موضوع پرونده هستهای ایران در شورای حکام مورد بررسی قرار گرفته و در وضعیت حالت بدبینانه درنهایت علیه ایران قطعنامه صادر خواهد شد. به نظر میرسد کشورهای غربی از این اهرم استفاده میکنند تا ایران از مطالبات خود در مذاکرات هستهای عقبنشینی کند.
موضوع پرونده هستهای ایران در شورای حکام مورد بررسی قرار گرفته و در وضعیت حالت بدبینانه درنهایت علیه ایران قطعنامه صادر خواهد شد. به نظر میرسد کشورهای غربی از این اهرم استفاده میکنند تا ایران از مطالبات خود در مذاکرات هستهای عقبنشینی کند.
به گزارش کبنا، «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با دکتر یوسف مولایی، استاد حقوق بینالملل دانشگاه تهران گفتوگو کرده است. مولایی معتقد است: «اقداماتی که کشورهای غربی در آژانس و شورای حکام انجام میدهند برای این است که روی اقدامات ایران تأثیر بگذارند و تصمیمات ایران را در جهتی که به سود خود میدانند سوق بدهند. اگر شورای حکام علیه ایران بیانیه صادر کند به دلیل اینکه ضمانت اجرایی ندارد شرایط متفاوت خواهد بود. با اینوجود این اقدام یک فشار سیاسی را به ایران تحمیل میکند که ایران تحت تأثیر این فشارها رفتار خود را تغییر بدهد. بیانیه از اهمیت زیادی برخوردار نیست اما اگر شورای حکام علیه ایران بیانیه صادر کند این احتمال وجود دارد که زمینهساز شکلگیری یک قطعنامه علیه ایران باشد. به همین دلیل این احتمال وجود دارد که اگر مذاکرات در آینده به نتیجه نرسد فشارها علیه ایران بیشتر شود.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
چرا کشورهاي اروپايي تصميم گرفتند موضوع پرونده هستهاي ايران در شوراي حکام مطرح شود؟ به چه ميزان احتمال ميدهيد در اين زمينه عليه ايران قطعنامه صادر شود؟
فعاليتهاي هستهاي به دو بخش صلحآميز و غيرصلحآميز تقسيمبندي ميشود. بخشي که به فعاليتهاي غير صلحآميز ارتباط پيدا ميکند به صلح و امنيت بينالمللي ارتباط پيدا ميکند و به همين دليل کشورهاي جهان نسبت به اين موضوع حساسيت دارند. درنهايت نيز اين شوراي امنيت سازمان ملل است که در اين زمينه تصميمگيري ميکند. به دليل اينکه اين موضوع به صلح و امنيت جهاني ارتباط دارد کشورهاي غربي و آمريکا نگراني بيشتري نسبت به اين موضوع دارند. بههرحال اين کشورها گمان ميکنند پرونده هستهاي ايران به امنيت آنها ارتباط پيدا ميکند. به همين دليل هنگاميکه فعاليتهاي هستهاي ايران براي آنها شفاف نيست و يا سؤالاتي را مطرح ميکنند که ايران به آنها پاسخ نميدهد اين کشورها به تکاپو ميافتند که ايران را تحتفشار قرار بدهند. هدف از اين رويکرد نيز اين است که ايران همکاريهاي خود را با آژانس ارتقا بدهد و به پرسشهايي که آژانس مطرح ميکند پاسخ قانعکنندهاي بدهد. اين نکته را نيز بايد در نظر بگيريم که موضوع پرونده هستهاي صرفا يک بحث حقوقي و فني نيست بهنوعي تحت تأثير ملاحظات سياسي نيز قرار ميگيرد. به همين دليل اين موضوع علاوه بر جنبههاي امنيتي که دارد به مواضع سياسي طرفين نيز ارتباط پيدا ميکند. نميتوان گفت در نگرانيهاي کشورهاي اروپايي تنها ملاحظات فني و امنيتي وجود دارد. بههرحال کشورهايي که از ارتباط پايدار و نزديک برخوردار نيستند از چنين فرصتهايي استفاده ميکنند که ايران را تحتفشار قرار بدهند تا رفتار خود را در مناسبات بينالمللي تغيير بدهد.
