با توجه به مشکلاتی که در همان مقطع در حوزههای اداری، مالی، تولید و سایر دوایر این کارخانه وجود داشته، سازمان بازرسی به کارخانه ورود کرده و با نظارت و بررسی کامل به نتایج خوبی رسیده و تخلفاتی مشاهده میگردد که متاسفانه بنا به دلایل مختلف و نامشخص پرونده آن راکد و در بایگانی قوه قضائیه خاک میخورد، بدینوسیله شایسته است با ورود مجدد مدیرکل بازرسی استان و رئیس کل دادگستری استان دلایل راکد ماندن پرونده و عدم صدور حکم آن را پیگیری و به اطلاع عموم برسانند.
به نقل از بزرگی، پندار و دیدمان بر روشنایی باشد و راستی، بدینگونه راههای آینده روشن است و هموار. کسی که از ابتدا نابینا بدنیا آمده است، معنی تاریکی را نمیفهمد، زیرا هرگز روشنایی را تجربه نکرده است. با این مقدمه کوتاه و جهت تنویر افکار عمومی «در خصوص مطالب و گزارشهای نگاشته شده درباره کارخانه آرد» بطور مفصلتری به تشریح حواشی بوجود آمده و «حمله به انتقادات از کارخانه آرد» میپردازم.
این پایگاه خبری پس از مشاهده مشکلات و راکد بودن فعالیت کارخانه آرد دولتی یاسوج مطلبی با این عنوان که «
غلامرضا پناه برای مردم توضیح دهد که چه بلایی بر سر کارخانه آرد، نشاسته و گلوکز دنا آمده است» نوشت، اما پس از این جوابیهای با این عنوان
«مطلب کبنا نیوز علیه غلامرضا پناه بوی تعفن و عقده گشایی میداد» به قلم سید شهرام مرتضوی، در سایت قرار داده شد که ضمن ذکر اینکه «جوابیه» اصولی دارد و باید بر مبنای «سخن راست» باشد. همچنین در گزارشهای نوشته شده توسط خبرنگار سایت کبنانیوز، فقط به مطالب کلی اشاره شد؛ بدین جهت که قصد باز کردن موضوع را نداشته است و قصد تذکر و یادآوری به مسئولان و آگاه سازی مردم نسبت به مشکلات جامعه خود بود. لذا مغلطهی نگارنده در مطلب مذکور، این پایگاه خبری را بر آن داشت که با توجه به مستندات موجود، مطالبی را بیان نماید. گرچه هیچگونه تنگ نظری و حسادتی نسبت به آقای پناه نداشتهایم، با این حال در متن نگارنده مطالبی توهین آمیز و خودنمایی بود تا شاید از این باب پناهی باشد برای پناه بردن به پناه، در بزنگاهی مشخص.
فلذا اولین نکته این است؛ در کدام یک از قوانین جمهوری اسلامی ایران آمده است، شخصی که مدیریت مجموعهای را بر عهده دارد میتواند تا روز ازل از خدمات آن مجموعه بهره جویی کند؟ از طرفی، تنها چند سؤال و نکته مبهم در خبر این پایگاه خبری وجود داشت که انتظار میرفت جناب آقای پناه با پاسخ به این سؤالات به رفع ابهامات برآید که اینچنین نشد؛ باشد که ما همواره برمبنای حق قلم بزنیم تا حق و حقوق عمومی هیچگاه به پای سیاسیون ذبح نشود.
