گزارش تحلیلی درباره بازیگرانی که پا به سن میگذارند و جایگزینی برایشان نیست
گرد پیری روی سرچهرهها
8 مرداد 1399 ساعت 1:25
در طول این سالها بازیگران مهم و طراز اولی را در سینما، تئاتر و تلویزیون از دست دادیم. بازیگرانی که هر کدام به عنوان ستونهای محکم و با تجربهای بودند که سالها در مدیومهای مختلف تصویری آثار برجسته و ممتازی را پیشکش مخاطبان خود کردند. از میان این خیل عظیم میتوان به نامهایی مانند عزت الله انتظامی، داوود رشیدی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، حسین محب اهری، شهلا ریاحی، حمیده خیرآبادی، سیروس گرجستانی، داریوش اسدزاده و... اشاره کرد. البته پیشتر هم بازیگران دیگری چهره در نقاب خاک کشیدند و از میان ما رفتند.
در طول این سالها بازیگران مهم و طراز اولی را در سینما، تئاتر و تلویزیون از دست دادیم. بازیگرانی که هر کدام به عنوان ستونهای محکم و با تجربهای بودند که سالها در مدیومهای مختلف تصویری آثار برجسته و ممتازی را پیشکش مخاطبان خود کردند. از میان این خیل عظیم میتوان به نامهایی مانند عزت الله انتظامی، داوود رشیدی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، حسین محب اهری، شهلا ریاحی، حمیده خیرآبادی، سیروس گرجستانی، داریوش اسدزاده و... اشاره کرد. البته پیشتر هم بازیگران دیگری چهره در نقاب خاک کشیدند و از میان ما رفتند. هنرمندانی که در زمان درگذشت آنها، تنها یکی دو روز، نهایت یک هفته به سوگ نشستیم و بعد هم همه چیز را فراموش کردیم. اما در میان این همه چیز فراموش شده، نکات بسیار مهمی بودند که نباید فراموششان میکردیم. نکاتی که شاید اثرات غیرقابل جبران آنها، هنوز خود را نشان نداده اند، هرچند صدای قدمهایشان را میتوان شنید. میپرسید از چه حرف میزنیم؟ پاسخ بسیار ساده است. از موضوعی به نام «عدم جایگزین»، به این مفهوم که در طول سالهای گذشته در حوزه هنر ما فقط نقش مصرفکننده را بازی کرده ایم، یعنی در سریالهای مختلف نشستیم پای تماشای بازی بازیگران خوب سرزمینمان، آنها هم فقط بازی کردهاند و دستمزدی گرفتهاند و صبوری پیشه کردهاند تا بازی بعدی و دستمزد بعدی. زمان گذشت و زمانه نیز هم و روزهای تلخ به سراغ فرهنگ و هنر سرزمینمان آمدند و مرگ، یک به یک نازنینان عرصه هنر را ربود و با خود برد و در تمام این مدت، ما همچنان به نقش مصرف کنندگی مان ادامه دادیم. این درست که در طول این سالها بازیگران نسل جوان پشت سر با تجربهها پا به عرصه هنر گذاشتند، اما همه ما معترفیم که در اوج زمانی که سینما و تلویزیون محتاج بازیگران نقش افراد جوان بود، مسن ترها با کمک گرفتن از صنعت گریم، به جای جوانان بازی میکردند. اما همیشه معلوم بود که بازیگری که مشغول ایفای نقش یک جوان یا فرد میانسال است، سن و سالش بیشتر از آن چیزی ست که کاراکتر مورد نظر درصدد نشان دادن آن به مخاطب است. این موضوع از قدیم بوده و امروز هم شاهد آن هستیم. چنین اتفاقی نشانگر این است که در موقعیتهای حساس به جای اینکه مسئولان و حتی خود هنرمندان درصدد آموزش جایگزینان بازیگری برای سنین مختلف باشند، فقط به نقش مصرف کنندگی خود ادامه دادند. این ماجرا ادامه پیدا کرد و متاسفانه هیچگاه هم به صورت جدی مورد توجه هیچکس قرار نگرفت تا حداقل راهکاری برای حل آن پیدا شود. فیلمها و سریالها یکی پس از دیگری تولید شدند و به نمایش درآمدند، اما مشکل همچنان ادامه داشت، بازیگران مسن جای جوانترها بازی کردند و عجیب اینکه در برخی موارد جوانترها جای مسن ترها را در برخی فیلمها وسریالها گرفتند.
