کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت|

توپخانه‌هایی که «احساس» شلیک می‌کنند!

علی مندنی‌پور

21 ارديبهشت 1398 ساعت 9:24

درست با همین استدلال که حافظ و سعدی دوستاره درخشان ادب و فرهنگ این دیار، اگرچه پسوند پرافتخار «شیرازی» را پایان‌بخش نام و نشان خود دارند، نه‌فقط ایرانی‌اند که در جغرافیای این سرزمین محدود نشده و به همه‌ی جهان تعلّق دارند.


قصد نوشتن این یادداشت واره را نداشتم، چه، نه‌فقط نوشتن که انجام هر کاری «دل و دماغ » می‌خواهد.
 «اکسیری » که این روزها همگان، بیش و کم از کمبودها و نبودهایش در رنجیم و پیوسته از نداشتن آن می‌نالیم!
 از قحطیِ شادی و نشاط و سرزندگی می‌گویم!
همان نیازِ بنیادیِ زندگیِ روزگارِ من و تو که دارد، تَه می‌کشد تا آنجا که نسخه‌اش در حقِّ کودکان سرزمینمان، سلیقه‌ای، دستوری و قطره‌چکانی تجویز و اِعمال می‌شود!
 و امّا بعد؛
رَوَندِ آسیب‌زا، آزاردهنده و صدّ البّته نافرجامِ «دعوایِ حیدری و نعمتی » میانِ تنی چند از اعضای شورای محترمِ کلان‌شهر شیراز در پی «نطقِ» نه‌چندان سنجیده و دورِ از انتظار ریاستِ این نهاد مدنی - مردمی در صحنِ علنی شورای کلان‌شهرمان شیراز، در هفته گذشته و مهّم تر از آن دامن زدنِ آگاهانه و یا نا‌آگاهانه دوطرفه «دوستداران » به آن در فضایِ مجازی به‌گونه‌ای احساسی و «گُرز و کوپال » نشان دادن و «هَل مَن مبارز طلبیدن »، بدون توّجه به تَبَعات آن، مرا بر آن داشت تا از سرِ احساسِ درد، در چارچوب وظیفه شهروندی، البّته اگر صاحبانِ «خود خوانده » شهر اجازت فرموده، مقبولِ درگاه قرارگرفته و بپذیرند! در جایگاه شهروندی دردمند، سلامی و کلامی داشته باشم، خطاب به این عزیزان!
باشد که به خود آیند و از گل‌آلود شدن آب، بیش از این پرهیزکرده و اجازه ماهی گرفتن، از آن را به هیچ تنابنده ای اگرچه، با نمایشِ حُسنِ نیّت ندهند!
  بزرگواران؛
 بدون ورود در ریشه اختلاف سلیقه‌های موجود و آسیب‌شناسی آن‌ها در روابطِ درون مجموعه‌ای آن منتخبانِ مردم، ظاهراً این اختلافِ نظر مدنی و بهتر بگویم، اختلاف سلیقه‌تان به «نام » و در قالبِِ انجام وظیفه آغاز گردیده، امّا آن گونه که اوضاع و احوال نشان داده و می‌دهد، به «کامِ قوم و قبیله گرایی و حامی پروری »، سرِ کلاف دارد، از دستانتان خارج می‌شود و اگر به همین منوال پیش برود، چندان نخواهد پائید، رشته‌های محکم و دیرینه‌ی اُلفت، همدلی، هم‌زبانی و همزیستیِ مسالمت‌آمیز و مهمان‌نوازی، آوازه‌ی دیر پای مردم این کلان‌شهر تاریخی- فرهنگی به‌گونه‌ای خزنده و آرام‌آرام، از همدیگر گسسته و خدای ناکرده دیر یا زود، روزی را شاهد خواهیم بود که نه یک قوم و دو قوم که هفتادودو قوم از آن سر برآورده، ادّعایِ «پیغمبری » نموده و هر کدام «سندِ منگوله‌داری » در دست، داعیه‌دار مالکیّت این میراثِ ارزشمند ملّی باشند و آثارِ مخرّب و ناخواسته همه این ندانم‌کاری‌ها به پای شما نوشته شود!
 عزیزان؛
شیراز، از آنِ یک قوم و قبیله، گروه دسته و جماعتِ خّاص نبوده، چنانچه دیگر شهرهای مامِ میهن نیست.
 اجازه ندهیم، گفتار، رفتار و کردارمان به این توّهم خانمان‌سوز دامن زَنَد!
 خوب یا بد، همه این آثار به پای شما مسئولان و دست‌اندرکاران نوشته خواهد شد.
 شیراز از آنِ ایرانیان و فراتر از آن میراثی است، جهانی.
 درست با همین استدلال که حافظ و سعدی دوستاره درخشان ادب و فرهنگ این دیار، اگرچه پسوند پرافتخار «شیرازی» را پایان‌بخش نام و نشان خود دارند، نه‌فقط ایرانی‌اند که در جغرافیای این سرزمین محدود نشده و به همه‌ی جهان تعلّق دارند.
«بنی‌آدم اعضای یک دیگرند...»
 شما خود بهتر می‌دانید که نام‌ها و نشانه‌ها، همه اعتباری‌اند، همگی انسانیم و در دایره «انسان » گنجانده‌شده و تعریف، تفسیر و تعبیر می‌شویم.
 اینکه شهروندی در هر جامه و جایگاه شهر را تیول و ملکِ طلقِ خویش پنداشته، دیگران را با متر و معیار ذهنی‌اش ورانداز نموده و رَدای شهروندی را وَلو در عالمِ خیال، از «دیگران » دریغ نماید، همان‌قدر ناپسند و مذموم است که دیگری گذشته و افتخارات شهر را به قوم و قبیله و اعوان و انصار خویش منتَسب نموده و سهمی برای دیگر شهروندان قائل نشده باشد و یا آن یکی به جهت پیشینه حضور چند قرنی‌اش در خاکِ پاک این دیار حقّ آب و گِل برای خود قائل و سرقفلی مطالبه نماید! و
