یادداشت|
سرمایه اصلی کشور را دریابیم
دکتر سید علیسینا رخشندهمند
17 آبان 1399 ساعت 23:02
توسعه دموکراتیک و ورود بهجامعه مدنی، نیازمند سرمایه اجتماعی است و سرمایه اجتماعی نیز چیزی جز برخورداری بیچون و چرای انسانها از یک رشته حقوق متقابل نیست.
واژه «سرمایه» بهمعنای دارایی یا ثروتی است که قابلیت تملک داشته باشد و بتواند در مالکیت کسی یا چیزی درآید. در یکجمعبندی میتوان هندسه سرمایه در جهان را بهسه بخش کلی تقسیم نمود که عبارتند از: 1-«سرمایه اقتصادی» که شامل همه امکانات مادی است 2-«سرمایه انسانی» که شامل انسانهای متخصص و فرهیخته است 3-«سرمایه اجتماعی» که شامل نوع روابط بین افراد است.
«سرمایه اجتماعی» کیفیت روابط میان افراد را مورد بحث قرار میدهد و بدون آن حوزه عمومی محقق نمیشود و امکان دستیابی بههیچگونه سرمایهای میسر نیست. «سرمایه اجتماعی» را شاید بتوان در یک نگاه وسیع و در سطح کلان مجموعهای از فضیلتهای اخلاقی و مناسبتهای اجتماعی همساز با تحولات توسعهای دانست که تحت تاثیر عملکرد سیاسی و ساخت قدرت و حکمرانی متناسب با آن است، در عین حال که بر این دو تاثیر متقابل میگذارد. در حقیقت «سرمایه اجتماعی» را میتوان در کنار سرمایههای اقتصادی و انسانی، بخشی از ثروت ملی محسوب کرد که بستر مناسبی برای نیل به موفقیت بهحساب میآید. «سرمایه اجتماعی،» از دو واژه «سرمایه» و «اجتماع» تشکیل شده است؛ این دو کلمه نشان میدهد که این مفهوم، ماهیتی زاینده دارد، از همین روی تفاوت مهم «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه اقتصادی» در آن است که سرمایه اقتصادی، با مصرف و خرج کردن، کسر شده و کاهش مییابد، اما سرمایه اجتماعی با خرج کردن افزایش مییابد و تکرار و تکثیر میشود. غمگنانه، سرمایهگذاری در سرمایه انسانی، به طرز غمانگیزی تنزل یافته است! این در حالی است که؛ «سرمایه اجتماعی» میتواند یاریگر ما در ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎنیﻫﺎي ﺟﺎﻣﻌﮥ اﻣﺮوز باشد و نیز ﻗﺎدر اﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺷﺎهکلیدی در دﺳﺖ ﺳﯿﺎستگذاران و ﻣﺪﯾﺮان اﺟﺮاﯾﯽ جامعه، زﻣﯿﻨﮥ ﻣﺒﺎرزه درست با این ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎنیﻫﺎ را ﻓﺮاﻫﻢ آورد. اساس و بنیان همه -یا دستکم ﺑﺴﯿﺎري- از ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎنیﻫﺎ ﯾﺎ ﻧﺎﻫﻨﺠﺎرﻫﺎي ﺟﺎﻣﻌﮥ اﻣﺮوز، ریشه در ﮐﻤﺒﻮد ﯾﺎ ﻧﺒﻮد ﺳﺮﻣﺎﯾﮥ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ دارد.
اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، انسجام اجتماعی، روابط و پیوند اجتماعی، بهعنوان «مولفههای سرمایه اجتماعی»، نقش بسیار موثری در پیشرفت و توسعه جوامع دارند و فقدان آنها بسیار آسان و سریع اتفاق میافتد، درحالیکه کسب کردن و مرمت و ترمیم آنها، بهآسانی میسر نیست و بسی دشوار مینماید. از اینروی، عقل سلیم حکم میکند که بهدنبال صیانت از سرمایههای اجتماعی، باشیم. چه اگر آسیب و صدمهای ببینند بازتولید و جایگزین آنها به تلاش و کوشش بسیار و جهاد عظیم و گذر نسلها نیاز دارد.
از جمله سرمایههای اجتماعی، احساس«امنیت» است که اگر نباشد یا مختل شود، هیچ سرمایه اقتصادی و توسعهای قابل حفظ و دوام نخواهد بود.
