گفتوگو:
گفتوگو با «عفت مرعشی» همسر آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ هنوز هم احساس میکنم آشیخ اکبر زنده و تاثیر گذار است
15 دی 1397 ساعت 9:13
خانم مرعشی به عنوان همراه آیتالله هاشمی رفسنجانی در طول سالها زندگی مشترک، شاهد روزهای سخت زندانها، شکنجهها، دوریهای طاقت فرسا، فداکاریها، تلاشهای خالصانه و بیوقفه و در نهایت بیمهریها و هجمهها و نامهربانیها علیه او بوده است و از این رو گنجینهای از اسرار و ناگفته هاست. به مناسبت دومین سالگرد رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی گفتگویی را با ایشان انجام دادهایم که به شرح زیر است.
اشاره
حاجیه خانم "عفت مرعشی" همسر آیتالله هاشمی رفسنجانی نزدیک به 60 سال قبل با آقای هاشمی ازدواج کرد و ثمره این ازدواج 5 فرزند بوده است. نام "عفت مرعشی"، با این عنوان که "همسر هاشمی رفسنجانی"است،در سپهر سیاسی کشور برای اولین بار در سال 1358 و در جریان ترور آیتالله هاشمی توسط گروه انحرافی فرقان در برخی رسانهها به میان آمد. آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود، همسرش را زنی شجاع و فداکار معرفی میکند و بدون هیچ تعارفی باید گفت انصافا همسر آقای هاشمی رفسنجانی در نجات جان او در جریان ترور وی، نقشی بسیار مهم و قابل تقدیر داشت. آیتالله هاشمی در خاطرات سال 57 و 58 خود در شرح حادثه ترور چنین نوشته است: «... براى من روشن شد که او قصد سوئى دارد. در همین لحظه او بلافاصله اسلحه اى را از زیر پیراهنش بیرون آورد و به سوى من نشانه گرفت. من با توجه به اینکه فاصلهاى نیز با وى نداشتم، مچ همان دستى را که اسلحهاش در آن بود، گرفتم و با وى گلاویز شدم و متوجه شدم درحالى که او از خود دفاع مىکند، رفیق وى نیز در حیاط منزل، جلوى پاسدار دیگر را گرفته و نمىگذارد که او به کمک من بیاید. اما سرانجام وقتى او دید که دوستش نمىتواند در اتاق پذیرایى، کارى از پیش ببرد و گیر افتاده، وارد اتاق شد و از همان کنار در ورودى، شروع به تیراندازى کرد. در این لحظه بود که عفت و سایر اعضاى خانواده به کمک آمدند؛ این درحالى بود که من احساس مىکردم یک تیر به من اصابت کرده و از شکمم خارج شده است. در این لحظات شخصى که درون اتاق بود، همچنان تلاش مىکرد گلوله اى دیگر به سوى من شلیک کند که عفت، همسرم، مانع او شد که وى بتواند به سر من و یا جاى حساس دیگر تیراندازى کند. آنها هم که دیدند نمىتوانند کارى بکنند، پس از این درگیرى از صحنه حادثه گریختند. بعد از فرار آن دو نفر، عفت با اتومبیل یکى از همسایگان، مرا به بیمارستان شهدا در میدان تجریش رساند..."
خانم مرعشی به عنوان همراه آیتالله هاشمی رفسنجانی در طول سالها زندگی مشترک، شاهد روزهای سخت زندانها، شکنجهها، دوریهای طاقت فرسا، فداکاریها، تلاشهای خالصانه و بیوقفه و در نهایت بیمهریها و هجمهها و نامهربانیها علیه او بوده است و از این رو گنجینهای از اسرار و ناگفته هاست. به مناسبت دومین سالگرد رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی گفتگویی را با ایشان انجام دادهایم که به شرح زیر است.
*از سابقه آشنایی با آیتالله هاشمی رفسنجانی و اتفاقاتی که منجر به ازدواج شما شد، چه خاطرهای دارید؟
ازدواج ما کاملا سنتی بود، من وایشان نسبت فامیلی دور داشتیم، البته با توجه به حضور طلاب در روستاها از جمله روستای ما، علی آباد مرعشی، ایشان را از دور هنگام سخنرانی در ایام عزاداری دیده بودم ولی بدلیل ارتباط خانوادگی با آیات اخوان مرعشی وحضور آقای هاشمی یا" آشیخ اکبر" - ایشان را تا آخرین روز اینگونه صدا میزدم - و پیشنهاد آنها به ابوی بنده، توسط پدر آشیخ اکبر به پدر بنده حجتالاسلام والمسلمین سید صادق مرعشی، توافقات انجام شده بود و مخالفت هم دیگر اثری نداشت چرا که نظر من را نخواسته بودند و بالاخره در سرنوشت من و او این وصلت نوشته شده بود وباید اتفاق میافتاد.
