تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۵۵
کد مطلب : ۴۳۷۶۹۱
در گفتوگو با پژوهشگر مسائل اجتماعی مطرح شد
نگاهی نو به نزاعهای دستهجمعی در استان کهگیلویه و بویراحمد / جایگزینی «طایفه دوستی» در مقابل «طایفهگرایی»
۲
کبنا ؛
ساختار فرهنگی ما منبعث شده از تاریخچهی پر از خشونت، ستیز و تقابل است که با استفاده از قواعد و منابعی مانند زبان، خاطره، فولکلور و ادبیات محلی، تاریخچهی سرشار از خشونتِ ما در گذشته را بازنمایی میکند و کنشگران و نسل امروز نیز متاثر از آن، دست به کنشگری زده و در قالبهای امروزیِ آن یعنی دعواهای خیابانی، آن را پیاده میکنند.
به گزارش کبنا، نزاع دستهجمعی همواره از آسیبهای اجتماعی بوده که در استان کهگیلویه و بویراحمد یکی از نگرانی های مردم، کارشناسان و سیاستگذاران بوده است. در طی ماه اخیر نزاع و خشونت دستهجمعی در شهر دهدشت سبب جریحهدار شدن وجدان عمومی شد، پیش از این نیز، درگیریهای جمعی و قومیتی در شهر چرام سبب خسارات جانی و مالی شدیدی شد. در بخشهای زیادی از استان کمابیش شاهد درگیریها و نزاعهای قومیتی و طایفهای بهصورت جمعی و گروهی میباشیم که نگرانکننده جلوه کرده و در نهایت این پدیده سبب کاهش امنیت اجتماعی افراد جامعه میشود.
صیاد خردمند دانشجوی دکتری جامعهشناسی مسائل اجتماعی در این رابطه در گفتوگو با کبنا به ذکر نکاتی در این باره پرداخت.
او گفت: نزاع گروهی و دستهجمعی همواره یکی از عوامل تهدید کنندهی نظم و انسجام در جوامع سنتی و عشیرهای بوده است. در ادبیات جامعهشناسی انحرافات و آسیبهای اجتماعی، منظور از نزاع دستهجمعی، درگیریای است که حداقل سه نفر در آن مشارکت کرده باشند.
مطالعات، نشان دهندهی آن است که نزاع دستهجمعی در جوامع پیشامدرن و سنتی رخ میدهد و اغلب در این جوامع ضمانت اجرایی قانون تحقق نیافته است و حقوق افراد در مقابل قانون، برابر نیست.
اگر از دریچهی «نظریهی ساختمند شدن» آنتونی گیدنز جامعهشناس معاصر به بررسی پدیدهی نزاع دستهجمعی بپردازیم میتوان آنرا عمیق تر به بحث کشاند. گیدنز معتقد است عوامل و ساختارها دو رشته پدیدهی جدا از هم نیستند، بلکه هر دو خصلت ذاتاً دوگانهای از خود نشان میدهند و ساختار اجتماعی در عین حال که با استفاده از قواعد و منابع ذهنیت و شخصیت افراد جامعه و عنصرهای انسانی را میسازد از آن نیز تاثیر میپذیرد.
ساختار فرهنگی ما منبعث شده از تاریخچهی پر از خشونت، ستیز و تقابل است که با استفاده از قواعد و منابعی مانند زبان، خاطره، فولکلور و ادبیات محلی، تاریخچهی سرشار از خشونتِ ما در گذشته را بازنمایی میکند و کنشگران و نسل امروز نیز متاثر از آن، دست به کنشگری زده و در قالبهای امروزیِ آن یعنی دعواهای خیابانی، آن را پیاده میکنند.
