آسیبها و موانعِ توسعۀ فرهنگی/ ویروسِ کرونا و رفتارهای فرهنگیِ مردمِ کهگیلویه و بویراحمد
فرهنگ عشیرهای، مخصوصِ استان خاصی نیست و در سطوح ملی و حتی جهانی نیز این مسئله وجود دارد/ میبایست از همۀ مفاخرِ قومی و ظرفیتهای آنها در توسعۀ استان استفاده شود/ هدفِ توسعۀ فرهنگی، تقویت و حفظ وحدت، همبستگی و وفاق ملی، تقویت مشارکتِ همۀ اقوام در امور کشور، و در نهایت اعتلای دانش فرهنگی و نیل به سعادتِ همگانی و پیشرفتِ معنوی در جامعه است.
با توجه به اینکه
سلسلهگزارشهای میدانیِ کبنانیوز نشان داد: «
استانِ کهگیلویه و بویراحمد از نظر شاخصهای توسعۀ فرهنگی نسبت به سایر استانها در وضعیت نامطلوبی قرار دارد»، تصمیم گرفتیم با برخی از کارشناسان، صاحبنظران و اساتید دانشگاه در اینباره گفتوگو کنیم. دومین مصاحبۀ ما در رابطه با توسعۀ فرهنگیِ استان، با دکتر
رضا التیامینیا، عضو هیئت علمیِ گروه علوم سیاسی در دانشگاه یاسوج است که علاوه بر ترجمۀ چند کتاب، مقالات و پژوهشهایی در حوزههای مختلف علوم سیاسی انجام داده است.
پرسشهای
کبنا از دکتر التیامینیا به اینصورت بود: «تحقیقات نشان داده که استان کهگیلویهوبویراحمد در زمینۀ توسعۀ فرهنگی در ردۀ استانهای توسعهنیافته قرار دارد، نظر شما در اینباره چیست؟»، «چه دلیل یا دلایلی باعث پدیدآمدنِ این شرایط شده است؟»، «بهنظرِ شما نقش کدام عوامل، مهمتر از بقیهاند؟»، «برای برونرفت از این وضعیتِ توسعهنیافتگیِ فرهنگی آیا راهی وجود دارد؟ اگر وجود دارد، آن راه یا راهها کدامند؟»، «رفتارشناسیِ فرهنگیِ مردم استان در ارتباط با بحرانها، بهویژه بحران کرونا را چگونه توصیف میکنید؟» و در نهایت، «بهنظر شما چه باید کرد؟». دکتر التیامینیا با ارسال متنی که در زیر میآید به پرسشهای ما بهصورت مکتوب پاسخ دادند.
کهگیلویه و بویراحمد به لحاظ اغلب شاخصها، جزء برترین استانهای کشور است
در پاسخ به سؤالات شما خوبان در خصوص چراییِ ضعف شاخصهای توسعۀ فرهنگی در استان، آسیبها، مخاطرات فرهنگیِ موجود و نقش مردم یا مسئولین در این مسئله، ابتدا لازم است تعریفی دربارۀ فرهنگ،آسیبها و مخاطرات فرهنگی و نظریههای توسعه ارائه دهیم. قبل از پاسخ به سؤالات شما باید این نکته را بیان کنم که سؤال اول دارای اشکال است و اینطوری نیست که استان کهگیلویه و بویراحمد به لحاظ شاخصهای فرهنگی پایینترین امتیاز را داشته باشد، بلکه استان کهگیلویه و بویراحمد به لحاظ اغلب شاخصها از جمله همبستگی و وحدت، دینداری و دینباوری و دینیاری، مشارکت در فعالیتهای عامالمنفعه و عمومی، مشارکت سیاسی، دفاع از ارزشهای اسلامی و استقلال کشور، مبازه با استبداد و استعمارگران و حضور در دفاع مقدس، جزء برترین استانهای کشور است و با وجود مشکلات اقتصادیِ فراوان در حال حاضر یکی از موفقترین استانها به لحاظ رعایت دستورالعملهای بهداشتی در خصوص مبارزه یا بیماری کرونا میباشد. اغلب مردم شریف استان مسئولیتپذیری، روحیۀ تعهد و رعایت حقوق دیگران را سرلوحۀ کار خود و سبک زندگی جدید خود قرار دادند. موارد استثنایی از رفتارهای غیرجامعه پسند مربوط به استان خاصی نیست و در همۀ استانها وجود دارد؛ از بازیکنان فوتبال گرفته تا برخی مراسمات عزا و شادی در سراسر کشور.
