدتا مناطق محروم یک دهلیز تودرتوی محرومیت هستند. وقتی می بینی جاده نیست، می بینی که آب هم نیست، بهداشت هم نیست، وضعیت اشتغال روستای محروم هم نابسامان است، گاز هم نیست، و در نهایت دانش آموزان عمدتا ترک تحصیل می کنند. هیچ برنامه منسجمی و هیچ طرح توسعه ای طراحی نمی شود، عمدتا گروه و تیمی سالی چند بار به این مناطق می روند، فعالیت های خوبی می کنند که بیشتر شبیه چسپ زخم می ماند که بعد از خیس شدن، دیگر قابلیت استفاده را ندارد، و همین می شود که متأسفانه زخم ها باز می مانند و اتفاقات ناگواری می افتد.
در مورزرد زیلایی، دخترها و پسرها لبخندهایشان شبیه ندا و سمیه و مریم و علی و محمد و سعید و ... است که در شهر زندگی میکنند، اما همه صورتهایشان زخم برداشته، سوز سرما و گرما پوست تازه و زیبایشان را سیاه و سوخته کرده، زنهای جوان سی ساله آنقدر کار کردهاند شبیه زنهای پا به سن گذاشته شدهاند، همه دستهایشان پینه بسته و زخم است. دیش ماهواره روی پشت بام خانههای روستایی بیشتر از همه توجهم را جلب میکند. البته تلویزیون آنتن میدهد ولی مردم ترجیحشان بر این است که دیش داشته باشند، نبود زیرساختهای ورزشی و تفریحات موجب شده تنها تفریح و سرگرمی مردم برنامههای سرگرم کننده ماهواره باشد.
به گزارش کبنا، عمدتاً مناطق محروم یک دهلیز تودرتوی محرومیت هستند. وقتی میبینی جاده نیست، میبینی که آب هم نیست، بهداشت هم نیست، وضعیت اشتغال روستای محروم هم نابسامان است، گاز هم نیست، و در نهایت دانش آموزان عمدتاً ترک تحصیل میکنند. هیچ برنامه منسجمی و هیچ طرح توسعهای طراحی نمیشود، عمدتاً گروه و تیمی سالی چند بار به این مناطق میروند، فعالیتهای خوبی میکنند که بیشتر شبیه چسپ زخم میماند که بعد از خیس شدن، دیگر قابلیت استفاده را ندارد، و همین میشود که متأسفانه زخمها باز میمانند و اتفاقات ناگواری می افتد که روزهای گذشته در جلوی بنیاد شهید یاسوج شاهد یکی از این اتفاقات بودیم. متأسفانه این مناطق، شبیه همین سیاههای است که من دارم مینویسم و آنگونه که باید و شاید به آن توجهی نمیشود.
به گزارش کبنانیوز، امروز پنج شنبه (13 آبان ماه 1400) برای تهیه گزارش دیگری از محرومیت مناطق دورافتاده استان کهگیلویه و بویراحمد، به همراه تیمی از یاسوج به مقصد مارگون به راه افتادم، و بعد از آن در جادهای خاکی یک ساعت و نیم به سمت روستای
مور زرد زیلایی میرویم، روستایی که همیشه با نام محرومیت به آنجا میرفتم، اما این بار زیلایی محروم، مرا به یاد شهید پرازیده و فرزندش میاندازد.
جاده و فقر
بیشترین مشکل روستاهای محروم از نبود جاده شروع میشود، مور زرد زیلایی نیز سالهای سال است که از نبود جاده رنجور است. به گفته روستاییان، جاده روستای مورزرد زیلایی بارها شن کاری میشود، ولی با شروع فصل زمستان، جاده نیمه کاره میماند، زنان روستایی می گویند «موقع مریضی و بیماری، با یک بچه کوچک در بغل، در سرمای زمستان، در برف و یخبندان در جاده گیر کرده و به روستا برگشتهاند. زنان در بین راه زایمان کردهاند و به بیمارستان و مرکز درمانی نرسیدهاند»، فقط بالگرد میتواند به این منطقه ورود کند، که آن هم در هر شرایطی قادر به نشستن نیست، و پروسه درمان را بسیار مشکل میکند.
