کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

چرا مصدق طرفداران خود را براي حضور در خيابان دعوت نکرد؟

ظالم و مظلوم کودتاي 28 مرداد

29 مرداد 1401 ساعت 0:33

در آستانه شصت و نهمين سالگرد وقوع کودتا در تهران و به دنبال آن سرنگوني دولت دکتر محمد مصدق، همچنان اما و اگرهاي فراواني در خصوص آن روز وجود دارد که شايد يکي از مهم‌ترين آن‌ها نقل قول يرواند آبراهاميان است که از عدم دعوت مصدق از طرفدارانش براي حضور در خيابان‌ها ابراز تعجب مي‌کند. اتفاقي که رقم زدن کودتا را براي افراد نزديک به دربار تسهيل کرد و تاريخ ايران را وارد عرصه‌اي جديد کرد. کودتايي که همچنان در خصوص عوامل موثر و شرکت کننده در آن حرف و حديث‌هاي فراواني وجود دارد و برخي علاوه بر ترسيم نقش آفريني دولت‌هاي خارجي در آن، نقش عوامل و سياستمداران داخلي را بسيار پررنگ‌تر مي‌دانند. مولفه‌اي که شايد امروز بتوان از آن درس‌هاي پرشماري گرفت و سياست کشور را به سمت مسير صحيح با تاسي از آن سوق داد.


در آستانه شصت و نهمين سالگرد وقوع کودتا در تهران و به دنبال آن سرنگوني دولت دکتر محمد مصدق، همچنان اما و اگرهاي فراواني در خصوص آن روز وجود دارد که شايد يکي از مهم‌ترين آن‌ها نقل قول يرواند آبراهاميان است که از عدم دعوت مصدق از طرفدارانش براي حضور در خيابان‌ها ابراز تعجب مي‌کند. اتفاقي که رقم زدن کودتا را براي افراد نزديک به دربار تسهيل کرد و تاريخ ايران را وارد عرصه‌اي جديد کرد. کودتايي که همچنان در خصوص عوامل موثر و شرکت کننده در آن حرف و حديث‌هاي فراواني وجود دارد و برخي علاوه بر ترسيم نقش آفريني دولت‌هاي خارجي در آن، نقش عوامل و سياستمداران داخلي را بسيار پررنگ‌تر مي‌دانند. مولفه‌اي که شايد امروز بتوان از آن درس‌هاي پرشماري گرفت و سياست کشور را به سمت مسير صحيح با تاسي از آن سوق داد.
به گزارش کبنا، آرمان امروز در راستاي بررسي مهم‌ترين علل وقوع کودتاي 28 مرداد در ايران، با دکتر صادق زيباکلام، استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل سياسي گفت‌وگویی داشته است که در ادامه مي‌خوانيد.
کدام روايت در خصوص کودتاي 28 مرداد به واقعيت نزديکتر بوده است؟
نزديک به 70 سال از کودتاي 28 مرداد مي‌گذرد و در اين مدت روايت‌ها از آن برهه تاريخي کما بيش يکسان مانده است. در اين مدت روايت اصلي اين بوده است که ايران يک درآمد نفتي عظيم داشته و دولت استعمارگر بريتانيا اين منابع را به نفع خود مصادره مي‌کرد و اين روند چندين سال ادامه داشت. در اين روايت آمده است که زماني که ايران صنعت نفت را ملي کرد، بريتانيا و آمريکا با يکديگرهمکاري کرده و با به راه انداختن يک کودتا، دولت مردمي دکتر مصدق را سرنگون کرده و بار ديگر منابع نفتي ايران را در اختيار گرفته‌اند. در اين روايت کودتاي 28 مرداد به شکلي تعريف مي‌شود که مولفه‌هايي نظير ظالم و مظلوم دارد که مشخصا مظلوم آن ايران است. پس از وقوع انقلاب اسلامي اين روايت مورد بهره برداري برخي جريان‌ها قرار گرفت و در همين راستا آمريکاستيزي به يک اصل بدل شده و اين اصل عليه غرب به کار گرفته شده است. همين امر سبب شد تا عدم اعتماد به آمريکا به اصلي اساسي در ايران بدل شود. بر همين اساس روابط و مراوده‌ها با آمريکا به حداقل رسيد که شايد يکي از علت‌هاي آن يک روايت يک طرفه در مورد کودتاي 28 مرداد بود. در چنين شرايطي براي اين که روايتي نزديک به واقعيت در دسترس قرار گيرد بايد به پيشينه ورود بريتانيا به ايران پرداخت. پيشينه‌اي که مشخصا رابطه تنگاتنگي با منابع انرژي ايران داشت و سبب شد تا تاريخ ايران به شکلي رقم بخورد که واقعه 28 مرداد در آن پديد آيد.