ساختار در بیرون از کنشگر جای ندارد، بلکه در خاطرات و نیز در اعمال جمعی وجود دارد، یعنی ساختار (خشونت تاریخی) جزئی از ساختارهای ذهنی کنشگر است و ساختار همیشه هم شکلدهنده است و هم شکلپذیر وتاریخ اجتماعیِ خشنِ ما هم ما را شکل میدهد و هم ما آن را در قالب و گونهی جدیدتر بازتولید میکنیم.
به تعبیر بوردیو جامعهشناس فرانسوی، نوعی جامعه نوعی میدان اجتماعی است که افراد و گروههای اجتماعي از طریق سرمایههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در آن به رقابت میپردازند. در جوامع عشیرهای، یکی از این سرمایههای هویتبخش، روحیهی جنگاوری و رشادت بوده است و به نظر میرسد علیرغم تغییر و تحولات ارزشی و فرهنگی و حضور شبکههای اجتماعیِ فراملی و فرامنطقهای، این ارزشهای سنتی همچنان از بین نرفته و حتی در شکل و شمایل جدیدتری بازتولید شدهاند.
خردمند ادامه داد: هر جامعه با توجه به تاریخی که پشت سر گذاشته است، دارای ویژگیهای زبانی، خردهفرهنگی، هویتی و ارزشیِ خاصِ خود میباشد که آن را از دیگر جوامع متمایز میسازد. این تمایزات و تفاوتهای فرهنگی و زبانی منجر به شکلگیری باورهای متعصبانهی قومیتی در سطح جامعه میشود که نتایج و تبعات آن در قالب خشونتها و نزاع های دستهجمعی متجلی میگردد. در استان ما اغلب نزاعها و اختلافات، دارای ریشههای عشیرهای می باشند و در بسیاری از موارد، اقوام و طوایف بر سر مرزها، چراگاهها، مراتع گله، کوچنشینی و مسائل منطقه، دارای سابقهی درگیری بودهاند و این امر منجر به شکلگیری برچسبها و پیشداوریهای قومیتیِ افراد شده است. در چنین شرایطی، افرادِ یک شهر یا روستا با داشتن یکسری پیشداوریها در کنار هم زندگی میکنند و زندگی روزمره و تجربهی زیستهی آنها متأثر از این قضاوتهاست و این امر در لایهلایههای زندگی افراد تاثیر گذار است.
چنین فرهنگی هرگاه آغشته به عناصری همچون تبعیض، نابرابری و قومیتگرایی شد، به مثابه جرقهای آمادهی انفجار عمل میکند و افراد جامعه و گروههای اجتماعيِ سنتی به طور مداوم در حال برساخت «خودی و غیرخودی (دیگری)» میباشند. به زبان سادهتر، افرادی که در کنشهای خود، طایفهگرا، خانوادهگرا و گذشتهگرا می باشند از نظر فرهنگی گرایش بیشتری به نزاع و ستیز دستهجمعی دارند.
خردمند اشاره میکند: خشونت و نزاع در گذشته در مسائلي چون دفاع از آب، خاك، حيثيت، فرهنگ و تمدن و غيرت و حميّت مطرح بوده است. بنابراین در ستیزهجویی زمانی که آبرو، عزت، شان و منزلت افراد خدشهدار شود، شدت می یابد. نزاع دستهجمعی برخلاف آسیبهای اجتماعیِ جدیدتر مانند بزهکاری و اعتیاد که تنها مبتلا به نسلهای جدیدتر و جوانان هستند، در برخی مواقع توسط نسلهای پیشین و نخبگان جامعهی سنتی رخ میدهد و نقش ریشسفیدان در آن بسیار ملموس و پررنگ است. زیرا بزرگان قوم و طوایف هستند که فرهنگ و منش حاکم بر طایفه را هدایت میکنند. ریش سفیدان و بزرگان هر طایفه بهعنوان الگوهای مرجع در جامعهی سنتی با خاطرهسرایی از گذشته و مناسبات حاکم بر آن، تداعیگر آن رسوم در دورهی کنونی هستند و افراد تحت تاثیر آنها دست به خشونت میزنند.