مارگون سونوگرافی ندارد!
مارگون که عمده جمعیت آن را روستاییان تشکیل میدهد، از نظر زیرساختهای بهداشتی بسیار فقیر است، با اینکه چند سال است که شهرستان شده، ولی شهرستان شدن آن هیچ دردی را از مردم دوا نکرده. یکی از مسائلی که در خصوص بهداشت و درمان از آن می گویند نبود سونوگرافی است. یکی از روستاییان میگوید: «از مسئولان خواهش و تمنا میکنم
مراکز بهداشتی را در مناطق مورزرد بیشتر کنند. ما بخاطر سونوگرافی باید تا یاسوج برویم». یکی دیگر از مردهای روستایی میگوید: «زن باردار که نباید در شرایط مختلف خیلی تکان بخورد، باید بیشتر مراقبت کند، ولی ما مجبوریم 3 ساعت راه بخاطر
سونوگرافی به یاسوج برویم، حتی مارگون که شهرستان شده، ولی یک سونوگرافی ندارد.»
دیش ماهواره و فرهنگ / دانش آموزانی که دو سال است ترک تحصیل کردهاند
اینجا آب لوله کشی ندارد. زنها و دخترها به جای درس خواندن و مشغولیتهای دیگر، مجبورند در سرمای یخ بندان مسافت زیادی را طی کنند و بشکههای آب را روی کول ببرند. کار کردن عار نیست، ولی دخترهای روستایی در اینجا بهداشت کمی دارند و چهرههایشان تکیده شده است. با وجود نعمت فراوان آب در منطقه، مردم از آب لوله کشی محروماند.
زهرا و فاطمه و علی و سعید و لیلا و ندا و بچههای دیگر، در اینجا تا دبستان درس میخوانند، بعدش مشخص نیست که چه میشود، برخیها میروند خوابگاههای شبانه روزی، برخیها هم نمیروند. اما بچههایی که با آنها صحبت کردهام و ششم را دو سال پیش تمام کردهاند، و الان دو سال است که به مدرسه نمیروند چون خوابگاههای شبانه روزی مارگون به خاطر کرونا تعطیل شدهاند، از طرفی امکانات اینترنت هم در حد صفر است. معلمها، وقتی بارش شروع میشود دیگر نمیتوانند به روستا بیایند. همه چیز به هم پیچیده است. حالا بعد از اینکه دانش آموزان ترک تحصیل میکنند چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ دانش آموزانی که استعدادهای زیادی دارند، ولی در دوری از اجتماعات، دوری از آموزش، دوری از هر گونه امکانات ورزشی و فرهنگی، استعدادهایشان، اگر خیلی بی راهه نگویم، تلف میشود و بخصوص دخترها، که در فضای بستهتری در روستا به سر میبرند؛ دخترها اینجا از نبود معلم زن و مشاور زن هم محرومند و در صحبت با اهالی روستا درخواست معلم و مشاور زن داشتند.
