کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

بازتاب‌های قتل فجیع موناحیدری؛

تکانه‌های قتل زن اهوازی در یادداشت‌های بانوان ایران

20 بهمن 1400 ساعت 11:05

. وجدان جمعي جامعه جريحه‌دار شده، بايد ببينيم، دفاع كنيم و روشنگري كنيم كه بار ديگر شاهد اين كج‌رفتاري‌ها نباشيم چون تحمل مكرر اين فجايع ديگر فراتر از توان زنان اين سرزمين است. هر چند فراق، پشت اميد شكست/ هر چند جفا دو دست عالم ببست/  نوميد نمي‌شود دل عاشق و مست/  هر دم برسد به هر چه همت، دربست


قتل زن اهوازی در شبکه‌های اجتماعی و سطح جامعه بازتاب گسترده‌ای داشت و هنوز هم ادامه دارد.
سهيلا لشكري در مطلبی با عنوان «تکرار خزانی دیگر» به این موضوع پرداخته و نوشته است؛ گاهي در گوشه و كنار اين زاد بوم كهن، سرزمين اساطير و افسانه‌هايي از جنس مهر و عاطفه، سرزمين فرهنگ‌ها و آداب و رسوم كهن، خبري‌هايي مي‌شنويم كه بيانش نيز دل سنگ مي‌خواهد. قتل فجيع موناي 17 ساله قلب‌مان را شكست و وجدان جمعي مردان و زنان سرزمينم را جريحه‌دار كرد. رفتار چنين افرادي تيري در جوشن خسته و غارت كاروان انسان‌هايي است كه زندگي را به گونه مهرآگين و با آرامش مي‌خواهند و مي‌پيمايند. وقتي كه مي‌شنويم و مي‌بينيم در گوشه گوشه‌هايي از سرزمينم، غبار غم بر چهره عاطفه نشسته و تفاوت بين زن و مرد باعث شده كه شخصي با خود برترپنداري به خود اجازه دهد زن را برده خود بداند و هر طور كه مي‌خواهد در تخيلات خودش و بدون توجه به قوانين حاكم در جامعه، هر طور كه مي‌خواهد درباره ديگر انسان‌ها حكم صادر كرده و اجرا نمايد. زنان سرزمين من چه جايگاهي دارند با وجود كساني كه «سر بريده در دست» در كوي و برزن دور افتخار مي‌زنند و قدرت خود را به رخ مي‌كشند.
اين‌گونه رفتارها نه در فهم مي‌گنجد نه مقبول جامعه متمدن كنوني است. در جامعه متمدن هر كسي كه در پي رفع اختلاف چه با خودي و چه با غير است، اين‌چنين اقدام به رويارويي خشونت‌بار و غيرانساني نمي‌كند و نبايد كسي فرصت و مجال چنين عمل دهشتناكي داشته باشد. چنين رفتارهايي باز برپا كردن روح و شيرازه فرهنگ جاهليت است و قرباني ساختن احساس امنيت زنان و دختران از رهگذر ادراك پيامدهاي آشكار چنين اقدامي در جامعه است. مگر نه اين است كه زن مهر مي‌ورزد و مي‌سوزد تا روشني‌بخش محفل خانواده باشد. آيا كانون خانواده مي‌تواند جولانگاه خشونت عريان و حداكثري باشد؟ آيا مي‌شود كانون مهر و عطوفت را ناديده گرفت.  نبايد نقش اساسي زنان را در حفظ و تحكيم جامعه ناديده گرفت. اوست كه مي‌آموزاند و بي‌منت تربيت مي‌كند. شادي مي‌آورد و شهد آرامش بي‌مزد مي‌پراكند. پس مزدشان بي‌مهري نيست. بر ما است كه قدر بدانيم، ارج نهيم و مهر بورزيم و روا نيست روشي غلط بنا كنيم و جفا كنيم. جامعه‌اي كه قدر زن را نداند و به حقوق زنان حساس نباشد، از كاركردهاي نهاد خانواده به عنوان پايه‌اي‌ترين نهاد اجتماعي بهره لازم را نخواهد برد و در پيشبرد كاركردهاي اجتماعي و تربيتي خود با شكست روبه‌رو خواهد شد. چون زنان ريشه جامعه هستند كه اگر خوب آبياري نشود ثمري هم نخواهد داشت. چنين رفتارهايي بي‌ارزش نشان دادن جايگاه زنان و خود را مالك جان و مال و ناموس زنان