سعید صاحب خانه وحشت در خیابان کمیل است. اما جرمهایش را نمیپذیرد. خودش را قربانی حسادت دخترانی که به او علاقهمند شده بودند، میداند. قربانیای که حالا بیگناه گرفتار شده است. سعید از عشق قدیمیاش میگوید. از اینکه چقدر به قانون مسلط است و همه جزئیات آن را به طور دقیق یاد گرفته است. اینکه اگر به قصاص هم محکوم شود، شکایت و اعتراض میکند.
بسیار پرخاشگر و عصبی است. نمیخواهد به سوالها جواب بدهد. او متهم اصلی معروفترین و جنجالیترین پرونده جنایی پایتخت است، با این حال همچنان همه چیز را انکار میکند. از حبس دختران جوان گرفته تا جنایت در خانهاش را منکر میشود. همه این اتهامات را به گردن دختران حبسشده در خانهاش میاندازد. سعید صاحب خانه وحشت در خیابان کمیل است. اما جرمهایش را نمیپذیرد. خودش را قربانی حسادت دخترانی که به او علاقهمند شده بودند، میداند. قربانیای که حالا بیگناه گرفتار شده است. سعید از عشق قدیمیاش میگوید. از اینکه چقدر به قانون مسلط است و همه جزئیات آن را به طور دقیق یاد گرفته است. اینکه اگر به قصاص هم محکوم شود، شکایت و اعتراض میکند.
چی شد که دختران را در خانهات حبس کردی؟
من کسی را حبس نکردم. آن دخترها با پای خودشان به خانه من آمدند و خودشان هم خواستند که آنجا باشند، چون به من علاقهمند شده بودند.
پس چرا مدعی هستند که سالها و ماهها در آن خانه حبس بودند؟
نمیدانم چرا چنین دروغی گفتند. اصلا با عقل جور درنمیآید که من آنها را حبس کرده باشم. یکی از دخترها که ادعا میکند سه سال در خانهام حبس بود، کلید داشت. به فرض که اصلا کلید هم نداشت، وقتی من در خانه نبودم میتوانست از همسایهها کمک بخواهد. آپارتمان ما شلوغ بود. کلی آدم آنجا زندگی میکرد. مگر میشود این همه سال حبس باشی و هیچ تلاشی برای رفتن نکنی. همه اینها کاملا گویای این است که او دروغ میگوید.
در مورد دختری که در کمد حبس کردی چه میگویی؟
او هم حرفهایش اصلا منطقی نیست. در کمد با یک لگد باز میشد. چطور میشود آن همه مدت در آنجا باشی و تقلایی برای بیرونآمدن نکنی. او هم دروغ میگوید. آنها میخواهند همه جرمهایشان را گردن من بیندازند.
میگویند که تو آنها را تهدید میکردی، برای همین فرار نکردند؟
این هم دروغ است. آدم برای نجات جان خودش هم که شده به این تهدیدها گوش نمیکند و حتما فرار میکند. من با یکی از دخترها برای خرید مواد بیرون میرفتم. یعنی آنجا هم نمیتوانست فرار کند. آنها کلید در را داشتند. حتی من دو گوشی تلفن همراه با سیمکارت هم به آنها داده بودم. یعنی تلفن هم در اختیارشان بود. میتوانستند با پلیس یا فرد دیگری تماس بگیرند. اینها همه دروغهایی است که این دخترها برای گرفتارکردن من میگویند.
بیشتر بخوانید
با دختری که در خانهات کشته شد، چطور آشنا شدی؟
او هم دوست آن دو دختر بود. خودشان شمارهاش را به من دادند. گفتند جایی ندارد. من هم تماس گرفتم و در میدان راهآهن به دنبالش رفتم.
او را هم تو نکشتی؟
نه. ساناز و زهرا کشتند. او را کتک زدند. ساناز گلویش را فشار داد. هردو با هم او را کتک زدند. آن دختر هم مریض بود. بیماری اماس داشت. ناگهان روی زمین افتاد. نفسهایش قطع شد. حالت خفگی به او دست داد و بعد هم جان باخت.
چرا او را کشتند؟
چون او به من علاقهمند شده بود. دخترها هم حسادت کردند و سر همین موضوع با هم درگیر شدند.
پس قتل با پیچگوشتی صورت نگرفت؟
نه اصلا پیچگوشتیای در کار نبود.
ولی خواهرت میگوید تو او را کتک زدی و کشتی؟
نمیدانم خواهرم چرا چنین دروغی گفته است. او هم شاهد بود که من این دختر را نکشتم. آنها چون میدانند قبلا به خاطر یک قتل غیرعمد گرفتار شده بودم، میخواهند این قتل را هم گردن من بیندازند، در صورتی که بیگناهم.