هدفِ توسعۀ فرهنگی در کشور و در سطح استان، تقویت و حفظ وحدت، همبستگی و وفاق ملی، تقویت مشارکتِ همۀ اقوام در امور کشور، ازبینبردنِ زمینههای تفرقه، اختلاف، تجزیهطلبی و جلوگیری از تبدیلِ مسائل قومی به تهدید برای امنیت ملیِ کشور و در نهایت اعتلای دانش فرهنگی و نیل به سعادتِ همگانی و پیشرفتِ معنوی در جامعه است. در اروپای قرون وسطی، مراد از فرهنگ، پرستشِ مذهبی بود. در قرن 18 به بعد در اروپا، فرهنگ را بهمعنیِ پیشرفت فکری و اجتماعی بهطور عام معرفی کردند. عدهای فرهنگ را مجموعهای از دستاوردهای مادی و معنوی میدانند که از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود و برخی نیز معتقدند فرهنگ مجموعهای از معارف، معتقدات، تکنیکها، هنرها، قوانین، سُنَن، اخلاق و تمام عادات و ضوابطی هستند که انسان بهعنوان عضوی از جامعه آن را از جامعۀ خود میگیرد و در قبالِ آن جامعه تعهداتی به عهده دارد (روحالامینی، 1370: 147). مهمترین دستاوردی که جامعۀ بشری از طریق آنها بر جامعه و محیطِ خود تأثیر میگذارد، فرهنگ و جهانبینیها هستند. در حقیقت، فرهنگ نحوۀ زندگی و مشابهتهای رفتاریِ یک گروه یا جامعۀ انسانی است که آنها را از دیگر گروهها متمایز میکند و بخشی از بایدها و نبایدها و هنجارهای جامعه را شکل میدهد.
الگوی توسعه به سبکِ غربی و معضلاتِ همراهِ آن (موانعِ توسعۀ فرهنگی)
نظریههای توسعه به دو دسته تقسیم میشوند: نظریات خوشبینانه و نظریات بدبینانه. بر اساس نظریات خوشبینانه امکان توسعه برای همۀ جوامع وجود دارد. نظریههای بدبینانه، برخی از جوامع را بهدلیل شرایط فرهنگی، اقلیمی و تاریخی برای ورود به مسیرِ توسعه، مناسب نمیبینند و از نظر آنها دستیابی به توسعه برای همۀ جوامع امکانپذیر نیست (ساعی، 1388: 4). بر مبنای نقش فرهنگ، انسانی فعال، برنامهریز و برخوردار از انعطاف شکل میگیرد. عقلانیشدن، جامعهپذیری، انضباطپذیرشدن، قابلیتِ پیشبینی و کنترِل زندگی، تسلطِ بیشترِ انسان بر طبیعت و مبارزه با خرافات، از مهمترین ابزارهای بهینهسازِ محیط زندگیِ انسان و از شاخصهای مهمِ توسعۀ فرهنگی است (اغلبِ مردمِ استان در این شاخصها وضعیت مطلوبی دارند). در مجموع در تمام جوامع بشری در سطح جهان، در مقام اجرا، استدلال راه ندارد و انسانها با توجه به عادات، عرف، باورها و اعتقادات و پایگاه اقتصادی و اجتماعیِ خود (یعنی فرهنگِ خود) آنها را انجام میدهند و اگر ظرفِ فرهنگیِ مناسب برای ظهورِ توسعه مهیا نباشد، تحول و توسعه روی نخواهد داد ( موسایی، 1389: 124). لذا اصلاحِ دیدگاههای فرهنگی میتواند امکان ظهورِ توسعه را در بین ملت یا در جامعه فراهم کند. ظهور فرهنگِ پیشرفتگرا، علمی و دینی میتواند نامساعدترین شرایطِ طبیعی و بدترین اقلیمها و بدترین آداب و رسوم را به نفع خود مهار نماید. مراد از مطالعۀ مخاطرات و آسیبهای فرهنگی، مطالعه، شناخت و ریشهیابی نابهنجاریها، مسائل و مشکلات فرهنگی به منظور بازنگری، بازسازی و تغییر در حرکت توسعۀ فرهنگی است. یکی از علتهای وجود برخی آسیبهای فرهنگی در جامعۀ ما، رسوخ و نفوذ ارزشها، جهانبینی، تکنیکها و وسایل مادیِ جهان غرب در جوامع سنتی و دینیِ ماست که سبب تضعیفِ فرهنگِ دینی و سنتیِ این جوامع شده است.