* با اين وجود کودتاي 28 مرداد ريشه در اتفاقات ساليان قبل در ايران داشته است؟
بايد توجه داشت که وقوع انقلاب صنعتي در اروپا سبب شد تا دولت‌هاي اين منطقه بيش از گذشته به سمت به دست آوردن منابع طبيعي در سراسر جهان حرکت کردند تا بتوانند موتور انقلاب صنعتي را با سرعت بيشتر به حرکت درآورند. اين رويه تا اواخر قرن نوزدهم نيز ادامه داشت تا اين که نخستين منابع نفتي در جهان کشف شد و دولت‌ها به دنبال اين بودند تا منابع نفتي را جايگزين سوخت‌هايي نظير زغال سنگ کنند. آمريکا با توجه به اين که در مسير صنعتي شدن قرار گرفته بود، نفت را براي صنايع خود نياز داشت. از سوي ديگر انتقال نفت از آمريکا به اروپا بسيار پرهزينه بود. نفت قفقاز نيز براي اروپا يک منبع در دسترس نبود و به همين علت بريتانيايي‌ها به دنبال کشف منابع جديد نفتي بدون رقيب و سهل الوصول رفتند. آن‌ها مطالعات خود را در آفريقا و آسيا آغاز کردند و در سال‌هاي پاياني قرن نوزدهم نيز اين رويه شدت بيشتري گرفت و نيروهايي از هلند، اتريش، فرانسه، بريتانيا و آلمان به ايران آمدند تا منابع جديد نفتي را کشف کنند. تلاش‌ها در ايران تا مدتي ناموفق بود و با وجود اين که هزينه‌هاي زيادي انجام شده اما اين نيروها موفق به کشف نفت نشده بودند. اين اتفاق در حالي رخ داد که علائم زيادي وجود داشت که ايران منابع نفتي قابل توجهي دارد. در همين مقاطع بود که ويليام دارسي عازم ايران شد. دارسي در خانواده‌اي انگلستاني به دنيا آمده بود که مرکز فعاليت آن‌ها در استراليا بود و در آن جزيره معادن طلاي قابل توجهي کشف کرده بودند. علاوه بر اين خانواده دارسي منابع ملي زياد و ناوگان کشتيراني تجاري در اختيار داشتند و طبيعي بود که او مانند ساير سرمايه داران به دنبال توسعه و منابع جديد بود. پس از کشف نفت در ايران، دارسي امتياز استخراج نفت از دولت ايران را در زمان مظفرالدين شاه خريداري مي‌کند. دارسي در اين مسير رشوه‌هاي زيادي پرداخت مي‌کند تا موفق شود که امتياز دارسي را بدست آورد. اين امتياز به دور از فضاي آن زمان نبود به اين شکل که سرمايه گذاري و استخراج نفت توسط دارسي انجام مي‌شد و 16 درصد از درآمد نفتي نيز به دولت ايران مي‌رسيد. دارسي در آن سال‌ها چندين مرتبه تا آستانه ورشکستگي پيش مي‌رود زيرا طبق اطلاعاتي که جمع آوري کرده بودند، در شهر مسجدسليمان منابع عظيم نفتي وجود داشت اما به آن دسترسي پيدا نمي‌کردند. 