دانستن است. بايد به خود آييم و ريشه اين افكار پليد را بخشكانيم. بيم آن مي‌رود كه شرار آتش اين تفاوت، كانون عاطفي خانواده را آتش بزند. مونا در خيال و روياهاي كودكانه نكرده مستغرق و قرباني توفان سهمگين برتري‌طلبي شد و داغي شد بر خاطر موناها و روميناهاي ديگري كه عاقبت‌شان را نمي‌دانند. عادي‌سازي اين مساله آتش ترس و ناامني را در دل زنان اين سرزمين روشن مي‌كند و بذر يأس و نااميدي در بين آنها و همه جامعه پراكنده مي‌شود، نهال مهر مي‌خشكد و شكوفه‌هاي اميد در دل زنان پژمرده مي‌شود. تكرار چنين جناياتي به قول دوركيم باعث عادي‌سازي آن در جامعه مي‌شود. ترس از آن روزي است كه هر كسي براي خود قانون وضع كند و حكم قصاص صادر كند كه نتيجه آن ايجاد ترس و وحشت و نا امني و تبديل جامعه به يك جامعه آنوميك است. نيايد به راحتي گذاشت و گذشت. ديد و چشمان را بست. در برابر كوته‌انديش‌ها نبايد كوتاهي نمود. همان‌طور كه پيامبر(ص) ديد و نگذشت و جايگاه شامخ زنان را در جامعه خرافات زده جاهلت احيا نمود. پس برپا كنيم «خلقكم من نفس واحده و خلق منها و زوجها وبث منهما رجالا كثيرا و نساء». ولي با اتفاقات اخير بيم آن مي‌رود كه بار ديگر تفكرات مبتني بر جنسيت بر انسانيت غلبه يابد و جايگاه انسان‌ها به عنوان آفريده ممتاز خداوند، دستخوش پنداشت‌هاي جاهلانه و خشونت‌بار جنسيتي گردد. وجدان جمعي جامعه جريحه‌دار شده، بايد ببينيم، دفاع كنيم و روشنگري كنيم كه بار ديگر شاهد اين كج‌رفتاري‌ها نباشيم چون تحمل مكرر اين فجايع ديگر فراتر از توان زنان اين سرزمين است. هر چند فراق، پشت اميد شكست/ هر چند جفا دو دست عالم ببست/  نوميد نمي‌شود دل عاشق و مست/  هر دم برسد به هر چه همت، دربست
پدرسالاري و «ناموس»
محدثه كاظمي نیز در مطلبی با عنوان «پدرسالاری و ناموس» به موضوع قتل زن اهواری پرداخته و نوشته که «جامعه پدرسالارانه نياز به تغيير اساسي و حركت به سمت مدرن شدن دارد و ‌اي كاش اين تغيير با سرعتي بيشتر اتفاق بيفتد قبل از آنكه سرنوشت دلخراش عاطفه‌ها، روميناها، ريحانه‌ها و.... باز هم تكرار شود.» 
کاظمی در این یادداشت خود آورده است؛ اساسا ناموس، بيشتر يك پديده جامعه‌شناختي است تا مساله‌اي فقهي و ديني. قتل‌هاي ناموسي بيشتر از آنكه از دين نشأت گرفته باشد حكايت از نظام پدرسالاري دارد. نظامي كه در آن زن حق خاصي ندارد و با پدر، شوهر و برادرش تعريف مي‌شود.  در جامعه پدرسالاري، علاوه بر عقايد غلط حاكم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شيوه‌هاي رفتاري زنان و عدم آگاهي از حقوق و جايگاه انساني خود در جامعه، از دلايل اصلي سلطه مرد بر زندگي زن و از بين بردن حقوق مادي و معنوي وي و سرانجام ازخودبيگانگي او محسوب مي‌شود. پدر‌سالاري يا واژه نزديك به آن مرد‌سالاري، توسط ماكس وبر، براي نشان دادن نظام قدرت در جوامع سنتي به كار مي‌رود. در جوامع پدر سالار و در قالب خانوار، اقتدار، توسط وراثت اعضاي مذكر خانواده انتقال پيدا مي‌كند. تكرار هر روزه قتل‌هاي به اصطلاح ناموسي و آماري حدود ۱۲۰۰ فقره قتل ناموسي و تنها در بيست سال گذشته ايران نشان از جامعه پدرسالاري است كه ميل به تغيير و گذر از آن با سرعتي كم پيش مي‌رود.
