هنوز هم نمیگذارد فرهنگ توسعه را یاد بگیریم؟ چرا؟
بخش دوم) سریال نویسی از دوران نمایندهای که به وزارت نفت رسید، تا نمایندهای که از نفت، منفعت مردم را خرید
15 آبان 1400 ساعت 2:06
علی ایحال، درک و فهم بر شاخصهای توسعه کار هر مدیری و نمایندهای نیست. همچنان که انسانهای متعهد و متخصص با برنامه وارد کارزار خدمت میشوند و با رزومه قوی هم کنار میروند. یقیناً اگر نماینده هم نمیداشتیم، دولت به واسطه شرح وظایفی که دستگاههایی مثل جهاد سازندگی، کشاورزی و نهادهای خدمات رفاهی در آن سالها داشتند، منشأ اثر میبودند.
بخش دوم- از حوزهی فرهنگ در دورهی 16 سالهی آقای موحد چه بگوئیم. اگر فرهنگ طبق تعریف تایلور همه آنچه مردم با آن زندگی میکنند، باشد، ما قبول کرده بودیم آنگونه که آقای نماینده میتوانند تلاش کنند، باشیم. مردم از ایشان جاده و آب و بهداشت و گاز و برق و پتروشیمی و غیره و ذالک را که مطالبه نکرده بودند! مدرسه و خانهی بهداشت و صنعت توریست و دانشگاه را نخواسته بودیم. از بی عدالتی و فقر و فساد که نرنجیده بودیم. از مناظره و تهدید به پاسخگویی و چرایی در مورد عدم فعالیتهایش، دادخواهی نکرده بودیم. ما همان چیزی را خواسته بودیم که فرهنگمان شده بود. غایتِ خواستهی فرهنگی، و بهتر است بگوییم نیاز فرهنگیمان، دست نوشتهای از حضرت آقای نماینده بود که آن هم نصیب هرکسی نمیشد. محرومیت، فرهنگ شده بود، بی عدالتی، فرهنگ شده بود، بیتفاوتی نسبت به نیازهای رفاهی و توسعه طلبی، فرهنگ شده بود، کلاً نشان دادیم که توسعه فرهنگی همان است که نماینده تشخیص میدهد باشد یا نباشد. این رویه ملکه ذهن و فرهنگ دائمی بخشی از مردم، سوای تحصیلات، تعقل، تحرک اجتماعی یا پایگاه اجتماعیشان شده است. و حتی موروثی هم میتواند باشد. مثلاً؛
گاهی افرادی که نام و وجودشان از این ملت و به برکت جمهوری اسلامی است و میدانند که بنیانگذار این نظام مقدس و امام حاضر جمهوری اسلامی، مقام معظم رهبری، با این آفت مدیریتی مخالف هستند اما، ذلیلانه در کنارش میمانند و به ایجاد موج اجتماعی، با نماد رکود و پسرفت مردم و جامعهی فرهنگی کهگیلویه بزرگ بیعت میکنند.
بیشتر بخوانید:
بخش اول ) هنوز هم نمیگذارد فرهنگ توسعه را یاد بگیریم؟ چرا؟ / سریال نویسی از دوران نمایندهای که به وزارت نفت رسید تا نمایندهای که از نفت، منفعت مردم را خرید
کم نداشتم که رسانههای وابسته به آقای نماینده، غریو شادیشان بیعت سردار و سرهنگ و حاج آقا و دکتر و مهندس فلانیهایی بود که همچون سرجوخههایی مستأصل و کسانی که با بیسوادی محض، نامهای وزین و سترگ حاج آقا، دکتر و مهندس را به زحمت بسیار به دنبال داشتند و از فرهنگ و مطالبه گریِ نیازهایِ جامعه خود، کمترین آگاهی را داشتند، بر آستان مبارک آقای نماینده زانو زدند و اگر به آینهی بخشهای آغازین قیام مختار نگاه کنند، خود را در لشکر سلیمان صُرَد خُزاعی خواهند دید که همواره چند قافله از فرامین رهبری و نظام اسلامی عقب هستند.
این رفتارهای تواب گونه بیعت کنندگان اسفند 98 کهگیلویه بزرگ متأثر از مدل 16 سال نمایندگی مستمر آقای نماینده است که به مردم القاء شده بود که؛
سینما نداریم که نداریم! مگه نیازی داریم؟
کتابخانهی ایده آل نداریم، نداشته باشیم! مگه استفاده از کتابخانه نیازمان بود؟
حتی برخی از رسانهها که بی تفاوت شده و نیازمندانه قلم میزنند، بزنند! چرا که آنها را هم مجبور کردهاند ابزاری برای قدرت طلبی خودشان باشند نه مطالبه گر حقوق بر جای مانده مردم. سمنها و نهادهای مردمی نیز سرگرم صف بندیهای سیاسی شده و متأثر از هیاهوی منفعت طلبان، از مردم و استیفای حق مردم غافل شدهاند. اینها هم پذیرفتهاند که باید اسیر جریانات سیاسی بود نه امیر مطالبه گر حقوق مردم!!!! دانشگاهها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. گرچه دانشگاه دولتی در کهگیلویه بزرگ نداریم و لیکن همین دانشگاههای غیر انتفاعی هم فعالیتی فرهنگی در حد دبیرستان دارند. متأسفانه برای مدیریت همین دانشگاهها نیز مرزبندیهای قومیتی و نگرش گروهی دارند.