راه حل چنین آسیبی در استان ما کمرنگ کردن خردهفرهنگهای نادرست که تجلیساز و تجلیبخش خشونت و خشونت ورزی هستند، می باشد. در حوزهی فرهنگ و اجتماعی نمیتوان نسخهی شفابخش پیچاند. چرا که از بنیاد این مسائل چند وجهی و سیستماتیک عمل میکنند اما میتوان با بازتعریف و باز اندیشی در برخی مفاهیم مثل «طایفهدوستی» به جای «طایفهگرایی» و «گرایش به طایفه» طرحی نو در انداخت. در طایفهدوستی، فرد، خانواده، طایفه و نسبِ خود را دوست میدارد، اما بر خلاف طایفهگرایی، نسبت به سایر طوایف و اقوام، نگاه تحقیرآمیز ندارد.
صیاد خردمند دانشجوی دکتری جامعهشناسی مسائل اجتماعی در این رابطه در گفتوگو با کبنا به ذکر نکاتی در این باره پرداخت.
او گفت: نزاع گروهی و دستهجمعی همواره یکی از عوامل تهدید کنندهی نظم و انسجام در جوامع سنتی و عشیرهای بوده است. در ادبیات جامعهشناسی انحرافات و آسیبهای اجتماعی، منظور از نزاع دستهجمعی، درگیریای است که حداقل سه نفر در آن مشارکت کرده باشند.
مطالعات، نشان دهندهی آن است که نزاع دستهجمعی در جوامع پیشامدرن و سنتی رخ میدهد و اغلب در این جوامع ضمانت اجرایی قانون تحقق نیافته است و حقوق افراد در مقابل قانون، برابر نیست.
اگر از دریچهی «نظریهی ساختمند شدن» آنتونی گیدنز جامعهشناس معاصر به بررسی پدیدهی نزاع دستهجمعی بپردازیم میتوان آنرا عمیق تر به بحث کشاند. گیدنز معتقد است عوامل و ساختارها دو رشته پدیدهی جدا از هم نیستند، بلکه هر دو خصلت ذاتاً دوگانهای از خود نشان میدهند و ساختار اجتماعی در عین حال که با استفاده از قواعد و منابع ذهنیت و شخصیت افراد جامعه و عنصرهای انسانی را میسازد از آن نیز تاثیر میپذیرد.
ساختار فرهنگی ما منبعث شده از تاریخچهی پر از خشونت، ستیز و تقابل است که با استفاده از قواعد و منابعی مانند زبان، خاطره، فولکلور و ادبیات محلی، تاریخچهی سرشار از خشونتِ ما در گذشته را بازنمایی میکند و کنشگران و نسل امروز نیز متاثر از آن، دست به کنشگری زده و در قالبهای امروزیِ آن یعنی دعواهای خیابانی، آن را پیاده میکنند.
ساختار در بیرون از کنشگر جای ندارد، بلکه در خاطرات و نیز در اعمال جمعی وجود دارد، یعنی ساختار (خشونت تاریخی) جزئی از ساختارهای ذهنی کنشگر است و ساختار همیشه هم شکلدهنده است و هم شکلپذیر وتاریخ اجتماعیِ خشنِ ما هم ما را شکل میدهد و هم ما آن را در قالب و گونهی جدیدتر بازتولید میکنیم.
به تعبیر بوردیو جامعهشناس فرانسوی، نوعی جامعه نوعی میدان اجتماعی است که افراد و گروههای اجتماعي از طریق سرمایههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در آن به رقابت میپردازند. در جوامع عشیرهای، یکی از این سرمایههای هویتبخش، روحیهی جنگاوری و رشادت بوده است و به نظر میرسد علیرغم تغییر و تحولات ارزشی و فرهنگی و حضور شبکههای اجتماعیِ فراملی و فرامنطقهای، این ارزشهای سنتی همچنان از بین نرفته و حتی در شکل و شمایل جدیدتری بازتولید شدهاند.
