ما اصلاحطلبها از خودمان شروع نکردهايم و ميگوييم بايد ديگران را اصلاح کنيم. ولي خودمان درصدد اصلاح خود نيستيم در رابطه با اصلاح ديگران و جامعه آيا راه و روش صحيح اصلاحطلبانه داريم؟ در اين مورد هم دچار اشتباه شدهايم و از بنياد مشکل داريم.
عدم صداقت دولتها و عدم پاسخگويي آنها در برخي موقعيتها و بحرانها فاصله بين مردم و ارکان حاکميت را افزايش داده، پيامدهاي اين اتفاق چيست؟
در اين مساله جاي هيچترديدي نيست که دوام و بقاي حکومتها و دولتها منوط و مشروط به پذيرش و اعتماد و رضايت مردم است. همانطور که در ابتداي کار بايد راي و نظر مردم دخيل باشد و اين مساله در قانون اساسي ما پيشبيني شده است در ادامه کار نيز حکومت تا زماني ميتواند اقتدار داشته و موفق باشد که پشتيبان مردم بوده و مردم نيز به حکومت اعتماد داشته باشند.
اينکه اين شکاف چرا به وجود ميآيد و معلول چه چيزهايي است از نظر جامعهشناسي عواملي دخيل هستند و اتصال و ارتباط مردم با حاکميت در شکاف و فاصله گرفتن مردم از حاکميت دخيل است. از همه مهمتر اعتماد مردم و رضايت مردم است يعني مردم بايد احساس کنند که مسئولان با راي و نظر آنها بر سر کار آمدهاند و تحميلي نيستند. ثانيا در عملکرد خود مردم را لحاظ ميکنند و خواستههاي مردم و مطالبات و مصالح مردم در نظر گرفته ميشود و در عملکرد بايد ديد که مسئولان واقعا مديريت دارند و مقتدرانه به مردم خدمت ميکنند و مشکلات را رفع ميکنند. عامل موثر ديگر هم در ارتباط و حمايت مردم و هم در بياعتمادي و فاصله گرفتن آنها، مساله صداقت و شفافيت مسئولان است اگر مردم حس کنند مسئولان با آنها صادقانه برخورد ميکند و واقعا شفاف است و مردم را صاحب حکومت و به قول حضرت امام ولي نعمت مي داند، قطعا اعتماد آنها جلب ميشود و حمايت ميکنند و اگر نقاط ضعفي وجود داشت در صورت توضيح دادن مسئولان مردم آنها را ميپذيرند ولي اگر مردم حس کنند مسئولان بيصداقت هستند يا مردم را بيگانه فرض ميکنند و اطلاعات لازم به مردم داده نميشود و مردم قانع نميشوند مردم احساس بيگانگي ميکنند و از حکومت فاصله ميگيرند.
خيانت در امانت و خيانت در بيتالمال نيز جزو مسائلي است که در جلب نظر مردم بسيار مفيد و موثر است. از اميرالمومنين (ع) داريم که وقتي ميخواستند استراحت کنند به خزانهدار خود مي گفتند خزانه را جارو کن و همهچيز را به مردم بده تا چيزي باقي نماند و صادقانه و شفاف امانت مردم را حفظ ميکردند و بارها فرموده بودند که اين اموال نه از آن من و نه از آن شماست و به خدا و مردم تعلق دارد و بايد از آنها حفاظت و حراست شود اين اعتماد را جلب ميکند و مردم را علاقمند ميکند چون حس ميکنند مسئولان دلسوز هستند و حتي بيش از آنها نسبت به حراست از اموال عمومي دقت دارند. اما اگر خداي ناخواسته حس شود مسئولي از مسئولان و يا مديري از مديران بيتوجهي ميکند و خيانت در امانت دارد و بحث اختلاس و دزدي و املاک نجومي و حقوقهاي نجومي مطرح ميشود مردم نيز همه را با يک چوب ميزنند و نتيجه بياعتمادي خواهد بود.
برخي از رانتها و اختلاسهاي بزرگ از زمان احمدينژاد در کشور شروع شد. شاهد مهاجرت نخبگان بوديم و کساني که داخل کشور ماندند به ارکان حکومتي راه داده نشدند. به نوعي ميتوان گفت سيستم حکومتي ايران بسته است.
