کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

خاطرات سخت شهر و دیار غریب و خاموشم!

آه و حسرت از پارکی که دیگر نوستالژیک نیست

پریسا خرمی‌نیا

19 ارديبهشت 1402 ساعت 20:11

مدام می‌پرسیدم یعنی توان گذاشتن چهار تا وسیله بازی و فراهم کردن یک شرایط برای کودکان در این مکان وجود ندارد!؟


پریسا خرمی‌نیا - اتفاقی شاید بعد از بیست سال از اینجا گذشتم؛
از گوشه‌ای از اولین و قدیمی‌ترین و بزرگترین پارک شهرم یاسوج که گویی غریب می‌نماید و بوی غربت می‌دهد، نوستالوژی خاطراتم را زنده می‌کند و آه و حسرت این روز‌های آشنای غریبه در من تبلور می‌یابند.
سرسره‌های سنگی که از ابتدایی‌ترین ابزار شادی و سرگرمی کودکان این شهر بود. تنها دلخوشی شب‌های بلند تابستان که اگر دماغ پدر چاق بود، کیف بازی را به ما هدیه می‌داد.
امروز‌ ایستادم و از دور نگاهش کردم؛
صدا‌ها در گوشم زنده شد. به همه چیز خوب نگاه کردم و بیشتر از اینکه خاطره بازیم گل کند و دلتنگ آن روز‌ها شوم، دلم برای همه‌ی کوکان آن روز‌ها سوخت. برای این همه کج سلیقه گی و این همه بی‌ذوقی...
ما که کودکانی ساده بودیم و خانه‌هایمان میان جنگل و مابین سنگ و کوه بود؛ چرا وسیله بازی‌مان هم باید از سنگ باشد.
به هر حال آن روز‌ها گذشت اما نمی‌دانم چرا این مکان‌ها اینطور متروک و بی‌استفاده، آن هم دقیق وسط شهر ر‌ها شده‌اند!؟
مدام می‌پرسیدم یعنی توان گذاشتن چهار تا وسیله بازی و فراهم کردن یک شرایط برای کودکان در این مکان وجود ندارد!؟
اگر بودجه‌ای ندارند چرا این مکان را در اختیار دیگران نمی‌گذارند تا از این بلاتکلیفی و بی‌استفادگی بیرون بیاید؟
گرچه همان دو سه تا پارک دیگر هم چنگی به دل نمی‌زنند.
دریغ از یک اِلمان مناسب، یا چندتا نیمکت خوب!
این چیز‌ها را که می‌بینم یاد پدر و مادر‌های دهه چهل و پنجاه می‌اُفتم؛
برای بچه‌ها چیز‌هایی را می‌خریدند که عمر حضرت نوح داشت،
مبادا که بعد از سال‌ها خراب شود و پولشان هدر رود...


کد مطلب: 462123

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/462123/آه-حسرت-پارکی-دیگر-نوستالژیک-نیست

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1