کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت| سروش درست

شهردار ۱۴۰۰ یاسوج

10 تير 1400 ساعت 0:58

یاسوج فریبا، همان شهری ست که در وی دلبر است. چه دلبری زیباتر از آبشار یاسوج. چه دلبری رعناتر از رودِ بشار. چه گنجی پربهاتر از تنگ گنجه‌ای. چه مهرویی دلآراتر از تنگه‌ی مهریان. چه عروسی دلآرام‌تر از جنگل‌های بلوط و چه دلداده‌ای عاشق‌تر از مردمِ یاسوج. این همه دلبری و دلدادگی و عروس و گنج و گنجه و مهررو و مهربانو، شهریاری می‌خواهد که آیین دلبری داند و رسمِ رسام دلدادگی. 


”بسیار سفر باید تا پخته شود خامی/
صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی. . . ”
بالاخره انتخابات با شور و شعور، حضورها و منظورها، بودها، نبودها و کمبودها، یک نمود در استان کهگیلویه و بویراحمد داشت: کسب رتبه‌ی نخست شرکت در انتخاباتی که در دنیا به عنوان نمادی از دموکراسی به آن التفات ویژه‌ای دارند. آیا مردمان ما مردمی توسعه یافته‌اند که چنین مهمی را کسب می‌کنند یا وجود جامعه‌ی عشایری و ایلیاتی، باعث و بانی‌ایستادن بر کرسی نخست شرکت در بین تمام استان‌ها می‌شود. چنین حضوری پررنگ و منظوری خَدنگ، از منظر روانشناختی و جامعه‌شناسی نشان از چه پدیده‌ای دارد. 
در این مقال، فارغ از مسایلی که گذشت؛ به شهردار پرداخته می‌شود. شهردار شهر یاسوج، مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد، با لقب مانای
” پایتخت طبیعت ایران زمین “چه شخصیتی باید داشته باشد؟ شهردار یاسوج، باید از چه تخصصی برخوردار باشد؟ 
شهردار مرکز استان، با چه اندیشه و باوری، به زیباسازی شهر، کمک می‌کند؟ شهردار مطلوب شهر- به عنوان موجودی زنده و ذی شعور- چگونه انسانی ست؟ شهردار آتی مرکز استان، چه مختصات ظاهری و درونی باید داشته باشد؟ آیا سیر آفاق و انفاسی افراد، در شهردار منتخب ششمین دوره شهر لحاظ خواهد شد یا خیر؟! ؟ و سؤال فرجامین افکار عمومی: 
چه شهرداری - از منظر منتخبین مردم فهیم یاسوج، بر کرسی سبز شهرداری این دوره، تکیه می‌زند؟ 
درود بر سهراب که چامه سرایید: برخود خیمه زنیم، سایبان آرامش ما، ماییم. . . . 
شهر یاسوج، با سابقه‌ی نیم قرن تمدن شهری با طبیعتی زیبا، مهاجرپذیر و گردشگرپذیر است و البته در حال توسعه. در طول این پنج دهه، ده‌ها شهردار، قبای شهریاری این شهر را پوشیدند. قبایی که به تن برخی‌زار میزد و بر قامت بعضی، ارزنده بود. اما پرسش اساسی این است، قامتِ برازنده‌ی قبای شهرداری یاسوج کیست؟! ؟ 
جامعه‌ی امروزی شهروندان یاسوجی، این بار، با جود وجودشان تشریک مساعی نموده، همت به خرج داده و هفت فرزند شایسته‌ی خویش را برگزید ند تا این بار کسی قبای شهرداری را بپوشد که برازنده باشد؛ سرزنده و ارزنده! 