این مجموعه چالشها را داریم ولی نمیدانیم که راه نجاتمان در چیست. زیرساختهای اقتصادی در دوره 16 ساله نبود که بتوانند مردم را از این همه بن بست نجات دهند. منفعت طلبان از این محرومیتها استفادههای کلان میبرند. این شد که سالهای سال، با تک نماینده واحد به هیچ جایی نرسیدیم. اکنون که دولت انقلابی و مجلس پرسشگر، از خیانت برخی از نمایندگانِ منتقل شدهی به وزارت نفت پرده برداشته است، جوانان محروم مانده از حقیقت متوجه شدند که 16 سال پشت سرهم با سیاه بازیهای آقایان چه بر سرشان رفته و این مصیبت که نمیدانیم، «چه میخواهیم؟» نتیجه همان اشتباه بزرگمان در تکرار انتخاب غلط است. اینکه نمیدانیم در کجاها باید حضور نماینده را پررنگ ببینیم، برگرفته از ندامتهای مستمری است که سالهای سال در انتخاب تکراری داشتیم. سالها در تنزل موقعیت شغلی، ارزش اجتماعی، سیاسی، فکری، فرهنگی و اقتصادی بودیم و باز هم به حسب عادت، انتخابش میکردیم. یعنی انتخابمان برای حفظ بقاء گروهی بود که هیچگاه عملکردی برای آبادانی دیارمان نداشتند.
چرا؟
چون اکنون مردم کهگیلویه بزرگ باید خدمات 4 سالهی سردار هاشمی پور را در ذهن منصفانه خودشان داشته باشند و مقایسه بکنند که چرا در 16 سال نمایندگی نماینده فعلی، یک ده هزارم سردار هاشمی پور کاری انجام نگرفت؟ مردمی که در سراسر کشور از خدمات گسترده قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) بهره مند شده بودند، میدانند که مرد پولادین عمران و آبادانی ایران «سردار حاج عدل هاشمی پور» چه کرده است. و اکنون محض یادآوری مردم عزیز کهگیلویه بزرگ، اهم خدماتی را که بهره مند شدند، بیان میکنیم تا همگان بدانند که چگونه دروازهی توسعه را به روی خود بستیم.
قبل از ورود به مباحث اصلی، لازم است که محدودیتها و موانع واقعی و اصلی در راه خدمت گذاری سردار هاشمی پور را مفصلاً ًمعروض بداریم تا در ذهن مردم شهرستانهایمان به یادگار بماند که مسیر توسعه را خودمان مسدود کردیم وگرنه توسعه در دستمان بود.
مانع اول؛ همه ملت میدانند که دولتِ پر از ترس و اضطراب تدبیر و امید، فرصتی چندین ساله را از ملت گرفتند و تمامی عزت و امکانات را به پای کدخدایشان ریختند تا فرزند نامشروعشان یعنی «برجام» را بسامان برسانند. ولی همه دیدیم که این مهم، به انجام نرسید و تمامی هزینههایی که برای برجام کردند، هیچ نتیجهای نداشت. بسیاری از صنایح این مملکت عملاً از کار افتاد. کارخانهها و مراکز تولیدی تعطیل شدند. تورم و ارز و دلار، رفتاری چموش وار با اقتصاد این مملکت داشتند. ناهنجاریهای اقتصادی، سیاسی و مدیریتی به صورت سیستماتیک به نهایت رسید. اختلافات درون دولت نیز واقعیتهای اصلاح طلبان و منفعت طلبان را آشکارتر نمود. وزرای دولت به کاسبی پرداختند. حتی از حُسن اخلاق هم افتادند و بعضاً دامنه فسادهای اخلاقی در بدنهی دولت و برخی از زیر مجموعههایش، ارزشهای انسانی و دینی مردم را به مخاطره انداخته بود. این رفتارها میتوانست برای هر کسی عملاً محدود کننده باشد.
ولی سردار هاشمی پور توانستند با خردورزی، فهم در مدیریت بحران و همچنین درک صحیح از محفوظات انقلاب، امام و رهبری نظام، دست در دست مردم داشته باشد و از دیگر ظرفیتهای مالی و اقتصادی نهادها، تشکلات مردمی و جامعه خیرین توسعه اندیش و بخشهای خصوصی و نیمه دولتی، خدمات شایسته را تقدیم ملت کند.