تلاش پناه برای تعطیلی کارخانه/تلاش پرسنل کارگری برای راه اندازی کارخانه
این پایگاه خبری با سوابق و چند و چون فعالیتهای آقای پناه و چگونگی پست گرفتن ایشان که یادگار دوران مسئولیتهای پیشین ایشان بوده کاری ندارد، و تنها سوالی که داشته و دارد مربوط به سالهای 92 الی 95 بوده که ایشان در مجموعه آرد، نشاسته و گلوکز دنا و سازمان اقتصادی کوثر، کرسی قدرت را در دست داشته است. چگونه میشود فردی اواخر سال 92 به سازمان اقتصادی کوثر ورود کرده باشد و دغدغه جلوگیری از حکم تعطیلی کارخانه را داشته باشد، در حالی که طی دادنامه شماره 431 مورخ 03/ 10/ 91 هیئت حل اختلاف برگرفته از رأی دیوان عدالت اداری، رأی به شروع به کار کارخانه آن هم به واسطه پیگیریهای مکرر و مجدانه پرسنل کارگری و زحمت کشیده همین کارخانه صادر شده، در حالی که این کارگران بیچاره از خوابیدن در پیاده روهای آزادی گرفته تا زانو زدن بر جلوی موکلین خود در بهارستان، تلاش نموده تا حکم فوق صادر و دولت مصوب نماید که کارخانه باید شروع به کار و حق و حقوق کارگران پرداخت گردد. شاهد این مدعا در آن دوره؛ حمایتها و پیگیریهای مجدانه خانم نیک مرام (مدیر کل فعلی اداره کار استان) است که در آن مقطع به عنوان کارشناس روابط کار، در حال بررسی پرونده بوده و از هیچ تلاشی دریغ ننمودند، تا رأی مناسب وضعیت کارگران صادر شود.
شواهدی نیز حاکی از آن دارد که آقای پناه قبل ازنشستن بر کرسی معاونت اقتصادی سازمان اقتصادی کوثر به عنوان مشاور در کارخانه حضور یافته و قصد تعطیلی آن را با وعدههای بازخریدی نیروهای رسمی با 2 ماه سنوات سالانه داشته که این تیر، نیز به هدف نخورد.
صرف هزینههای غیرمتعارف و نا به جا در کارخانه
با توجه به پیگیریهای لازم و ارائه طرح بازسازی کارخانجات توسط آقای مهندس پاسره (مدیر سابق کارخانه) و با توجه به توانی که از آقای مهندس پناه انتظار میرفت منابع مالی با سرعت بسیار بالایی به کارخانجات تزریق شده ولی متاسفانه حدود 70 میلیارد ریال منابع واریزی از سوی سازمان اقتصادی کوثر صرف هزینههای غیرمتعارفی همچون اجرای سرامیک کف واحد گلوکز، اجرای اپوکسی کف واحد نشاسته، شیشه گذاری ساختمان واحدهای تولیدی، آسفالت محوطه و رنگ آمیزی ساختمانها که هیچکدام از این هزینهها کمکی به تولید و بازسازی کارخانه ننموده است و طبق اسناد و گزارشات دریافتی تنها دکانترهای A و B واحد نشاسته جهت تعمیر به اصفهان ارسال شده که متاسفانه با هزینه گزافی که برای آن انجام شده هیچ تاثیری در رونق تولید نداشتهاند. لازم به توضیح است برای بازسازی نیروهایی به کارخانه ورود کرده تا نسبت به بازسازی اقدام نمایند که باز هم با تأسف فراوان پس از ناامیدی مدیران از بازسازی و با پرداخت بخشی از اعتبار دریافتی بابت حقوق و مزایای نیروها، این مهم منتج به اخراج نیروهای وارد شده در فروردین 96 گردید.
کارخانهای که زمانی با مزایا و پاداش «شرکت نفتی» میچرخید
کارخانه آرد، نشاسته و گلوکز دنا تا سال 83 تحت مدیریت و از دارائیهای سازمان صنایع ایران بوده و طی آن سالها با مدیریت مرحوم سلیمانی (مدیرعامل وقت) به عنوان برند در بازار نشاسته و گلوکز ایران مطرح بوده و با ظرفیت بیش از 330 نیرو فعالیت داشته تا جایی که جزء معدود کارخانههای دارای ایزو بوده و محصولاتش به کشورهای خاورمیانه صادر میشد. به گفته بسیاری از مطلعین و نیروهای قدیمی این مجموعه هر ساله از محل سود خود از طریق بنهای غیر نقدی و سفرهای زیارتی پاداش کارکنان خود را داده است (به اصطلاح شرکت نفتی بوده برای خود و نیروهایش). حال اینکه کارخانهای با این اوصاف چگونه 15 سال زیانده بوده و نگارنده پیام این اطلاعات را از کجا آورده است. همه اینها به کنار!
