یادداشت:
محمدعلی وکیلی: با مغزهای زنگ زده کیهان، رائفی پور و رسایی عمیقاً از آینده ایران میترسم
19 آذر 1401 ساعت 1:41
امثال کیهان، رائفی پور و رسایی مسئله را در دوگانه ها و مجادلات کهنه اصلاح طلب/ اصولگرا معنا می کنند. همچنان پایشان در زمین بازی گذشته گیر کرده است و تمام این مطالبات و تغییرات جدید را به توطئه اصلاح طلبان فرو می کاهند. آدمی وقتی به بضاعت فهم اینان و بسط ید اینان فکر می کند عمیقاً از آینده ایران می ترسد. می ترسیم که چنین دست فرمانی و چنین مغزهای زنگ زده ای ما را به کجاها ببرد.
محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: به رغم گذشت بیش از دو ماه از شروع اعتراضات همچنان سایه ناشناختگی بر دو سوی ماجرا حاکم است. بخشی از آن به این برمی گردد که طرفین اصرار دارند در کتگوریهای قدیمی وضع موجود را تحلیل کنند. درحالی که این جنبش و موقعیت کنونی، یگانه است. نمیتوان در دوگانه های متعارف و مرسوم به فهم آن دست یافت. به گمانم مقدمه هر تغییری، تغییر در فهم است. در واقع فهم جدید مقدمه اقدام جدید است. اگر همه چیز را در مفاهوجود دارد. پارهای بر فهم و نسخه های قدیمی اصرار دارند و پاره ای دیگر بر ناکارآمدی این نسخه ها تاکید می کنند. تا زمانی که فهم یکسانی نسبت به اصل مسئله ایجاد نشود انتظار راه حل مشترک هم وجود ندارد. شوربختانه باید گفت تا کنون نسخه ملّی برای این بحران ملّی تولید نشده است. امثال بنده معتقدیم چالش کنونی آنچنان عمیق است که نمی توان آن را در دوگانه های اصلاح طلب/اصولگرا دسته بندی و فهم کرد. می توان گفت سقف مطالبات اصلاح طلبان، کف خواسته معترضان امروز هم نیست. درواقع جنس و سطح مطالبات چیزی فراتر از مجادلات اصلاح طلبی/اصولگرایی است. هرچند خواسته و شعار معترضین اصلاحات (خصوصاً در معنای سنتی آن) نیست اما معتقدم اگر بر مدار اصلاحات عمل و تدبیر می شد به چنین موقعیتی نمی رسیدیم. یعنی تصلب و دل ندادن به تغییرات ما را بدینجا رساند. بنابرهمین فرض معنقدیم تعلل حکومت در شروع اصلاحات و تغییرات در فهم و حکمرانی خود شرایط را بغرنج تر و پیچیده تر می کند. اما جالب است که همچنان امثال کیهان، رائفی پور و رسایی مسئله را در دوگانه ها و مجادلات کهنه اصلاح طلب/ اصولگرا معنا می کنند. همچنان پایشان در زمین بازی گذشته گیر کرده است و تمام این مطالبات و تغییرات جدید را به توطئه اصلاح طلبان فرو می کاهند. آدمی وقتی به بضاعت فهم اینان و بسط ید اینان فکر می کند عمیقاً از آینده ایران می ترسد. می ترسیم که چنین دست فرمانی و چنین مغزهای زنگ زده ای ما را به کجاها ببرد. البته در نقطه مقابل هم نسخه ها و تولید خبر براندازان حکایت از عدم شناخت جامعه شناسی قدرت در ایران می دهد. اینان نیز در تبیین “جنبش جدید” سخن جدیدی ندارند. تحلیل های اینان نیز فرسنگ ها از واقعیت فاصله دارد. هرکس لحظه ای پای شبکه اینترنشنال بنشیند باور می کند که جمهوری اسلامی سقوط کرده و مقامات آن در فرودگاه امام ساک بدست درحال فرار هستند. در این حد از واقعیت به دور اند. آدمی وقتی به دو سوی رادیکال و پرقدرت ماجرا نگاه می کند پاک ناامید می شود. بوالعجب است جامعه ای که به اوج عریان شدگی مطالباتش رسیده اما ماهیتش اینسان از نظرها دور افتاده است.
کد مطلب: 455461