بعد از قتل چه کار کردی؟
میخواستم جسد را به بیرون منتقل کنم. حتی میخواستم با پلیس تماس بگیرم، ولی ترسیدم، چون قبلا گرفتار شده بودم. ترسیدم چون سابقه دارم برایم دردسر شود. دخترها هم اجازه نمیدادند. میگفتند اگر ما را لو بدهی، قتل را گردن تو میاندازیم. من هم ترسیدم و جسد را مخفی کردم. البته قصدم این بود که به زودی موضوع را به پلیس بگویم.
اگر به قصاص محکوم شوی چه کار میکنی؟
شکایت میکنم. من قتل نکردم. از قانون هم سردرمیآورم. چون قبلا یک بار گرفتار شده بودم، تمام جزئیات قانون را میدانم. آنها حتی نمیتوانند برایم محارب بگیرند، چون دلیل محکمی ندارند.
میگویند از زنان متنفری؟
نه اصلا اینطور نیست. اتفاقا من چند سال عاشق یک دختر بودم. اما به خاطر مشکلات مالی که داشتم نتوانستم با او ازدواج کنم. من هیچ مشکلی با زنان نداشتم.
حبس غیرقانونی
سعید این اظهارات را در حالی مطرح کرد که خواهرش قتل را به گردن او انداخت و گفت: «سعید آن دختر را کتک زد و او جان باخت. من هم کلید خانه را داشتم. ولی سعید گفته بود که وقتی در خانه نیست، در را باز نکنم.»
با این اظهارات اتهام حبس غیرقانونی دو دختر نیز به اتهامات این دختر اضافه شد. همچنین تحقیقات درباره این پرونده همچنان ادامه دارد.
شامگاه دوشنبه 15 آذر مأموران کلانتری 112 ابوسعید در جریان اجرای طرح رعد پلیس پیشگیری پایتخت مطلع شدند متهم سابقهداری در خانهاش لوازم سرقتی نگهداری میکند.
مأموران ضمن هماهنگی قضایی راهی محل که ساختمان پلاک 24 خیابان خرمشهر در محدوده خیابان قزوین بود، شدند و با ورود به ساختمان خود را به مقابل واحد 6 رساندند. از آنجا که کسی در را باز نکرد در تماس با بازپرس دستور ورود به خانه گرفته شد.
به محض ورود آنها با آپارتمانی بهم ریخته و زن جوانی بدون لباس مناسب روبهرو شدند. مأموران با ورود به اتاق خواب داخل کمد دیواری زن جوان دیگری را پیدا کردند که او نیز لباس به تن نداشت. چند قدم آن طرف تر یک کیسه نایلونی مشکی توجهشان را جلب کرد که بوی بسیار بدی میداد. بلافاصله اقدام به باز کردن کیسه پلاستیکی کرده و با جسد متعفن زنی حدوداً 30 ساله مواجه شدند.
بدنبال کشف جسد، بازپرس جنایی، مأموران پلیس پیشگیری، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، تشخیص هویت و پزشکی قانونی راهی محل شدند.
دختری که در کمد حبس شده بود در تحقیقات به بازپرس جنایی گفت: 8 ماه قبل از خانه خارج شدم و به ایستگاه راهآهن رفتم تا از آنجا به یکی از شهرستانها بروم. در راهآهن با سعید آشنا شدم. او خودش را سرهنگ نیروی انتظامی معرفی کرد و چون جایی برای ماندن نداشتم، گفت میتوانم شب را به خانهاش بروم. من با پای خودم به خانهاش رفتم اما دیگر نتوانستم از آن خانه خارج شوم. سعید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و داخل کمد حبس کرد.
فتانه، دختر دیگری که در آن خانه وحشت پیدا شده بود در تحقیقات به بازپرس جنایی گفت: از خانه که فرار کردم در دام سعید افتادم. سه سال در این خانه حبس بودم در این مدت، سعید در را به روی من قفل میکرد و اجازه نمیداد خارج شوم. حتی در این مدت سه زن دیگر هم به اینجا آورده شدند، دو نفر از آنها موفق شدند فرار کنند. یکی از آنها از طبقه دوم به بیرون پرید و دومی هم زمانی که من خواب بودم، موفق به فرار شد که متوجه نشدم چطوری فرار کرد. یک نفر دیگر هم بود که شوهرش ناپدید شدن او را گزارش کرده بود و نمیدانم چطور او را پیدا کرده بود.
زن 21 ساله در پاسخ به این سؤال که چطور باتوجه به اینکه سه نفر در خانه بودید، موفق به فرار نشدید گفت: سعید هر سه ما را در جاهای جداگانه نگهداری میکرد و به همین دلیل نمیتوانستیم از دست او فرار کنیم.