121 سال پيش فعاليت خود را به صورت جدي در ايران آغاز کردند و مسير سختي در مقابل آن‌ها وجود داشت زيرا تجهيزات حفاري را از طريق دريا به بوشهر انتقال مي‌دادند و از بوشهر اين وسايل حفاري را به منطقه آقاجري امروزي منتقل مي‌کردند که کاري بسيار دشوار بود. فاصله زياد، گرماي زياد، سختي مسير و عدم دسترسي در کوتاه مدت به نفت، سبب شده بود تا دارسي در شرايط سختي قرار گيرد. در ايران اين باور بوجود آمده بود که دارسي در حال هدر دادن وقت و پول خود است و در آن منطقه دست آوردي نخواهند داشت. قبل از دارسي ساير اروپايي‌ها نيز نتوانسته بودند به منابع نفتي در ايران دست پيدا کنند. دارسي در تلاشي 5 ساله موفق نمي‌شود تا به نفت دست پيدا کند و تصميم مي‌گيرد که ايران را ترک کند. در آن برهه زماني تحولي در نيروي دريايي قدرتمند بريتانيا رخ داد و مقرر شد تا سوخت تغيير کرده و از اين پس به جاي زغال سنگ از نفت در نيروي دريايي استفاده شود. نفت به علت اين که از زغال سنگ سبک‌تر بود مشخصا نظرات بيشتري را به سمت خود جلب کرد. نفت اين امکان را به ناوگان بريتانيا مي‌داد که به آساني مسيرهاي دريايي را طي کنند. در چنين شرايطي دولت بريتانيا به دارسي وام مي‌دهد تا با تلاش بيشتري به سمت استخراج نفت حرکت کند اما باز هم به نتيجه نمي‌رسد و به نفت ايران دست پيدا نمي‌کند. در چنين شرايطي دولت انگلستان يک سوم سهم شرکت دارسي را خريداري مي‌کند و منابع مالي جديد به کمک شرکت دارسي مي‌آيد اما باز هم حفاري‌ها بي نتيجه مي‌ماند. پس از اين شرکت دارسي عزم خروج از ايران مي‌کند و قسمتي از تجهيزات خود را نيز از ايران خارج کردند.

چگونه اين تحولات در آينده سياسي ايران تاثيرگذار شد؟
بايد توجه داشت که در اين سال‌ها دارسي و دولت بريتانيا هزينه‌هاي زيادي کردند تا به منابع نفتي دست پيدا کنند و نگرشي آينده نگرانه داشتند اما هيچکس در داخل ايران از دارسي حمايت نکرد و به او منابع مالي و يا وام نداد. خريد يک سوم شرکت دارسي از سوي دولت بريتانيا نيز هيچ انگيزه‌اي در ايرانيان ايجاد نکرد تا آن‌ها نيز قسمتي از سهام شرکت دارسي را خريداري کنند. بازار، دولت و ملت نيز وارد اين عرصه نشدند و براي آينده سرمايه گذاري نکردند. از نگاه ايرانيان حرکت دارسي حماقت محض بود زيرا در ميان بيابان‌ها و صخره‌هاي بي آب و علف خوزستان به دنبال نفت بود که چندين سال نيز بي نتيجه بود. بريتانيايي‌ها در آن نقطه ايران با مساله امنيت نيز مواجه بودند زيرا حکومت مرکزي در آستانه مشروطيت ضعيف شده بود و کنترلي بر مناطق دوردست وجود نداشت. به همين علت شرکت دارسي مجبور بود پول‌هايي در اختيار قبايل و عشاير آن منطقه قرار دهد تا امنيتشان حفظ شود. حوالي سال 1907 و در حالي که بريتانيا در حال خروج از ايران بود، در يکي از چاه‌ها بالاخره به نفت دست پيدا کردند. به دنبال اين اتفاق سهام شرکت دارسي به شدت افزايش يافت و تجهيزات خارج شده از ايران بار ديگر با اطلاع‌رساني به داخل کشور برگردانده شد. از اين مقطع زماني به بعد است که حضور بريتانيايي‌ها در ايران بيشتر مي‌شود و عملا با توجه به اين که سهام قابل توجهي به دولت انگلستان رسيده است، آن‌ها در مديريت آن مناطق و منابع نفتي بيشتر فعال شدند.