حال پرسش اینجاست اگر این کارخانه زیانده بوده پس چطور با آمدن مدیران لایقی همچون آقای غلامرضا پناه (رئیس هیئت مدیره)، نستهن مقدم (مدیرعامل شرکت و شهردار فعلی یاسوج) و ایزدپناه (عضو هیئت مدیره) این کارخانه، نجات که نیافت هیچ، بلکه روز به روز به زوال و نابودی کشانده شده است؟
جالب است بدانید بر اساس صورتجلسه فی مابین سازمان اقتصادی کوثر و استانداری کهگیلویه و بویراحمد مورخ 25/ 05 /1395 و تعریف چندین و چند پروژه مهم و استراتژیک، سرمایه گذاری در این استان محروم چرا به بار ننشست؟
ضعف مدیریتی؛ دلیل تمام مشکلات
نکته اینجاست که نگارنده پیام اظهار نموده در زمان معاونت آقای پناه در سازمان اقتصادی کوثر پروژههای زیادی در استانهای محرومی چون کرمانشاه، ایلام و لرستان نیز تعریف گردید، حال این سؤال پیش میآید اگر شما با این اقدام قصد خدمت به مردمان سرزمین مادری داشتید، چرا به مانند دیگر استانهای محروم نامبرده عمل نکرده و حداقل یکی را به بار ننشاندید؟ و از زاویهای دیگر؛ شاید قدرت انجام این کار به شما داده نشد علی رغم مجوزاتی که صادر شد و هزینههایی که صورت گرفت؟
مستندات حاکی از آن است که نهادهای دولتی، دستگاههای اجرایی و مسئولین استانداری هرگونه همکاری جهت راه اندازی این پروژهها انجام داده و تنها ضعف مدیریتی این شرکت باعث تلف شدن وقت مسئولین استانی و جلساتی که برای به ثمر نشاندن این مثلاً سرمایه گذاریها صورت گرفت و پیگیریهای بعدی آن جهت اجرایی نمودن طرحها به نوعی هدر رفتن وقت آن مسئولان بوده، مگر بیت المال چیست؟ حال پاسخ دهید که تعریف این پروژهها چه عوایدی برای استان داشته است؟
به کجا چنین شتابان آقایان مدیر؟/ مدیران ناکاربلد و یا منفصل شده از خدمت
جالب اینجاست: مدیرانی که با هرم مدیریتی یاد شده در افترانامه نگارنده خبر قبلی، متشکل از آقایان (غلامرضا پناه – نستهن مقدم – مهدی ایزدپناه) میباشند، توانایی مدیریت کارخانه 50 نفری را نداشتهاند، چگونه و با کدام تدبیر به معاونت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و شهرداری مرکز استان راه یافتهاند؟ از آنجا که موارد یاد شده صرفاً به جهت آمیختن حقایق با تنویر افکار عمومی میباشد، لذا باز نمودن این موضوع جایز و پسندیده نیست.
و اما ضلع سوم هرم مدیریت که ایشان نیز قاضی القضات سالهای نه چندان دور بوده که بنا به دلایل متقن، با حکم انفصال از هرگونه خدمات دولتی از سوی دادگستری استان فارس مواجه شده است و در صورت نیاز در آینده، به ریز مسائل پشت پرده آن خواهیم پرداخت.
