یادداشت ارسالی:
درسهایی از عاشورا
7 مرداد 1402 ساعت 11:36
درد حسین«ع» نه تشنگی و نه قطعی آب بود چرا که قطعی آب یک تدبیر جنگی و تشنگی در کارزار یک اتفاق طبیعی است. درد وی سکوت در مقابل ظلم بود. آن امام بزرگوار ترس از کثرت دشمن و قلت یاران نداشت. شاید درد آن امام همام تطمیع و تسلیم [بخشی از مردم]، مصلحتاندیشی نه حقیقت طلبی، استبداد دینی، قداست گرایی و... بود.
علی خرم - کارشناسی ارشد علوم سیاسی در یادداشتی نوشت:
ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بر پیروان و معتقدانش تسلیت و تعزیت باد.
کربلا و قیام حسین «ع» درسهای مهم و راسخی دارد که متأسفانه آنان که مذهب لقلقهٔ زبانشان و دین را امرار معاششان کردهاند سعی در به انحراف کشیدن و وارونه جلوه دادن آن دارند.
اصلاح طلبی
... إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّه جَدّی، أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَه جَدّی و أبی محمد (ص) و سیره ابی علی بن ابیطالب (ع)».
پس از وفات پیغمبر اسلام در سال یازدهم هجری، ابوبکر زمام مسلمین را بدست گرفت. وی در دوسال حکومتش که دوران هرج و مرج سیاسی و نظامی مسلمین بود، با اتکا بر قریش زمینه ساز نوعی اشرافیت گری در حکومت شد. پس از مرگ ابوبکر، عمر به مدت ده سال زمامدار مسلمین گشت. این دوره، دورهی فتوحات بزرگ و کشورگشایی به ضرب شمشیر بود. شکست و تسلط بر امپراتوری ساسانی و روم، زمینه ساز ورود ثروتهای هنگفت به جامعهی مسلمین گشت و بحث تقسیم غنایم و حقوق از بیت المال پیش آمد. آنان که در پذیرش دین و همراهی پیغمبر مسبوق بودند و خویشاوندی نزدیکتری به قریش داشتند، حقوقشان از بیت المال بیشتر بود. این زمینه ساز ثروت اندوزی قریش و مکیان در کنار قدرت طلبی آنان بود. بعد از عمر، شورای شش نفرهای با حمایت ضمنی عبدالرحمن بن عوف، عثمان را به خلافت رساندند. سیل هنگفت ثروت از ایران و روم به مدینه و مرکز خلافت همچنان سرازیر بود. بخش و افراد خاصی چون عبدالرحمن بن عوف در دولت عثمان مزد حمایتشان را گرفتند و دامنهی ثروتشان برای اعراب که بالاتر از «هزار» رقمی نداشتند، فزونی گرفت. کج رویها و سیاست «یکی به میخ و یکی به نعل» عثمان زمینه ساز ترورش گردید. پس از عثمان مردم حکومت را به حضرت علی«ع» وانهادند. تغییرات حکومتداری علی نسبت به خلفای راشدین و عمل به سنت پیغمبر زمینه ساز فتنهها و جنگهای داخلی زیادی گردید. آنان که از سفرهی بیت المال دستشان کوتاه و هم ردیف تودهٔ مردم شده بودند، جمل را به راه انداختند و آنان که خوی قدرت طلبی و حفظ مناصب داشتند، صفین را به راه انداختند و خشک مذهبان دگماتیسم، نهروان را. اصلاح طلبی علی «ع» طولی نکشید و به دلیل عدالتی که برقرار کرد، به شهادتش رساندند.
معاویه سال ۴۱هجریامیرالمؤمنین(سلطان) شد و در قصر الخضراء با ترکیبی از شاهنشاهی ایرانی، اشرافیگری مکه و دین سالاری رومیان، تدبیر المُدُن* کرد. پس از مرگ معاویه، بر خلاف صلح امام حسن، یزید خلیفه شد.
با این مختصر توضیحات وقتی حسین«ع» میفرماید برای اصلاح طلبی و عمل به سیرهی جدم آمدهام یعنی زدودن ثروت نا مشروع، قدرت طلبی و اشرافیگری از چهرهی دین و حکومت نه یعنی دعوت یزید به نماز خواندن یا انجام ندادن شرب خمر و میمون بازی.
آزادگی
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید
درس دیگر عاشورا آزادی و آزادگی است. آزادی هم بُعد داخلی دارد و هم نمود بیرونی. در بُعد داخلی یعنی آزاد بودن از نفس اماره و عدم تعلق و دل نبستن به امور دنیوی که وجه و خصیصهی بارز و مهمتر آزادگی است.
نمود بیرونی آزادی اما عدم سرسپردگی و بردگی زر، زور و تزویر است. انسان اگر به هیچ کیش و آیینی هم نباشد حداقل میتواند آزاد و خودمختار باشد و در بند قدرت و حاکم جائر نباشد.