وقتی میبینم که در یکی از روستاهای زیلایی، دیش ماهواره روی پشت بامها نصب است، به صحبتهای فلان مسئولی که در جمع دانش آموزان از لیبرال دموکراسی و اقتصاد اسلامی میگوید بیشتر و بیشتر میخندم و نمیفهمم چرا به جای عمل، سخنرانیهای عجیبیی میکنند که کسی متوجه منظورشان نمیشود. واقعاً آیا کمتر از این است که ماهواره فرهنگ را در روستاهای ما به انحراف میکشاند، و این سخن روانشناسان در نشستهایی در خصوص آسیبهای اجتماعی در گوشم همچنان میپیچد که میگفت «بیشتر دخترانی که با تیپ و قیافههای ناهنجار در شهر حضور پیدا میکنند، اگر به ایستگاههای حمل مسافر سر بزنید آنها را مییابید که همگی به حاشیههای شهر و روستاها برمی گردند. متأسفانه این دهلیز تودرتو نیاز به عملهایی جهادی دارد که عزم چندانی، حتی با حضور دولت جدید، در میان مدیران دیده نمیشود». نمیگویم که همه اینها به خاطر آن دیش ماهواره است، بلکه کار فرهنگی انجام نمیشود. کار فرهنگی متأسفانه در میان مردم معمولی انجام نمیگیرد. کارهای فرهنگی که مدیران ما تدارک میبینند عموماً حکومتی هستند و متناسب با مناسبتهای سررسید طراحی و تبدیل به اثر میشوند، فعالیتهایی که شاید مردم شهری مخاطب آن باشند، و ما عموماً با تفکر مرکزاندیشی، روستاها را که بخش مهمی از چرخه اقتصادی و معیشتی جامعه را تشکیل میدهند به فراموشی سپردهایم. اگر در حال حاضر فعالیتهای فرهنگی را داشته باشیم، قطعاً نیاز به فعالیت چندبرابری داریم.
انبار هیمهها برای زمستان یخبندان
چند روز پیش مسئولی از شرکت حمل و نقل فرآوردههای نفتی در استان کهگیلویه و بویراحمد گفته بود سوخت رسانی به روستاها انجام گرفته، ولی مردم مورزرد زیلایی برای حالا که بارش باران شروع شده و برای شبهای سرد زمستان نفت ندارند و با کمبود مواجه هستند، آنها هیمه کشی میکنند و سوخت خود را از هیمهها در طبیعت و چوب درختان تأمین میکنند. این روستا گاز لوله کشی ندارد و وضعیت ناگوار است.
دست دلالان آلوده به سود و رنج مردم روستایی
مورزرد زیلایی از مناطق بسیار زیبا و با مواهب طبیعی فراوان، آب فراوان و هوای مطبوع و سردی است. مردم بیشتر دامداری میکنند و این منطقه بیشترین تعداد دام در استان را به خود اختصاص داده است. ولی متأسفانه مردم مورزرد از عدم رسیدگی
دامپزشکی گلایه دارند. یکی از مردهای روستا میگوید: جهادکشاورزی مطلقاً به روستاییان توجهی ندارد، نه برای علوفه نه چیز دیگر. دامپزشکی سالانه یک سرکشی نمیکند»، او میگوید دامها گرفتار
تب برفکی شدند ولی دامپزشکی نیامده و هیچ دارویی هم به مردم نداده است. اینجا با هزار مشقت و در سرما و شرایط سخت دامپروری میشود ولی دلال گوشت را قیمتی بسیار ارزان کیلویی 30 هزارتومان میخرد و میبرد. اگر میدان دامی برای خرید و فروش وجود داشت، دامداران کمتر متضرر میشدند. همه ضرر و زیان و سختیها برای دامدار است و همه سود برای دلال، این هم از بی عدالتی معیشت و اشتغال روستا. مردمی که در برف و سرما و بیماری رنج میکشند، دام بزرگ میکنند و حاصل دستشان ارزان از دستشان میرود.
با تیمی که از صبح راه افتاده و شامل دو تیم درمانی انسانی و دامی هستند، با همراهی مسئولان ستاد اجرایی فرمان امام، مشغول خدمات رسانی هستند. دارو برای تب برفکی داده میشود، مشکلات درمانی با پزشکها و تیم همراه درمیان گذاشته میشود، واکسیناسیون میشوند، دندانهایی که درد زیادی دارند کشیده میشود، قرصهای مسکن داده میشود، صدای صلوات فرستادن و تشکر مردم حین خدمت رسانیها برای سلامتی رهبر انقلاب و روح بنیانگذار انقلاب بلند میشود. کم کم باران شروع شده، فردا هم مهمان مردم مورزرد زیلایی هستیم.