این شرایط باعث شده است فرهنگِ جامعه دچار بیهنجاری شود و متعاقبِ آن، افراد ندانند که نقطۀ مطلوبِ ارزشها کجاست و در اینخصوص دیگر مبانی ثابت و محکم نداشته باشند. بدینوسیله جامعۀ ما در معرض خطرِ آسیب قرار میگیرد (لشگری تفرشی و احمدی، 1395: 154-155). در این فضای سکونتگاهی یا در چنین جوامعی، آسیبهای اجتماعیِ متعددی همچون ناامنی، اعتیاد، مواد مخدر، الکلیسم، روسپیگری، طلاق، افزایش خودکشی و بهطور کلی مخاطرات انسانی بروز میکند. این معضلات در سراسر کشور و در استان کهگیلویه و بویراحمد نیز مشاهده میشود. مدرنیزاسیون به سبک غربی، در تضاد و کشمکش با روشها و سنتهای فرهنگی و مذهبیِ جوامع است.
پیامد صنعت فرهنگیِ غربی، تطبیق و تسلیم است و مانع تصمیمگیری آگاهانه و مستقلِ افراد میشود. اگر نهادها و ساختارهای فرهنگیِ ما توانِ روزآمدسازی و ارائۀ ارزشها و هنجارهای متناسب با شرایطِ جدید را نداشته باشند. فرهنگِ ما پویاییِ خود را از دست میدهد و مخاطراتِ انسانیِ فوق گسترش خواهد یافت.
علتِ دیگرِ ضعفها یا موانع توسعۀ فرهنگی این است که اگر توسعۀ فرهنگی نابهنجار و ناعادلانه باشد موجبِ تنشها و فشارها در جامعه میشود و در نتیجۀ این معضل، بخشهایی از جامعه احساسِ تنش و محرومیت میکنند و پدیدهای بهنام
تأخرِ فرهنگی ایجاد میشود. در مرحلۀ بعد، وقتی توسعۀ فرهنگیِ ساکنانِ جامعه بسیار نابرابر باشد، موج تحقیرهای شدید از سوی انسانهای ساکن در مکانهای برخوردار، بهسمت فضاهای کمترتوسعهیافته روان میشود که به آن
فرهنگِ تخریب میگویند. بهعبارتی مکانهای بهتر و برخوردار، به دیگر مکانهای کمترتوسعهیافته و نابرخوردار، به دیدِ تحقیرِ مینگرند. در این جوامع همچنین خرافات از پایداری، قوام و دوامِ بیشتری برخوردار است و شدت و ضعفِ اعتقاد به خرافات و شایعات، همبستگیِ زیادی با میزان توسعهیافتگیِ مناطقِ مختلفِ کشور دارد (همان: 156). استانِ کهگیلویه و بویراحمد و سایر استانهای کشور چون دچار عقبماندگیهای تاریخیِ قبل از انقلاب اسلامی بودهاند، لذا محرومیت و احساسِ محرومیت نسبی در استان وجود دارد. بخشی از این محرومیتها به فقر و مشکلات اقتصادیِ مزمن برمیگردد. برخی هم ناشی از عدمِ داشتنِ فرهنگِ کار وتلاش و روحیۀ اقتصادی در بخشی از جامعه است. مثلاً وامهایی که برخی دستگاهها تحتِ عنوان تولید و ایجاد اشتغال به برخی از افراد میدهند، بهطور دقیق در جای خود هزینه نمیشوند و سر از بازار دلالی درمیآورد و این نگاه در بین برخی از جوانان وجود دارد که رهِ صدساله را یکشبه باید طی کرد و کمتر تن به کار و تلاش و سرمایهگذاری در بخشهای تولیدیِ جامعه میدهند.
