نورالله جمشیدیان اصلاح طلب و فعال سیاسی و اجتماعی استان کهگیلویه و بویراحمد است و اعتقاد به این دارد که باید با گفت و گو فرهنگ بهتری را در سطح جامعه ترویج کنیم. جمشیدیان میگوید مباحث فرهنگی و توسعهای آنقدر باید تکرار شوند و درباره آنها تبادل نظر صورت بگیرد تا در افراد جامعه نهادینه شود. این گفت و گو را در خصوص توسعه استان و فرهنگ توسعه در ادامه میخوانید.
چرا کهگیلویه و بویراحمد همانند فارس و اصفهان و یزد توسعه پیدا نکرده با وجود اینکه منابعی مثل آب و نفت و معدن و نیروی انسانی خوب هم دارد؟
کهگیلویه و بویراحمد به عنوان یک جغرفیای مفروض قابل قیاس با فارس و اصفهان نیست، نه از بعد فرهنگی، نه جغرافیایی، نه معادن، نه نیروی انسانی، نه از نظر سابقه مدنیت. به هر حال شیراز سابقه پایتخت ایران را داشته، زندها در فارس و صفویان در اصفهان بودهاند. کهگیلویه و بویراحمد تازه بعد از انقلاب رنگ جاده و راه را به خود گرفت، یکی از زیرساختهای اساسی در جامعه راه است، توسعه راهها منجر به بسط ارتباطات میشود، ارتباطات منجر به تبادل فرهنگی میشود.
قبل از این کهگیلویه و بویراحمد محدود و محصور شده بود، و ما نیروی فکری، فرهنگی، قلمی و توجیهگر شاخصی نداشتیم، هنوز هم به ندرت داریم. قویترین و شناخته شدهترین نیروی استان آقای تاجگردون است، ایشان یک تکنوکرات است، قدرت توجیهی ندارد یا نمیخواهد توجیه کند، ایشان در بحثهای گفتمانی مشارکت نمیکند، شاید این ظرفیت را داشته باشد ولی نمیخواهد استفاده کند. از طرفی سیدباقر موسوی قدرت توجیهگری دارد، ولی تکنوکرات نیست. آن تعامل سازندهای که منجر به بسط ظرفیتهای سطح کلان جامعه میشود و آقای تاجگردون از آن برخوردار است سیدباقر از آن برخوردار نیست، هر کدام ظرفیت خاص خود را دارند. نهایتاً جغرافیای استان ما جغرافیای همواری نیست، توسعه راهها هزینه بر است، مدنیت دیر شکل گرفته، و با مدنیت تقابل ایجاد شد، برخی اتفاقات تاریخی قبل از انقلاب در کهگیلویه و بویراحمد هزینه و مانعی برای مدنیت بودند.
نیروی فکری بسیار قوی که قدرت قلمی و توجیهگری در سطح ملی و بینالمللی را داشته باشد نداریم. ظرفیتپروری نکردهایم، سرمایههای انسانی ما معدود است. دریاهای بزرگ و ماهیهای بزرگ در اقیانوس هستند، در رودخانهها باید به دنبال ماهیهای کوچک باشیم. ظرفیت فکری و فرهنگی ما محدود است. بسط ظرفیت فرهنگی امری نیست که یک شبه و یک ساله شکل بگیرد. فرهنگ بصورت تدریجی شکل میگیرد. برای کسی که کار فرهنگی میکند نقد و تهمت خوردن طبیعی است. جامعه ما با کلانشهرها متفاوت است و ما خیلی عقبتر هستیم. فرهنگ خاصی داریم و سابقه مدنیت و کار فرهنگی درازمدتی نداریم.
توسعه تک بعدی نیست، و باید توسعه متوازن داشته باشیم، توسعه ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، عمرانی، اجتماعی و سیاسی دارد. توسعه سیاسی بدین معنا است که من کاندیدا اجازه بدهم کاندیدای دیگری هم بتواند حرف خود را بزند و ما معتقد به نظام دموکراتیک هستیم، در این نظام همه میتوانند حضور پیدا کند، اقلیتها هم میتوانند حضور پیدا کنند و حرف خود را بزنند تا جامعه توسعه پیدا کند.
مرزبندی جامعه را محدود میکند، این نگرشی که فقط یک طایفه را در نظر داشته باشیم موجب محدودیت میشود، و یقیناً باید نوع نگاه ما به هستی و معنا را بهبود و رشد دهیم. این حیات و این نعمات برای این خلق شدهاند که انسان به خوبی از آن استفاده کند و دیگران هم از آن استفاده کنند. باید نگاههای حذفی در جامعه از بین برود، و با رشد فرهنگی رشد سیاسی ایجاد میشود.
راهکار چیست؟
من معتقدم راهکار برای بهبود وضعیت فرهنگی گفت و گو، تکرار و آموزش است. معتقدم باید علوم، دانایی، خرد، فرهنگ مثبت و سازنده در سطح جامعه توزیع شود. رسانهها باید بار آموزش فرهنگی، آموزش شهروندی را به دوش بکشند و باید به بسط فرهنگ در جامعه کمک کنند. دانشگاه، آموزش و پرورش، اداره فرهنگ و ارشاد، صداوسیما نقش اساسی در فرهنگسازی دارند.
چرا کهگیلویه و بویراحمد دیر توسعه پیدا کرده است؟
تعصبات ایلاتی مانع توسعه بوده است. من از یک طایفه هستم، فلان مدیر از طایفه دیگر است. همه ما بخشی از تعصبات ایلاتی خود را به همراه داریم. ما بهاندیشه دولت ملت باور نداریم، و هنوز به طوایف خود فکر میکنیم. باید باور دولت ملت خیلی در ما تکرار شود تا بتوانیم جامعه به هم پیوستهای داشته باشیم.
بویراحمد دیروز ما بویراحمد محدودی بود، یعنی شما بیرون از طایفه خود را «غیر» میدیدید، این مرزبندی وجود داشت، این عصبیت طایفهای به گونهای بود که بیرون از طایفه خود را غیر میدیدید، این تفکیکی است که در یک جامعۀ بستۀ طایفهای شکل میگیرد، این آسیبهایی بود که در جامعه ما ایجاد شد.
در یک جامعۀ بسته با یک سقف کوتاه نمیشود راست راه رفت. قامت انسانها خم میشود، ما معتقدیم که باید مرزهای غیراصولی طایفهای را بشکنیم، طایفه گرایی یکی از عوامل عدم توسعه در استان است. چه در انتخابات شوراها، چه در بحث انتخابات مجلس، بحث طوایف پررنگ میشود. در داخل طایفه بحث روی اتحاد طایفهای است، و بیرون از طایفه یک مرزبندی دیگری تعریف میشود، در واقع صداقت در گفتار وجود ندارد. معتقدم بزرگترین آسیب که منجر به عدم توسعه در استان شده تقابل طایفهای و طایفه گرایی است که انشاءالله این مرزها برداشته شود.
نخبگان فرهنگی مثل اساتید دانشگاه باید چه نقشی را در توسعه فرهنگی ایفا کنند؟
همه نهادها میتوانند در این مهم نقش داشته باشند، دانشگاه مرکزی است که افرادی با فرهنگهای مختلف و گرایشهای فرهنگی و سیاسی مختلف را کنار هم گرد آورده و خواسته یا ناخواسته تبادل فرهنگی را ایجاد میکنند. مدیران فکری باید در جهت بهسازی فرهنگی جامعه برنامهریزی اصولی کنند.
متأسفانه خط کشیهای سیاسی باعث شده نهادهای آموزشی، فرهنگی از مسیر اصولی خود دور شوند و دستگاه ناظری یا وجود ندارد، یا اگر هم باشد نقش چندانی ایفا نمیکنند. آموزش و پرورش کاملاً از مسیر آموزش، تعلیم و تربیت فاصله گرفته است، کاملاً در یک مسیر سیاسی محدود غیراصولی پیش میرود. این آسیب به جانمنعه است.
مردم چه نقشی در توسعه دارند؟ من به عنوان یک خبرنگار و شما به عنوان پروهشگر یا یک استاد دانشگاه چه نقشی دارد؟
من معتقدم همه ما باید انسانهای متعهد و مسئولی باشیم، نه اینکه مسئولیت داشته باشیم، یعنی در درون خود نسبت به جامعه و پیرامون خود احساس مسئولیت کنیم و در جهت بهسازی فرهنگی و توسعه گام برداریم.
ظرفی به نام انتخابات وجود دارد، اما گاهی انحرافهایی وجود دارد، انتخاب یک کاندیدا چاشنی پول و طایفه میشود، گاهی ما به چهرهها رأی میدهیم، به قوم رأی میدهیم. چرا چنین مسائلی وجود دارد؟
معتقدم که ظرف فکری ما و نگاه ما به زندگی در حال بهبود است، یعنی عکس قضیه هم صادق است. جهانبینی ما واقع بینانه و عمیق و عالمانه نبود، ولی با گذشت زمان و با کمک همه افراد و سازمانها نگاه استان ما به زندگی، حیات، جهان در حال تغییر و بهبود است. نوع نگرش ما به حیات چیست؟ برای چه خلق شدهایم؟ برای چه زندگی میکنیم؟ چه نوع زندگی باید داشته باشیم. ؟ پرسشهایی که قبلاً مطرح نشده ولی در جوامع امروز این پرسشها حتماً پرسیده خواهد شد. وقت من و عمر من باید صرف چه شود؟
باید مکرر جامعه را بهاندیشیدن واداشت که «ما برای چه خلق شدیم»؟ رسانهها، مسئولان، نهادهای فرهنگ ساز باید این پرسشها را ایجاد کنند.
یک عدهای دوست ندارند رسانهها پرسشگر باشند، چرا چنین چیزی را میبینیم؟
افراد ضعیف دوست ندارند رسانه پرسشگر باشد. یک فرد، نهاد و جامعهای که ضعف و خلأ دارد، این ضعف را با دروغ میپوشاند، دوست ندارد جامعه به ضعفهایش پی ببرد. وگرنه یک جامعه سالم و افراد دانا و توانا هیچ ترسی از پرسشگری ندارند.
ما باید به جغرافیای استان و نیروی انسانی اهمیت بدهیم، بخشی از جامعه ما ضعف فرهنگی دارند و ما باید با آموزش به کمک این بخش برویم و در جهت بهبود وضعیت فرهنگی آن گام برداریم. باید بتوانیم ارتباطات خوبی در سطح ملی و بینالمللی بگیریم، نیروهایی که به خارج از استان رفتهاند قطعاً اندوختههایی دارند، باید یک سازگاری فرهنگی ایجاد شود و از این افراد استفاده کنیم. فقط با گفت و گو است که میتوانیم مشکلات فرهنگی را حل کنیم. کبنانیوز منشأ گفت و گو است، با گفت و گو میتوان مشکلات را مطرح کرد و پاسخ درخور به آنان داد ولی اگر مسألهای مطرح نشود نمیتوان پاسخی هم به آن داد.
از کبنانیوز که در کویر فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد تلاش میکند، کار فرهنگی میکند، ممنونم که علارغم همه آسیبها و ضربهها، همچنان پایدار و پابرجا و مستقل است.