مدیریت خانوادگی آقای پناه و ادامه بی تدبیری
حال آنکه گفته شده برادر آقای پناه 2 سال بعد از ایشان به کارخانه راه پیدا کرده است و نگارنده پیام آن را بی ربط دانسته، لذا به جهت روشنگری موضوع لازم است ارتباط آقای غلامرضا پناه را با آقای مهدی ایزدپناه دنبال نموده تا پازل این مسئله نیز بدست آید و مسائل مربوط به ترفیع این برادر ته تغاری نیز روشن شود. بی پرده بگویم: اگر برادران و جوانان تحصیلکرده ما جویای کار باشند آیا به این راحتی اشتغال خواهند یافت؟
ضمن آنکه یکی از بستگان بسیار نزدیک به آقای پناه در زمان مدیریت ایشان، بدون هرگونه تخصص صنعتی طی سالهای 94 و 95 با علم به اینکه کارمند علوم پزشکی استان بوده، بر اساس مرخصی 2 ساله با حقوق از آن نهاد خارج و به عنوان مدیر داخلی افسار کارخانه بیچاره را در دست گرفته، هزینههای غیرضروری جهت بازسازی کارخانجات در زمان ایشان صورت گرفته است.
جالب است ذکر شود که پس از بازسازی انجام شده صورتجلسه ای تنظیم و کارخانه را با راندمان 80 درصد به سازمان اقتصادی کوثر معرفی مینمایند، البته این کارخانه بیچاره اگر زبان داشت همان زمان زبان گشوده و ناگفتهها را میگفت.
پروندهای که در بایگانی دستگاههای مربوطه وجود دارد
لازم به ذکر است با توجه به مشکلاتی که در همان مقطع در حوزههای اداری، مالی، تولید و سایر دوایر این کارخانه وجود داشته، سازمان بازرسی به کارخانه ورود کرده و با نظارت و بررسی کامل به نتایج خوبی رسیده و تخلفاتی مشاهده میگردد که متاسفانه هنوز نتیجه آن پرونده مشخص نیست، بدینوسیله شایسته است با ورود مجدد مدیرکل بازرسی استان و رئیس کل دادگستری استان دلایل پرونده تعیین تکلیف و نتیجه به اطلاع عموم برسانند.
کلام آخر
حال به نحوه فروش محصولات کارخانه به نزدیکان این مدیر توانمند که خالی از لطف نیست میپردازیم: از سال 94 الی 97 که یک واحد مرغداری تخم گذار واقع در روستای گنجهای یاسوج به این شرکت واگذار شد و در زمان حضور مدیریتی آقای غلامرضا پناه شخصی با نام (ع – م) که از بستگان ایشان بوده و ارتباط نزدیکی با خانواده ایشان دارد با همکاری برادر آقای پناه به عنوان واسطه فروش قراردادی با شرکت منعقد نموده که در دوره بعدی نیز قراردادی با آقای (م – ب) که ایشان نیز از بستگان بسیار نزدیک آقای پناه بوده منعقد گردید، و جالب است بدانید پشت پرده این قراردادها کسی نیست بجز برادر آقای پناه. نکته آخر این است که اگر موارد یاد شده رانت یا سوء استفاده از جایگاه مدیریتی نبوده پس باید آن را چه نامید؟ هرچند اگر لطفی هم از آقای پناه به مردمان دیارش رسیده باشد ناشی از حمایتهایی است که از سوی همین مردم به ایشان شده است و دیگر جای بزرگ نمایی ندارد ولی گویا خدمت بی منت به جای منت بی خدمت، تکیه بر روزگار مردمان این دیار زده است. مردم محرومی که گرفتار برخی مدیران ناشایستهای شدهاند که مال و سرمایه و نعمات آنها را با بی تدبیری و یا فقط بخاطر منافع شخصی چوب حراج زدهاند.
و در آخر؛
من از مفصل این نکته مجملی گفتم/ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل