کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت ارسالی؛

خرامین به روایت یک دانشجو

22 ارديبهشت 1402 ساعت 14:28

خرامین را بدون اغراق باید چمران گمنام زندهٔ استان دانست. او از دنیای دلفریب غرب دل کند چون به مردمان سرزمینش دل بسته بود. او عاشق مردمانش بود و هست. 


یادداشت ارسالی: شاید کمتر کسی در استان کهگیلویه و بویراحمد باشد و با نام دانشمندِ روانشناس دکتر شیرعلی خرامین آشنا نباشد. عشایر زادهٔ چادر نشینی که در سیاه چادر زاده شد، در چادر زیست، در چادر فاصله بین خاک های سفیدِ سقاوه تا سرزمین سبز رابین‌هود را طی نمود.
کشاورز زادهٔ دروگری که هنوز بسیاری از مردمان سرزمینش او را بازیار قَهاری می دانند که با پَنجَک و بُن تیم، خرج زمستان خود را مهیا می نمود.
او دانش آموختهٔ لیسانس روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز، ارشد انستیتو روانپزشکی تهران، ارشد دوم و دکترای تخصصی روانشناسی بالینی دانشگاه پنج ستارهٔ پلاس ناتینگهام انگلستان می باشد.
در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر جهان، نام ایشان جزء سه فرد نخست در این زمینه می باشد. مقبولیت بین المللی او به خاطر h,indux (شاخص عددی بهره‌وری و تأثیرگذاری علمی دانشمندان) بالای وی و ذکر نام وی در بیش از صد کتابtext معتبر می باشد. در جسارت علمی نامبرده همین بس که پایان نامه دکترای تخصصی خود را در مشکل ترین قسمت مغز یعنی pfc اجرا نموده است. صاحب بیش از صد مقاله علمی بین المللی به زبان‌های مختلف است. او مسلط بر زبان‌های انگلیسی، عربی، فرانسوی و چینی است.
 در کنار او که بگذری ظاهر مَتین و ژندپوشش هیچ کدام از این افتخارات را فریاد نمی‌زند. تا پای درس او ننشینید نمی توانید عمق اقیانوس دانش دینی، اجتماعی، فرهنگی و سطح علمی او را دریابید. از تسلط بر شناخت ایلات مختلف، طوایف متعدد، تشها، اقوام، ریشه ها، روستاها، از بلوغ کلام علمی و آگاهی بی حد و حصرش در علم روانشناسی، کلام شیوایش در فارسی و انگلیسی، از تحلیل‌های سیاسی عمیق، همه و همه را یکجا در این مرد درویش مَسَلک خواهی دید.
او نظارت بر چهارصد پایان‌نامه ارشد و دکتریٰ، تربیت بیش از هزار تحصیل کردهٔ روانشناسی را در کارنامه خود دارد.
در هر دانشگاهی پشت هر رساله‌ای باشد، کمتر استادی به خود اجازه می‌دهد در مقابلش سوالی بپرسد.
در برخی از دانشگاه‌های معتبر مدرس دروسی است که کمتر استادی جرأت ورود به آنها را دارد. 
او فارغ التحصیل رتبه عالی دکتریٰ تخصصی روانشناسی بالینی از کشور انگلیس می‌باشد. جایی که بهترین دانشگاهایش خواهان به کارگیری نامبرده بودند، ولی او دل نبست. وقتی از او سوال می کردیم چرا این همه امکانات و حقوق را رها و برگشتید؟ می گفت:
«او سرسپرده می‌خواست من دل سپرده بودم»
من دل به مردمان دیارم سپرده بودم.
از او پرسیدیم مغزها فرار می کنند چرا شما نه؟
می گفت: من قلبم قوی تر از مغزم بود.
قلبم با مردمانم بود و مغزم با فرار، قدرت قلبم بیشتر بود.
برایمان تعریف می‌کرد که با حقوق ماهیانه یازده هزار و پانصد پوند سال ۸۲ دل کندم و به حقوق ۱۸۰۰۰۰ تومان یاسوج دلخوش کردم، چون  دلبسته مردمانم بودم.
