تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۱۶
کد مطلب : ۴۱۳۶۲۶
متن ارسالی:
چرام؛ نامی به بلندای شهرستان و خدمات درمانی در حد ده کوره!
شهروند چرامی
۳
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی؛ یکی از شهروندان چرام با ارسال متنی به این پایگاه خبری از خدمات درمانی شهرستان گلایه کرد که در زیر میخوانید؛
شب از نیمه گذشته بود و سکوتی در دل شب حاکم بر شهر، حدود ساعت 1 شب این سکوت شبانه و خواب ناز را یک وزوز کوچک در گوش ولی روح خراش به هم زد و خواب و خوشی را از ما گرفت.
بیدار شدیم تا از نا آرامی به وجود آمده رها شویم و این صدای دلخراش همچون پتکی آهنین بر مغزمان بود، روانه درمانگاه به اصطلاح شهرستان شدیم که آرامش به هم خورده را بازیابیم که متاسفانه به دلیل نبود کمترین امکانات درمانی آرامشمان بیشتر به هم ریخت، وارد ساختمان درمانگاه شدیم و با خانم بهیار (پرستار) راجع به به پذیرش پرسیدم جهت ویزیت که متاسفانه کسی نبود فقط خانم پزشک بود و همان بهیار و دو تا سه تا بیمار و همراهان و آنها هم برای درمان آمده بودند.
خانم پزشک معاینه گوشمان را انجام داد که فرمودند مشکلی نیست و چیزی مشاهده نشد و فقط کمی گوشتان التهاب دارد. از خانم خواستم که گوشم را شستشو دهد چون از قبل خودم روغن زیتون ریخته بودم برای جلوگیری از حرکت حشره به سمت مغز، خانم دکتر فرمودند که وسایل شستشو در مرکز وجود نداد.
القصه بعد از ریختن روغن زیتون توسط خودم دیگر صدای دلخراش تمام شد فقط به جهت اطمینان و شتشو رفته بودم کهای کاش و صدها بار ای کاش نمیرفتم و نمیدیدیم و نمیدیدم تا دلم به حال خودم و همشهریانم نمیسوخت که چرا اسمی به بزرگای یک شهرستان داریم و امکاناتی در حد یک ده کوره!
فردای آن روز به مطب خصوصی در شهر رفتم و گوشم را شستشو دادم که بعد از آن حشره کوچکی از گوشمان بیرون آمد و خدا را شکر مشکلی پیش نیامد.
حال سوالم از رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان این است که آیا تا به حال به مراکز درمانی شهرهای استان بازدید داشتهاید و از امکانات آنها خبر دارید؟ جناب دکتر آیا سزاوار است برای کوچکترین کار درمانی فاصله 40 کیلومتری رفت و برگشتی به دهدشت را طی نماییم البته اگر به سلامت برویم و بیاییم (خطرات جادهای) حال برای نجات جان بعضی از بیماران صدم ثانیه اثر گذار است آیا شایسته است شهری با جمعیتی بیش از 20 هزار نفر از کوچکترین خدمات درمانی محروم باشد؟ آیا بازرسان مربوطه کار خودشان را به نحو احسن انجام میدهند؟ اگر میدهند چرا در این مرکز درمانی کمترین امکانات وجود ندارد؟ آیا بیمارانی که در اثر نبود امکانات جان خود را از دست میدهند از لحاظ وجدانی، اخلاقی و شرعی کسی پاسخگوی فرزندی هست که نیازمند مهر و محبت پدری یا مادری میباشد که در اثر سهل انگاری این نیاز را از آنها بگیریم؟
بجای چانه زدن برای اضافه کاریها، پرکیس و مأموریتهای نرفته کمی هم برای رفاه حال مردم چانه زنی کنیم و بخشی از درآمدهای بیمارستانها را به تجهیز درمانگاهها اختصاص دهیم. حال انتقادم را با این شعر پایان میدهم
اشتری را گفتند که هی/ از کجا میآیی ای فرخنده پی
گفت از حمام کوی تو / گفت خود پیداست از زانوی تو
وقتی بزرگترین بیمارستان استان (شهید جلیل) در قلب استان بدون تجهیز باشد خواستههای اندک و به حق ما رؤیایی بیش نیست.
