کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت| سروش درست

یاسوجِ تلخکام

18 خرداد 1400 ساعت 13:56

دیگر دوره‌ی توهین به شعور اجتماعی مردم به سر رسیده است. در فضای رقابتی ششمین دوره‌ی انتخابات شورای شهر، جوانانی فهیم، خلاق، متخصص، متعهد و کاربلد با دانش تجربی کافی و وافی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، جامعه شناسی، روانشناسی، عمران، معماری، حقوق عمومی و شهروندی و رشته‌های مورد نیاز شهر یاسوج، انتخاب خواهند شد. انتخابی بر مبنای اصول علمی، منطقی و عقلایی.


شوراهای ناکارآمد و ناکارآمدی شوراها، روح یاسوج را عذاب داده است و اوقات زیبایش را تلخ. راه یابی افرادی به پارلمان شهری مرکز استان، وقتی دلگزاتر است که سقف اندیشه‌ای برخی
از آنها، از سقفِ خانه‌هایشان کوهتاه تر است. مبرهن است کسانی که خلاقیت، هنر، تخصص و تعهد نداشته باشند; می‌توانند این بلا را به روز یاسوجِ زیبا بیاورند:
 بلوارها و میادین کج و معوج، کچلی گرفته‌اند. اگر سبزه‌ای هم هست و چمنی، خبری از ویرایش و پیرایش بوستان‌ها و فضای سبز، نیست.
 در فرهنگ غنی این شهر، نه غزلخوانی شعرا روح نواز است و نه تجسم مجسمه‌هایش، دلآرا. اگر هم فضایی ساخته و پرداخته شده، فارغ از توجه به المان‌ها و عناصر فرهنگی این شهر، استان و قومی ست که افزون بر هزاره‌ها، صبغه‌ی فرهنگی و تمدنی دارند.
در یاسوجِ تلخکام، جوهر نویسندگان جوهر افشانی نمی‌کند و ذوق هنرمندان، هنر آرایی. در این شهر بحران زده، که از سیمایش رنج می‌بارد و از معنایش گنج، مردم دلزده شده‌اند از نام شهر، شورا و شهرداری.
به هر دیاری که قدم بگذارید و مشرف شوید، زیباترین بنا، ساختمان شهرداری آن دیار است; لطفاً خود دوستان شورای شهر، به عنوان نمونه به بنای شهرداری توجه و از منظر عمران و زیبایی شناسی و مؤلفه‌های مبلمان شهری، منِ شهروند را یاری دهند که چرا در دو حوزه ساختار و پدیدار، فارغ از زیبایی به نظر می‌آید و نظاره؟!؟ لطفاً نیم نگاهی به بلوار امام - مقابل شهرداری یاسوج- هم بیاندازید. کلّ میسّر لما خلق له...
یاسوج، دل آزرده از دست کسانی ست که اسپِ مرادِ نامرادِ خویش را - هر چهارسال یک بار- زین و یراق نموده که بعله (!) دنا چنان است و یاسوج بهمان. شهر را چنین می‌کنم و دنیایتان را بهین... شهر را آنچنان خواهم ساخت، که شهردارم بخوانید وشهریارم: در تغییر و عمران و آبادیِ یاسوج، در حوزه‌ی مبلمان شهری و زیرساخت‌های عمرانی، در فرهنگ و حقوق شهروندی. من، معمارِ روان، بیان و جانِ شهرم، جانبخشم و حیات بخش.
 نامزد گرامی! چطور حضرتعالی در تقدیم لبخندی به مردمانت بخیل تشریف دارید و آن وقت، اراده نموده‌ای که حلال مشکلات دیارت شوی! لطفاً ابتدا کمی-به خود بیایید و به زیبایی باورهایتان; و سپس به مردم بیاندیشید:
”معرفة النفس، معرفة الله = خودشناسی، خداشناسی ست!“
 شهروندان یاسوجی خوب می‌دانند که این دوره، به مثابه‌ی دوره‌های قبل نیست. نیک می‌دانند و به این درجه از فهم شهروندی رسیده‌اند که انتخابی نکوست که برای شهر زیبایی، آرامش و آسایش به ارمغان بیاورد. مردمان فرهیخته‌ی این دیار، نفرت خواهند ورزید اگر خدای ناکرده احدی از نامزدها ادعا کند با زر و زور و تزویر چنان خواهم کرد و چنین. دیگر دوره‌ی توهین به شعور اجتماعی مردم به سر رسیده است. در فضای رقابتی ششمین دوره‌ی انتخابات شورای شهر، جوانانی فهیم، خلاق، متخصص، متعهد و کاربلد با دانش تجربی کافی و وافی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، جامعه شناسی، روانشناسی، عمران، معماری، حقوق عمومی و شهروندی و رشته‌های مورد نیاز شهر یاسوج، انتخاب خواهند شد. انتخابی بر مبنای اصول علمی، منطقی و عقلایی.
 و اما شهریاسوج، یکی از شهرهای زیبای ایران زمین، ملقب به لقب مانای پایتخت طبیعت ایران زمین است.