*آیا در دوران جوانی از فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی آیتالله هاشمی رفسنجانی خبر داشتید و آیا این موضوع مانعی برای زندگی مشترک شما محسوب نمیشد؟
- در حد بسیار محدودی اطلاع داشتم که روحانی وطلبه هستند وقم زندگی میکنند وباید با ایشان به قم بروم و با زندگی طلبگی بسازم. بعضی هم میگفتند که سرش بوی قرمه سبزی میدهد ولی نمیفهمیدم منظورشان چیست، البته اینکه همسر یک روحانی بشوم وزندگی طلبگی را بپذیرم برایم مشکل بود، بالاخره قبول کردم وپای آن تا آخر زندگی ایشان ایستادم و حدود 57 سال زندگی مشترک داشتیم که با وجود همه ناملایمات ومشکلات راضی به رضای خداوند بودیم.
*در سالهایی که آیتالله هاشمی رفسنجانی بصورت مخفی زندگی میکردند، مشکلات عمده خانواده چه چیزهایی بود و چگونه زندگی را مدیریت میکردید؟
- بعد از قبول ازدواج و حضور در کنار ایشان، کم کم به افکار آشیخ اکبر برای حل مشکلات مردم ومبارزه پی بردم وهرچند که در ابتدا برایم سخت بود که تمام آرزوهایم برای خود و بچهها را زیر پا بگذارم، تصمیم گرفتم که در کنار ایشان باشم واگر نمیتوانم کمک کنم حداقل مانع نباشم. البته گاهی که فشار زندگی بالا میگرفت با سه بچه قد ونیم قد و پشت سرهم، فاطی، محسن وفائزه، که فاطی مشکل بیماری هم داشت، زندان رفتن وتعقیب و اذیتهای ساواک، ابراز نارضایتی و غرغر میکردم اما زود میگذشتم و به زندگی و حل کردن مسائل و مشکلاتمان میرسیدم.
*اوج سختیهایی که در زندگی مشترک با ایشان داشتید مربوط به چه سالهایی است وعلت آن چه بود؟
- تا یادم هست همیشه با سختی مواجه بودیم که البته در آن شیرینیهایی نیز دیده میشد، چه قبل و چه بعد از انقلاب، روزهایی که ایشان را دستگیر میکردند و من تا چند هفته خبر نداشتم، او را به کجا بردهاند، باید در به در به دنبال آقای هاشمی میگشتم و مورد شماتت دیگران هم قرار میگرفتم، هفت بار این وقایع و دستگیریهای ایشان تکرار شده بود، باید زندگی بدون ایشان و با سه بچه در ابتدا و سپس پنج بچه در دوره آخر را تحمل میکردم به نحوی که بچهها، فشاری را حس نکنند وکمبودی را از ناحیه نبودن پدرشان نداشته باشند، این وضعیت سخت بود، زمانهای دستگیری در منزل هم از روزهای بسیار سخت بود، البته با پیشنهاد آشیخ اکبر به خانوادههای زندانیان سیاسی هم رسیدگی میکردم، و وقتی وضع آنها را میدیدم و با آنها زندگی خود را مقایسه میکردم، میدیدم که وضع ما به مراتب بهتر است و بخشی از درآمد متوسطمان که خرج زندگی میشد را به آنها میرساندم تا در سختی نباشند.
البته بعد از انقلاب نیز تا تثبیت انقلاب و نبودن امنیت و ترورها، نگران امنیت آشیخ اکبر و بچهها بودم و درخواستهای مردم برای حل مشکلاتشان از من، که بعضا کاری هم نمیتوانستم برای آنها انجام بدهم، اذیتم میکرد و ناراحت میشدم که چرا انقلاب نمیتواند مشکلات ساده مردم را حل کند، کم کم در دوران مجمع تشخیص مصلحت و انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری 84 و 88، تحمل تخریبها وتهمتهایی که از طریق دوستان همراه در انقلاب، علیه آقای هاشمی میشد، برایم سختتر شد و روز به روز هم بیشتر میشد ولی تحمل آقای هاشمی واقعا مثال زدنی بود همه ما را آرام میکرد.
*اگر بخواهید زندگی مشترک با آیتالله هاشمی رفسنجانی را به دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب تقسیم کنید، کدام دوران برای شما جذابیت بیشتری دارد؟
- تحمل سختیها چون برای اسلام ومردم بود، همیشه جذاب و شیرین بوده و این اتفاقات موجب میشد تا زندگی از یکنواختی وحالت معمولی دربیاید. اگر خاطراتم را که در کتاب "پا به پای سرو تا پیروزی انقلاب" چاپ شده بخوانید تمام جذابیتها را آنجا توضیح دادم وامیدوارم محسن خاطرات بعداز انقلابم را که نوشتهام بزودی آماده چاپ ومنتشر کند که جذابیتهای بعد از انقلاب نیز دیده شود.