حق الناس
امام حسین (ع) میفرماید هر کس حق الناسی به گردن دارد، برود. این سخنی بسیار پر معنا و مهم است بدین معنا که مادامی که حقی از دیگری بر گردنت و ظلمی به هم نوعات روا داشتهای، حتی اگر در بحبوبهٔ جنگ و جهاد هم باشی و نقش تعیینکنندهای در جنگ داشته باشی، بهتر است برگردی و رفع حق الناس کنی تا اینکه بمانی و در رکاب امام بجنگی. پس نبرد در راه حق زمینه ساز و دلیل گذشت و حلالیت تظلمات و ناحقیهایت در حق مردم نخواهد شد.
عدم اکراه و اجبار
آیهٔ لا اِکْراهَ فِی الدّین... که به معنای اکراهی در پذیرش دین نیست نیز در شب عاشورا به میدان نبرد هم کشیده شد. حسین «ع» شب عاشورا فرمود: چراغها را خاموش کنید تا هر که اکراه دارد در خاموشی اردوگاه را ترک کند. چرا که نبرد فردا جنگ عقیده و حق علیه باطل است و هیچ اکراه و اجباری در کار نیست. آزاد گذاشتن سربازان در انتخاب میان رفتن و ماندن در بحبوبهٔ جنگ از یک فرمانده بعید است ولی عشق، اعتقاد، ایمان و باور راسخ به هدف هر قاعدهای را دگرگون میکند.
عدم بیعت با خلیفهٔ زمان
حسین«ع» از آنجا که طبق صلح امام حسن با معاویه، معتقد بود خلافت باید نه تنها از حالت موروثی خارج بلکه به اراده و خواست مسلمین واگذار شود، با یزید بیعت نکرد. پس بیعت و اطاعت نکردن از خلیفه زمان نه تنها جرم نیست بلکه اختیار هست.
ظلم ستیزی و رسواگری
یزید نه شاخ داشت و نه دُم. مثل همهی مسلمین هم نماز میخواند (تارک نماز بود؛ گاهی میخواند و گاهی نمیخواند) و شاید هم روزه میگرفت و نه اهل بیتش بیحجاب یا بدحجاب بود. و حسین «ع» نه بخاطر اینها با یزید مخالف بود بلکه برای اینکه یزید در دین خدا انحراف ایجاد کرد، معروفها را از بین برد و منکرها را رواج داد، خلف وعده کرد و به مفاد صلح نامه پایبند نبود، چون ظالم و ستمگر و با بدعتی جدید به اجبار و اکراه از مخالفین بیعت میستاند. عدالت را رعایت نمیکرد و نه امین بیت المال بلکه مالک آن بود.
مخالفان و منتقدان حکومتش را تکفیر و گمراه میخواند و آنها را به شدیدترین شیوه سرکوب و ساکت میکرد. در توزیع بیت المال عدهای را متنعم و اکثریت را محروم میکرد و... علیه او قیام کرد.
دکتر شریعتی میگه؛
«آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدیاند». کار حسین«ع» قیام و شهادت در راه عقیده و علیه ظالم وقت خلیفه مسلمین بود و کار زینب«س» رسوایی ظلم و ظالم و رساندن آن به گوش جهانیان است. سکوت و تمسک به مصلحت گرایی در برابر ظلم و ستمگری حاکم در هر عصری نکوهیده است و انسانهای بیدار و دردمند باید قیام کنند حتی اگر تعدادشان انگشت شمار باشد.
اینها بخشی از اهداف اصلی قیام امام حسین (ع) بود.
مادامی که بین ظلم شاهنشاهی و ظلم مذهبی تفاوت قائلیم،
مادامی که دین را از بُعد سیاسی اجتماعی به بُعد فردی عبادی تقلیل میدیم.
مادامی که اهداف قیام را از اصلاح طلبی، ظلم ستیزی، آزادگی به لب تشنگی و قطعی آب و گریاندن جماعت منحرف میکنیم.
مادامی که از شعور حسینی به شور حسینی میرسیم.
مادامی که...
باید هم یزیدیان زمانه را نشناسیم و از اصلاح گران و دردمندان جامعهمان غافل شویم.
درد حسین«ع» نه تشنگی و نه قطعی آب بود چرا که قطعی آب یک تدبیر جنگی و تشنگی در کارزار یک اتفاق طبیعی است. درد وی سکوت در مقابل ظلم بود. آن امام بزرگوار ترس از کثرت دشمن و قلت یاران نداشت. شاید درد آن امام همام تطمیع و تسلیم [بخشی از مردم]، مصلحتاندیشی نه حقیقت طلبی، استبداد دینی، قداست گرایی و... بود.
کد مطلب: 465306