مساله‌اي که در اين ميان براي انگلستاني‌ها به يک چالش تبديل شده بود اين بود که نفت را در ايران و يا در اروپا تصفيه کنند. ايران در آن برهه زماني نه امکانات و نه امنيتي نداشت. با اين وجود ايران يک مزيت بزرگ داشت که مانع انتقال نفت ايران به اروپا مي‌شد. در آن مقطع زماني کشتي‌هاي تجاري نمي‌توانستند حجم زيادي نفت حمل کنند و به همين علت انتقال نفت ايران بسيار دشوار بود. هزينه انتقال نفت از خليج فارس به اروپا بسيار سنگين تمام مي‌شد اما تصفيه نفت در داخل ايران به مراتب براي آن‌ها صرفه اقتصادي بيشتري داشت و نفت را براي آن‌ها ارزان‌تر از زغال سنگ مي‌کرد. به همين علت تصفيه نفت در جنوب ايران آغاز مي‌شود و نخستين پالايشگاه در آبادان تاسيس شد که دسترسي خوبي به دريا و خليج فارس داشت. نزديکي به کارون و اروند رود از مزيت‌هاي ديگر ايران بود که سبب شد در آن نقطه پالايشگاهي تاسيس شود. در آن مقطع زماني شيخ خزعل به شکلي خوزستان را از ايران جدا کرده بود و به همين علت اختيار تام در خوزستان داشت و بر همين اساس آبادان را با دريافت مبالغي به انگليسي‌ها واگذار مي‌کند. شرکت نفتي انگلستان براي حفظ امنيت خود سه درصد از درآمد نفتي را به قبايل عرب زبان و بختياري زبان پرداخت مي‌کند و تمامي شرايط براي تصفيه نفت در داخل ايران فراهم مي‌شود. بر همين اساس آبادان به يک منطقه مهم تبديل مي‌شود و پالايشگاه بزرگي در آن نقطه ساخته مي‌شود. مديريت اين مجموعه بر عهده انگلستاني‌ها بود و نيروهايي از هندوستان نيز وارد ايران شدند تا در مديريت شکرت همکاري کنند و ايراني‌ها نيز به عنوان کارگر در اين مجموعه فعال شدند. در آن مقطع زماني پالايشگاه آبادان بزرگ‌ترين پالايشگاه جهان بوده است و اين عظمت تا سال 1357 نيز پابرجا بوده است و روزانه 500 هزار بشکه نفت را پالايش مي‌کرده است در حالي که پالايشگاه‌هاي ساخته شده در آينده صرفا مي‌توانستند يکصد هزار بشکه نفت در روز پالايش کنند.
واکنش دولت ايران به توسعه زياد صنايع نفتي در جنوب ايران چه بود؟
دقيقا از يک مقطع زماني ايران بار ديگر توجهش به صنايع نفتي انگلستاني بيشتر شد و متوجه شد که پول زيادي در اين صنعت وجود دارد و خواهان سهم بيشتري از درآمد آن شد. انگلستاني‌ها اما طبق توافق امضا شده فقط 16 درصد از درآمد نفتي را به ايران پرداخت مي‌کردند و حاضر نبودند تا سهم بيشتري پرداخت کنند. مشخصا زماني که يک مجموعه طبق قرارداد به يک طرف ديگر واگذار مي‌شود نه مي‌توان به علت موفقيت آن اجاره بيشتري دريافت کرد و نه مي‌توان به علت عدم موفقيت اجاره کم تري پرداخت کرد اما تنش ميان طرفين بالا گرفته بود و پرداخت سه درصدي از درآمد به قبايل جنوب کشور نيز به يک مورد اختلافي بدل شده بود و دولت مرکزي خواهان اين بود که سه درصد بايد به دولت مرکزي پرداخت شود. انگلستان بر اين باور بود که در آن مقطع زماني دولت نمي‌تواند تهران را امن نگه دارد چه برسد به مناطق دوردست