متهم: همسرم وسواس داشت، او را کشتم
جهان نیوز , 3 شهريور 1399 ساعت 12:22
مرد جوانی که به اتهام قتل همسر بیمارش در بازداشت به سر میبرد مدعی است قصد کمک به مقتول را داشته است.
مرد جوانی که به اتهام قتل همسر بیمارش در بازداشت به سر میبرد مدعی است قصد کمک به مقتول را داشته است.
اوایل اسفندسال۹۷، مرد جوانی مأموران کلانتری ۱۵۷ مسعودیه را از ناپدید شدن همسر ۳۵سالهاش مهتاب باخبر کرد. او گفت همسرش روز گذشته از خانه بیرون رفته است و دیگر بازنگشته است.
با طرح این شکایت، تلاش برای یافتن زن جوان آغاز شد تا اینکه خواهر مهتاب به اداره پلیس رفت و به مأموران گفت: «خواهرم با شوهرش محمد اختلاف داشت. آنها چند بار با هم درگیر شده بودند. احتمال میدهم محمد از سرنوشت خواهرم خبر داشته باشد.» با این سرنخ مأموران، شوهر زن جوان را مورد تحقیق قرار دادند تا اینکه مرد جوان به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت جسد مهتاب را در جاده هراز رها کردهاست که مأموران بقایای جسد را کشف کردند. متهم با اقرار به جرمش گفت: «همسرم به بیماری وسواس مبتلا شده بود و قبول نمیکرد خودش را درمان کند. این شد که آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم، ناخواسته مرتکب قتل شدم.» متهم بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
روز گذشته متهم مقابل هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیای دم که چهار برادر و دو خواهر مقتول بودند درخواست قصاص کردند. سپس معاون رئیس قوهقضائیه نیز از طرف فرزند صغیر مقتول درخواست دیه کرد.
در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و در شرح ماجرا گفت: «پیک موتوری بودم و سال۸۳ به خواستگاری مهتاب رفتم و با هم ازدواج کردیم. او زن خوبی بود و با هم مشکلی نداشتیم تا اینکه سال۸۶ مهتاب به بیماری وسواس مبتلا شد. خیلی تلاش کردم همسرم را کمک کنم، اما فایده نداشت. این گذشت تا سال ۸۷، آن سال با آمدن فرزندمان شرایط مهتاب بدتر شد. برای کمک به او سعی میکردم همه کارهای خانه را انجام دهم. حتی غذا هم میپختم، ولی مهتاب کار مرا قبول نداشت و مدام در حال شست و شو بود.».
متهم ادامه داد: «این بیماری باعث شده بود مهتاب رفتار تندی با فرزندمان داشته باشد. او وقتی فرزندمان به لباسها دست میزد با داد و فریاد کتکش میزد و فحاشی میکرد، اما چند ساعت بعد پشیمان میشد و عذرخواهی میکرد. این رفتار خیلی مرا خسته کرده بود و باعث شد کارمان به درگیری برسد.»
متهم در خصوص قتل گفت: «این اواخر مهتاب به خاطر بیماریاش با همه قطع رابطه کرده بود و اجازه نمیداد فامیل به خانه ما رفت و آمد داشته باشد. هرچه اصرار میکردم به پزشک مراجعه کنیم بیفایده بود و قبول نمیکرد. او میگفت اگر پزشک بیماری او را اثبات کند من او را طلاق میدهم. به قدری شرایط سخت شده بود که حتی خواهرش برای او از یک پزشکی متخصص نیز وقت گرفته بود، اما مهتاب حاضر نمیشد به مطب برود. این گذشت تا شب حادثه، آن شب بار دیگر سر این موضوع با هم درگیر شدیم. آنجا بود که اصرار کردم باید خانوادهاش تکلیف زندگی ما را روشن کنند. این حرف را زدم و میخواستم بخوابم که ناگهان مهتاب بالای سرم آمد و با دستهایش گلویم را گرفت و فشار داد. شوکه شده بودم و نمیدانستم چکار کنم. این شد که دستهایم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. وقتی به خودم آمدم دیدم کار از کار گذشته و صورتش کبود شده است.»
متهم در حالیکه سرش پایین بود، گفت: «وقتی مهتاب بیهوش روی زمین افتاد میخواستم با اورژانس تماس بگیرم، اما به آینده فرزندم فکر کردم. این شد که تصمیم گرفتم جسد را با ماشین به بیابانهای جاده هراز ببرم و رها کنم. باور کنید به همسرم علاقه داشتم و میخواستم او را کمک کنم، اما به هیچ وجه راضی نمیشد تا زندگیمان را نجات دهد.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
کد مطلب: 424755