به همان نکتهاي ميرسيم که من مطرح کردم، وقتي کساني مورد اتهام واقع ميشوند دستگاههاي قضائي و امنيتي بايد اتهامات را بررسي کنند. بايد اتهامات روشن شود و اگر بجا بود مجازات شود و اگر نابجا بود اعاده حيثيت شود وقتي مساله بلاتکليف بماند و پرونده باز باشد اين علامت سوال همچنان باقي ميماند. ما امروز از اين دست موارد زياد داريم و علامت سوال در بين عامه مردم وجود دارد. چپ و راست ندارد و در هر طيفي ديده ميشود. دستگاه قضا عادلانه و مسئولانه و صادقانه و بيطرف برخورد و متهمين را طبق قانون مجازات يا تبرئه ميکند، در اين صورت نه مردم هم بدبين نميشوند. در اين صورت مردم متوجه ميشوند که دستگاه قضا و حاکميت مدافع حقوق مردم است. وقتي در مساله اي منافع عمومي مردم مطرح است نبايد منتظر شکايت کسي باشيم. مدعيالعموم براي چيست؟! قوه قضائيه هم بايد از وقوع جرم پيشگيري کند و هم تعقيب مجرمين را انجام بدهد و دستگاههاي اطلاعاتي بايد بازواني براي تعقيب مجرمين باشند بايد همه پروندههاي مفتوح بررسي شود و نبايد بدون بررسي مختومه گردند. به اين صورت اعتماد مردم چند برابر ميشود.
عدم وجود نخبگان در سيستم اداره کشور چه تاثيري بر انتخابات خواهد داشت؟ امروز آقاي جهانگيري و آقاي عارف فعاليت انتخاباتي خود را شروع کردهاند. از جناحرقيب نيز همين اتفاق رخ داده است و آقاي رئيسي و آقاي قاليباف ستاد انتخاباتي تشکيل دادهاند. رقابت بين اين دو طيف با اين کانديداها به کجا ميرسد؟
يکي از آثار اعتماد و عدم اعتماد مردم در انتخابات ظاهر ميشود. در انتخابات مجلس و رياست جمهوري و خبرگان و... ميبينيم که مردم بايد با عشق و علاقه و اعتماد و با اختيار خود پاي صندوق حاضر شوند اگر مردم به صداقت مسئولان اعتماد داشته باشند و به پاکدستي آنان اعتماد کنند پاي صندوقها حاضر ميشوند چون همه مردم ميخواهند در سرنوشت خود دخيل باشند. وقتي اين مساله وجود نداشته باشد و بياعتمادي حاکم شود مردم لزوم حاضر شدن پاي صندوقها را درک نميکنند، چون فکر ميکنند صندوق راي و افرادي که انتخاب ميشوند قابل اعتماد نيستند. ولي اگر به مردم ثابت شود انتخابات رقابتي و سالم و بيطرفانه و قانوني است و جناحگيري و سهمخواهي وجود ندارد مردم در عمل اينها را ميبينند و پاي صندوق حاضر ميشوند و به پاکدستترينها راي ميدهند با شعار نميشود و اثر فوري اعتماد يا بياعتمادي مردم در همين است. اگر ميخواهيم اعتمادي بين مردم بهوجود بيايد با تکليف شرعي و... نميشود و بايد اعتماد در سطح جامعه بهوجود بيايد و مردم بدانند هرچه هست در صندوق راي است و بايد بدانند که افرادي امانتدار را انتخاب ميکنند.
فضاي انتخاباتي ما با اين سازوکار به چه سمت و سويي ميرود؟ ما به کرات سابقه کانديداتوري آقاي قاليباف را داريم. آقاي رئيسي نيز در انتخابات آخر رياستجمهوري ميزان رايآوري خود را نشان دادند چون مردم براي فرار از انتخاب کانديداي ديگر به آقاي روحاني راي دادند، از سوي ديگر عارف و جهانگيري هم برنامه مشخصي تا به امروز ارائه نکردند، در خصوص اين کانديداها چه عقيدهاي داريد؟
گزينهاي مورد نظر من نيست و چه اصلاحطلب و چه اصولگرا من بحث کلي خود را دارم اين دو طيف بايد سازوکاري براي شناسايي فرد مورد نظر تعيين کنند. توصيه من اين است که بايد اکيدا از مطرح شدن کانديداي اجارهاي پرهيز کنند. هنوز هم اسمهايي برده ميشود و ميگويند ائتلاف ميکنيم، اين واقعا ظلم به اصلاحات است، اساسا انتخاب هر کانديدا بيشناسنامهاي در شرايط فعلي ظلم به مردم محسوب ميشود و بايد از آن جلوگيري کنيم. از هر جريان هم فردي بايد انتخاب شود که بتواند از مشي آن جريان دفاع کند و به آن معتقد باشد نبايد به صرف اسم اصلاحطلبي يا اصولگرايي به حمايت افراد دست بزنيم، همانطور که اکنون شاهد هستيم برخي بهطورپيش فرض از حمايت اصلاحطلبان مطمئن هستند و اصلاحات را حامي خود ميدانند، اما اصلاحطلب نيستند، درواقع ما نبايد تاريخ را تکرار کنيم و هزينه يک اشتباه را دوبار پرداخت کنيم.