یاسوج، سرزمین یاس و ریواس و برنجاس، که شمیم یاسش جان افزاست، در دو سمت شمال غربی و جنوب دو ورودیه دارد. هر مسافر و گردشگری با نیوشِ نام یاسوج، در سر عاشقی‌ها شوریده سرش کرده و در دل، دلربای این نام زیباست.
 جان پرور است سایه‌ی سرو بشار و آبشارش....
 هر دلداده‌ی یاسوج که به هوای دیدار یار دلآرایش، پای در رکاب سفر فشرده، با دیدن در-- بخوانید ورودیه شهر از سمت شیراز و گچساران -- یاسوج، آهی می‌کشد و زیرلب زمزمه می‌کند:
 سالی که نکوست از بهارش پیداست!
پس کو زیبایی! پس کو آن همه تعریف و تعارف! پس کو یار دلربایی که پایتختش خواندند و گرامیش شمردند!!!
این تازه واردِ حبیب، اگر از آن سوی شهر-- از سمت جاده اصفهان- قدم به شهر بگذارد نیز علاوه بر بی در و پیکری شهر- ورودیه های فارغ از استاندارد- با منظره‌ی نازیبای زندان در ورودیه از یکسو و با نبود هیچگونه امکانات مبلمان شهری در شأن و شوکت یاسوج از سوی دگر، روبه رو می‌شود. در همان بَدو ورود به مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد، دل هر تازه واردی به درد می‌آید.
 بر سینه فشارم سر خجلت که ندارم/
جانی که سزد هدیه‌ی جانانه‌ی ما را....
 چهل و دو سال از انقلاب می‌گذرد و قریب نیم قرن از تاریخ شکل گیری شهرِ یاسوج. در سرزمینی که پروردگار رود بشار، آبشار- یکی از جاذبه‌های طبیعی گردشگری معروف جنوب کشور- و کوهساران دنا- معروف به آلپِ ایران- و زیباترین منابع طبیعی را به ودیعت آفریده است، کناره‌ی رود بشار، نازیباست و دلآزار. آبشار نابسامان است و آبش کم فشار. کوهسارانش، مورد تهاجم غارتگران زمین و طبیعت است و جنگلش زرد رخ:
عقل ناقص پرده ساز و نغمه‌ی شهریاران پرده سوز!
 کمتر شهری در ایران پیدا می‌شود که در دل خود، آب و آبشار، درودش گوید وکوهستان و جنگل طبیعی، بدرودش. یاسوج بی دلیل نیست که ملقب به پایتخت طبیعت ایران شده است!!! اما این نام بر شانه‌های شهر، سنگینی می‌کند:
 زیراکه سیمای یاسوج، نازیبا و صدایش، ناشنواست؟! این همه ظرفیت‌ها که خدادادی ست; مورد توجه قرار نگرفته است؟! شهردار و شوراهای شهر یاسوج و بدتر ازهمه شورای اسلامی دوره‌ی چهار و پنج این سامان- با احترام به حتی برداشتن یک قدم برای توسعه- نابسامانی آفریده‌اند و بس.
اگر گهگاهی در دوران گذشته، شهرداری توانا به امر شهریاری، توانسته چند زیر ساخت-البته تاحدودی اصولی- بیافریند، مردم قدرشناسِ این دیار، به حافظه‌ی تاریخی خویش سپرده‌اند.
 یاسوج تلخکام، باید لبخند بر لبانش بنشیند و این میسور نمی‌شود مگر با انتخاب اصلح‌ترین جوانان این دیار
در انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰.
 به امید روزی که با نظرگاه اصولی و عقلایی شهروندان، شادکامی در یاسوج دیده شود و بر لبش گلخند، غنچه شود.
ایدون بادا!

سروش درست
یاسوج تلخکام
شانزدهم خردادگان
یکهزار و چهارصد خورشیدی


کد مطلب: 435207

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/435207/یاسوج-تلخکام

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1