یادداشت ارسالی؛
انگار هرگز زنی به جنگ نرفته است!!!
حمیده دهقانی
14 تير 1400 ساعت 16:39
فک کن دخترا برن جنگ: زهرا اون پسرو بکش. نه خوشگله گناه داره! سارا اون خشابا را پر کن. وایسا لاکم خشک بشه! نازنین چرا شلیک نمیکنی؟ بذار موهام رو ببندم! مریم فردا میری خط مقدم. ای وای من چی بپوشم!!!!!
حمیده دهقانی: امروزه ما یک تغییر پارادایمی را در روند جوکسازی شاهد هستیم. به این معنی که موضوع جوکها که تا مدتها پیش، اقلیتها و بخصوص اقلیتهای قومی بودند به موضوع جنسیت تغییر یافته است. وجود شبکههای اجتماعی و موبایلی نیز این روند را تسریع قابل توجهی بخشیده است. در این حوزه دو نکتۀ قابل تأمل وجود دارد. اول اینکه امروزه استفاده از شبکههای موبایلی همۀ مرزهای سنی، جنسی، قومی و... را درنوردیده است. به این معنی که کابران شبکههای مجازی طیفی از افراد با ویژگیهای مختلف را در بر میگیرد و در میزان استفاده از این شبکهها از رتبههای اول جهان هستیم. دوم اینکه مطالعات مختلف تأثیرگذاری این شبکهها بر زندگی اجتماعی انسانها را تأیید کردهاند . گرچه در کشور ما دو سیاست متفاوتی سلبی( محدود کردن دسترسی به اینترنت) و ایجابی(تولید محتوای مفید و اصلاح رفتار کاربران) برای کنترل کردن این فضا اتخاذ شده است اما لازم به ذکر است که متون منتشر شده در شبکههای اجتماعی و به طور خاص جوکها، به دلیل سرشت گفتمانی که دارند اگر نه در کوتاه مدت ولی در دراز مدت میتوانند بر ایدهها، نگرشها وطرز رفتار مخاطبان تأثیر قابل توجهی به جای بگذارند. در جوکهای جنسیتی به طور خاص شاهد هستیم که بازتعریف زنان بعنوان موجوداتی فانتزی، ترسو، داراری ضریب هوشی پایین و بعبارت عامیانه نوعی گیجی در رفتار، شایع شده و مرتبا در حال بازتولید است. این امر ممکن است به زعم هوسرل افراد را با نوعی خطای مقولهای مواجه کند به این معنی که همۀ زنان متأثر از این پیشفرضها و پیشادراکاتِ جنسیتیی غالب و غیر انتقادی یک گونه دیده شوند. در این مقال کوتاه با استفاده از روش نقد جامعهشناختی یعنی تکیه بر جریان تاریخ یکی از این جوکها را بررسی میکنیم.
فک کن دخترا برن جنگ: زهرا اون پسرو بکش. نه خوشگله گناه داره! سارا اون خشابا را پر کن. وایسا لاکم خشک بشه! نازنین چرا شلیک نمیکنی؟ بذار موهام رو ببندم! مریم فردا میری خط مقدم. ای وای من چی بپوشم!!!!!
در نقد این جوکِ جنسیتی، مصداقهایی از مشارکت سیاسی و وضعیت زنان در جریان انقلاب مشروطه را بر اساس کتاب "زن در دورۀ قاجار " از " بشری دلریش" فقط در حد توصیف مطرح میکنیم. زنان در لحظه لحظۀ انقلاب مشروطه حضور داشتهاند. در جریان انقلاب مشروطه زنان به عنوان نمونه با پرداختن کمکهای مالی به طور خاص در جریان تحصنها، حضور مستقیم یا بعنوان مشوق مردان حضوری غیر مستقیم داشتهاند. ناظمالاسلام در این خصوص میگوید: زنان در زمان مشروطه مانند نرهشیران در میدان جنگ میکوشیدند تا دست بیناموسی به آنان دراز نشود!
یکی از مسئولیتهای اصلی آنها "آوردن علما به مساجد" بوده است. مثلا زن حیدرخان تبریزی با چماقهایی زیر چادر همیشه آمادۀ دفاع از علما بود. در جریان "بَستنشینی" علماء در حرم حضرت عبدالعظیم زنان با مشاهدۀ تفنگچیها، چون خود اسلحه نداشتند بر سر بالای بامها رفتند تا با مشاهدۀ هتک حرمت، آنان را سنگباران کنند. یا در مواردی به دلیل اینکه بین زنان و قزاقها کشاکش روبه رو اتفاق میاُفتاد، از بیرون آمدن زنان از خانه جلوگیری میکردند. یک بار در بین کشتهشدگان انقلابیون جنازۀ بیست زن مشروطهطلب در لباس مردانه پیدا شده است. یک عکس 60 نفری از زنان چادربهسر ایرانی و تفنگ به دست وجود دارد که محافظ سنگرهای تبریز بودهاند. زنان در پشت سنگرها نیز کارهایی مانند: طبخ غذا، دوختن لباس، پرکردن پوکههای خالی و فشنگ، پرستاری از مجروحان و خبر سنگر به سنگر را انجام میدادهاند. در جریان به توپ بستن مجلس، تنها زنان جرأت کردند نعش جوانان مجاهد را از زمین بردارند. روایتها حکایت از این دارند که در خانه عمۀ جهانگیرخان صوراسرافیل، شعلههای امید و مبارزه همیشه زنده بوده است.
پس از اعطای مشروطه اولین انجمن مخفی زنان تحت عنوان" اتحادیۀ غیبی نسوان" که دارای فعالیتهای مخفی بود تشکیل میشود. اینان با ارسال نامهای به روزنامه" ندای وطن" از نمایندگان ملت میخواهند که اگر استطاعت بهبود اوضاع را ندارند، کشور را به زنان بسپارند. انجمن زنان نیز در سال 1328 به ریاست بانو آغا بیگم در تهران تأسیس میشود. مورگان شوستر آمریکایی در مورد این انجمن میگوید نه اعضا و نه لیدرهای اینان را کسی نمیشناسند فقط در جهت پیشیبرد کارها نقش تعیینکنندهای داشتند. روزی انجمن حقیقت تلاش میکند یکی از زخمیها را زخمبندی کند که با مخالفت فرد زخمی مواجه میشود. او اجازه نمیدهد به وی دست بزنند تا اینکه مجبور میشود فاش کند که دختری است در لباس مردانه! روایت است که ستارخان آنجا به او میگوید:" دخترم، من که هنوز زنده هستم تو چرا به جنگ رفتی؟"
آری ستارخان امروز تو نیستی که شهادت بدهی که زنان سرزمینات هم دوشادوشات جنگیدهاند و میتوانند به میدان جنگ بروند!
کد مطلب: 436518