محمدعلی وکیلی
همه میپرسند؛ عاقبت این وضع چیست؟
28 خرداد 1401 ساعت 7:46
چند شب پیش به دعوت یکی از دوستان به منزلش رفتم. آن شب میزبان دوست دیگرش را نیز دعوت کرده بود. با آن یکی مهمان که پس از سی و پنج سال به ایران بازگشته بود همکلام شدم. وی به علت کهولت سن تصمیم به ماندن در ایران داشت.
چند شب پیش به دعوت یکی از دوستان به منزلش رفتم. آن شب میزبان دوست دیگرش را نیز دعوت کرده بود. با آن یکی مهمان که پس از سی و پنج سال به ایران بازگشته بود همکلام شدم. وی به علت کهولت سن تصمیم به ماندن در ایران داشت. میخواست جرعههای واپسین زندگی را در ایران بنوشد. با این حال میگفت دچار تعارض عجیبی شده است. مردد است میان ماندن و رفتن. در توضیح آن میگفت که باورم نمیشود با این همه مشکلات اقتصادی و معیشتی بخش زیادی از مردم به تعبیر او همچنان اهل سفر و خرج باشند. از آزادی دختران در پوشش تا هجوم گسترده سگ بدستان در محلهای عمومی و... شگفتزده شده بود. میگفت یک خانواده در غرب یکسال کار میکند تا بتواند یک سفر مثل شمال داشته باشد ولی اینجا خیلیها از طبقه متوسط بعضاً هر هفته سفر شمال میروند. لذا این میزان جریان زندگی میان مردمی با این فشار اقتصادی و روانی برایش جذاب بود. در کنار مردمی که میتوانند زیر این فشار هم زنده بمانند و هم زندگی کنند و این همه مصائب را حل و هضم کنند باید زندگی کرد. اما از طرف دیگر به خاطر انتقاد گسترده مردم به وضع موجود دچار سرگیجه بود. میگفت هیچ محفل و جلسه ای نرفته که اهالی آن از تغییر حکومت نگویند. هرجا رفته بود انجمنی از اپوزیسیون را یافته بود. بنابراین سوالش از من این بود که اگر آن رفتار عمومی واقعیت جامعه ایران است پس باید در ایران بماند. اینجا ساحلی امن و جای زندگی است. اما اگر آن حرفهای خصوصی مردم درست است پس باید هم خودش زودتر برگردد و هم دوست من را با خودش ببرد چراکه مملکت عنقریب هرج و مرج و انقلاب است. مردد و محیر مانده بود که باید چه کند.
در پاسخ عرض کردم این نحوه حرف زدن عمومی و مسبوق به سابقه است حتی اگر در جلسات مسئولین هم شرکت کنی در کمال تعجب اونها هم مثل منتقدین و اپوزیسیون حرف میزنند ادامه عرض کردم زمانی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور بود و چند روزی قهر کرده بود، یکی از نزدیکان و نیروهای اصلی او خطاب به من گفت آقای احمدی نژاد خیلی حسرت آن شانزده میلیون نفری که به او رای ندادند (حدود سیزده میلیون آرای آقای میرحسین موسوی و دو سه میلیون آرای باطله) را می خورَد. گویا طمع آرای بیشتری را داشتند. مطابق تحلیل آنان، چهار میلیون رای از آرای احمدی نژاد مربوط به آیت الله خامنهای است ولی این چهار میلیون رای به بهای مخالفت شانزده میلیون نفر بدست آمده است. آنان معتقد بودند در صورت نبود این چهار میلیون می توانستند آن شانزده میلیون رای را هم جذب کنند (البته بعدها ایشان مغضوب آن چهار میلیون شد و تندترین حرف ها را علیه آن چهار میلیون زد اما اقبالی میان آن شانزده میلیون نفر پیدا نکرد). همان زمان به او گفتم اگر فرض کنیم فرضیه شما درست باشد باز هم تاثیر آن چهار میلیون معادل همه آن بیست میلیون مابقی است. چراکه آن چهار میلیون جان نثار و هر لحظه در میدان هستند ولی بقیه اینگونه نیستند. اساساً هیچ جریانی چنین ظرفیتی ندارد. آنچه در محاسبات در نظر گرفته نمی شود همین نکته است؛ اینکه اگر تمام اپوزیسیون داخل و خارج جمع شوند مجموعاً صد هزار نفر سمپات و معتقد اینگونه ای ندارند. اما تردید نکنید آیت الله خامنهای میلیونها نفر جان نثار در داخل دارند و بیشتر از آن در خارج از مرزها دارند، خوشبختانه اون دوست ظاهرا با حرفهای بنده تصمیم به ماندن گرفت اما این مثال گوشهای از آشفتگی وضع کنونی است
کد مطلب: 449240