یکی دیگر از معضلات یا آسیبهای فرهنگی در استانِ کهگیلویه و بویراحمد، بحرانِ معنا و هویت است. هویت به دنبال پرسش از ماهیت انسان و جهان است، اما معنا به دنبال پاسخ به نیازها و رنجهای آدمی است. کسی که معنایی در زندگی ندارد نتوانسته است (یا نمیتواند) دردها و رنجها و شیوۀ زندگیِ خود را در جهان توجیه کند. چنین فردی اصلاً نمیخواهد جهانشناسی یا انسانشناسی کند یا زندگیِ اجتماعی را بشناسد. او صرفاً میخواهد به دغدغههای خود در موردِ چرایی زندگی و چراییِ درد و رنجش پاسخ دهد (پایگاه حوزه، 134: 1). برایناساس، افرادی که دچار بحرانِ معنا و هویت هستند فکر میکنند اگر داشتهها و ثروتهای مادیِ بیشتری داشته باشد، معنای بهتری خواهد داشت. غافل از آنکه معنا بیشتر با کیفیت سروکار دارد نه با کمیت. الأن برخی از افراد در جامعه، گرفتارِ این معضل هستند و چون گرفتارِ بحرانِ معنا هستند نمیتوانند بهخوبی در برابر مشکلاتِ زندگی مقاومت کنند و خیلی زود دچار ناامیدی و یأس میشوند. چون معنا را در داشتههای مادی و تکاثرِ ثروت میداند، لذا نمیتوانند به آرامشِ خاطر و یقین در این جهان دست یابند و مدام دچار اضطراب، تنشهای روحی و روانی و افسردگی میشوند و در نهایت اقدام به خودکشی میکنند یا به اعتیاد روی میآورند.
از دیگر موانع یا آسیبهای توسعۀ فرهنگی در جامعۀ ایرانی و استان کهگیلویه و بویراحمد، وجود باورها و تصورات قالبی است. تصورات قالبی معمولاً قضاوتهای ساده، بررسینشده و غالباً نادرست در باب گروههایی از مردم یا جوامع یا وقایع مختلف است. تصوراتی که اقوام، گروههای مختلفِ قومی، نژادی و مذهبی از یکدیگر دارند، از عوامل مهمِ تقویت یا ضعفِ همبستگی و همدلی در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و مبنای تعاملِ افراد با یکدیگر است. البته عوامل مختلفی همبستگی و همدلی و انسجامِ درونیِ جامعه را به چالش میکشد، ولی یکی از مهمترینِ این عوامل، همین تصورات و ادراکات قالبی است. در همۀ جوامع، تصورات قالبی یا عقاید قالبی وجود دارد؛ گاهاً این تصورات، موجب نزاعهای طایفهای، کشتارهای دستهجمعی و افراطگرایی میشود. یکی از پیامدهای تصورات و باورهای قالبی، رواج قانونگریزی، بیاعتمادی به مسئولان و تضعیفِ همبستگی در جامعه است. شخصی یا گروهی که در ذهن خود از ملتی، قومی یا گروهی تصویری میسازد که واقعی نیست و سعی در تعمیم دادن آن به کلیتِ آن جامعه یا قوم دارد، گرفتار تصورات قالبی است. رسوبات حکومتهای ملوکالطوایفی یا خانخانی، باعث تداوم تصورات قالبی است. شخصیت اقتدارگرا و برخی باورهای نادرستِ قبیلهای، ناشی از همین رسوباتِ حکومتهای ملوکالطوایفی و فرهنگ عشیرهای است. این
فرهنگ عشیرهای مخصوصِ استان خاصی نیست و در سطوح ملی و جهانی این مسئله وجود دارد. در چنین جوامعی، بررسیهای تاریخی نشان میدهد خوانین، رؤسای ایلات و طوایف با هر چیزی که قدرت آنها را محدود میکرد، مخالف بودند. بهعنوان مثال، در زمان مشروطیت، آنقدر ناامنی و بیثباتیِ سیاسی و هرجومرج بر کشور حاکم شد که مردم از مشروطیت ناامید شدند. فرهنگ عشیرهای و حکومتهای ملوکالطوایفی و پراکندگیِ مراکزِ قدرت، مانع شکلگیریِ قدرت واحد در کشور شدند. در مدت 15سال که از مشروطیت میگذشت دخالت خوانین و حکومتهای ملوکالطوایفی و رؤسای ایلات و مهمترازهمه دخالت دولتهای روسِ و انگلیس در امورِ کشور، به هرجومرج و بیثباتیها دامن زد و در این مدتِ 15ساله، حکومت مشروطه بیش از 50 بار دولت و کابینه عوض شد و دولتِ مشروطیت چون با عدم تمرکزِ قدرت روبهرو شد نتوانست دولت-ملتِ یکپارچه ایجاد کند. چون شاهد خودسریِ رؤسای ایلات و حکومتهای ملوکالطوایفی و دخالت انگلیس و روس بودیم. رؤسای ایلات و خوانینِ بسیاری خود را رقیبِ دولتِ ملی میدانستند. لذا مشروطیت را به شکست کشاندند و مانع توسعۀ سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ کشور شدند.