 جامعه پدرسالار در ايران تا جايي پيش رفته است كه مردان در همه جا در مشاغل، سريال‌ها، فيلم‌ها، و... جزو نژاد اول محسوب مي‌شوند و زن جنس دوم است! زني كه پدر، عمو، برادر، پسر مي‌توانند براي او تصميم بگيرند و حقوق زن با اين افراد تعريف مي‌شود. اين قانون نانوشته و اين حق ناحق در كنار قانون‌هاي نوشته شده و نابرابر زنان و مردان طي تاريخ به اسم مردان مهر خورد و همچنان نيز ادامه دارد. 
وقتي پسران در خانواده‌اي بزرگ مي‌شوند كه قدرت براي‌شان تعريف مي‌شود، اين برتري، احساسي از مراقبت را در پسران خلق مي‌كند و براي‌شان از كودكي نهادينه مي‌شود، حس خود برتربيني كه حق هر كاري را براي آنها تعريف مي‌كند. مردان در اين جامعه پدرسالارانه رشد مي‌كنند و زنان ناموس‌شان محسوب مي‌شوند كه بايد روي آنها غيرت داشته باشند و اينكه مبادا با كوچك‌ترين اشتباهي غيرت‌شان لكه‌دار شود، زنان را به زنداني‌هايي بدل مي‌كند كه هميشه توسط همين ناظرين و مالكين به‌طور آشكار يا مخفيانه و حتي در قالب كلمات نظارت مي‌شوند!
اين جامعه پدرسالارانه نياز به تغيير اساسي و حركت به سمت مدرن شدن دارد و ‌اي كاش اين تغيير با سرعتي بيشتر اتفاق بيفتد قبل از آنكه سرنوشت دلخراش عاطفه‌ها، روميناها، ريحانه‌ها و.... باز هم تكرار شود.
زامبي‌هاي شهر
عذرا فراهاني نیز در یادداشتی با عنوان زامبی‌های شهر در روزنامه اعتماد نوشت: سه هفته پيش خبري هولناك با تيتر «ويروس جديد زامبي در شهرشيان چين» در شبكه‌هاي اجتماعي منتشر شد. ويروسي كه انسان‌ها را زامبي مي‌كند و باعث جاري شدن خون از چشم، گوش و بيني افراد مبتلا مي‌شود. منبع اين خبر، خبرنگاري امريكايي به نام «بن هارلول» بود كه در برنامه War Room استيو بنن، (از نظريه‌پردازان توطئه) آن را مطرح كرد. او مدعي شد افرادي برايش تصاويري ارسال كردند كه اين بيماري را نشان مي‌دهد. البته او نتوانست سندي ارايه كند تا ادعاي مطرح شده، اثبات شود. براي همين عده‌اي اين خبر را يك «دروغ شاخدار» ناميدند. اما در گوشه ديگري از اين كره خاكي، خبرهايي به گوش مي‌رسد كه گويي زامبي‌هاي واقعي وجود دارند و نمي‌توان آنها را منكر شد. از قضا در كنار ما در حال زندگي كردن هستند. درست شانه به شانه ما. آنها روز به روز با حوادث و اتفاقات هولناك چهره زامبي خود را به نمايش مي‌گذارند.
 1- مي‌خواهم باوركنم زامبي‌ها يا مردگان متحرك، واقعي نيستند و فقط موجوداتي خيالي‌اند. اما اين روزها اين باور هم مثل بسياري از باورهاي ديگرم مخدوش شده است. چند روز پيش «ركنا» سايت اختصاصي «حوادثي»، فيلمي از يك مرد جوان كه سر همسر 17 ساله‌اش را به قول معروف از بيخ تا بيخ بريده بود و در شهر مي‌گرداند، منتشر كرد.