مانع دوم: دولت تدبیر و امید که دولت اجارهای اصلاح طلبان بود، به اتفاق هیئت رئیسه و اکثریت نمایندگان مجلس دهم به لحاظ تفکر لیبرالی در اقتصاد و از طرفی سودآوری گروهی که سالها به دنبال موقعیتش بودند، زمینهای شده بود تا سردار هاشمی پور خود را آماده حضور در میدانی سخت و نفسگیرتر از دوران دفاع مقدس بکند. او که میدانهای پر از مین و باتلاق بسیاری در 8 سال دفاع مقدس را تجربه کرده بود، این بار هم زره خدمت به تن کرد تا برای نوکری به ملتی که قطعاً ارزشی صدچندان دارند، جانفشانی کند. در هر صورت سردار آماده بود که با دست خالی و ناامید از دولتی سراپا حرفگرا، بنیانگذار نهضتی عظیم در توسعه کهگیلویه بزرگ باشد و الحمدالله شد.
مانع سوم: فضای نابخردانهای که قبل از این چهار سال علیه سردار درست کرده بودند، افکار و ذهنیت مردم را متزلزم میکرد که آیا فرد نظامی میتواند توفیقی داشته باشد؟ آن کسانی که 16 سال از راههای میان بُر توانسته بودند، امتیازات و امکانات بسیاری را جمع آوری کنند، نمیتوانستند تحمل تغییر در دیدگاه مردم نسبت به خدمت پاک و صادقانه را داشته باشند. با همان منش واپسگرایانه، اینگونه القاء شده بود که سردار هاشمی پور نمیتواند مجلس شناس و وکیلی مؤثر برای مردم باشد. و لذا نهلهی سفسطه بافی را در این 4 سال به کار گرفته بودند. اما خوشبختانه تابوی این تفکر آلوده در هم شکست و افداماتی که نماینده فعلی خوابشان را هم نمیتواند ببیند، صورت گرفت.
مانع چهارم: جاه طلبی تنها نماینده اصلاح طلب استان کهگیلویه و بویراحمد جناب آقای تاجگردون، نیز مزید بر علت بود. او که گاهی در پوستین دوست و یارغمخوار انقلاب به عنوان رکن اصلی اصولگرایی در تهران سخن میگفت و در استان، به عنوان اصلاح طلبی محض، حاضر بود با شیخ حسن روحانی به جهنم هم برود، که در نهایت هم رفت، در عمل نشان داد که استخوانی در گلو است. متأسفانه در این استان، علیرغم ادعای روشنفکری برخیها، کمتر کسی به فکر عبور از تقابلهای سیاسی است. کسانی که مدیریت میکنند و خداوند توفیق خدمت به مردم را به آنها واگذار نموده است، نمیدانند که چگونه باید قدر شناس این موهبت الهی باشند. سیاست زدگی این گروه طماع، مانع هر نوع تحوالی در ساختار کلی استان کهگیلویه و بویراحمد است. آنچه باعث شده که مردم به دنبال افراد حراف و غیر کاربردی باشند، همین فرهنگ سیاست زدهای است که برخی از منفعت طلبان، عامدانه نشر دادهاند. این گروههای ساختار شکن چنین القاء نمودهاند که بدون روابط سیاسی و دست داشتن در جریانات سیاست مآبانه، به هیچ توفیقی نمیرسند. همین عامل هم باعث شده تا شایسته سالاری و نخبه پروری را ذبح نموده و مانع انتخاب مدیران توانمند و برنامه ریز باشیم. با این وجود، سردار هاشمی پور، معرکه گیری آقای تاجگردون را به حال خودش رها کردند، و بیتوجه به قدرت نمایی آقای تاجگردون در حوزهی اقتصاد و برخلاف نماینده بویراحمد که تمام امیدش به دولت بود، مبنای سازندگی و گفتمان آبادانی کهگیلویه بزرگ را ملی کرد و دوران افتخارآمیزی را در حوزههای عمرانی، فرهنگی، اجتماعی و بهداشت و درمان به یادگار گذاشتند.