عملاً بهخاطر رواجِ ناامنیها، حکومتِ مشروطیت، تنها بر بخشِ کوچکی از کشور حکومت میکرد. این نظامِ ایلیاتی هم باعث سرکوب استعدادهای جوانان و نابودیِ نوآوریها و خلاقیتها میشده است. در زمان مبارزاتِ مردمِ ایران برای ملیشدن صنعت نفت بهخاطر دخالت انگلیس در امور مختلف کشور، و تفرقه بین رؤسای ایلات و خوانینِ منطقه، باز هم این استانها (کهگیلویه و بویراحمد، فارس و خوزستان) نتوانستند نیروی واحد سیاسیِ قدرتمندی برای دفاع از نهضت ملیشدن صنعت نفت تشکیل دهند و با تفرقه و دودستگیای که بهوجود آمد، عدهای طرفدارِ دربار و انگلیس و مخالفِ ملیشدنِ نفت و عدهای هم موافقِ ملیشدن صنعت نفت و در کنار دکتر مصدق برای ملیکردن صنعت نفت و استقلال کشور مبارزه کردند. چنانچه عشایر و رؤسای ایلات، فریب دسیسههای دربار و نیروهای وابستۀ دربار در استانهای فارس،کهگیلیویه و بویراحمد و خوزستان را نمیخوردند و با هم متحد میشدند، میتوانستند متحد شده و تهران را فتح و نهضت ملیشدنِ صنعت نفت را احیاء میکردند و دولتِ مردمیِ آقای مصدق و آیتالله کاشانی را به قدرت برمیگرداند. ولی تفرقه و چنددستگی بین رؤسایِ ایلات و نفوذ عوامل انگلیس و دسیسههای آنها، مانع از شکلگیریِ نیروی متحد سیاسی در این استانها شد و بارِ دیگر ضربۀ مهلکِ دیگری بر فرایند توسعه و استقلال کشور وارد آمد. امروزه، رسوباتِ نظام ایلیاتی و حکومتهای ملوکالطوایفی در استان، باعث شکلگیری و تداوم برخی از آسیبهای فرهنگی نیز شده است. این نوع نظام اقتدارگرای محلی، باعث نادیدهگرفتنِ حقوق زنان، دختران و نوجوانان میشده است و برخی از رسوباتِ نظام ایلیاتی در جامعۀ امروزِ استان همچنان مشهود است. بهطور مثال، یکی از تأثیراتِ سوءِ نظام ایلیاتی بر استان، سرکوب حقوق زنان و دختران است. پس از انقلاب اسلامی، به برکت انقلاب اسلامی، خیلی از دختران و پسران به ادامه تحصیل پرداختهاند و در مجامع علمی به آنها محترمانه نگریسته میشود؛ باسواد شدند و شاهد تحرک اجتماعیِ گستردۀ طبقات و اقشار مختلفِ استان هستیم. ولی برخی از این افرادِ تحصیلکرده، وقتی به جامعۀ محلیِ خود برمیگردند، حقوقِ آنها توسط ساختهای محلی نادیده گرفته میشود و فشارهای روحی و روانیِ زیادی را متحمل میشوند و میل به خودکشی در برخی افراد را تشدید میکند. مثلاً
رسمی به نام خونبس یکی از ظلمهای تاریخی در حق زنان بوده است.