مرد قاتل در يك دستش قمه بود و در دست ديگرش سر بريده همسر جوانش. او در تمام دقايق فيلم منتشر شده، در حال خنديدن است. تصوير او در آن فيلم، تصوير يك انسان نبود. او يك زامبي واقعي بود كه با همدستي برادرش، زن نگون‌بخت را سر بريده و حالا پنجه در گيسوان زن، سر بريده را خيابان به خيابان و محله به محله مي‌چرخاند. همان محله‌هايي كه اهالي‌اش به او انگ بي‌غيرتي زده بودند. همان محله‌هايي كه داشتند او را به زامبي شدن تشويق مي‌كردند.
2- كمتر از يك ماه پيش (21 دي) مردي كه در محله نارمك با استفاده از بنزين و مواد شيميايي اقدام به آتش زدن خودروهاي گران‌قيمت مي‌كرد، بازداشت شد. نامش هادي است، سي‌و‌پنج ساله. پنج خودروي مدل بالا را سوزاند و خاكستر كرد؛ آن هم فقط به خاطر حسادت. شب‌ها براي شناسايي خودروهاي گران‌قيمت در خيابان‌هاي شرق تهران، پرسه‌زني مي‌كرد. وقتي خودرويي مدل بالا مي‌ديد، بنزين را برمي‌داشت و روي آن مي‌ريخت. فندك مي‌زد و بعد هم انفجار را تماشا مي‌كرد و لذت مي‌برد.  اينكه چرا بقيه چنين خودروهايي دارند ولي او بايد سوار موتور شود، هادي را آزار مي‌داد. همين مساله باعث شد به يك مجرم «عجيب و كينه‌جو» تبديل شود. «عجيب و كينه‌جو» را برخي همكاران من به او نسبت دادند ولي من او را يك  زامبي  مي‌بينم. 
3- چند روز پس از اين حادثه خبر تكان‌دهنده ديگري در رسانه‌ها منتشر شد. مردي كه از بالاي پل‌هاي بزرگراه‌هاي نواب، يادگار امام و شيخ فضل‌الله نوري روي ماشين‌هاي عبوري سنگ‌پراني مي‌كرد و باعث مرگ چند راننده شده بود، دستگير شد. اولين‌بار در آذرماه با پرتاب سنگ از بزرگراه يادگار امام روي يك خودرو باعث مرگ سرنشين 33 ساله خودرو شده بود. همچنين مشخص شد در اين ايام به چندين خودروي سواري در حال حركت نيز خساراتي وارد كرده است. او با اين كار باعث مصدوميت چند راننده يا سرنشينان برخي خودروها شده بود.فرد سنگ‌پران بار ديگر در 9 دي ماه در محدوده بزرگراه نواب با پرتاب بلوك سيماني به سمت يك دستگاه خودروي سواري در حال حركت، باعث مرگ يك خانم معلم حدودا 45 ساله شد. چند روز بعد در همان محل هنگامي كه قصد داشت سنگي روي خودرويي پرتاب كند، بازداشت شد. او پس از بازداشت علت اصلي اين كار خود را اين‌گونه مطرح كرد؛ مي‌خواستم دل خودم را خالي كنم چون همه به من ظلم كردند. همين مردم در جامعه يك موقع‌هايي من را مسخره مي‌كردند. مي‌خواستند كتكم بزنند. اذيتم مي‌كردند. من بلد نبودم از حق خودم دفاع كنم. من زبان دفاع از خودم را ندارم. من با كسي دشمني نداشتم. همين چند وقت پيش براي اولين‌بار براي دوستم شيريني بردم اما شيريني‌فروش سر من را كلاه گذاشت. قيمت ۴۰هزار تومان بود، اما با من ۸۰هزار تومان حساب كرد. 