در مذاکرات اخير اين اميد به وجود آمده بود که توافق حاصل شود. با اينوجود اين اتفاق رخ نداد و در شرايط کنوني آينده مذاکرات در هالهاي از ابهام قرار گرفته است. آيا مطرحشدن موضوع پرونده هستهاي ايران در شوراي حکام ميتواند يک اعمال فشار عليه ايران قلمداد شود تا از برخي مطالبات خود در مذاکرات عقبنشيني کند؟
بله، مهمترين دليل مطرحشدن اين موضوع در شوراي حکام تحتفشار قرار دادن ايران براي عقبنشيني از برخي مواضع خود در مذاکرات است. اقداماتي که کشورهاي غربي در آژانس و شوراي حکام انجام ميدهند براي اين است که روي اقدامات ايران تأثير بگذارند و تصميمات ايران را در جهتي که به سود خود ميدانند سوق بدهند. اگر شوراي حکام عليه ايران بيانيه صادر کند به دليل اينکه ضمانت اجرايي ندارد شرايط متفاوت خواهد بود. با اينوجود اين اقدام يک فشار سياسي را به ايران تحميل ميکند. بيانيه از اهميت زيادي برخوردار نيست اما اگر شوراي حکام عليه ايران بيانيه صادر کند اين احتمال وجود دارد که زمينهساز شکلگيري يک قطعنامه عليه ايران باشد. به همين دليل اين احتمال وجود دارد که اگر مذاکرات در آينده به نتيجه نرسد فشارها عليه ايران بيشتر نيز شود. به نظر ميرسد هرچه مذاکرات ديرتر به نتيجه برسد به همان اندازه فشارها بيشتر خواهد شد.
درصورتيکه شوراي حکام به صدور بيانيه اکتفا نکند و عليه ايران قطعنامه صادر کند شرايط به چه سمتي حرکت خواهد کرد؟
از نظر اساسنامه آژانس و کليات حقوق بينالملل هنگاميکه قطعنامه در يک سازمان بينالمللي عليه يک کشور صادر ميشود براي اعضاي آن سازمان لازمالاجراست. آژانس مدعي است که پرسشهايي را درباره برنامه هستهاي ايران مطرح کرده که ايران به آنها پاسخ نداده و يا بهصورت شفاف پاسخ نداده است. به همين دليل در قطعنامه احتمالي به اين نکات اشاره خواهد شد. احتمال نيز وجود دارد که دربندهاي پاياني قطعنامه احتمالي تهديدهايي عليه ايران مطرح شود که اگر ايران به تعهدات خود در برابر آژانس عمل نکند آژانس همکاريهاي فني خود را با ايران کاهش خواهد داد و اگر مجبور شود پرونده ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع خواهد داد. اين موارد ضمانت اجرايي اين قطعنامه خواهد بود.
چرا سرنوشت مذاکرات هستهاي تا به اين اندازه پيچيده شده است؟
فضاي بينالمللي عرصه زورآزمايي قدرتهاست و به همين دليل هر کشوري به پشتوانه قدرتي که در اختيار دارد تلاش ميکند در اين زورآزمايي سهم بيشتري را نصيب خود کند. اينکه به چه ميزان اين وضعيت مبتني بر واقعبيني است بستگي به اين دارد که يک کشور چقدر قدرت دارد و در مقابل کشور و يا کشورهاي ديگر چه ميزان مقاومت از خود نشان ميدهند. از نظر من اين حق ايران است که تحريمها برداشته شود و مابهازاي خسارتي که در اين مدت ديده را دريافت کند. تحريمها عليه ايران يا بايد تعليق شود يا اينکه از بين برود تا ايران بتواند در مناسبات اقتصادي جهاني فعاليت کند. هنوز اين اتفاق رخ نداده است. به همين دليل از نگاه ايران که به دنبال حقوق واقعي خود است برداشته شدن تحريمها و ازسرگيري فروش نفت ايران در بازارهاي جهاني حائز اهميت است. از سوي ديگر آمريکا قرار دارد که عنوان ميکند ما بهتناسب اينکه ايران به تعهدات هستهاي خود پايبند باشد ميتوانيم تحريمها را تعليق کنيم يا از بين ببريم. به همين دليل آمريکا موضوع توافق مرحلهبهمرحله يا موقت را مطرح کرده است.
ايران خواستار تضمين از سوي آمريکاست که رئيسجمهور آينده آمريکا از هر حزب و جناحي که باشد از برجام خارج نشود و به آن پايبند باشد. با اينوجود طرفين در توافقهاي دوجانبه يا چندجانبه متعهد ميشوند که اگر تعهدات خود را انجام ندادند بايد خسارتهاي آن را پرداخت کنند. البته برخي کشورها عيارسنجي ميکنند و هنگاميکه احساس ميکنند اگر از يک توافق خارج شوند و هزينههاي آن را پرداخت کنند اين کار را ميکنند و توافق را ترک ميکنند. اين وضعيت درباره آمريکا نيز وجود دارد. تنها در شرايطي که آمريکا خود را بهاندازهاي ذينفع در توافق جديد بداند که ترجيح بدهد همچنان در اين توافق باقي بماند و دليلي براي خروج از آن وجود نداشته باشد. اين وضعيت نيز نيازمند يک فرمول فني، مالي و حقوقي است که بايد مهندسي شود. ايران و آمريکا بايد به سمت توافق پايدار حرکت کنند. هرچند در روابط بينالملل ما نميتوانيم بين دو کشور توافق پايدار در نظر بگيريم و ممکن است اين مساله پس از مدتي متزلزل شود. به همين دليل تضمين به معناي حقوقي زياد در چنين توافقاتي محلي از اعراب ندارد.
