علی صوفی فعال سیاسی اصلاحطلب:
احزاب اصلاحطلب باید صدای مردم باشند
23 مرداد 1401 ساعت 0:53
آیا اصلاحطلبان نسبت به آرمانهای اصلاحی بیتفاوت شدهاند و یا شرایط تطبیق خود با تحولات اجتماعی و سیاسی را از دست دادهاند؟ چرا فعالیت اصلاحطلبان در بیرون از قدرت بیشتر رنگ و بوی بیتفاوتی و ناتوانی به خود گرفته است؟ موانع بیرونی به چه میزان اجازه تحقق برنامههای اصلاحی را نمیدهد؟ برنامه اصلاحطلبان برای شرایط امروز جامعه چیست؟
آیا اصلاحطلبان نسبت به آرمانهای اصلاحی بیتفاوت شدهاند و یا شرایط تطبیق خود با تحولات اجتماعی و سیاسی را از دست دادهاند؟ چرا فعالیت اصلاحطلبان در بیرون از قدرت بیشتر رنگ و بوی بیتفاوتی و ناتوانی به خود گرفته است؟ موانع بیرونی به چه میزان اجازه تحقق برنامههای اصلاحی را نمیدهد؟ برنامه اصلاحطلبان برای شرایط امروز جامعه چیست؟
به گزارش کبنا، آرمان ملی برای پاسخ به این سوالات با علی صوفی، وزیر تعاون دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کرده است. صوفی معتقد است: « براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی احزاب تشکلهایی هستند متشکل از اعضای حقیقی برای کسب قدرت و نقد قدرت. با این وجود برخی احزاب نمیتوانند در زمینه مشارکت در قدرت نقش داشته باشند. به عنوان مثال در انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال1398 بیشتر کاندیداهای اصلاحطلب ردصلاحیت شدند. هنگامی که احزاب نمیتوانند با تمام قوا در انتخابات مشارکت داشته باشند چگونه میتوانند در قدرت و تصمیم گیری برای جامعه مشارکت داشته باشند؟ امروز ما با چنین شرایطی مواجه هستیم.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
در شرايطي که جريان اصلاحات در بيرون از قدرت قرار گرفته چگونه ميتواند رسالت اصلاحطلبي خود را انجام بدهد؟آيا اصلاحطلبان براي عبور کشور از مشکلات موجود برنامهاي دارند؟
همه جريانهاي سياسي موجود در کشور به دليل شرايطي که براي احزاب به وجود آمده نميتوانند بهطور کامل برنامههاي خود را اجرايي کنند و با موانعي مواجه هستند. نکته ديگري که در اين زمينه وجود دارد اين است که احزاب بيشتر در دوران انتخابات فعال هستند و پس از انتخابات فعاليتهاي آنها کمرنگ ميشود. در زماني که انتخابات نيست احزاب به جز فعاليتهاي درون حزبي فعاليت خاصي انجام نميدهند و براي اين دوران برنامهريزي ندارند. اصلاحطلبان نيز از اين قاعده مستثنا نيستند و پس از پايان دوران انتخابات فعاليتهاي حزبي خود را کمرنگ ميکنند. از سوي ديگر در زمان انتخابات يک حزب نميتواند به تنهايي در سرنوشت انتخابات تأثيرگذار باشد و از اين قدرت برخوردار باشد که بتواند در مقابل جريان رقيب به پيروزي دست پيدا کند. به همين دليل جريان اصلاحات در انتخابات اخير تلاش کرده از ظرفيتهاي احزاب مختلف براي تصميم گيري و تصميم سازي استفاده کند و به صورت جبههاي در انتخابات حضور پيدا کند. واقعيت اين است که يک بار در انتخابات شوراي دوم شهر تهران وزن کشي سياسي بين احزاب اصلاحطلب صورت گرفته است. پس از پيروزي اصلاحطلبان در خرداد76 احزاب اصلاحطلب احساس ميکردند که هر کدام ميتوانند در مقابل يکديگر عرض اندام کنند. رويکردي که در نهايت به شکست منجر شد و اصولگرايان موفق شدند اصلاحطلبان را در انتخابات شکست بدهند. هنگامي که احزاب اصلاحطلب تلاش ميکردند در مقابل هم وزن کشي کنند اين اتفاق به سود جريان رقيب تمام شد و به همين دليل در انتخابات شکست خوردند. اين وزن کشي در سال84 نيز در انتخابات رياستجمهوري بين اصلاحطلبان به وجود آمد. تفاوت اين وزن کشي در اين بود که اين وزن کشي به صورت فردي بود و نه حزبي. در اين انتخابات هر کسي تلاش کرد وزن سياسي خود را به رخ ديگري بکشد. اتفاقي که در نهايت به شکست اصلاحطلبان در انتخابات رياستجمهوري و روي کار آمدن احمدي نژاد منجر شد. در دور دوم انتخابات رياستجمهوري سال84 پس از اينکه مضرات وزن کشي سياسي براي همه آَشکار شد همه احزاب اصلاحطلب با هم متحد شدند که شانس پيروزي خود را بالا ببرند که ديگر دير شده بود و فايدهاي نداشت.