او صاحب دو مدال ویژه کنگره بین المللی سایکوفارماکولوژی انگلیس می‌باشد. مناعت طبع، درایت و فهم وی تا جایی بود که در جلسه دفاع رساله‌اش از کمالات امام علی (ع) و بندگی معلم می‌گفت تا جایی که داور بلفاستی رساله با صدای بلند گفت من دو دکتریٰ به او می دهم: یکی دکترای تخصصی و دیگری دکترای اخلاق و انسانیّت. روزی آنجا را ترک کرد. پروفسور کریس برادشوی انگلیسی با قطرات اشکش می گفت: nobody can be ali for me( هیچ کس جای علی را برای من نمیگیرد)
او به جای پرداختن به لذات دنیوی و تفرج و ساحل گردی در غرب به ترجمه انگلیسی نهج البلاغه و توزیع آن بین انگلیسی زبانان می‌پرداخت.
در دنیایی که بسیاری از هم وطنان او میلیاردها تومان هزینه می‌کنند تا فرزند خود را در غرب متولد و شناسنامه خارجی برای فرزندان خود صادر و به آن افتخار کنند، در روزگاری که بسیاری از مسئولین مملکت با افتخار فرزندان خود را روانه غرب می‌کنند و حتی سیسمونی فرزندان خود را از خارج تهیه می کنند، تعریف می‌کرد وقتی در فرودگاه هیتروی لندن به او می گویند دختر شما متولد لندن است شناسنامه انگلیسی دارد باید ویزای ایران بگیرید در غیر این صورت شناسنامه او باطل می‌شود، جلوی چشم همهٔ آنان شناسنامه را پرت و فریاد می‌زند یک ساعت افتخار فرزند ایران بودن را به تمام دنیای شما نمی‌فروشم.
او دلبسته ایران و ایرانی بود. وقتی در تهران هم کلاسی‌های دوران تحصیل، او را برای ماندن در تهران زیر فشار می‌گذارند با اقتدار می گوید: «تمام تهران شما را به یک خیابان بلهزار معامله نمی‌کنم.»
او ماند و تا کنون بیست سال، بدون هیچ چشم داشتی، ساده و بی آلایش با زندگی در محله شرف آباد به مردمانش خدمت کرد. سالانه دعوت نامه‌های فراوان دانشگاه‌های دنیا را به عشق چمِ بنگشتی، دانشکده پزشکی و دانشگاه آزاد بلهزار معاوضه ننمود. او  عاشق سرزمین مادری است.
در زمانه‌ای که بسیاری از مدعیان از خواندن یک متن فارسی نیم صفحه‌ای عاجزند، و در هر پارگراف ده سوتی می‌دهند، او چنان در شهر هروگت انگلیس و در جلوی اعضای کنگره بین‌المللی روانشناسی، زبان انگلیسی را رسا و سلیس صحبت می‌کند که صدای کف تحسین حضار تا دقیقه‌ها طول می‌کشد.
وقتی در کنگره بین‌المللی کووید19 در تهران به سخنرانی می‌پردازد، غول‌های روانشناسی و روانپزشکی در مقابلش تعظیم می‌کنند.
او افتخار شاگردی بزرگان نامدار روانشناسی اروپا همچون شاپیرو، کریس میخاییل برادشوو، ندینا لینکن، ایوان استوارت را در کارنامه خود دارد که هرکدام برای خود در رشته مورد نظر در دنیا بی‌نظیرند.
فقط یک سرچ در گوگل اسکولار با نام او دنیایی از مقالات معتبر علمی نوشته شده توسط او را به دنبال دارد که با دیدن این حجم از مقالات معتبر انگشت تحیر بر دهان خواهی گرفت.
او را بدون اغراق باید چمران گمنام زندهٔ استان دانست. او از دنیای دلفریب غرب دل کند چون به مردمان سرزمینش دل بسته بود. او عاشق مردمانش بود و هست. 

ب. و
دانشجوی دوره دکترای روانشناسی 
 


کد مطلب: 462232

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/462232/خرامین-روایت-یک-دانشجو

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1