نقش و جایگاه همه آنانی را که در آبادی شهر و دیارمان درگذر زمان دست داشته‌اند به هیچ انگاشته و نادیده بگیرد!
  از یاد نبریم، آن یکی، پا را از گلیم خویش بیرون نهاده و از دایره احساس فراتر قدم گذاشته و این یکی، «همه حقّ » را برای خود و "همه تکلیف " را به عهده دیگران قرار داده و آنچه را نمی‌بایست می‌گفت، گفته!
هر دو به‌مثابه یک روی سکّه‌اند!
 "به شیراز آی و فیضِ روحِ قدسی- بجوی از مردمِ صاحب کمالش "
باور کنیم، همگان در اصل از روستائیم، امّا با توجیه نیاز، یکی زودتر و دیگری دیرتر به مراکز جمعیّتی و به عبارتی زندگی شهر نشینی پیوسته و داریم می‌پیوندیم.
آیا چنین تفاوتی در نوعِ انتخاب زندگی خواسته و یا ناخواسته امتیاز به‌حساب آمده و عاملِ فخر فروشی و کوچک شمردن آنانی است که دیر تر به شهر و زندگی شهر نشینی قدم گذاشته‌اند؟
ایران را موزائیکی زیبا و شکیل از اقوام و پاره فرهنگ‌های گوناگون در دلِ فرهنگ بزرگ پارسی با تمدّنی چند هزار ساله شکل می‌دهد.
 پاره فرهنگ‌هایی که هر یک وزن و اعتبارِ یک فرهنگ نام و‌نشان دار را بر تارک درخشان خود دارند و شیراز شهرِِ راز، در مقیاسی کوچک‌تر نقشِ همین موزائیکِ به هم پیوسته را در دلِ ایران به ویژه جنوب کشور بازی می‌کند، با ترکیب و فُرم و نقش و کارکرد و پیامِ ِ زیبا و وحدت بخش از جای جای این کهن سر زمین.
و مگر نه این است که:
«همه جای ایران سرایِ من است...»
 پس بیائیم، با پندار و گفتار و کردارِ جهت دارمان به ترکیبِ زیبا و کار آمد این موزائیک خوش نقش و نگار خواسته و ناخواسته، آگاهانه و یا نا آگاهانه ناخنک‌نزنیم!
 نام‌و‌نشان و جایگاهِ شیراز را با این پیشینه‌ی باستانی، تاریخی وفرهنگی اش گرامی داشته و پاس بداریم.
بزرگواران؛
انگیزه‌تان را در خدمتِ به مامِ میهن به ویژه در ارتباط با شهری که شهروندانش به شما رأی اعتماد داده و به عنوان نماینده‌شان در اداره امورِ شهر و در دفاع از حقوقِ قانونی‌شان انتخابتان کرده‌اند، درک کرده و خدماتتان را با همه کمبودها و نبودها و محدودیّت ها ی موجود ارج می‌گذاریم.
در موقعیّتی که در آن قرار داریم وقتِ قدرت نمایی و شاخ و شانه کشیدن و خدای ناکرده تسویه حساب‌های آنچنانی نیست!
چه، با شناختی که از دور و نزدیک با کیش شخصیّت ومَشی فکری آن عزیزان در آرشیو پیشنه کاری‌تان در دسترس است، جز به رعایت مصالح و منافعِ شهروندان و آبرو و اعتبار شهر شیراز، از دریچه نگاهتان نمی‌اندیشیم.
 به خصوص آنکه اگر در این میان اِهمال و یا قصور، تقصیر و کج سلیقگی صورت گرفته باشد که اینچنین است! دیدیم و دیدید که در یک فرایند مدنی به اشتباه خود بی برده و به‌گونه‌ای مدنی و نادر از مردم پوزش خواسته‌اند.
که نفسِ این حرکت در جای خود قابل تحسین است.
 و می‌تواند، گامی بزرگ به جلو در راستای احترامِ به حقوق مردم باشد و درس عبرتی به کارگزاران بی تفاوتی که جایگاهی برای حقوق حقّه مرد به رسمیّت نشناخته و با فرهنگ پذیرش اشتباه و پوزشِ از صاحبانِ حقّ بیگانه‌اند!
بزگواران؛
 اختلاف سلیقه بجای خود رحمت است و نه زحمت، به شرطی که خدمت در جهت دفاع از حقوق حقّه مردم، حرکت با هدفِ رضای حضرتّ حقّ و ندایِ وجدان محورِ پندار و گفتار و کردارمان‌ قرار گیرد.
به پیشینه شیراز، به عنوان شهری با هوّیتی دیرینه، شهرِمهر و دوستی و صلح و صفا و یکرنگی بنگریم و تصمیمی در خورِ شأن در ارتباط با پایان دادن آبرومندانه به این اختلاف نظرها در قالبِ قانون با حفظ حرمت یکدیگر اتّخاذ نمائید.
چشمِ تیز بین شهروندان به نتیجه تصمیم شما عزیزان در این مورد و نقش و آثارِاین مهّم در آینده شهر دوخته شده است.
تاریخ فراموش کار نیست و بی تردید، عملکردمان «را به داوری خواهد نشست.
 یا حقّ

علی مندنی‌پور
 


کد مطلب: 409539

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/409539/توپخانه-هایی-احساس-شلیک-می-کنند

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1