فتانه در خصوص قتل گفت: 25 روز بود که مقتول به اینجا آمده بود و میخواست خانه را ترک کند. اما سعید به او اجازه نمیداد و همین مسأله باعث درگیری بین آنها شد. سعید هم با پیچ گوشتی ضرباتی به قفسه سینه او زد و بعد هم جسد را داخل کیسه نایلونی قرار داد. هر چند روز یکبار هم میآمد و کیسه جدیدی اضافه میکرد تا بوی تعفن منتشر نشود و همسایهها متوجه نشوند.
در بازرسی بدنی از دو زن جوان آثار شکنجه دیده شد و این در حالی است که یکی از آنها ساکن تهرانپارس و دیگری ساکن اسلامشهر است. تحقیقات برای شناسایی خانوادههای آنها ادامه دارد.
یکی از همسایه ها در تحقیقات میدانی گفت: مادر آنها چندین سال قبل فوت کرد و آنها با پدرشان زندگی می کردند، اما رفتارهایشان باعث شد پدر هم سعید و خواهر و برادرهایش را ترک کند. یکسال قبل بود که سعید و خواهرش، برادرشان را از خانه بیرون کردند. همیشه صدای درگیری و مشاجره سعید را با خواهرش و زن دیگری می شنیدیم. از آنجایی که سعید آدم شروری بود چندین بار شکایت کردیم اما هیچ کسی توجه نکرد . او ادامه داد: 30 یا 40 روز قبل بود که دختر جوانی از پنجره خودش را آویزان کرد و از طریق دیوار حیاط همسایه خود را به خانه کناری رساند و متواری شد. از آنجایی که کسی پیگیر ماجرا نشد ما هم شکایتی در این رابطه نکردیم. اما همیشه صدای داد و فریادهای آنها به گوش می رسید و سعید می گفت اگر صدایی شنیدید در خانه را نزنید و به خودم هر موضوعی هست بگویید.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که خواهر سعید آرایشگر است و با شناسایی محل آرایشگاه، برای دستگیری او وارد عمل شدند.
از سویی تصاویر دوربینهای مداربسته اطراف محل زندگی سعید مورد بازبینی قرار گرفت و کارآگاهان اداره دهم موفق شدند، تصویر متهم را از یکی از دوربینها بهدست آورند.
در حالی که تحقیقات از دو دختر جوان در کلانتری ادامه داشت، بازپرس جنایی مطلع شد که سعید در نزدیکی خانهاش دیده شده است. بنابراین برای پیشگیری از فرار متهم، بازپرس به همراه افسر پرونده به محل رفته و هنگامی که سعید میخواست وارد خانهاش شود از سوی مأموران کلانتری 112 ابوسعید دستگیر شد.
وی در تحقیقات اولیه منکر جنایت بود و ادعا میکرد که قتل توسط دختر جوانی که داخل کمد حبس شده بود رخ داده است.
در ادامه مشخص شد متهم 7 سال قبل نیز جنایتی با همین شیوه و شگرد مرتکب شده بود، بنابراین احتمال میرود که او قتلهای دیگری را مرتکب شده و تیم جنایی با قاتلی سریالی مواجه هستند.
گفتوگوهای قبلی با مرد جنایتکار
سوژههایت را چطور شناسایی میکردی؟
من در یک مسافرخانه کارهای خدماتی انجام میدهم. از طرفی به مقابل راهآهن میرفتم و افرادی که دنبال مسافرخانه هستند را به مسافرخانه میآورم. در این میان دختران فراری، یا کسانی که مدارک شناسایی ندارند تا بتوانند در مسافرخانه اقامت کنند هم به سراغم میآیند و آنها را به خانهام میبرم.
چه شد که قتل را مرتکب شدی؟
من جنایتی انجام ندادم. مقتول با یکی از دخترها درگیر شد و او با پیچ گوشتی ضربه را وارد کرد. من تنها جرمی که مرتکب شدهام این بود که جسد را داخل خانه نگهداشتم و راز این قتل را برملا نکردم.
چرا اجازه خروج به آنها نمیدادی؟
آنها خودشان میخواستند در خانهام بمانند و من هم به آنها اجازه ماندن میدادم.
سابقه داری؟
بله. سال 93، دختر جوانی به خانهام آمد و نمیدانم سر چه موضوعی شروع به داد و فریاد کرد. عصبانی شدم و او را هل دادم که سرش به زمین خورد و فوت کرد. بعد از آن ماجرا به اتهام قتل عمد بازداشتم شدم اما در نهایت چون در درگیری این اتفاق افتاده بود، قتل غیر عمد محسوب شد و به پرداخت دیه محکوم شدم.