به امید بیدار شدن وجدانهای بخواب رفته.
شب از نیمه گذشته بود و سکوتی در دل شب حاکم بر شهر، حدود ساعت 1 شب این سکوت شبانه و خواب ناز را یک وزوز کوچک در گوش ولی روح خراش به هم زد و خواب و خوشی را از ما گرفت.
بیدار شدیم تا از نا آرامی به وجود آمده رها شویم و این صدای دلخراش همچون پتکی آهنین بر مغزمان بود، روانه درمانگاه به اصطلاح شهرستان شدیم که آرامش به هم خورده را بازیابیم که متاسفانه به دلیل نبود کمترین امکانات درمانی آرامشمان بیشتر به هم ریخت، وارد ساختمان درمانگاه شدیم و با خانم بهیار (پرستار) راجع به به پذیرش پرسیدم جهت ویزیت که متاسفانه کسی نبود فقط خانم پزشک بود و همان بهیار و دو تا سه تا بیمار و همراهان و آنها هم برای درمان آمده بودند.
خانم پزشک معاینه گوشمان را انجام داد که فرمودند مشکلی نیست و چیزی مشاهده نشد و فقط کمی گوشتان التهاب دارد. از خانم خواستم که گوشم را شستشو دهد چون از قبل خودم روغن زیتون ریخته بودم برای جلوگیری از حرکت حشره به سمت مغز، خانم دکتر فرمودند که وسایل شستشو در مرکز وجود نداد.
القصه بعد از ریختن روغن زیتون توسط خودم دیگر صدای دلخراش تمام شد فقط به جهت اطمینان و شتشو رفته بودم کهای کاش و صدها بار ای کاش نمیرفتم و نمیدیدیم و نمیدیدم تا دلم به حال خودم و همشهریانم نمیسوخت که چرا اسمی به بزرگای یک شهرستان داریم و امکاناتی در حد یک ده کوره!
فردای آن روز به مطب خصوصی در شهر رفتم و گوشم را شستشو دادم که بعد از آن حشره کوچکی از گوشمان بیرون آمد و خدا را شکر مشکلی پیش نیامد.
حال سوالم از رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان این است که آیا تا به حال به مراکز درمانی شهرهای استان بازدید داشتهاید و از امکانات آنها خبر دارید؟ جناب دکتر آیا سزاوار است برای کوچکترین کار درمانی فاصله 40 کیلومتری رفت و برگشتی به دهدشت را طی نماییم البته اگر به سلامت برویم و بیاییم (خطرات جادهای) حال برای نجات جان بعضی از بیماران صدم ثانیه اثر گذار است آیا شایسته است شهری با جمعیتی بیش از 20 هزار نفر از کوچکترین خدمات درمانی محروم باشد؟ آیا بازرسان مربوطه کار خودشان را به نحو احسن انجام میدهند؟ اگر میدهند چرا در این مرکز درمانی کمترین امکانات وجود ندارد؟ آیا بیمارانی که در اثر نبود امکانات جان خود را از دست میدهند از لحاظ وجدانی، اخلاقی و شرعی کسی پاسخگوی فرزندی هست که نیازمند مهر و محبت پدری یا مادری میباشد که در اثر سهل انگاری این نیاز را از آنها بگیریم؟
بجای چانه زدن برای اضافه کاریها، پرکیس و مأموریتهای نرفته کمی هم برای رفاه حال مردم چانه زنی کنیم و بخشی از درآمدهای بیمارستانها را به تجهیز درمانگاهها اختصاص دهیم. حال انتقادم را با این شعر پایان میدهم
اشتری را گفتند که هی/ از کجا میآیی ای فرخنده پی
گفت از حمام کوی تو / گفت خود پیداست از زانوی تو
وقتی بزرگترین بیمارستان استان (شهید جلیل) در قلب استان بدون تجهیز باشد خواستههای اندک و به حق ما رؤیایی بیش نیست.
به امید بیدار شدن وجدانهای بخواب رفته.