4- فرمانده انتظامي تهران بزرگ در مصاحبه‌اي اعلام مي‌كند؛ پليس طي همين مدت (تقريبا يك و نيم ماهه) حدود ۱۰ نفر سنگ‌پران را دستگير كرده است. حتي يكي از اين افراد با سنگي ۵۰ كيلوگرمي دستگير شده. البته قصد آنان و شدت كارشان به اندازه اين فرد نبوده است و دستگير‌شدگان قصد و نيت متفاوتي داشتند. در سوژه سنگ‌پراني‌ها، افراد بازداشت شده فارغ از تفاوت انگيزه‌هاي مجرمانه‌شان، در سوژه آتش زدن خودروها، در سوژه سربريدن‌ها و بسياري از اتفاقاتي كه در اين اواخر به وقوع پيوسته (علني و غيرعلني)، سوالي ذهنم را درگير كرده است؛ اگر اين افراد زامبي نيستند، پس چه نام دارند؟ زامبي‌هاي بالقوه‌اي كه به راحتي در ميان ما زندگي مي‌كنند و با كوچك‌ترين اقدام آنها امنيت مردم يك شهر با خطر جدي مواجه مي‌شود.
رسانه و مسووليت اجتماعي
زهرا نژادبهرام در مطلبی از رسانه‌ها خواسته که حواس‌شان به مسئولیت‌های اجتماعی خودشان باشند و نوشت: رسانه‌ها فرصتي يگانه براي اطلاع‌رساني و تعامل هستند. در عصري كه زندگي با سرعتي سرسام‌آور در حركت است و وقايع و اتفاقات متفاوت و حتي غيرمنتظره در حال وقوع است؛ اين رسانه است كه ما را به جهان پيرامون پيوند مي‌زند و فرصت شنيدن و ديدن و خواندن و بيان نظرات را ايجاد مي‌كند.  به قول مك لوهان انديشمند حوزه ارتباطات، رسانه خود پيام است چون حكايت از چيزي و جايي و زماني دارد.  رسانه‌اي كه امروز ما را به هم پيوند داد كه در بستري از مسائل به دنبال جست‌وجوي راهكارهايي براي ارايه خبر است؛ خبري كه روزي رنگ شادي دارد و روزي رنگ غم و نگراني اما خبر است! اما رسانه با اين ظرفيت و اين مسووليت ذاتي چند پيش‌فرض دارد، پيش‌فرض‌هايي كه راه را براي اطلاع‌رساني و خبررساني تسهيل و عملياتي مي‌كند! رسانه‌هاي جمعي علاوه بر كاركردهاي فردي داراي كاركردهاي اجتماعي نظير همبستگي، پيوستگي و تداوم ميراث فرهنگي و سرگرمي و تفريح هم هستند (مك كوايل 1388) و قابل توجه است كه نقش و كاركرد رسانه با هنجارهاي اجتماعي پيوستگي عميقي دارد.  براساس نظريه‌هاي هنجاري در ارتباطات كه بايد‌ها و نبايدها را براي عملكرد رسانه‌ها تعيين مي‌كنند، اين هنجارها برگرفته از مسائل جامعه و حساسيت‌ها و نگراني‌ها و... جامعه است.  با اين نگاه كاركرد رسانه به‌رغم ويژگي اصلي آنكه آزادي در بيان است برآمده از اصول و روش‌هاي منطبق بر جامعه و قواعد اصلي همبستگي و انسجام است.  در اين ميان نظريه هنجاري «مسووليت اجتماعي» كه در اواخر دهه 70 ميلادي مورد بحث قرار گرفت مساله همخواني ميان آزادي فردي و اجتماعي را مورد بحث قرار داد و ضرورت ايجاد نوعي تفاهم ميان اين دو را بررسي كرد. با اين رويكرد رسانه‌ها در چارچوب منافع جمعي و حفظ آزادي فردي نيازمند دستورالعملي خاص براي ارايه خبر و.... هستند.  موضوع انتشار فيلم خشونت‌آميز بريدن سر يك زن زير 18 سال به بهانه قتل‌هاي ناموسي به منظور اطلاع‌رساني و توجه دادن جامعه از منظر رسانه‌اي نيازمند بازخواني مجدد است... 