اين شکستها چه تأثيري در روند جريان اصلاحطلب به وجود آورد؟
اجماعي که در دور دوم انتخابات رياستجمهوري سال84 ايجاد شد و نتيجهاي که در نهايت در انتخابات حاصل شد سبب شد که اصلاحطلبان در انتخابات سال1388به صورت اجماعي وارد انتخابات شوند. تجربه تاريخي نشان ميدهد که هر زمان جريان اصلاحات به صورت اجماعي حرکت کرده و تصميم گرفته نتيجه بهتري به دست آورده است. حرکات انفرادي و تک روي همواره محکوم به شکست بوده است. به همين دليل پس از اين اتفاقات اصلاحطلبان تصميم گرفتند به صورت جبههاي عمل کنند. در قانون احزاب نيز به اين نکته اشاره شده که احزاب ميتوانند به صورت جبهه عمل کنند. رويکرد اجماعي و حضور جبههاي در انتخابات باعث شد که اصلاحطلبان در انتخابات رياستجمهوري سال92 موفق شوند و با حمايت از آقاي روحاني در انتخابات به پيروزي دست پيدا کنند. اين وضعيت در انتخابات مجلس در سال1394 نيز وجود داشت و دو سال بعد در انتخابات1396 نيز دوباره تکرار شد. حرکت جبههاي اصلاحطلبان در شرايط کنوني نيز ادامه دارد. امروز جبهه اصلاحطلبان از ترکيب احزاب اصلاحطلب تشکيل شده است که به صورت جبههاي عمل ميکنند. اين احزاب نيز قانوني هستند و از وزارت کشور مجوز فعاليت دارند. در شرايط کنوني در جبهه اصلاحات27 حزب وجود دارد که به صورت قانوني فعاليت ميکنند. از سوي ديگر15 نفر نيز به صورت حقيقي حضور دارند. اين ترکيب براي تصميم گيري درباره انتخابات1400 به وجودآمد و قرار بود بعد از اين انتخابات اين جبهه منحل شود. با اين وجود اين اتفاق رخ نداد و در شرايط کنوني نيز اين جبهه ادامه پيدا کرده است. اين جبهه در مورد مسائل مختلف اعلام موضع ميکند و با صدور بيانيه مواضع اصلاحطلبان را به صورت جبههاي اعلام ميکند. ما هنوز يک تشکلي داريم که مواضع اصلاحطلبان را نسبت به موضوعات مختلف اعلام کند. شرايط فضاي سياسي ايران به شکلي است که ماههاي قبل از انتخابات از وضعيت تعيين کنندهاي برخوردار است. اين وضعيت به خصوص درباره انتخابات مجلس که در اسفندماه برگزار ميشود وجود دارد. در انتخابات رياستجمهوري به دليل اينکه جنبه ملي دارد تحولات سياسي سال منتهي به انتخابات حائز اهميت است. نکته مهمي که در اين زمينه وجود دارد اين است که در هر انتخاباتي برخي متغيرها براي جريانهاي سياسي قابل کنترل است و جريانهاي سياسي ميتوانند روي آنها نظارت و کنترل داشته باشند. از سوي ديگر برخي متغيرها وجود دارد که خارج از حيطه جريانهاي سياسي است و جريانهاي سياسي کنترلي روي آن ندارند.
آيا جريان اصلاحات روي متغيرهايي که ميتوانسته کنترل داشته باشد در سالهاي اخير موفق عمل کرده است؟
در انتخابات رياستجمهوري سال1400 اين اتفاق رخ نداد و اصلاحطلبان سازوکاري تعيين کردند که هر کسي نميتوانست در انتخابات ثبتنام کند. شرايط به شکلي رقم خورد که هر کسي ميخواست در انتخابات ثبتنام کند بايد از فيلتري به نام جبهه اصلاحات عبور کند. شرايط نيز به شکلي بود که 10 حزب بايد يک فرد را تأييد ميکردند. اگر فردي از اين مرحله عبور ميکرد بايد برنامههاي خود را به جبهه ارائه ميکرد و اگر جبهه برنامههاي وي را تأييد ميکرد بايد دوسوم آراي اعضاي جبهه را به دست ميآورد. من با اين رويکرد مخالف بودم. ما نبايد کانديداها را محدود کنيم. بهتر اين بود که اجازه ميداديم هر کسي که تمايل داشت در انتخابات ثبت نام ميکرد و پس از اينکه صلاحيت وي توسط شوراي نگهبان تأييد ميشد جبهه اصلاحات از وي برنامه ميخواست و سپس درباره آن به جمع بندي نهايي دست پيدا ميکرد. در مورد انتخابات مجلس نيز اين وضعيت وجود دارد و اين رويکرد نميتواند اصلاحطلبان را به هدف خود برساند. من اين کار را اشتباه ميدانم و معتقدم نبايد اين رويکرد در آينده ادامه پيدا کند. متغير کنترلي توسط جريان اصلاحات اين بود که چهرههاي اصلاحطلب در انتخابات ثبت نام کنند. متغير غير کنترلي اما رويکردي بود که نهادهاي نظارتي نسبت به رد صلاحيت چهرههاي اصلاحطلب در پيش گرفتند. نهادهاي نظارتي صلاحيت اغلب چهرههاي اصلاحطلب را رد صلاحيت کردند.
