تحلیلی بر آنچه در حوزه مجموعهسازی تلویزیون رخ میدهد
چرا سریالها تکراری اند؟
18 شهريور 1400 ساعت 17:36
بسیاری از افراد بارها درباره وضعیتی که تلویزیون سالهاست در آن قرار دارد اظهاراتی را بیان کرده اند، تعداد قابل توجهی از این افراد، صاحبنظران و کارشناسانی بودهاند که یا زمانی خودشان در صداوسیما فعالیت داشتهاند و یا به عنوان بیننده حرفهای در مقابل برنامههای این رسانه نشسته اند.
گروه فرهنگی: بسیاری از افراد بارها درباره وضعیتی که تلویزیون سالهاست در آن قرار دارد اظهاراتی را بیان کرده اند، تعداد قابل توجهی از این افراد، صاحبنظران و کارشناسانی بودهاند که یا زمانی خودشان در صداوسیما فعالیت داشتهاند و یا به عنوان بیننده حرفهای در مقابل برنامههای این رسانه نشسته اند. این افراد در سخنانشان همواره به یک موضوع مهم اشاره کرده اند، اینکه هر چه زمان میگذرد از کیفیت برنامههای صداوسیما کاسته و به جای آن بر کمیتها افزوده میشود. کمیتهایی که برخی از آنها ارتباط چندانی با مخاطبی که نشسته و میخواهد برنامههای تلویزیون را تماشا کند، نداشته و کاملا مشخص است که به خاطر منافع اقتصادیای که در رسانه ملی وجود دارد روی آنتن میروند، نمونه بارز چنین برنامههایی همین آگهیها و تبلیغات بازرگانی هستند که مدتهای مدیدی ست که مردم از مسئولان این رسانه درخواست میکنند که کمی از حجم این تبلیغات بکاهند و به پخش برنامههای سرگرم کنندهتر روی بیاورند اما آنچه اغلب در این سالها توجهی به آنها نشده همین درخواستهای مکرر بوده است.
از مسئله تبلیغات بازرگانی که بگذریم به برنامههای سرگرمکننده که اغلب شامل سریالها و برنامههای تاکشو محور هستند، میرسیم. برنامههایی که هیچ شکی وجود ندارد که مخاطب خسته از شرایط اسفناک امروز شدیدا به آنها نیاز دارد و تمایل به دیدنشان. بدیهی ست در روزگاری که از در و دیوار برنامههای مختلف و فوق سرگرمکننده خارجی و اغلب جذاب از کانالهای ماهوارهای پخش میشود و همچنین امکانات بیدر و پیکری که در فضای مجازی وجود دارد، نگه داشتن این مخاطب از واجبترین وظایف و کارهایی ست که مسئولان رسانه ملی باید در انجام آنها همت گمارند. بالاخره هرچه نباشد این مخاطب جزو سرمایههای تلویزیون است و باید پاس داشته شده و به خواستهاش اهمیت داده شود. سوال اینجاست که این مهم چگونه میسر میشود؟ مسلما با دقت در تولید و پخش برنامههایی که برنامه سازان رسانه ملی وظیفه تولید و پخش آنها را بر عهده دارند. اما آیا واقعا این امر تحقق مییابد؟ با نگاهی گذرا به برنامههایی که در طول چند سال اخیر تولید شده میتوان دریافت که این موضوع در راس کارهایی که مدیران صداوسیما در لیست برنامههای کاریشان قرار داده اند، نیست. برای مثال همین سریالها و مجموعههایی را که در طول چند سال اخیر روی آنتن تلویزیون رفته را در نظر بگیرید. بدیهی است وقتی درباره این برنامهها صحبت میکنیم با دو بخش مواجهیم.