خردمند ادامه داد: هر جامعه با توجه به تاریخی که پشت سر گذاشته است، دارای ویژگیهای زبانی، خردهفرهنگی، هویتی و ارزشیِ خاصِ خود میباشد که آن را از دیگر جوامع متمایز میسازد. این تمایزات و تفاوتهای فرهنگی و زبانی منجر به شکلگیری باورهای متعصبانهی قومیتی در سطح جامعه میشود که نتایج و تبعات آن در قالب خشونتها و نزاع های دستهجمعی متجلی میگردد. در استان ما اغلب نزاعها و اختلافات، دارای ریشههای عشیرهای می باشند و در بسیاری از موارد، اقوام و طوایف بر سر مرزها، چراگاهها، مراتع گله، کوچنشینی و مسائل منطقه، دارای سابقهی درگیری بودهاند و این امر منجر به شکلگیری برچسبها و پیشداوریهای قومیتیِ افراد شده است. در چنین شرایطی، افرادِ یک شهر یا روستا با داشتن یکسری پیشداوریها در کنار هم زندگی میکنند و زندگی روزمره و تجربهی زیستهی آنها متأثر از این قضاوتهاست و این امر در لایهلایههای زندگی افراد تاثیر گذار است.
چنین فرهنگی هرگاه آغشته به عناصری همچون تبعیض، نابرابری و قومیتگرایی شد، به مثابه جرقهای آمادهی انفجار عمل میکند و افراد جامعه و گروههای اجتماعيِ سنتی به طور مداوم در حال برساخت «خودی و غیرخودی (دیگری)» میباشند. به زبان سادهتر، افرادی که در کنشهای خود، طایفهگرا، خانوادهگرا و گذشتهگرا می باشند از نظر فرهنگی گرایش بیشتری به نزاع و ستیز دستهجمعی دارند.
خردمند اشاره میکند: خشونت و نزاع در گذشته در مسائلي چون دفاع از آب، خاك، حيثيت، فرهنگ و تمدن و غيرت و حميّت مطرح بوده است. بنابراین در ستیزهجویی زمانی که آبرو، عزت، شان و منزلت افراد خدشهدار شود، شدت می یابد. نزاع دستهجمعی برخلاف آسیبهای اجتماعیِ جدیدتر مانند بزهکاری و اعتیاد که تنها مبتلا به نسلهای جدیدتر و جوانان هستند، در برخی مواقع توسط نسلهای پیشین و نخبگان جامعهی سنتی رخ میدهد و نقش ریشسفیدان در آن بسیار ملموس و پررنگ است. زیرا بزرگان قوم و طوایف هستند که فرهنگ و منش حاکم بر طایفه را هدایت میکنند. ریش سفیدان و بزرگان هر طایفه بهعنوان الگوهای مرجع در جامعهی سنتی با خاطرهسرایی از گذشته و مناسبات حاکم بر آن، تداعیگر آن رسوم در دورهی کنونی هستند و افراد تحت تاثیر آنها دست به خشونت میزنند.
راه حل چنین آسیبی در استان ما کمرنگ کردن خردهفرهنگهای نادرست که تجلیساز و تجلیبخش خشونت و خشونت ورزی هستند، می باشد. در حوزهی فرهنگ و اجتماعی نمیتوان نسخهی شفابخش پیچاند. چرا که از بنیاد این مسائل چند وجهی و سیستماتیک عمل میکنند اما میتوان با بازتعریف و باز اندیشی در برخی مفاهیم مثل «طایفهدوستی» به جای «طایفهگرایی» و «گرایش به طایفه» طرحی نو در انداخت. در طایفهدوستی، فرد، خانواده، طایفه و نسبِ خود را دوست میدارد، اما بر خلاف طایفهگرایی، نسبت به سایر طوایف و اقوام، نگاه تحقیرآمیز ندارد.