منظورتان چيست؟
هر کسي باشد وقتي عقيده و مشي بين اصلاحطلبان وجود دارد چرا از اين عقيده و مشي فاصله ميگيرند؟ اصلاحطلبان وقتي عقيده دارند کشور با اين خط مشي بهتر اداره ميشود چرا به سمت اصولگرايي مي روند يا چرا اعتدالگرايي را تعقيب ميکنند؟ در مورد اصولگرايي نيز همينطور است. نکته دوم اين است که دوستان هر دو طيف نقاط قوت و ضعف دارند شايد کسي با اينکه فرد شريفي است براي مجلس و رياست جمهوري ساخته نشده باشد. بايد افراد را بر اين اساس شناسايي کنيم. نکته ديگر بحث قبلي ما است يعني يکي از عوامل بياعتمادي مردم همين است، آنها ميگويند وقتي آقايان پستي ميگيرند از اين پست براي جهش به مقامي ديگر بهره ميبرند. اين موارد به اختلاف بين حکومت و مردم و شکافها دامن ميزنند من بهعنوان يک دلسوز انقلاب سفارش ميکنم نبايد چنين کرد. نبايد کاري کرد که گمان شود آنها از موقعيت خود براي تبليغ در انتخابات آينده بهره ميبرند. اين ظلم به نظام است و موجب ايجاد بدبيني و شکاف است، من کسي را متهم نميکنم ولي از کساني که مسئوليت دارند خواهش ميکنم چنين نکنند،امروز برخي آقايان در اين موضوع مورد اتهام هستند آنها بايد صادقانه به مردم خدمت کنند نبايد بر گذشته خود سرپوش بگذارند و دفاع کنند چون ميخواهند در آينده مقامي را کسب کنند اينها حکومت را زير سوال ميبرد.
با اين حساب اصلاحطلبان چگونه ميتوانند به ارکان قدرت بازگردند؟
ما اصلاحطلبها از خودمان شروع نکردهايم و ميگوييم بايد ديگران را اصلاح کنيم. ولي خودمان درصدد اصلاح خود نيستيم در رابطه با اصلاح ديگران و جامعه آيا راه و روش صحيح اصلاحطلبانه داريم؟ در اين مورد هم دچار اشتباه شدهايم و از بنياد مشکل داريم. من بارها فرياد زدهام که ما بايد اصلاحات را تعريف کنيم و تعريف جامع و مانعي از اصلاحطلبي داشته باشيم بايد مردم بدانند که ما چه ميگوييم و بهدنبال چه انديشه روش و رفتاري هستيم و ميخواهيم چه نظامي را حاکم کنيم. ولي اين رفتار حاکم نشد و امروز نيز انجام نميشود. عملکرد ما در بسياري از زمينهها دچار اشکال است اگر من مدعي اصلاحطلبي هستم نبايد مشکلاتي که در جناحهاي ديگر و افراد ديگر وجود دارد در من يافت شود. اگر در ميان اصلاحطلبان رانت بازي و باند بازي و فساد و بيعدالتي و امثالهم نفوذ پيدا کند و آنها آلوده به اين مسائل شوند نه فقط خودشان را آلوده کردهاند بلکه جريان اصلاحات را متهم کرده و زير سوال بردهاند. من عقيده دارم ما اصلاحطلبها به بازسازي و بازنگري نياز داريم و نياز است تا ما اصلاحات را از خودمان شروع کنيم. ما بايد به مردم بگوييم که درصدد چه نظامي هستيم و نوع رابطه افراد با حکومت و افراد با هم بايد از ديدگاه جريان اصلاحطلبي تعريف شود.