یادداشت /
نیم دانگِ پیونگ یانگ یا آرمان شهر کمونیسم؛ خوانشی از اثر جدید رضا امیرخانی
27 اسفند 1398 ساعت 12:22
مهمترین درسی که از امیرخانی آموختهام "نوشتن انشای خودم" است. این که من، فارغ از جایگاه، شغل، رشته و جغرافیا انشای نانوشتهای دارم و برای ایفای نقشم در جامعه باید آن را بنویسم. کپی کردن و تقلید کسب و کار رایج این روزهاست. باید تلاش کرد که مؤلّف بود؛ چیزی شبیه راویِ نیم دانگِ پیونگ یانگ.
یکم؛ هزار و سیصد و کرونا
این روزها همه بدون استثناء، از منِ عامی تا رئیس تخصصیترین نهاد مرتبط با بیماریهای همه گیر یعنی سی دی سی، بالاتفاق معتقدیم کرونا پدیدهای است ناشناخته؛ هم از حیث منشاء و ماهیت و هم از حیث آثار کوتاه مدت و بلند مدت. تا جایی که به نظر میرسد دنیای پساکرونا از دنیای کرونا با اهمیتتر باشد. من اما گمان میکنم کرونا میتواند یک اسم مستعار باشد. یک اسم مستعار برای هر پدیده شایع، چندوجهی، کمتر قابل تحلیل و دشوار در مقام مواجهه. پدیدههایی چون مسئولیت ناپذیری، نظم ناپذیری، فقدان نگاه بلند مدت، فقدان مطالعه و... از همین جنساند. میتوان پیشوند کرونا را به همه این کلمات اضافه و اصطلاحاتی مانند کرونای نظم ناپذیری، کرونای نزدیک بینی و حتی کرونای فقدان مطالعه را جعل کرد.
دوّم؛ مؤمن در هیچ چارچوبی نمیگنجد
شاید به ترین مثال برای این مفهوم خودِ نویسنده باشد. آنچه او را در نسبت با سایرین نشان دار میکند همین خَرق عادتهایش در هر دو مقولهی انتخاب سوژه و پرداختِ موضوع است. میخواهد نوشتن درباب مدیریت مُعوَج دولتی باشد یا پدیده فرار مغزها یا همین سفرنامه چوسان قدیم (کره شمالی). امیرخانی فارغ از موضوع هم واره در روایت صحیح واقعه ثابت قدم بوده است. چه روایت استقبال از شخصِ اوّل یک کشور در داستان سیستان باشد چه روایت زندگی زیر سایه حزبِ خلق در محوترین نقطهی نقشه جغرافیا. در یک کلمه او به حقیقت متعهد است. به گمان من امیرخانی در این اثر نیز، مثل اغلب آثار اجتماعی دیگرش، در تلاش برای کنکاش یک وضعیت، پدیده، موضوع برای پاسخ گویی به پرسشهای اساسی خودش در رابطه با جامعه ایرانی بوده است. توجه دادن به مسالهی ضعف تعامل (فقدان ارتباط خودساخته) در مقابل تحریم (فقدان ارتباط دیگر ساخته) نشانهی بارز این نوع تلاش است. ریز بینیهای او در اشاره به تفاوتهای نژادی جامعه ایرانی، کرهای و لبنانی از جالب توجه مکتوب جدید اوست.
سوم؛ انسانِ کره شمالی
هر چند این اثر مانند سایر آثار امضای امیرخانی را در خود دارد، اما من رد پای ژید در کتاب "بازگشت از شوروی" را در آن میبینم. تلاشی همسان برای ارائه روایتی دست اول از دو جامعه نسبتاً مشابه. تفاوت بارز این دو، به درستی، در عنوان اثر جاری قابل روئیت است: نیم دانگِ پیونگ یانگ. امیرخانی علی رغم تلاش فراوان جهت دست یابی به لایه واقعی و زیرین زندگیِ انسان کره شمالی - سفر دوباره به کره و تلاش برای فرار از نگاه سطحی و غیرواقعی در نمایشهای برنامه ریزی شده (مانند ژید در بازگشت از شوروی)- به دلیل وضعیت خاص جامعه کره به نتیجهای مشابه ژید دست پیدا نمیکند. مساله ای که به اعتراف نویسنده، حتی با صدها بار تکرار تجربه سفر تغییری در آن حاصل نخواهد شد.
چهارم؛ الهمَّ زدهُ
مهمترین درسی که از امیرخانی آموختهام "نوشتن انشای خودم" است. این که من، فارغ از جایگاه، شغل، رشته و جغرافیا انشای نانوشتهای دارم و برای ایفای نقشم در جامعه باید آن را بنویسم. کپی کردن و تقلید کسب و کار رایج این روزهاست. باید تلاش کرد که مؤلّف بود؛ چیزی شبیه راویِ نیم دانگِ پیونگ یانگ.
-----------------------------
ا.ش
-----------------------------
کد مطلب: 418818