ممکن است بهطور استثنایی برخی از این نوع ازدواجهای تحمیلی فرجام خوبی داشتهاند، ولی اکثریتِ این نوع ازدواجهای تحمیلی که بر اساس سنتهای محلی و قومی شکل میگرفته است، فرجام ناگواری را برای این دسته از زنان رقم زد. بعد از انقلاب اسلامی ایران، بهواسطۀ معارف والای اسلامی و محتوای فرهنگی انقلاب اسلامی ایران و گسترش زیرساختهای آموزشی و بهداشتی و فرهنگی در کشور و استان، این مشکلات به حداقل رسید. اما
برخی از رسوباتِ نظام ایلی همچنان به قوت خود باقی هستند.
پاندمیِ کرونا و رفتارشناسیِ فرهنگی
شیوعِ ویروسِ کرونا، باعث تغییر در سبکِ زندگی بسیای از افراد شد.در چنین شرایطی، روشهای مراسمات عروسی، عزا و میهمانی و سایرِ شادیها، میبایست دگرگون شود. این مختصِ یک جامعه یا استان نیست. بااینوجود، بهدلیلِ عادات دیرینه و شیفتگیهایی که همۀ ما به برخی از چیزها داریم، کمتر به دستورالعملهای بهداشتی توجه میکنیم. استان کهگیلویه و بویراحمد بهرغم مشکلاتِ اقتصادی و معضلِ بیکاری، یکی از موفقترین استانها در مدیریتِ بیماریِ کرونا بوده است و این مُیَسَر نمیشد مگر با همدلی، تعهد و مسئولیتپذیریِ مردمِ شریفِ استان و مسئولان، بهویژه کادرِ فداکار و دلسوزِ درمانیِ استان. باوجود برخی انتقادها از برخی رفتارها همچون عدم رعایتِ فاصلۀ اجتماعی در برخی مراسمها، اکثریت مردمِ استان به دستورالعملهای بهداشتی توجه کردند. بهدلیل عادات دیرینه و خستگیِ مردم و طولانیشدنِ بیماریِ کرونا، گاهاً اتفاق میافتد برخی از این دستورالعملها نادیده گرفته میشود و چون شرایط فرسایشی شده است برخی از افراد پس از مدتی خسته میشوند و به سبک زندگیِ قبل از کرونا رجوع میکنند. این روحیۀ برخی از مردم را نمیتوان معیار و شاخصِ عدم توسعۀ فرهنگی تلقی کرد، چون مختصِ یک استان یا قومِ خاص یا حتی یک فرهنگِ خاص نیست و در تمام استانهای کشور، بخشی از افراد به دلایلِ مختلف، این دستورالعملها را رعایت نمیکنند یا جدی نمیگیرند. در هر صورت، میبایست با کارهای فرهنگی و اقناعی، سبکِ زندگی و روشِ مراسمِ عزا و شادیها را تغییر داد. مراسمات عروسی هم یکی از مراسمات دیرینه و نهادینهشده است و در تمام استانهای کشور از شمال و جنوب تا شرق و غربِ کشور، این مراسمها در حال برگزاری است و میطلبد متولیانِ این مراسمات، به دستورالعملهای بهداشتی توجهِ جدی نمایند. این پدیده مخصوص استانِ خاصی نیست. برخی از رفتارهایی که غیرجامعهپسند بهنظر میرسد، ناشی از عادات و سُنَنِ محلی است. وقتی یک مسئلهای یا یک بیماری، فرسایشی شود و همهچیز عادی جلوه داده شود، مردم هم کمکم خسته میشوند و کمتر توجه میکنند. اگر بازیکنانِ فوتبال و مربیان تیمهای ورزشی را ببینید غالباً بدون توجه به دستورالعملهای بهداشتی به همدیگر دست میدهند و همدیگر را در آغوش میگیرند. نمونۀ دیگر این است که تلفات ناشی از بیماریهای قندی و مصرفِ موادِ قندی، بیشتر از کروناست و پزشکان مدام توصیه میکنند مصرفِ قند را به حداقل برسانند. ولی بهجرأت میتوان گفت اغلبِ مردم در ایران و جهان، این توصیه را نادیده میگیرند. یا توصیۀ پلیس به الزامِ بستنِ کمربند ایمنی، ابتدا بهصورت توصیهای بود، بعد دولت با اِعمال قوانین و جریمه، همۀ مردم را ملزم به