در این میان برخی از اهالی هنر متوجه این موضوع شدند، اما یا کاری از دستشان بر نمیآمد و یا اینکه ترجیح میدادند مشکلات را در حد حرف بیان کنند، به این امید که کسی پیدا شود درصدد حل مسائل بیان شده توسط آنها براید و مشکلات را به صورت عملی از پیش پای سینماگران بردارد. در ادامه این گزارش به بخشی از این سخنان که توسط دو فعال حوزه سینما و تلویزیون بیان شده میپردازیم تا دریابیم سینماگران چگونه به این موضوع مینگردند. چندی پیش محسن علیاکبری – تهیهکننده سینما و تلویزیون در گفتگویی بیان کرده بود: «بعضی از سریالها بدون حضور چهرهای شناختهشده در قصه به موفقیت نرسیدند و کارگردان نتوانسته بازیگر دلخواهش را پیدا کند و به کاراکتر مورد نظرش برسد، چون در این زمینه به شدت کمبود داریم و چهرههای جوان بسیار کم هستند.» این تهیهکننده در بخش دیگری از سخنانش افزوده بود: « چهرههای جوان 10 سال قبل وارد میانسالی شدهاند و با گریم باید نقش جوانها را ایفا کنند که این کار هم جواب نمیدهد و باید در سریالسازی چهره جدید معرفی شود. »
در عین حال علیاکبر تحویلیان – تهیهکننده دیگر تلویزیون درباره این موضوع عنوان کرده بود: «استفاده از چهرههای مطرح در یک مجموعه به استراتژی تلویزیون برمیگردد. در سریالهایی که قسمتهای زیادی دارند و مخاطب فرصت کافی دارد تا به آرامی به شخصیت ارتباط برقرار کند، میتوان از بازیگران مستعدی استفاده کرد که چهره نیستند. اما درباره سریالهایی که از قسمتهای کمی ساخته شدهاند مانند کارهای مناسبتی، استفاده از بازیگر چهره موجب ارتباط سریع مخاطب با شخصیت میشود؛ پس در مورد انتخاب بازیگر، استراتژی کار مهم است.» تحویلیان در ادامه خاطرنشان کرده بود: «نمیتوان برای صرفهجویی در هزینهها از بازیگران مطرح استفاده نکرد، چون سریالسازی مانند یک سوپرمارکت است که باید همه نوع محصول در آن برای تمام سلایق وجود داشته باشد و نمیتوان در راستای صرفهجویی خواسته مخاطب را کنار گذاشت. گاهی با نقشی طرف هستید که هر بازیگری توان ایفای آن را ندارد و باید یک بازیگر مطرح و کاربلد آن را بازی کند.» وی در پایان سخنانش نیز گفته بود: «گاهی استفاده از بازیگران چهره برای جذب مخاطب و در نتیجه جذب اسپانسر و تبلیغات برای تلویزیون هم هست. در مجموع باید سریالی ساخته شود که مخاطب به دیدنش علاقهمند شود و به دیدنش گرایش پیدا کند.» اگر به اظهارات این دو فعال عرصه صدا و سیما و سینما توجه کنیم با یک نکته مهم مواجه خواهیم شد، نکتهای که در اظهارات هر دوی این عزیزان وجود دارد. نکتهای به نام «بازیگران چهره» و بدیهی است هنگامی که پای بازیگران چهره به میان میآید، تمام معادلات تا حد زیادی به هم میخورند، به صورتی که یافتن راه حل برای حل معضل بسیار سخت و تا حدی غیرممکن میشود. محسن علی اکبری در ابتدای سخنانش عنوان میکند که برخی سریالها از روی عمد بازیگرانی را به خدمت میگیرند که سن و سالشان با سن و سال شخصیتهای داخل فیلم و سریال تفاوت داشته باشد، این تفاوت نیز به این موضوع مربوط میشود که بازیگران مدنظر، بازیگران چهره بوده و در افزایش مخاطب در هنگام پخش از تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی یا اکران روی پرده سینما موثرند. این یعنی کارگردان و تهیهکننده با علم به اینکه سن و سال بازیگر چهرهای که قرار است در فیلم یا سریال بازی کند، بالاتر یا پایینتر از کاراکتری است که قرار است نقشش در فیلم ایفا شود.