شهردار هر شهری، در وهله‌ی نخست بایست حایز «شرایط عمومی» از جمله: 
تخصص، تعهّد، کاربلدی، خوشنامی، مردمداری، سلامت جسم و روح، دانش تجربی، مدیر و مدبر در امور مدیریت شهری باشد. 
اما آنچه پراهمیت‌تر می‌نماید مشخصه‌ها و ویژگی‌هایی ست که به عنوان «شرایط خاص» به آن خواهیم پرداخت. 
مرد راهش باش تا شاهت کنم/
صد چو لیلا کشته در راهت کنم. . . 
شهردار باید ابتدا از منظر ظاهر، بسیار آراسته و پیراسته باشد. از عزّت نفس والایی برخوردار باشد. باورهای زیبایی در باب شهر، مبلمان شهری و اِلمان‌های شهرسازی داشته باشد. 
مدیری می‌تواند بر اریکه‌ی مدیریت شهری تکیه بزند که دیدگاهی والا در باب هنر و زببایی‌شناسی داشته باشد. بداند که فضاهای تجسمی، فرهنگی و فضاهای هنری چه ارتباطی باید با شهروندوباحس نوستالژیک شهروندان داشته باشد. 
ترکیب جمعیتی شهر را از منظر فرهنگ، سن، جنسیت، سواد، استعداد و ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها بشناسد و نوع برخورد مناسب و متناسب با هر طیفی و طبقه‌ای از جامعه‌ی شهروندی خویش را به درستی پاس دارد و پاسدار باشد. 
سجده‌ای زد بر لب درگاه شهر/
پر زِ لیلا شد دلِ پر آه شهر. . . 
شهردار یاسوج باید ابتدا نیازهای جامعه‌ی کوچک خادمان شهر- کارمندان شهرداری، کارگران و پاکبانان شهر- را به خوبی بشناسد و سپس نیازهای شهری را که دولقب بزرگ را یدک می‌کشد: پایتخت طبیعت ایران زمین. 
مرکز استان کهگیلویه وبویراحمد. 
مدیر شهری مرکز استان، ایست با جامعه‌های مختلف شهر به ویژه جامعه‌ی ورزشکاران، جامعه‌ی فرهنگی، جامعه‌ی هنرمندان از جمله نویسندگان، اصحاب قلم، اهالی خبر و خبرنگاران (اعم از نوشتاری و دیداری و شنیداری)، جامعه‌ی مهندسی، جامعه‌ی پیمانکاران، جامعه‌ی کتابخوان وکتابخانه‌ای و سایر جوامع مرتبط با توسعه‌ی شهر در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی، ارتباط نزدیک و چه بسا تنگاتنگی داشته باشد. 
شهردار باید حداقل چند شهر از دنیا و چند کلان شهر از ایران را دید و بازدید کرده باشد. دنیا دیده باشد و بتواند در باب ایجاد فضاهای تفریحی، تجاری، ترافیکی، فرهنگی و سایر فضاهای شهر نظرهای علمی، اصولی و عقلایی ارایه دهد. 
شهردار بایست چون مُصّوری، صورت شهر یاسوج را به ناز بکشد و چون نقاشی به نقش.” گفت معشوقی به عاشق کای فتی! /
تو به غربت دیده‌ای بس شهرها/
گو کدامین شهر از آن خوشتر است/
گفت آن شهری که در وی دلبر است”
یاسوج فریبا، همان شهری ست که در وی دلبر است. چه دلبری زیباتر از آبشار یاسوج. چه دلبری رعناتر از رودِ بشار. چه گنجی پربهاتر از تنگ گنجه‌ای. چه مهرویی دلآراتر از تنگه‌ی مهریان. چه عروسی دلآرام‌تر از جنگل‌های بلوط و چه دلداده‌ای عاشق‌تر از مردمِ یاسوج. این همه دلبری و دلدادگی و عروس و گنج و گنجه و مهررو و مهربانو، شهریاری می‌خواهد که آیین دلبری داند و رسمِ رسام دلدادگی. 
شهر یاسوج، زرّی ست زرّین و گوهری ست در دست قدرشناسی که قدر برازنده‌ی قامت فرازش را شهریاری زرّ‌شناس، می‌شناسد و شهرداری گوهری؛ 
زیرا که: 
قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری. 
این بار، با همت والای اعضای شایسته‌ی شورای اسلامی شهر یاسوج، با قدرشناسی و البته بانگاه علمی، اصولی و مبتنی بر عقلایی گرایی، قبای شهریاری بر تن شهرداری قامت فراز می‌شود که بداند، درک کند و از بُنِ جان بیاندیشد: 
در ره منزل لیلی چه خطرهاست در آن/
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی. . . 

یاحقّ
سحرگاه نهم تیرگان ۱۴۰۰ ه. ش
یاسوج دلآرام
سروش درست


کد مطلب: 436379

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/436379/شهردار-۱۴۰۰-یاسوج

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1