«مشارکت اجتماعی و سیاسی»-(که جزئی از مشارکت اجتماعی است)- سرمایه بسیار گرانبهایی است که در همه عرصهها میتواند نقش تعیین کنندهای ایفا نماید و نیز از مهمترین سرمایههای اجتماعی یک کشور محسوب میشود. اتفاقا مشارکت اجتماعی قابل اندازه گیری است. آمار شرکت کنندگان در یک انتخابات، بهخودی خود، شاخص نسبتا خوبی برای میزان «مشارکت اجتماعی» است.
بدونشک، وضعیت سرمایه اجتماعیِ «احترام» -به افراد و قوانین،- بیش از سایر شاخصها برای توده مردم هویدا و آشکار است. میزان احترام مردم به مردم، مردم به حکومت، حکومت به مردم و حکومت به حکومت و در مجموع، رفتار و کنشهای بین فرد و گروه، نشان از تنزل سرمایه «احترام» دارد! اینکه خود مسئولان همواره، همدیگر را متهم به تخلف از قوانین و مقررات و مصوبات میکنند و نیز میزان احترام مدیران و مسئولان به مدیران و بلندپایگان ( به عنوان اسباب و ابزار رقابت حزبی و جناحی) را اگر مورد دقت و بررسی قرار بدهید، درمییابیم که سرمایه اجتماعی بههمگان میاندیشد، درحالیکه ضد سرمایه اجتماعی، جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم میکند!
«اعتماد» یکی از مسایل بسیار مهم و کلیدی «سرمایه اجتماعی» است و تئوریهای سرمایه اجتماعی بر اعتماد، -بهعلت تاثیری که بر جامعه مدنی و دمکراسی دارد،- تاکید بسیار دارد. جامعهای میتواند ادعای توسعه و حرکت صعودی معطوف به پیشرفت و کمال داشته باشد که مردم آن بهیکدیگر و بهحاکمان «اعتماد» داشته باشند، در همه فعالیتهای اجتماعی معطوف بههنجارهای مثبت و نیز در رفع رفتارهای هنجارشکنانه «مشارکت» کنند. مردم در برابر هر خطر یا تهدید ملی، اعم از فرهنگی، اقتصادی، زیستمحیطی، سیاسی، نظامی و... حس انجام وظیفه داشته باشند. در همه نهادهای اجتماعی و محیطهای عمومی و خصوصی «احساس امنیت» کنند و مظاهر و مصادیق محبت، نوعدوستی و مهربانی نسبت بههمنوع را نه در شعار، بلکه در عمل بهاجرا گذارند.
غمگنانه، بنا بهدلایل مبهم و پیچیده، هنجارهای منفی اجتماعی، نظیر خشونت، پرخاشگری، بیحرمتی، بیاعتمادی، عدم احساس مسئولیت، حاشیه نشینی، توزیع نابرابر درآمد، پایین بودن سطح درآمد سرانه، گرانی، تورم، عدم اشتغال، اعتیاد، طلاق و...و... به سرعت در حال رشد و تکثیر و فراگیر است و سرمایه اجتماعی نیز با همان سرعت رو به افول است! معکوس کردن این دو شیوه عمل و روش، الزامی، درخور توجه و ضروری است! روابط گرم و صمیمی ما بهروابط سرد و غیر صمیمی بدل شده است! پیوسته از میزان حسن نیتی که مردم ما برای برقرار کردن رابطه بایکدیگر بهآن نیاز دارند، کاسته میشود و نسبت بهیکدیگر کمتوجه شده، بیش از پیش از خواستههای فردی و شخصی خود پیروی میکنند! همدلی میان آنان کاهش یافته است! میان «سرمایه اجتماعی» و «رابطه اجتماعی»، پیوندی تنگاتنگ وجود دارد و سرمایه اجتماعی در درون رابطه اجتماعی نهفته و پنهان است! این در حالی است که توسعه دموکراتیک و ورود بهجامعه مدنی، نیازمند سرمایه اجتماعی است و سرمایه اجتماعی نیز چیزی جز برخورداری بیچون و چرای انسانها از یک رشته حقوق متقابل نیست.
______
«به امید روزهای روشن»
---------------------------------------------------------
دکتر سید علیسینا رخشندهمند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
مدرس دانشگاههای تهران
کد مطلب: 427317