کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشتی از سید ابوصالح دانشفر؛

ایستگاه خاطره؛ نوستالژی فوتبال دهه 50 کهگیلویه

21 اسفند 1403 ساعت 12:24

خبری از شورت، جوراب و قلم‌بند (ساق‌بند) هم نبود. فقط یک زیرشلوار (تمبون)، یک پیراهن (جومه) و یک جفت اِرِسی پلاستیکی، کل وسایل ورزشی ما را تشکیل می‌داد. البته اِرِسی‌ها (کفش‌های پلاستیکی) را هم در بازی فوتبال استفاده می‌کردیم و هم با آن‌ها به مدرسه و جاهای دیگر می‌رفتیم. اِرِسی‌ها رفیق همیشگی و همراه ما بودند و جداناپذیر!  


سیدابوصالح دانشفر - توپ چرمی، کفش بندی، تیر سنگی، خار و خاشاک، اِرِسی اطمینان و سیخ داغ... یادش بخیر!  
تصویری از اولین توپ چرمی که بیش از پنجاه سال پیش وارد شهرستان کهگیلویه و شهر دهدشت شد! این توپ چرمی از دو لایه درست می‌شد:  
۱. تیوپ داخلی: که دارای یک زائده اضافی مانند بادکنک بود و آن را با دهان یا پمپ دوچرخه (البته در آن زمان دوچرخه بسیار کمیاب بود) باد می‌کردیم و سپس می‌بستیم یا گره می‌زدیم.  
۲. پوسته توپ: که به صورت چند تکه بود و از چرم ساخته می‌شد. تیوپ را داخل آن می‌گذاشتیم و پس از باد کردن، درب پوست چرمی را مانند کفش‌های بندی می‌بستیم (در تصویر بالا کاملاً مشخص است).  
البته به دلیل اینکه در آن زمان خبری از استادیوم نبود و زمین‌ها سنگلاخی، ناهموار و مملو از سنگ‌های تیز و ریز بود، این توپ‌ها دوام چندانی نداشتند و خیلی زود پاره می‌شدند و غیرقابل استفاده می‌شدند.  
بزرگترین شانسی که این توپ‌ها در آن زمان می‌آوردند، این بود که تا سال‌های زیادی خبری از کفش‌های امروزی فوتبال با این کیفیت و استحکام نبود. همه ما اکثراً با کفش‌های پلاستیکی به نام «اطمینان» (که به آن‌ها «اِرِسی» می‌گفتیم) بازی می‌کردیم. هر چند ماه یک‌بار، این کفش‌ها را با سیخ داغ (نون واریکن) مورد عمل جراحی قرار می‌دادیم و آنقدر وصله‌باران می‌کردیم تا کاملاً غیرقابل استفاده و پاره می‌شدند! تعداد بسیار کمی از بچه‌ها که توانایی مالی داشتند، از کفش‌های محکم‌تر و بادوام‌تری استفاده می‌کردند.  
خبری از شورت، جوراب و قلم‌بند (ساق‌بند) هم نبود. فقط یک زیرشلوار (تمبون)، یک پیراهن (جومه) و یک جفت اِرِسی پلاستیکی، کل وسایل ورزشی ما را تشکیل می‌داد. البته اِرِسی‌ها (کفش‌های پلاستیکی) را هم در بازی فوتبال استفاده می‌کردیم و هم با آن‌ها به مدرسه و جاهای دیگر می‌رفتیم. اِرِسی‌ها رفیق همیشگی و همراه ما بودند و جداناپذیر!  
دروازه فوتبال زمین هم تشکیل شده بود از یک جفت سنگ. در هر بازی، ده‌ها بار به دلیل اختلاف پیش‌آمده درباره اینکه توپ گل شده یا نه، بازی تعطیل می‌شد و کار به قسم خوردن و درگیری می‌کشید. آیا توپ از بین سنگ‌ها وارد دروازه شده یا از پشت سنگ‌ها بیرون رفته؟ باور کنید، شاید نیمی از زمان مسابقه به قسم خوردن و درگیری برای اثبات گل شدن یا نشدن توپ می‌گذشت!  
ایستگاه خاطره؛ نوستالژی فوتبال دهه 60 کهگیلویهشاید باور نکنید، اما کل روزهای جمعه، دقیقاً از صبح تا بعدازظهر، بدون هیچ استراحتی یا تناول غذا یا آب، تماماً مسابقه و بازی می‌کردیم. در آن زمان، به دلیل نبودن تیم‌های فوتبال و کوچک بودن شهر دهدشت و جمعیت کم آن، تنها یک مدرسه ابتدایی و یک دبیرستان با تعداد دانش‌آموزان بسیار کم وجود داشت. خیلی از آن‌ها از روستاهای اطراف می‌آمدند و بعدازظهر‌ها به روستا برمی‌گشتند. البته تعدادی هم از جاهای دورتر می‌آمدند که در دهدشت اتاق کرایه می‌کردند و چند نفری در یک اتاق کنار هم بودند و تا چند ماه به خانه‌ها نمی‌رفتند. اکثراً از منطقه سادات، سرفاریاب، دیشموک، قلعه رئیسی و حتی از اهالی لوداب بودند.  
لذا اکثر مسابقه‌های ما، مسابقه‌های دوستانه به صورت محلی (خواجه و تاس احمدی) بود. دقیقاً یک روز جمعه، از صبح تا عصر، هفت هاف‌تایم بازی کردیم بدون استراحت و خوردن آب و غذا. پس از پایان مسابقه، با سر و صورتی کاملاً خاکی، لباس‌های گِل‌آلود و تنی بسیار خسته و کوفته، راهی خانه‌ها می‌شدیم تا به شدت مورد مواخذه پدر و مادر قرار بگیریم و احیاناً کتک‌هایی هم به جای ناهار نوش جان کنیم!  
ایستگاه خاطره؛ نوستالژی فوتبال دهه 60 کهگیلویه
پس از برگزاری مسابقه هفت هاف‌تایمی، صورت‌های عرق‌کرده و با خاک قاطی‌شده و لباس‌های گِل‌آلود، قیافه‌هایمان واقعاً دیدنی می‌شد و به سختی قابل شناسایی بودیم! حالا ما بودیم و تنی خسته، اعتراضات شدید والدین، بدن‌های آلوده به خاک و باید حتماً به خاطر روز شنبه که به مدرسه برویم، با آب سرد حمام کنیم. همچنین کلی تکالیف نانوشته که آن‌ها را هم باید بنویسیم، وگرنه باید کف دست‌هایمان آماده دریافت چوب بلند و اربک یا شیلنگ معلمان قرار بگیرد تا کتک مفصلی نوش جان کنیم!  
اما آنقدر عاشق فوتبال بازی کردن بودیم که انگار به همه آرزوها و آمالمان رسیده بودیم و اصلاً از بازی کردن سیر نمی‌شدیم و همچنان عطش بازی و مسابقه داشتیم!  
---------------------------------
سیدابوصالح دانشفر
کهگیلویه، دهدشت
اسفندماه ۱۴۰۳


کد مطلب: 497008

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/497008/ایستگاه-خاطره-نوستالژی-فوتبال-دهه-50-کهگیلویه

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1