بستن کمربندِ ایمنی کرد. برگزاریِ مراسماتِ شادی و عزا در همۀ استانها وجود دارد و مختصِ استانِ خاصی نیست. لذا نمیتوان گفت که فقط در یک استانِ خاص این مسئله وجود دارد. پس این موارد و عدم توجه به توصیۀ پزشکان در همۀ جوامع وجود دارد و مختصِ استان یا جامعۀ خاصی نیست و استانها و جوامعی که بیشترین تلفات را دارند و در وضعیتِ قرمز قرار دارند، قطعاً به این توصیهها کمتر توجه کردند. دلایل آن هم فرق میکند. برخی بهخاطر عادتها و مناسباتِ نهادینهشده و دیرینه است. برخی بهخاطر خستگی و طولانیشدنِ بیماری کرونا است. برخی هم بهخاطر مشکلات اقتصادی و اقتضائات معیشتی است و برخی به دلایل روانشناختی است. در خصوصِ رعایت مصرفِ مواد قندی هم وزارت بهداشت میتواند حدود 20 درصد بر تولیدِ مواد قندی و نوشابههای گازدار مالیات وضع کند. در خصوصِ رعایتِ دستورالعملهای مبارزه با کرونا در کنار فرهنگسازی و آموزش، دولت میتواند به برخی قوانین و اِعمال جریمهها متوسل شود و مناطقی که در کشور در وضعیت قرمز قرار دارند، بیشتر به اِعمال جریمهها بپردازد. لذا در استانهایی که در وضعیت قرمز قرار دارند، این مقررات و اِعمال جریمهها میبایست بیشتر باشد. استان کهگیلویه و بویراحمد در زمینۀ رعایت دستورالعملهای مبارزه با کرونا وضعیتِ مطلوبتری دارد و هنوز در وضعیت هشدار قرار دارد و همین نشان از سطح بالای فرهنگِ جامعهپذیری و مسئولیتپذیریِ مردمِ استان دارد و مواردِ استثناییِ عدم رعایتِ دستورالعملهای بهداشتی را میتوان با کار فرهنگی، رسانهای و نهایتاً درصورتِ تکرار با اِعمال قوانین و جریمها به حداقل رساند.
دلیل دیگرِ ضعفِ برخی شاخصهای فرهنگی در جامعه و استان، دلیلِ روانشناختی است که اغلبِ مردم گمان میکنند مرگ و بیماری و تصادف، مختصِ دیگران است و آنها دچار این مشکلات نمیشوند و لذا بیتوجه به یاد مرگ، و نکات بهداشتی بهراحتی از کنارِ این پدیده میگذرند و جانِ خود و دیگران را با خطر مواجه میکنند.
نقش حکومت و ساختارهای سیاسی در توسعۀ فرهنگی؛ «چه باید کرد؟»
امروزه حکومتها، نهادها و بازیگرانِ سیاسی از طریق برنامهها و سیاستهای خود میتوانند وضعیتِ روند توسعه را در کشورِ خود متحول کنند، یک نظام سیاسی یا یک دولت، میتواند با تغییرِ تدریجیِ یک طرزِ تفکر و ایجاد آموزههای جدید در جامعه، مسیرِ توسعه را در آن کشور هموار سازد. بهطورکلی وظیفۀ حکومت مدرن در جهان امروز، سیاستگذاری، برنامهریزی و هدایتِ منابع و ارائۀ خدمات و تأمینِ رفاه و توسعۀ کشور است. چون بر منابعِ مادی و معنویِ جامعه تسلط دارد. از عوامل و ابزارهای مؤثرِ مهندسیِ فرهنگی توسط حکومتها، میتوان از نظام آموزشوپرورش، دانشگاهها، صدا و سیما، مطبوعات، مراکز فرهنگی و سازمانِ ارشاد و تبلیغات اسلامی یاد کرد. بهعبارتی بهتر، الگوها و معنای فرهنگِ موردنظرِ ساختارهای سیاسی از طریقِ آموزشوپرورش و سایر رسانهها و نهادهای فوقالذکر منتقل میشود. تعلیموتربیت، قادر به تحریک و افزایشِ سطحِ آگاهیِ افرادِ جامعه نسبت به نیروهای مختلف جامعه و نیز عامل بارورسازیِ استعدادِ انسانیِ افرادِ جامعه است؛ این از رسالتهای مهمِ نهادهای آموزشی است. اتخاذ سیاستِ برونگرایی یا درونگراییِ اقتصادی در توسعۀ فرهنگی نیز