یادداشت:
باجگیرها و رسانهها
یعقوب درویشیان
23 خرداد 1397 ساعت 2:12
جوان جامعه از بیکاری اعتراض میکند به سمت اعتیاد و خودکشی سوق پیدا میکند آنگاه شما مینویسید جوانان درس دمکراسی دادند!!! کشاورز از بی آبی به ستوه آمده و طلب نان برای معاش خویش و خانوادهاش دارد شماها تیتر میزنید آنارشیستها!!! راه کارخانه را برجوانان ما میبندند سکوت اختیار میکنید!!
متن ارسالی
بحران در سایه بی تدبیری و سوء مدیریتها به وجود میآید. نداشتن استراتژی مناسب، نبود نقشهی راه، عدم آینده نگری و عدم شناخت از امکانات و منابع باعث به وجود آمدن بحران و تشدید تنشها خواهد شد.
آنچه این روزها در فضای جغرافیایی و سیاسی استان و شهرستان گچساران مشاهده میکنیم ماحَصل عوامل جغرافیایی و انسانی متعددی میباشد که تلاش میشود بدون حب و بغض به آنالیز برخی از این پارامترها پرداخته شود.
بعد از تغییرات وسیع اکولوژیکی در دنیا و به هم خوردن اکوسیستم طبیعی بارش در ایران، سهم نزولات آسمانی ایرانیان به حداقلِ موجود در دهههای اخیر رسید که منجر به خشکسالی و کمبود شدید منابع آبی گردید.
بالطبع استان کهگیلویه وبویراحمد از این قاعده مستثنی نبوده و در اکثر مناطق دچار بحرانهای زیست محیطی شدهایم. تعدد قومیتها و تنوع منابع و تلاش برای استفادهی دلخواه از منابع آبی و نبود قانون متناسب و عدم اجراو نظارت دقیق و صحیح بر حداقلِ قانون موجود، باعث به وجود آمدن تنش آبی در سطح استان گردیده است. خیلیها غافل از حقیقت، تنها به دنبال مطامع سیاسی و منافع اقتصادی خویش هستند. از هر آب گل آلودی قصد صید دارند. اینک که کشاورزان و دامداران و عشایر شریف شهرستان و استان در آستانهی تجربه یک فاجعهی انسانی و زیست محیطی شدید هستند که با هر گونه آسیب این سه قشر مولد، جامعهی شهرنشین نیز دچار فراز و فرودِ و نوسانات فراوانی خواهد شد، لازم است تا رسانههای شهرستانی و استانی فارغ از هرگونه گرایش سیاسی و وابستگی طیفی و طایفهای در کنار مردم محروم باشند و مطالبه گر خواستههای آحاد جامعه از مسولان محترم.
لازم است تا دقایقی پشت درب حراست پتروشیمی گچساران و حتی راهروهای ادارات و کارگاه تونل باشید و صف جوانان سرگردان و نامه به دست را به رشتهی تحریر درآورید.
کافیست سری به مزارع لیشتر بزنید و از درد دلهای سبزی فروش کنار اتوبان در مسیر امامزاده جعفر (ع) گزارشی تهیه نمائید.
مهربانی کنید و از پیرزن محروم و بی سرپرست در حاشیهی شهر و یا از کودکان بام شهر بزرگترین آرزویشان را بپرسید.
از هرجایی که بوی محرومیت، فقر و بی عدالتی میآید گزارش تهیه کنید نه از جایی که عطرتند ادکلن های فرانسوی با طعم تلخ اسپرسوهای ونیزی و نئونهای رنگارنگ دلبری میکنند.
به خاطر انسانیت دست از خط ونشان کشیدنها و حمایتهای بی سرانجام بکشید و فریاد رسای بی آبی عشایر باشید. تشنگی مردمان نازمکان و باباکلان و خشکی مزارع خیرآباد و دالون دیل و شالیزارهای نازمکان را فریاد بزنید.
چند ماه پیش از تبعیض و خوشحالی دکتر تاجگردون و سختیهای امروز نوشتم و تقاضا کردم تا مسولان چاره اندیش باشند اما برخی رسانهها در هیاهوی خبری و بمبارانهای تبلیغاتی فریادمان را در گلو خاموش کردند.
از تشنگی مادران شهید زادگاهمان نوشتیم اما برایمان جوابیه زدند آن هم از طرف ادارهی آبی که مدیر کل آن حتی نمیداند کجا را *حفاری *کردهاند، چاه را یا گنج را.
کشاورز زادهای هستم روستایی، نه پستی دارم و نه پستی میگذارم، اما از نوشتن و گفتن بی عدالتی و ناتوانی خیلیها ابایی ندارم.
روزها گذشت تا...
.. امروز اما مردمان خیرآباد با تجمع در ورودی سد کوثر خواهان سهم آب کشاورزیشان بودند.
بارها فریاد اشتغال پایدار سر دادیم ولی گوشهای ناشنوایتان نشنیده گرفتند تا امروز اهالی دیلم و سیاهمکان، جوانان شهرمان را به محل کارشان راه ندادند.
رسانههایی که سلطان پردازی میکنند مسئول این اختلاف قومیتها و شکافهای طبقاتی هستند.
رسانههایی که فردا در بمباران خبری جام جهانی تلاش میکنند تا حق کشاورزان و دامداران وعشایر و کارگران نفتی را بایکوت خبری کنند.
آنان که سفر تاجگردون به سن پترزبورگ را مهمتر از تشنگی من و همولایتی های میدانند. آنان که نوع ایرلاین تاجگردون؛ برایشان دغدغه خواهد بود نه بیکاری جوانان و خشکی مزارع خیرآباد.