کشور و به همين علت حاضر نبود آن سهم سه درصدي را به دولت پرداخت کند. اين اختلاف ريشه در اين مورد داشت که در آن سال‌ها دولت مرکزي قدرتمندي حاکم نبوده است. اين روند تا زمان رضا شاه ادامه پيدا مي‌کند تا در ان برهه زماني تغييراتي ايجاد مي‌شود. پس از دو دهه از فعاليت انگلستاني‌ها در خوزستان، يک دولت مرکزي قدرتمند در تهران حاکم مي‌شود. رضا شاه مي‌دانست که در خصوص اين اختلاف با يک شرکت انگلستاني طرف نيست و دولت بريتانيا پشت اين شرکت قرار دارد. با اين وجود حاضر نبود نفوذ شيخ خزعل و انگلستاني‌ها در خوزستان را تحمل کند و به همين علت به دنبال کنترل کامل بر خوزستان و درآمد بيشتر از صنايع نفتي بود. نکته‌اي که در اين ميان باعث اختلاف ديگر ده بود، منبع درآمد ايران بود که از سود شرکت پرداخت مي‌شد و به علت اين که برخي اوقات سود شرکت کاهش پيدا مي‌کرد، درآمد ايران نيز کاهش پيدا مي‌کرد و اين مورد نيز باعث نارضايتي شده بود. با اين وجود ايران هنوز به آن مرحله نرسيده بود که بتواند تاسيسات نفتي را مديريت کند و دانش کشور به اين سطح نرسيده بود. در اين ميان اشخاصي نظير تقي زاده براي مذاکره از سوي رضاشاه به سوي انگلستاني‌ها فرستاده مي‌شوند اما توضيح شرکت در مقابل اين بوده است که درآمد اصلي شرکت نيز کاهش پيدا کرده و به همين علت در مدت دو سال اخير پول کم تري به ايران پرداخت شده است. اين توضيحات براي رضاشاه قابل قبول نبوده است و در سال 1933 کاسه صبر رضاشاه لبريز شده و مذاکره کنندگان با طرف انگليسي را فرا مي‌خواند و با تندخويي اسناد مذاکرات را از بين مي‌برد و اعلام مي‌کند که شرکت ديگر حقي ندارد و نفت بايد ملي شود. در آن مقطع زماني در ايران جشن گرفته مي‌شود و رسانه‌ها از رضاشاه تعريف مي‌کنند و عنوان مي‌شود که سلطه نظام انگلستان بر نفت ايران به پايان رسيده است. شرکت انگلستاني در مقابل اعتراض مي‌کند و نيروي دريايي انگلستان، آبادان را محاصره مي‌کند و اجازه انتقال نفت را نمي‌دهد. در اين مقطع زماني رضاشاه عقب نشيني مي‌کند و متوجه مي‌شود که به سادگي نمي‌توان نفت را ملي کرد. دولت ايران به جامعه ملل شکايت مي‌کند اما شکايت ايران راه به جايي نمي‌برد و جامعه ملل عنوان مي‌کند که ايران و انگلستان بايد خودشان مساله را حل و فصل کنند. دور جديد مذاکرات ايران و انگلستان منجر به قرارداد 1933 مي‌شود. ايران در اين ميان دو خواسته داشته است. نخست اين که مساله درآمد ايران از سود مجزا شود که مورد موافقت قرار نمي‌گيرد اما سهم ايران را بيشتر مي‌کنند. خواسته ديگر ايران آموزش در حوزه صنايع نفتي بود و از طرف انگلستاني خواست تا به نيروهاي ايراني آموزش‌هاي لازم داده شود. علاوه بر اين ايران خواهان اين بود که سالانه تعدادي از پرسنل ايراني شوند و بر همين اساس دانشکده نفت آبادان تاسيس مي‌شود تا ايرانيان در ان مرکز تربيت شوند تا صنايع نفتي به مرور با استفاده از پرسنل ايراني مديريت شود.