دلیلشان هم این است که اینگونه مخاطب تمایل بیشتری به تماشای محصول هنری ما خواهد داشت، تا زمانی که از بازیگران ناشناخته استفاده کنیم. علی اکبری برای این ادعایش البته دلیل هم آورده و عنوان میکند که کارگردانان و تهیه کنندگانی که تمایل به استفاده از بازیگران چهره دارند، پیشتر استفاده از بازیگران غیرچهره را در آثارشان امتحان کرده و دریافتهاند که این موضوع جواب نمیدهد و نمیتواند مخاطب را آنچنان که باید و شاید پای سریال یا فیلمی که آنها ساخته اند، بنشاند. البته علی اکبری معتقد است که اینگونه کارگردانان و تهیهکنندگان همیشه هم بر این عقیده نیستند و اتفاقا برخی شان اعتقاد راسخی به میدان دادن به جوانان برای پروبال گرفتن دارند، اما مشکل از آنجایی شروع میشود که بازیگر جوانی که چهره هم نباشد، اما کارش را خوب بلد باشد، بسیار کم پیدا میشود. چه بسا اگر تفکر راه ندادن به جوانان و استفاده مدام از بازیگران چهره در میان همه فعالان عرصه رسانههای تصویری وجود داشت، امروز شاهد بروز و ظهور بازیگران خوبی مانند نوید محمدزاده و بهرام افشاری و هوتن شکیبا نبودیم. حضور این بازیگران موید آن است که تهیهکنندگان و کارگردانان تمایل بسیار زیادی به استفاده از جوانان غیر چهره دارند، اما شرط اصلی شان این است که کاربلد باشند و مستعد. دلیلی که به نظر میرسد کاملا منطقی است. علی اکبری در ادامه سخنانش اما به موضوعی که ما در این گزارش به آن اشاره کردیم، میپردازد و غیرمستقیم، ماجرای مصرفکننده محض بودن مسئولان و برخی از هنرمندان و البته مردم را عنوان کرده و میگوید تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی باید به پرورش و پیدا کردن استعدادهای ناب در زمینه بازیگری بپردازند تا زمانی فرا نرسد که مجبور باشند برای ایفای نقش یک کاراکتر جوان از بازیگرانی که سن و سال آنها با کاراکتر مورد نظر همخوانی ندارد، استفاده کنند. چرا که مخاطب در این زمینه بسیار باهوش است و خیلی زود متوجه تفاوتها میشود تا جایی که ممکن است حتی نتیجهای کاملا عکس نتیجهای که مدنظر کارگردان و تهیهکننده از استفاده از بازیگران چهره بوده، نصیبشان شود.اما بپردازیم به اظهارات علیاکبر تحویلیان، این تهیهکننده هم درباره استفاده از بازیگران چهره نظری شبیه نظر محسن علی اکبری دارد، هرچند که دراین باره حکمی قطعی صادر نمیکند و معتقد است همه چیز به استراتژی تلویزون برمی گردد. به این مفهوم که صدا و سیما هنگامی که میخواهد سریالهای با قسمتهای زیاد بسازد، میتواند از بازیگرانی استفاده کند که چندان هم چهره نبستند، چرا که مخاطب در طول مثلا پنجاه، شصت قسمتی که یک سریال به طول میانجامد، این فرصت را دارد که با بازیگرانی که به قول معروف برند نیستند، ارتباط عاطفی خوبی برقرار کند تا به وسیله آن بتواند هم بازیگر غیرچهره را در لیست بازیگران دوست داشتنیاش قرار دهد و هم این امکان برایش فراهم شود که سریال را دنبال کند.