با توجه به شرايط کنوني احتمال حاصل شدن توافق بين ايران و آمريکا کاهش پيدا خواهد کرد؟
آينده توافق به اراده سياسي ايران و آمريکا بستگي دارد. اين موضوع در آينده حائز اهميت است که ايران و آمريکا چه جهتي به مذاکرات بدهند و درباره مذاکراتي که در آستانه نهايي شدن بود چه تصميمي بگيرند. اينکه آيا به مذاکرات بازگردند و آن را نهايي کنند يا رويکرد ديگري در پيش بگيرند و شرايط را پيچيدهتر از گذشته کنند. اين نکته را نيز بايد در نظر داشت که اگر زمان زيادي سپري شود در عمل اين احتمال وجود خواهد داشت که ديگر توافقي صورت نگيرد. در چنين شرايطي اين احتمال وجود دارد که انتظارات آمريکا بهاندازه بالا برود که ايران قادر به پاسخگويي به آن نباشد. تنها اگر شرايطي را در نظر بگيريم که مذاکرات پنهاني با ميانجي بين ايران و آمريکا وجود دارد و طرفين به دنبال اين هستند که به يک راهحل مطلوب دست پيدا کنند تا تنشها افزايش پيدا نکند ميتوان به آينده مذاکرات خوشبين بود. من معتقدم دستاوردهاي ايران و آمريکا با احياي برجام بيشتر از وضعيت کنوني است و هر دو کشور از آسيبهاي بيشتر جلوگيري ميکنند. اگر آمريکا به برجام دست پيدا نکند يک شکست سياسي براي اين کشور رقم ميخورد و به همين دليل دولت آمريکا تلاش خواهد کرد از وقوع اين شکست جلوگيري کند. ايران و آمريکا هرکدام تمايل دارند دوباره برجام احيا شود. بااينوجود سازوکار مشخصي براي اين کار تدويننشده است و مشخص نيست از چه طريقي اين اتفاق خواهد افتاد. به همين دليل هر دو طرف بايد يک انعطاف منطقي براي رسيدن به يک هدف بزرگتر را در دستور کار خود قرار بدهند. دو کشور نبايد انتظار داشته باشند مطالبات حداکثري آنها محقق شود. به همين دليل نقش واسطهگري کشورهاي اروپايي و کشورهايي که به امنيت جهاني علاقهمند هستند پررنگتر خواهد شد. در اين زمينه کشورهايي اروپايي تلاشهايي نيز انجام دادهاند تا بتوانند ديدگاههاي دو کشور ايران و آمريکا را درباره برجام به هم نزديک کنند. آن چيزي که قطعيت دارد اين است که دولت بايدن از اراده کافي براي حل کردن مشکلات به وجود آمده توسط دولت ترامپ برخوردار است. اين در حالي است که از نظر فني بازگشت به برجام مسير راحتي نخواهد بود و با دشواريهايي همراه خواهد بود. ما بايد تلاش کنيم از تواناييهايي که داريم در عرصه بينالمللي استفاده کنيم. بقيه موضوعات تاکتيکي و حاشيهاي است. ايران اگر از قدرت کافي برخوردار باشد ميتواند تا ابد از منافع خود دفاع کند و توافقنامههايي را امضا کند که در راستاي منافع ملي کشور باشد. زورآزماييهايي که در عرصه بينالمللي وجود داد و زمينه را براي شکلگيري فرايندهاي حقوقي به وجود ميآورد. به همين دليل ايران بايد در زمينه قدرت نرم و قدرت سخت وضعيت خود را بهبود ببخشد تا بتواند به اهداف خود در مجامع بينالمللي دست پيدا کند. آنچه براي ايران امنيت ميآورد قدرت است که بخشي از آن نيز قدرت نرم و ديپلماسي است. قدرت نرم نيز در گرو حضورمردم است. ايران ميتواند به پشتوانه قدرت نرمي که از حمايت و رضايتمندي مردم ميگيرد در عرصه بينالمللي چانهزني بهتري انجام بدهد و درنتيجه بهتر ميتواند منافع خود را محقق کند.