اول آن سریالهایی که در چند سال اخیر روی آنتن تلویزیون رفتهاند و بار دیگر به صورت بازپخش تقدیم مخاطبان میشود. کاملا روشن است که در همه جای دنیا همین موضوع رخ میدهد، یعنی سریالهایی که مردم با آنها خاطره دارند مدتی پس از اولین پخش دوباره روی آنتن تلویزیون میروند و دوباره بازپخش میشوند. اما مسئله اینجاست که در تلویزیون ایران این امر دیگر از حد گذشته و به قول معروف شورش درآمده است. آنقدر که یک سریال چندین و چند بار باز پخش میشود و دوباره بازپخش میشود و دوباره و دوباره و دوباره. این موضوع البته شامل فیلمهای سینمایی هم میشود به صورتی که این فیلم نیز که اغلب محصول کشورهای جنوب شرق آسیا هستند نیز به کرات روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیون میرود.
دوم آن سریالهایی هستند که جدیدند و تازه برای اولین بار به کنداکتور پخش سپرده میشوند، این سریالها هم البته به همان سریالهای تکراریای میپیوندند که در بخش پیشین به آنها اشاره کردیم، اما با این حال این سریالها یک موضوع دیگر را نیز در خودشان نهفته دارند، اینکه اکثرشان شبیه همند، هم به لحاظ داستانی، گاه هم به لحاظ بازیگران و عوامل و گاه حتی به لحاظ لوکیشنهایی که در بخشهای مختلف این سریالها مورد استفاده قرار میگیرند. گاهی بخشی از صحنهها کاملا شبیه هم است، اگر دو سریال را با هم مقایسه کنید در مییابید شخصیتها از پلههایی همسان در یک لوکیشن پایین میآیند، در را باز میکنند، خارج میشوند و در هنگام بستن نگاهی به داخل میکنند و میروند. عوامل تولید این سریالها گاهی حتی زحمت برداشتن تابلویی که از قبل روی دیوار راه پله مانده و مخاطب آن را در سال قبلیاش هم دیده به خود نمیدهند و این همه موضوع در حالی اتفاق میافتد که بیش از 90 درصد کسانی که با رسانه ملی کار میکنند در صحبت هایشان همواره این موضوع را بیان میکنند که مهمترین اصل برای ما برنامه سازان، مخاطبان هستند چرا که ما برای آنها به تولید برنامه میپردازیم. حال اینکه این سریالها تا چد حد و اندازهای با خواسته مردم همخوانی دارد، مشخص نیست. یک نکته ظریف دیگر را نیز نباید از نظر دور نگه داشت، اینکه برخی از این مجموعهها (خاصه برنامههایی که تاکشو محور هستند و مخاطبان به صورت عینی در برنامه حضور دارند «برنامههایی مانند خندوانه و دورهمی یا مسابقاتی که برخی شبها از تلویزیون پخش میشوند») از روی برنامههای خارجی کپیبرداری شدهاند و عینا هرچه در آنها رخ میدهد در اینها هم رخ میدهد. نکته حائز اهمیت این است که سازندگان این برنامهها در گذشته منکر کپیبرداری شده و حتی مدعی میشدند که طراح همه قسمتهای برنامههایی که ساختهایم خودمانیم و اگر احیانا شباهتی هم بین برنامه ما و برنامههای خارجی وجود دارد کاملا سهوی بوده و این موضوع چیز عجیبی نیست و اتفاقا خیلی هم طبیعی ست. اما با این حال، انگار اکنون دیگر چنین موضوعی اصلا برای تلویزیون یک امر غیرحرفهای به حساب نمیآید چرا که حالا وقتی برنامهای به صورت کپیبرداری شده برای تلویزیون ساخته میشود در همان ابتدای پخش مجری مقابل مردم میایستد و با افتخار اعلام میکند که برنامه ما کپی است و اتفاقا کپی خوبی هم هست و هیچ کس مثل ما بلد نیست خوب کپیبرداری کند. حال شما در نظر بگیرید مردم دریابند که برنامهای که کپی شده اصلش در کجا پخش میشود، بدون شک پاسخ این پرسش شبکههای ماهوارهای هستند، سوال بعدی اینجاست که از کدام شبکه و در چه ساعتی روی آنتن میرود؟