رفتارشناسي جريان اصلاحات در درون و بيرون قدرت با هم متفاوت است. هنگامي که اصلاحطلبان در قدرت حضور دارند معمولا در ساحت سياسي آرمانهاي اصلاحطلبي را دنبال ميکنند. اين در حالي است که زماني که در قدرت حضور ندارند تلاش ميکنند در ساحت اجتماعي فعاليت کنند. با اين وجود در طول يک سال گذشته اصلاحطلبان در عرصه اجتماعي نيز تأثيرگذار نبودهاند. چرا اين اتفاق رخ داده است؟
فعاليت اجتماعي جريانهاي سياسي سطوح مختلفي دارد. يکي از رويکردهايي که در سطح اجتماعي تأثيرگذار است اقدامات مدني است که يکي از آنها تشکيل احزاب است که اصلاحطلبان اين رويکرد را در سالهاي اخير دنبال کردهاند. در سالهاي اخير احزاب اصلاحطلب تلاش کردهاند فعاليت خود را در سطح استانها افزايش بدهند و دغدغههاي خود را دنبال کنند. احزاب اصلاحطلب براي فعاليت اجتماعي خود بايد صداي مردم باشند و تلاش کنند دغدغههاي مردم را پيگيري کنند. صداي مردم بودن نيز به معناي اين است که مطالبات مردم را پيگيري کنند. اين رويکرد نيز نيازمند داشتن رسانه است که در شرايط کنوني برخي رسانههاي اصلاحطلب فعال هستند. با اين وجود بسياري از رسانههاي اصلاحطلب به دلايل مختلف تعطيل شدهاند. اتفاق ديگري که ميتواند در اين زمينه رخ بدهد برگزاري ميتينگ سياسي است. ميتينگ سياسي نيز نياز به اجازه قانوني دارد. فضاي سياسي کشور به شکلي نيست که براي فعاليتهاي حزبي آماده باشد. ساختار حقوقي جمهوري اسلامي نيز رياستي است و پارلماني نيست. اگر چه پارلمان وجود دارد اما احزاب چندان نقشي در پارلمان ندارند. اين در حالي است که در کشورهايي مانند عراق و ترکيه اين وضعيت وجود ندارد و احزاب در پارلمان نقش تعيين کنندهاي دارند. براساس قانون جمهوري اسلامي احزاب تشکلهايي هستند متشکل از اعضاي حقيقي براي کسب قدرت و نقد قدرت. به عنوان مثال در انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سال1398 بيشتر کانديداهاي اصلاحطلب ردصلاحيت شدند. هنگامي که احزاب نميتوانند با تمام قوا در انتخابات مشارکت داشته باشند چگونه ميتوانند در قدرت و تصميم گيري براي جامعه مشارکت داشته باشند؟ امروز ما با چنين شرايطي مواجه هستيم.
در چنين شرايطي اصلاحطلبان چگونه ميتوانند در فضاي سياسي و اجتماعي تأثيرگذار باشند؟
در شرايطي که فضا براي مشارکت احزاب اصلاحطلب در قدرت فراهم نيست براي مشارکت احزاب جريان اصولگرايي باز است و اين احزاب برنامههاي خود را بدون مانع جلو ميبرند. در چنين شرايطي است که افرادي با رأي پايين وارد مجلس ميشوند. قرار بر اين بود که نمايندهاي که وارد مجلس ميشوند از حقوق مردم دفاع کند و زمينه حل مشکلات آنها را فراهم کند. اين در حالي است که در عمل چنين اتفاقي رخ نميدهد. شرايط امروز به شکلي است که راهي براي جريان اصلاحات و احزاب اصلاحطلب براي مطالبه گري درباره دغدغههاي مردم به جز دادن بيانيه باقي نمانده است.
کد مطلب: 451382