این اتفاق همان چیزی ست که در واقعیت درباره سریالهای تقریبا طولانی رخ میدهد. همه ما سریالهای مختلفی را در تلوییزیون دیدهایم که حداقل یک سوم بازیگران آنها جوانان تازه کار بودند، فرصت دادن به این جوانان برای تلویزیون دو حسن دارد، یکی اینکه بازیگران جدید را به مخاطب معرفی میکند و دوم اینکه سرمایهگذاری روی نسل جوانی انجام میدهد که در آینده قرار است نبض بازیگری در تلویزیون و سینما را به دست بگیرند. اما نکته مهمی که وجود دارد این است که استفاده از بازیگران غیرچهره در همه جا به کار نمیآید. چه بسا که سریالهای 13 تا 15 قسمتی بازیگرانی را میطلبد که چهره باشند تا مخاطب را وادار کنند که سریال را تا پایان دنبال کنند. بدیهی است سریالی که از قسمتهای کوتاهی برخوردار است در صورت استفاده از بازیگران جوان و غیرچهره ممکن است نتواند آنطور که مد نظر کارگردان و تهیهکننده است، به سرمنزل مقصود برسد. تحویلیان در ادامه سخنانش به نکته مهم دیگری نیز اشاره میکند. نکتهای که هرچه جلوتر میرویم به دلیل شرایط اقتصادی نقش پررنگتری در تولید محصول تصویری ایفا میکند. او میگوید اینکه بخواهیم به دلیل پایین آوردن هزینه تولید یک محصول تصویری به بازیگرانی میدان دهیم که حتی نمیتوان درباره آنها از عنوان «غیرچهره» استفاده کرد، مطمئنا به بیراهه رفته ایم. چرا که این موضوع از سه جهت به زیان تولیدکننده و کارگردان است.
اول اینکه مخاطب با محصول ارائه شدهاش هیچ ارتباطی برقرار نخواهد کرد. زیرا محصولشان به لحاظ بازیگری حتی از کیفیت درجه پایین نیز برخوردار نیست. دوم اینکه پرواضح است که وقتی مخاطب با یک محصول هیچ ارتباطی برقرار نکند، پولی هم بابت خرید و تماشای ان هزینه نخواهد کرد و این موضوع در نگاه اول به لحاظ اقتصادی و در نگاه دوم به لحاظ هنری به شخصیت کارگردان و تهیهکننده لطمات جبران ناپذیری را وارد خواهد کرد. سوم اینکه در بازاری که پر از محصولات تصویری متوسط رو به بالاست، تولید یک محصول با کیفیت پایین تنها به زودتر از میدان خارج شدن کارگردان و عوامل تولید یک محصول تصویری از میدان کمک خواهد کرد. تحویلیان در ادامه به تجربه و کاربلد بودن برخی از بازیگران چهره اشاره میکند و آن را دلیل موجهی برای این موضوع میداند که از بازیگران غیرچهره استفاده نشود، چرا که همه ما میدانیم نتیجه در کار هنری بسیار مهم است، بنابراین وقتی میتوانیم با استفاده از بازیگران چهره به بهترین نتیجه برسیم چرا باید با به کارگرفتن بازیگران غیرچهره به نتیجه معمولی رضایت دهیم؟ مسئله مهم دیگر مد نظر علی اکبر تحویلیان، موضوع هزینههای تولید یک فیلم است و به این نکته اشاره دارد که اگر یک سریال یا فیلم بخواهد از اسپانسرهای خوبی برخوردار شود مجبور است از بازیگران حرفهای و شناخته شده استفاده کند چرا که اسپانسر معتقد است برای اینکه محصول تولیدی کارخانهاش در یک اثر تلویزیونی یا سینمایی بیشتر دیده شود، اگر میخواهد روی فیلم یا سریالی سرمایهگذاری کند، بهتر است این کار را درباره فیلمها و سریالهایی انجام دهد که از بازیگران چهره استفاده میکند، چون این بازیگران موجب جذب مخاطب میشوند و جذب مخاطب، موجب بیشتر دیده شدن محصولی خواهد شد که اسپانسر مورد نظر آن را تولید میکند.
پس از واکاوی اظهارات دو تهیهکننده سینما و تلویزیون شاید باید به این نتیجه برسیم که حضور بازیگران غیرچهره در کنار بازیگران مشهور میتواند موجب ترقی و پیشرفت محصولات تصویری در تمام مدیومها باشد. چه آنکه بالاخره از یک سو تولید آثار تصویری هزینههای بسیاری دارد که استفاده از بازیگران چهره میتواند تا حدودی در جبران این هزینهها کارساز باشد و از سوی دیگر به دلیل مانا ماندن آینده آثار تصویری، حضور بازیگران غیرچهره و جوان میتواند به ادامه حیات بازیگری در تلویزیون، شبکه نمایش خانگی و سینما کمک شایانی نماید. کمکی که شاید امروز تاثیر آن خیلی به چشم نیاید، اما گذر زمان به همه ما ثابت خواهد کرد که این کار تا چه اندازه مهم و حیاتی بوده است. (روزنامه آفتاب)
کد مطلب: 423763