رسانههایی که در چند روز آینده پُزِ جایگاه و شمارهی صندلی و عکسهای تاجگردون را با آزمون و طارمی و کیروش میدهند اما نمیتوانند زحمت گزارشی کوتاه را تحمل کنند تا بفهمند عشایر باباکلان و باشت و دشت مور از بی آبی و کمبود علوفه چه زجری میکشند.
آنها که از تاج، گردونتر؛ از عدل، هاشمیتر، از محمد، موحدتر، از محمود، منطقیانی تر، از مراد، جعفریتر، ازغلام، زارعتر، از ستار، هدایتخواه تر، از مهدی، روشنفکرتر، از قدرت، دشتیتر، از عادل، امینتر، از نصرالله، خادمتر، از فرج الله، استلاحی تر از رحیم، رحیمیتر از حسن، روحانیتر، از علی، مطهرتر، از لاری، جانیتر، از جواد، ظریفتر و از مسیح، علینژادی تر هستند؛ آنها که رسانه داری میکنند ولی مردم داری نه؛ آنان که از تاریخ سیاسی انقلاب، فقط دولت اعتدال را میشناسند، آنان که از اقتدار رهبر فرزانهی انقلاب در جهان تشیع و عرب ترس دارند، آنان که از اصول مقاومت، شعار نه غزه و نه لبنان را حفظ کردهاند، آنان که از انقلاب پابرهنگان، اشرافی گری را به میراث بردهاند، آنان که از مصادرهی انقلاب خمینی به جهان، وحشت دارند؛ آنان که آرزویشان دیدار با کدخدا بوده و هست، آنان که به نام رسانه، روابط عمومی برخی از ادارات و سیاسیون شدهاند، آنان که از حسین، الله کرمترند ودر عصر نوین ارتباطات و بعد ازگسترش گفتمانِ گفتگوی تمدنها و برخورد تمدنها در دهههای قبل؛ اینک به مثابهی ماهوارههای هواشناسی سایهی جنگ را پیش بینی میکنند و سوپرمن وار سرزمینمان را از جمیع بلایا محفوظ میدارند؛ آنها و من در پیشگاه خداوند مسولیم و مواخذه خواهیم شد.
ما در مقابل خود و خدا مسولیم، پس بیایید وبه جای نقاشی آرزوهایتان، واقعیت و مشکلات مردم را منعکس و پیگیری کنید.
مردم را به بازی نگیرید و از خشم خدا بترسید.
آرای مردم ارزانیتان، مطالبات به حق مردم را به گوش مدیران برسانید.
جوان جامعه از بیکاری اعتراض میکند به سمت اعتیاد و خودکشی سوق پیدا میکند آنگاه شما مینویسید جوانان درس دمکراسی دادند!!!
کشاورز از بی آبی به ستوه آمده و طلب نان برای معاش خویش و خانوادهاش دارد شماها تیتر میزنید آنارشیستها!!!
راه کارخانه را برجوانان ما میبندند سکوت اختیار میکنید!!
هیس! رسانهها فریاد نمیزنند.
آقای ریاضی دان میشود رئیس کمیسیون بی برنامه و بی بودجه؛ لید خبریتان میشود اعتماد ۸۸ میلیون ایرانی به معمار!!
آقایان رسانه دار، دست از این دکانهای دونبش سیاست بردارید و به داد مردم برسید. مردم ولی نعمتان انقلابند.
بعد از بحران آب، بحران به بابا هم رسید.
بابا برای کشاورزی آب ندارد..
بابا را به کارخانه راه ندادند.
بابا زیر مشت و لگد، نوازش شد.
رسانههای بابا، در بایکوت خبری، از مشکلات مردم حرفی نمیزنند و تنها از جام جهانی گزارش خواهند داد.
از بابا رئیس شد.
از سفر پدرخوانده به آمریکا.
از عکسهای جادهی سلامت تا بام شهر تا مردی مشکی پوش بر بلندیهای بادگیر.
ای کاش شما، مدیرمسول ها و سردبیرانِ نماینده نیوزها و باج نیوزها طعم تلخ و شور آب شرب نازمکان را در آستانهی عید سعید فطر ودر هنگام افطار، مزه و درک میکردید.
ای کاش تشنگی احشام عشایر، ونگرانی دامداران یکی از دغدغه یتان بود.
ای کاش خشکی مزارع خیرآباد را میفهمیدید.
ای کاش غارت منابع ملی و جنگلی خامین و باشت و شلالدان را فریاد میزدید.
ای کاش ورشکستگی باغداران کلاغ نشین و ماهور میلاتی و برمامیون را به رشتهی نقد میکشیدید.
ای کاش از کارگرانی که با زبان روزه تا ظهر به امید کار مینشینند ولی دست خالی به خانه میروند قلم میزدید.
ای کاش از مشکلات مرغداریها و بازاریان، تاکسیرانی و اصناف سراغی میگرفتید.
ای کاش عرق شرمِ امروزِ پدران و برادرانمان را در سیاهمکان و دیلم با اصول دموکراسیتان توصیف میکردید، نه سکوت.
ای کاش شرافت رسانه را به بودجهی خزانه پیوند نمیزدید.
امید که حرمت قلم با رقمِ کارت هدیه سرافکنده نگردد.
ای کاش رسانه هائی مردم محور بودید نه فردگرا..
------------------------
یعقوب درویشیان
------------------------
کد مطلب: 400706