 نمايش اين فيلم حتما جامعه را دچار نگراني و خشم و نوعي نااميدي كرده است؛ اما توجه دادن به اين مهم نيز براي مسوولان و افكار عمومي ضروري بود! ايجاد خط وصل ميان اين دو ضرورت توجه به نظريه مسووليت اجتماعي را بيشتر مي‌كند. شايد اگر دست‌اندركاران رسانه مربوطه نسبت به نوعي تصوير‌سازي بر صحنه‌هاي خاص يا بخشي از فيلم عمل مي‌كردند كمتر افكار عمومي را دچار چالش مي‌ساخت اما پرداختن به اين موضوع ضرورتي جدي است كه نشان از مسووليت اجتماعي رسانه دارد. اما اين مسووليت در كنار حفظ امنيت و احساس همبستگي اجتماعي رسانه را در عرصه‌اي وارد مي‌كند كه به روش‌هاي ارايه مطلب دقت بيشتري را به‌ كار گيرد. كار اصلي رسانه خبررساني و اطلاع‌رساني است و اين بخش مهم‌ترين كاركرد رسانه هست حتي در موارد سرگرمي نيز رسانه با توجه به مسووليت اجتماعي مكلف است به اسلوب و چارچوب‌هاي منابع جمعي و اجتماعي دقت كند.  از اين‌رو نظريه مسووليت اجتماعي با حمايت از حرفه‌اي‌گرايي در تلاش است كه با نوعي همراهي در جهت اطلاع‌رساني و حساس‌سازي اجتماعي مصالح عمومي جامعه را مورد توجه قرار دهد. در اين ميان نهادهاي ناظر با توجه به اين مهم بايد از نوعي سعه‌صدر نسبت به رسانه اين مهم را با تذكر به رسانه «ركنا» پيش مي‌بردند.  در اين ميان توجه به اين نكات قابل تامل است. مك كوايل اصول اساسي نظريه مسووليت اجتماعي در كتاب نظريه‌هاي ارتباطات جمعي چنين مي‌گويد:  ٭رسانه‌ها بايد برخي تعهدات و وظايف را در برابر جامعه بپذيرند و آنها را انجام دهند. ٭براي تحقق اين تعهدات، بايد به استانداردهاي حرفه‌اي خبري مانند حقيقت، صحت، عينيت و توازن توجه فراواني معطوف شود. ٭رسانه‌ها با پذيرش و ايفاي تعهدات موردنظر، بايد به خودانضباطي حرفه‌اي خويش در چارچوب قوانين و نهادهاي موجود بپردازند. ٭رسانه‌ها بايد از آنچه ممكن است به جنايت، خشونت يا بي‌نظمي در كشور يا هتك حرمت گروه‌هاي اقليت منجر شود، پرهيز كنند. ٭رسانه‌ها به عنوان يك مجموعه كلي، بايد كثرت‌گرا باشند و با ايجاد امكان دسترسي به ديدگاه‌هاي مختلف و تامين حق جواب، انعكاس‌دهنده تعدد و تنوع انديشه‌ها در جامعه خويش باشند. ٭جامعه و مخاطبان رسانه‌ها، با توجه به تعهدات و وظايف اجتماعي موردنظر، حق دارند خواستار رعايت استانداردهاي عالي حرفه‌اي در فعاليت‌هاي روزنامه‌نگاري باشند و در صورت لزوم، براي تامين و تضمين منافع و مصالح عمومي در اين زمينه، مداخله كنند.٭روزنامه‌نگاران و همكاران حرفه‌اي رسانه‌ها، بايد در برابر جامعه و همچنين كارفرمايان خود و بازار، پاسخگو باشند (مك كوايل، ۱۷۱: ۱۳۸۲).  در اينجا توجه به اين مهم ضروري است كه در برابر رسانه، مخاطب از نقشي برابر برخوردار است يعني مخاطب براي حفظ حقوق خود نيازمند تعامل با رسانه است و اين نمايندگي از مخاطب در قالب كامنت‌ها يا سازمان‌هايي است كه به نوعي به شكل غير دولتي بر فعاليت رسانه‌ها نظارت مي‌كنند نظير انجمن صنفي و ... از اين رو در خصوص بروز مواردي از اين دست لازم است اين انجمن‌ها كه با اخلاق و حقوق حرفه‌اي آشناتر هستند اعلام نظر كنند و مسووليت اجتماعي رسانه‌اي را در اين خصوص مورد بررسي قرار دهند.


کد مطلب: 444504

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/444504/تکانه-های-قتل-زن-اهوازی-یادداشت-های-بانوان-ایران

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1