سوالی که ما مطرح میکنیم این است که واقعا مخاطب برای چه این سوالات را مطرح میکند؟ به نظر شما برای چه میپرسد؟ پر بیراه نیست اگر بگوییم به این دلیل که میخواهد برود آن برنامه اصلی را که برنامه وطنی از رویش کپی شده را به تماشا بنشیند. با این تفسیر میتوان ذهنیت چنین مخاطبی را خواند. اینکه او با خودش میگوید: «وقتی اصل یک برنامه وجود داره و میشه تماشایش کرد چرا باید وقتمو برای تماشای کپی اون هدر بدم؟ خیلی راحت اصلش رو میبینم، تازه سانسور هم نشده و کیفیت بهتری هم داره. این موضوع البته درباره برخی سریالهای وطنی هم که از شبکههای داخلی پخش میشوند و از روی مجموعههای خارجی کپیبرداری شدهاند هم صدق میکند، مخاطب درباره این سریالها هم ترجیح میدهد که سریال اصلی را ببیند و اگر احتمالا به تماشای سریال کپیبرداری شده هم اهتمام میورزد به این دلیل است که دریابد این دو سریال به لحاظ ساختار قصه و بازی بازیگران و بقیه مسائل چه تفاوتهایی با هم دارند.
اما همه چیز در این دو مورد خلاصه نمیشود، از نواقص رسانه ملی گفتیم پس بهتر است منصفانه رفتار کرده و از حسنهای این رسانه هم بگوییم. ما در تلویزیون سریالهای خوب و جذابی هم داشتهایم که نه کپیبرداری بودهاند و نه تکراری. برای نمونه دو سریال مهم از این دست مجموعهها را نام میبریم، اولی «هوش سیاه» و دومی «بانوی عمارت» هر دوی این مجموعهها سریالهای موفقی بودند و مخاطب بسیار زیادی داشتند اما نکته اینجاست که تلویزیون ساخت چنین برنامههایی را به حال خود رها کرده است. همین مجموعه «بانوی عمارت» را در نظر بگیرید، اگر یادتان باشد با پایان سریال قصهاش نیمه کاره ماند و این یعنی قرار بود که سری دومش نیز ساخته شود، اما شما بگویید چند سال از پایان ساخت سری اول میگذرد؟ چرا سری دوم ساخته نشد؟ البته که یکی دو سال پیش اخباری درباره ساخت سری دوم منتشر شد اما کارگردان سری اول اعلام کرد که با شرایطی که تلویزیون برای فیلمنامه سری دوم در نظر گرفته موافقت نخواهد کرد و این یعنی ساخت سری دوم تا حد زیادی کان لم یکن تلقی شد. در حالیکه این سریال پتانسیل بالایی هم برای تولید داشت و هم برای جذب مخاطب. اما تلویزیون آن را به حال خود رها کرد. مطمئنا خیلی از مردم هم درخواست ساخت سری دوم این مجموعه را داشتهاند اما تلویزیون همچنان به نواختن ساز خودش ادامه داد. نکتهای که در این بخش باید به آن توجه شایانی داشت این است که با مسیری که صداوسیما در جهت سریالسازی در نظر گرفته، در آینده سریالهای تلویزیونی (بجز موارد اندکی که از کیفیت نسبتا مطلوبی برخوردار خواهند بود) در شرایط مطلوبی به سر نخواهند برد و این وضعیت در آینده بدتر هم خواهد شد. نکته حائز اهمیت در این میان آن است که رسانه ملی بیشترین زیان را در این خصوص خواهد دید چرا که مخاطبانش با شرایط امروز این نهاد در عرصه سریالسازی روز به روز ریزش بیشتری خواهند کرد و این یعنی تلویزیون از همیشه تنهاتر خواهد شد.
کد مطلب: 438801