دخالت دارد (لشکری تفرشی و احمدی، 1395: 145). لذا اجرای برنامهها و سیاستهای متوازن و عادلانه در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی در مناطقِ مختلفِ کشور، رفع زمینههای سوءِتفاهم، بیاعتمادی، احساسِ محرومیت و تبعیض و بیعدالتی و تقویتِ حسِ مشارکتِ گسترده در بین همۀ اجزاءِ جامعه، تقویت آرمانهای و ارزشهای عمومی و مشترکِ برای تقویت همگرایی میان گروههای مختلفِ قومی و مذهبیِ جامعه میتواند جامعه را در مسیرِ توسعۀ فرهنگیِ متوازن و پیشرفته قرار دهد. حفظ و تقویتِ هویت و فرهنگ اسلامی–ایرانی و تأکید بر گذشتۀ تاریخیِ مشترک، درد و رنجهای مشترکِ تاریخی با هدفِ ارتقاءِ امنیت و وحدت ملی، کشف و شناساییِ مفاخر علمی، فرهنگی و ملیِ تمام مناطق کشور و گروههای قومی در ایران میتوان به تقویت همبستگی و انسجام ملی و همزیستیِ مسالمتآمیزِ اقوام و وفاداریِ آنها به انقلاب اسلامی بیانجامد. قطعاً چنین سیاستهایی، کشور و استان را در تحققِ هرچهبیشترِ توسعۀ فرهنگی کمک میکند.
در خصوصِ استفاده از نیرویِ بومی و غیربومی در استانها میبایست بسترهای اجتماعی و فرهنگیِ هر استانی را در نظر گرفت. در استانهایی که بافتهای قومی و قبیلهای دارند، میبایست به شیوههای مختلف سعی کرد ادغام اجتماعی صورت پذیرد و شایستهسالاری و عدالت در استخدامیها، عزل و نصبها را فارغ از تعلقاتِ قومی و منطقهای معیار قرار داد. ازآنجاکه همۀ اقوام، دارای شخصیتهای علمی، ادبی، حماسی و فرهنگیِ برجسته هستند و از ظرفیتها و استعدادهای انسانی و فرهنگیِ مناسبی برخوردار هستند،
میبایست از همۀ مفاخرِ قومی و ظرفیتهای آنها در توسعۀ استان استفاده شود. از هرگونه استخدامِ موروثی و طایفهای در اداراتِ مختلفِ استان و نیز نهادهای نظامیِ استان میبایست به جد خودداری کرد، چون تیرِ خلاص به اعتماد و سرمایۀ اجتماعیِ استان میباشد.
در خصوص مبارزه با آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد، سرقت، خودکشی و روسپیگری، نهادهای مختلف میبایست فعالیتهای مختلفِ فرهنگی و آموزشی را سرلوحۀ کار خود قرار دهند. نیروهای محترم انتظامی در استان، مبارزۀ جدی و قاطعانهای را در برخورد با اشرار و قاچاقچیانِ استان در همۀ مناطق، بدون هیچ ملاحظۀ قومی و سیاسی در پیش گیرند و نهادهای نظارتی نیز اقدامات سختگیرانهتری را در اینخصوص مبذول دارند؛ چه در سطح اداری و چه در سطح عموم. مسئولانِ ادارات مختلف، چه نهادهای نظامی و چه غیرنظامی میبایست هر پنجسال نیروهای خود را پالایش کنند و افرادی که آلودۀ اعتیاد به مواد مخدر هستند را شناسایی کرده و طیِ فرایندی به اصلاحِ این روند بپردازند. متأسفانه در بسیاری از مناطقِ استان و محلات شهری، بهراحتی، مواد مخدر شیوع پیدا کرده است و همچنین سرقت و خشونت نیز در حال گسترش است و میبایست تدابیر مناسبی در این خصوص اندیشیده شود.
منابع مورد استفاده:
لشگری تفرشی، احسان، احمدی، سید عباس(1395)، اصول و مبانی جغرافیای فرهنگی، تهران: انتشارات سمت.
موسایی، میثم (1389)، دین، توسعه و فرهنگ، تهران: انتشارات جامعه شناسان.
روحالامینی، محمود (1370) مبانی انسان شناسی، تهران: انتشارات عطار.
ساعی، احمد (1388)، توسعه در مکاتب متعارض، تهران: نشر قومس.