مانع پنجم: تحمیل مدیران فرصت سوز و نالایق از طرف جریانهای سیاسی حاکم، آفتی بود در مسیر خدمت گذاری و دردی بود که سردار هاشمی پور باید به جان میخرید و چاره اندیشی میکرد.. مردم شهرستانهای کهگیلویه بزرگ باید بدانند که موانع عدم توسعه از کجا نشأت میگیرد. کسانی که عمری است به دلیل مخالفتهای ذاتی با اصول اولیه انقلاب نمیتوانند راهی به عرصه انتخابات داشته باشند، از هر روزنهای در صدد بودند تا کارشکنی کنند. با همکاری مسئولین اجرایی استان کهگیلویه و بویراحمد و شهرستان کهگیلویه و همچنین با حمایت نماینده اصلاح طلب استان، سعی میکردند که نیروی انسانی دلخواه خود را بر مردم تحمیل کنند. سردار هاشمی پور، از همان روزهای اول متوجه این رفتارهای غیرمتعهدانهی شبه روشنفکرانِ سیاست زده شده بود و خدمت به مردم و انجام کارهای عمرانی و زیربنایی و توسعه محور را بر هر مصلحت اندیشی ترجیح داده و خوشبختانه موفق شدند که دوران طلایی را در درون این همه موانع، رقم بزنند.
مانع ششم: مردم باید بدانند که مدیریتها محدود به زمان و مقبول به عملکردها هستند. قطار توسعه از زمانی آغاز به حرکت سریع میکند که زیرساخت لازم را داشته باشد. اینگونه بود که در آن 16 سالهی سکون و سقوط و انحطاط، به غیر از لمپن بازی و نمایش رفتارهای مکارانه، کاری برای توسعهی منطقه انجام نگرفت. و اینک مردم میتوانند با مقایسه خدمات توسعه محور، خدمات 4 سالهی سردار هاشمی پور با 18 سال نمایندگی نمایندهی فعلی، عمق فاجعه را متوجه شوند. مگر میشود 18 سال مدیر بود و بدبختی مردم را ندید؟ نیازهای مردم را نشناخت؟ دریچهها و روزنههای خدمت به مردم را ندانست؟ عبور از موانع و استفاده از فرصتها را پیگیری نکرد؟ بنابراین این سردرگمیهای موجود، معلول دو عامل است؛ یا مردم محورهای توسعه را نمیدانند و بد انتخاب میکنند یا توسعه را نمیخواهند و خواستههای خود را به نحو دیگری مطالبه میکنند.
علی ایحال، درک و فهم بر شاخصهای توسعه کار هر مدیری و نمایندهای نیست. همچنان که انسانهای متعهد و متخصص با برنامه وارد کارزار خدمت میشوند و با رزومه قوی هم کنار میروند. یقیناً در آن 16 سال، اگر نماینده هم نمیداشتیم، دولت به واسطه شرح وظایفی که دستگاههایی مثل جهاد سازندگی، کشاورزی و نهادهای خدمات رفاهی در آن سالها داشتند، منشأ اثر میبودند. بنابراین مردمی که بهترین نخبههای ملی را در رشتههای مختلف دارند را نمیتوانیم بگوییم که هیچ آگاهی نسبت به محورهای توسعه ندارند یا توسعه را نمیخواهند. این درسته که در دورهی 16 سالهی نمایندگی، مردم را به مطالبه امورات شخصی و فردی وابسته نمودهاند، لیکن، باید میآمد «آنکه دلش زنده است به عشق....». مردمی که مدیریت جنگ 8 سالهی را به فرزندان خداباور خود داده و پس از آن، فرزندان متخصص و متعهد ملت، سازندگی و شکوفایی سرزمین خود را به عهده داشتند، میز و تریبونهای خود بزرگ بینی منفعت طلبان را به اهلش دادند و برای آبادانی سرزمین خود کمر همت بستند تا بانی زیرساختا ها و رفاهی باشند که نه تنها در دورهی 16 سالهی نمایندگی او ذرهای از آنها را تجربه نکرده بودیم بلکه بسی برتر از دولت 8 سالهی حسن روحانی است.
این انقلاب عمرانی، فرهنگی و اقتصادی کهگیلویه بزرگ را پشتوانهای برای روشنگری ملتی انقلابی که میخواهند اتحاد اجتماعی و با انسجام تمامی افکار و اندیشههای تخصص گرا، به سوی دگراندیشی سیاسی رفته و تصور بازگشت به دوران 4 سالهی توسعه محوری را تجسم عینی نمایند، سردار هاشمی پور را باید حقیقت توسعه بدانند تا مفهوم پیشرفت و مصادیق آن را در محور گاز دهدشت به دیشموک، جادههای بین شهرستانی، سیکلهای برق، آب رسانی سدکوثر تا لیکک و چرام، حقآبه سد مارون 2، تأمین آب دهدشت و روستاهای کهگیلویه بزرگ، توسعه مدارس، مساجد و کتابخانههای کهگیلویه بزرگ و استخراج معادن، پتروشیمی، رفع محرومیت و بیکاری منطقه را، با تمام وجود لمس کنند.
و ...
ادامه دارد...
----------------------------------------------------------------
نویسندگان؛ استعدادهای سوخته
کد مطلب: 440929