یادداشت ارسالی:
پاسخ عضو هیئت علمی دانشگاه یاسوج به اظهارات معاون سیاسی و امنیتی
28 مرداد 1399 ساعت 18:05
انتظار میرود در چنین شرایطی آدرس غلط به مردم داده نشود، در موضع شاکی نباشید بلکه بدانیم در این منطقه برپایه نتایج سیاستگذاریهای نابرابر و غیرانسانی، امید به زندگی از بین رفته تا بحرانهای خودکشی، اعتیاد، مهاجرت و طلاق رونق بگیرند. در این بازار پررونق نیز اگر مردم به شما گوش نمیگیرند، اعتماد ندارند و در قبال مرگ خود و دیگران بیپروا شدهاند، همه ریشه در مسائل پیچیدهای دارد که وجه اساسی آن عملکرد مدیران استانی است.
مسئله ویروس کرونا و مدیریت آن، امروزه یکی از بزرگترین چالشهای دولت در سطح جهان شده است. برخی دولتها با اقتدارگرایی، برخی با کتمان و پنهان کاری و عدهای با ظرافت از ظرفیتهای سرمایه عمومی به مدیریت و کنترل بیماری پرداختهاند. البته تجربه جوامع محلی خاص و متفاوت است، تجربهای که تاکنون به مراتب از شهرها و استانهای کلان موفقتر بوده است. اگرچه در مواردی مشکلاتی بوجود آمده و سبب دلخوری و نومیدی مردم شده است. یکی از این موارد، اظهار نظر معاون سیاسی استاندار نسبت به بی توجهی مردم دیشموک در رعایت پروتکلهای مقابله با ویروس کرونا است. ایشان مردم این خطه که در مراسم تشییع یک جوان کارگر معدن سنتی سنگ شرکت کرده بودند، را بی عقل خواند و قانع کردن آدمهای احمق را از سختترین کارهای دنیا دانست.
بدون تردید تجمع مردم در این مراسم در این دوران حساس، نگران کننده است و میتواند نه تنها سلامتی آنها، بلکه اطرافیان و کلیت جامعه را تهدید کند. به نظر میرسد رعایت پروتکلهای بهداشتی در چنین مناطقی نیازمند کار فرهنگی و آموزشی است که این امر از طرق مختلفی امکان پذیر است. البته تاکنون همه مجموعههای درگیر این بیماری متحمل زحمات زیادی شدند که جای تقدیر و تشکر دارد. با این حال، برخورد صریح توأم با خشونت کلامی خود میتواند مشکل را مضاعف کند و سخن پیرامون این رفتارهای دوسویه ناموجه مستلزم پاسخ به بیگانگی رفتار مردم با پروتکلهای بهداشتی و نحوه واکنش مدیریت استان است. اینکه چرا مردم به پروتکلهای سلامت خود احترام نمیگذارند؟ یا چرا آنها به قول معاون سیاسی عاقلانه رفتار نمیکنند؟ نیازمند بحث و گفتگو است.
روایت جناب آقای جمالی ذهن من را ناخودآگاه به سمت روایت لیبرالیستی (کلاسیک) سوق داد. لیبرالها در مقابل وضع موجود که نابرابر و استثمارگرایانه بود این باور را ترویج میدادند که این وضعیت نظمی طبیعی است که خداوند یا طبیعت در وجود ما به ودیعه گذاشته است. خداوند به هر کدام از ما این قدر عقل داده است که یکی سرمایهدار شود و دیگری کارگر. این گفتمان به خوبی ردپای طبقه سرمایهدار را در ایجاد وضع حاکم پنهان میکرد تا ثبات و تداوم گفتمان سرمایهداری را تضمین نماید. گفتمانی که این روزها در لایه لایه ساختارهای اجتماعی جامعه ایران به شکلی بیقاعده و وحشیانه رسوخ پیدا کرد تا به صورتی عریان و ناخودآگاه از زبان مدیر سیاسی ما به صدا در آید. اما این گفتمان که صرفاً رفتار غیرعقلانی مردم را بازنمایی میکند در پی کتمان چه امری است؟
به نظر میرسد که نگاه رسمی خطاب به مردم شباهت زیادی با بینش لیبرالیستی در تعریف عقل و مسائل اجتماعی دارد. رویکردی که هر مسئله-ای را «غیرسیاسی» میپندارد. این نوع نگاه به تعریف غلطی از عقل منجر شده است که «فردی» است یعنی یکی ممکن است دارای محاسبات عقلانی باشد و دیگری نه؟ با این نگاه، هر مسئلهای به آسانی خاتمه داده میشود. چرا که ما مسئول رفتار و اعمال خویش هستیم و بس. این در حالی است که ما مسئله صرفأ شخصی ولو در چارچوب «عقل» نداریم بلکه همه مسائل از سیاست تأثیر میپذیرند و قاعدتاً بر سیاست تأثیر میگذارند. سیاست تا پستوی ذهن ما تا ریزترین زوایای زندگی خصوصی ما رسوخ کرده، شاکله حسی و رفتار ما را میسازد و زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار می-دهد تا «امر خصوصی» نیز «سیاسی» شود. به نحوی که تخیل، آرزو، خشونت، خودکشی، فقر، فحشا، فساد و دهها کنش اجتماعی دیگر در یک تحلیل پیچیده با سیاست و کارنامه سیاسیون گره میخورد. لذا اینکه عقل یک امر خصوصی است که میتوان با آن در مقام محکمه با دیگران نشست پاسخ کاملی به مسئله نیست، بلکه باید پذیرفت عقل محصول امر سیاسی–اجتماعی است و کنش کنشگر با مجموعه سیاستهای حاکم از گذشته تاکنون مرتبط است. چنانکه وقتی در میان مردم یک جامعه مرفه، امید به زندگی بالا میرود و زندگی آنها آماج آزرو و لذت میشود، سر و کله عقل محاسبهگر و مرگگریز پیدا میشود. اما در جایی که زندگی بواسطه مدیریت ضعیف و غیرعادلانه به طور روزافزونی سخت و ناممکن میشود در این زندگی، هر دم بوی مرگ گسترش مییابد. بدون تردید در میان این مردم، ترس از کرونا به چیزی شبیه یک شوخی میماند. لذا برای درک کنش جمعی مردم در استقبال و بدرقه مرگ، به جای درک بیرحمانه پوزیتیویستی، لازم است نگاه انسانی-هرمنوتیکی داشت. با این مردم زیست تا فهمید که جهان را چگونه میفهمند؟ در اینکه چگونه مردم علیرغم این همه هشدار این چنین بدون دلهره پهلو به پهلوی هم (مرگ)، مرگ عزیزشان را عزا میگیرند باید گفت به لطف پیگیریهای مجدانه مدیران استانی از گذشنه تاکنون، زندگی در اینجا «صحنه مرگ» است یا بهتر بگویم «دوئل مرگ است.» با این حساب، این مردم باید از چه چیزی بترسند؟ آمار خودکشی دختران معصوم این منطقه گوش عالم را کَر کرد، آنوقت ما به این مردم میگوییم ببینید زندگی زیباست! خداوند به شما عقل داده، پس با کمک آن به سلامتی و دوری از خطر کرونا بیندیشید و عمل کنید. بدون تردید مردم از درون زندگی خویش به مسائل خود مینگرند از درون روحیات خود، از درون وضعیت سخت زندگی خود با مسئله مواجه میشوند. برای فهم این مردم باید به زندگی آنها وارد شد، باید با آنها زیست. باید دید که سالها طول میکشد تا تغییر کوچکی در زندگی مردم این منطقه حادث شود. باید عمران و آبادانی، امکانات رفاهی و ضروری آنها را برای سالها رصد کرد تا به حقانیت آنها پی برد که در اینجا قرار نیست، اتفاقی بیفتد!! باید به عنوان مدیران این انقلاب که انقلاب پابرهنهها بود به سراغ مردم رفت، زندگی و مشکلات آن را از نزدیک تجربه کرد تا دریابید چرا آنها از مرگ نمیهراسند و مقررات پروتکل را جدی نمیگیرند. این مهم با درک بروکراتیک امکان پذیر نیست. تنها میتوان مانند همیشه سادهترین شکل تحلیل را انتخاب کرد که آنها بیعقل و ...!! همان تحلیل سطحی که همیشه پیچیدهترین مسائل را در رختی ساده آراسته میکرد. با همه این اوصاف اگر با همین رویکرد فردگرایانه به مسئله نگاه کنیم آیا انصافاً میتوان درباره مردم استان همجوار که در پایان هفته در آبشار مارگون تجمع میکنند تا به اوقات فراغت خود در این ایام بپردازند، لفظ احمق را بکار برد؟
در واقع میتوان تالی منطقی این بحث را که «مردم عقل ندارند» پس از کرونا نمیترسند! مردم عقل ندارند که جان خود را در مقابل این ویروس حفظ کنند! اینگونه صورتبندی کرد که «مردم عقل ندارند پس خودکشی میکنند! مردم عقل ندارند پس فقیرند! مردم عقل ندارند پس معتاد میشوند! مردم عقل ندارند که بیکار هستند! با این حال فکر نمیکنید در این عقل معجزه آسا، شما نیز تقصیر دارید؟ چرا که شما مسئول تأمین شغل، مسکن، حداقل درآمد و امنیت هستید. از این امورات ناممکن که بگذریم چه بسا شما مسئول تأمین آب شرب، راه، برق و گاز در این منطقه باشید! به نظر میرسد که موضوع فقر، خودکشی، بیکاری، اعتیاد و دهها بدبختی خانمان سوز دیگر، بعلاوه تبعیت از پروتکلها، همه با سیاست درهم تنیده است. کسی فقر، بدبختی، سیهروزی و عقل خویش را خصوصی کسب نکرده است که اکنون باید در جایگاه متهم نشیند؟ البته اگر دنبال متهم هستید و متهمی در میان باشد؟، او کسی است که به قول روانکاوان، خود به صحنه جرم بر میگردد و نقش شاکی را بازی میکند. انتظار میرود در چنین شرایطی آدرس غلط به مردم داده نشود، در موضع شاکی نباشید بلکه بدانیم در این منطقه برپایه نتایج سیاستگذاریهای نابرابر و غیرانسانی، امید به زندگی از بین رفته تا بحرانهای خودکشی، اعتیاد، مهاجرت و طلاق رونق بگیرند. در این بازار پررونق نیز اگر مردم به شما گوش نمیگیرند، اعتماد ندارند و در قبال مرگ خود و دیگران بیپروا شدهاند، همه ریشه در مسائل پیچیدهای دارد که وجه اساسی آن عملکرد مدیران استانی است.
در پایان پیشنهاد میشود با مردم این منطقه در فرصتی همنشین شوید؛ آنها ساده و بیتکلف به شما خواهند گفت که «ما کَرت (کُرت) آخریم»: به کرت آخر یا آب نمیرسد یا اگر میرسد همراه با تمام مواد زائد و مضر. لذا بهتر است به جای اینکه با نگاه فرادستانه، مردم مظلوم آن دیار را مورد خطاب قرار دهیم با ادب و متانت تمام، راه رسیدن آب به کرت آخر را هموار کنیم، که حتماً هیچ اجری والاتر از خدمت به این مردم نیست.
--------------------------------------------------
علی مختاری
عضو هیئت علمی دانشگاه یاسوج
کد مطلب: 424541