*معمولا همه درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی از شما میپرسند، ما میخواهیم قدری از فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی خودتان بگویید.
- همانطور که قبلا گفتم، فعالیت امثال ما در حد شرکت در مجالس انقلابی و آموزش مساجد و هیاتها و بعضا ملاقات با مراجع و علما برای پیگیری حل مشکل زندانیان سیاسی و رسیدگی به خانوادههای زندانیان سیاسی بود. تحمل مشکلات ونبود همسر و پرکردن جای پدر برای بچهها و رسیدگی به وضعیت تحصیلی، تربیتی واجتماعی آنها در کنار مدیریت اقتصادی منزل و تمام کردن ساختمان نیمه ساخته آشیخ اکبر از کارهای من در دوره قبل از انقلاب بود.
*مقداری از خصوصیات اخلاقی و رفتار آیتالله هاشمی رفسنجانی در خانه بخصوص زمانهایی که با مشکلات روبرو میشدند، بگویید.
- سعه صدر و صبر ایشان واقعا عجیب بود. در اوج مشکلات، خم به ابرو نمیآوردند ونمی گذاشتند تاثیر مشکلات در داخل خانه اثر کند و با من و بچهها بسیار مناسب برخورد میکردند و تا فرصتی پیش میآمد همه ما را به مسافرت میبردند مثل مشهد، شمال، شیراز، برازجان و خارج از کشور. البته در این سفرها به مسائل مبارزه ونهضت هم میرسیدند و با تبعیدیها، زندانیان و مبارزان ملاقات میکردند، از جمله دربرازجان به دیدن آقایان عسگراولادی و عراقی رفتیم و زندانبان هم به همه خانواده ما اجازه ملاقات در حیاط زندان را داد، یا در سفرلندن و پاریس، لبنان، عراق و آمریکا با معارضین وانقلابیون خارج از کشور مانند دکتر حبیبی، امام موسی صدر، قطبزاده، بنی صدر، یزدی و دانشجویان انجمن اسلامی، ملاقات میکردند، آقای هاشمی به عنوان مبارز وسیاستمداری خوش اخلاق معروف بود که همین خصوصیت را در خانواده نیز نشان میداد.
*آیتالله هاشمی رفسنجانی به واقع یک انقلابی مظلوم بود، کدام نقطه از دوران مظلومیت طولانی ایشان برای شما حائز اهمیت است و آن دوره را تلختر میکند؟
- همانطور که قبلا گفتم دوران بعد از ریاست جمهوری یعنی انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری 84 و 88 که بیشترین توهینها وتهمتها ازسوی چهرههای انقلابی و با پول بیت المال علیه ایشان انجام شد و سال 92 که آقای هاشمی را رد صلاحیت کردند...
*در آستانه دومین سالگرد رحلت ایشان جای خالی ایشان در سپهر سیاسی کشور تا چه حد احساس میشود؟
من به جای خالی ایشان در زندگی و در دورانهای مختلف عادت کرده بودم، از ابتدای ازدواج زندان و بعد از انقلاب، ماندن ایشان در مجلس و جبهه رفتنهای زیاد. حال که ایشان در کنار مراد و امامش آرمیده، از محل دفن ایشان راضی هستم و مخصوصا از عزتی که خدا روز تشییع با حضور مردم برای ایشان ایجاد کرد و از همه مردم که ایشان را بدرقه کردند تشکر میکنم، هرپنجشنبه که سر مزار ایشان میروم و با ایشان دردل میکنم. با توجه به فیلمها و کتابها ومطالبی که هنوز هم برای تخریب ایشان ساخته یا نوشته میشوند، هنوز هم احساس میکنم آشیخ اکبر زنده و تاثیر گذار است که این برای من مهم است.
*قبل از ازدواج با آشیخ اکبر از فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی ایشان اطلاعات محدودی داشتم، بعضیها میگفتند سرش بوی قرمهسبزی میدهد
*در زندگی مشترک با آقای هاشمی تا یادم هست همیشه با سختی مواجه بودیم، چه قبل از انقلاب که وقتی او را دستگیر میکردند باید در به در دنبال او میگشتم و مورد شماتت دیگران قرار میگرفتم و چه بعد از انقلاب که با وجود ترورها نگران امنیت او و بچهها بودم
*تحمل سختیها در زندگی با آیتالله هاشمی چون برای اسلام و مردم بود، همیشه جذاب و شیرین بوده است
*تلخترین دوران برای من انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری 84 و 88 که در آن مقاطع بیشترین توهینها و تهمتها ازسوی چهرههای انقلابی و با پول بیتالمال به آیتالله هاشمی وارد شده بود. (منبع: جمهوری اسلامی)
کد مطلب: 406094