انگلستان در مقابل چه امتيازي بدست آورد؟

در آن مقطع زماني حدود 30 سال از زمان قرارداد دارسي باقي مانده است اما اين زمان به 60 سال ارتقا داده مي‌شود و اين امتياز مهمي است که انگلستان بدست آورد. علاوه بر اين مساله ماليات بر درآمد نيز مطرح شد که شرکت انگلستاني زير بار آن نيز نمي‌رفت. علت مخالفت شرکت انگلستاني اين بود که آن‌ها معتقد بودند ماليات را به دولت انگلستان مي‌دهند. در قرارداد 1933 اين مساله تاييد مي‌شود که شرکت به دولت ايران ماليات پرداخت نکند و ايران نيز صرفا از صادرات درآمد داشته باشد و ديگر در سود و ضرر ضريک نباشد. ايران در اين ميان يک امتياز ديگر نيز مي‌گيرد و انحصار نفت را از انگلستان گرفته شد و ساير کشورها نيز اين اجازه را پيدا کردند تا در ساير نقاط ايران اکتشافاتي انجام دهند. بر همين اساس شمال و شرق ايران قابليت اکتشاف از سوي ساير کشورها را داشتند. پس از اين توافق ديگر مشکلي پيش نمي‌آيد. حدود 7 سال بعد رضا شاه توسط متفقين ساقط مي‌شود. پس از اين، مساله نفت شمال با شوروي پيش مي‌آيد اما اختلاف ديگري با انگليسي‌ها پيش نمي‌آيد. شوروي بر همين اساس خواهان حق امتياز نفت شمال مي‌شود و حزب توده نيز از اين خواسته شوروي حمايت مي‌کند. حزب توده عملا به دستگاه تبليغاتي شوروي در داخل ايران بدل مي‌شود و عنوان مي‌کند که شوروي با ورود به ايران، اشتغال افريني مي‌کند و سهم بيشتري به دولت پرداخت خواهد کرد و باعث رشد شمال کشور مي‌شود و شوروي اهدافي استعمارگرايانه ندارد. اين درخواست‌ها در حالي مطرح مي‌شد که قسمتي از خاک ايران در اشغال شوروي قرار داشت.
سرانجام امتياز نفت شمال چه شد؟
در اين مقطع زماني دکتر مصدق وارد ميدان مي‌شود و با توجه به اين که رضا شاه ساقط شده بود، مجلس به قدرت اصلي کشور تبديل مي‌شود و مجلس چهاردهم با اعطاي امتياز نفت شمال مخالفت مي‌کند. در اين ميان حزب توده وارد ميدان مي‌شود و دکتر نصدق را عامل آمريکا و انگلستان معرفي مي‌کند اما با اين وجود باز هم امتيازي به شوروي داده نمي‌شود. اين رويه به خوبي پيش مي‌رود تا بار ديگر در سال 1329 شمسي، نفت به مساله اصلي کشور بدل مي‌شود. مردم در اين مقطع زماني بار ديگر اعتراض مي‌کنند که امتياز زيادي به انگلستان داده مي‌شود و قرارداد 1933 را يک خيانت از سوي رضاشاه مي‌دانند. مردم بار ديگر معترض مي‌شوند و خواهان گرفتن حق مردم از انگلستان مي‌شوند و مي‌خواهند درآمد بيشتري از نفت داشته باشند. مسائل اجتماعي به شکلي هم سو مي‌شود که نفت اولويت اصلي کشور مي‌شود. حزب توده که نتوانسته بود براي شوروي امتيازي بدست آورد، با داشتن امتياز از سوي انگلستان نيز مخالفت مي‌کند و به همين شکل کل جريان‌هاي داخلي عليه قرارداد 1933 قيام مي‌کنند. در مجلس شانزدهم اين حرکت جدي‌تر مي‌شود و با پيشنهاد دکتر حسن فاطمي لايحه ملي شدن نفت به مجلس مي‌رود و در 29 اسفند، بالاخره نفت ملي مي‌شود.
  روايت انگلستان در خصوص اين اتفاقات چه مقولهاي است؟
انگلستان بر اين باور است که از دهه‌هاي پيش در ايران سرمايه گذاري زيادي کرده و موفق شده است که نفت را کشف و پس از آن استخراج کند و تاسيسات زيادي براي تصفيه و استخراج در ايران ساخته است و بر همين اساس بايد حق چند ساله خود را بدست آورد. در ان فضضاي ملي گرايانه آن سال‌ها هيچکس به حرف و خواسته بريتانيا توجه نمي‌کرد وصرفا اين روند در پيش گرفته شده بود که نفت به صورت کلي ملي شود. جبهه ملي، مذهبيون و حتي توده‌اي‌ها مواضع نزديکي عليه انگلستان اتخاذ مي‌کنند و در همين برهه زماني است که مصدق براي نخست وزيري پيشنهاد داده مي‌شود و محمدرضا شاه به اجبار با اين پيشنهاد موافقت مي‌کند و حدود 28 ماه نيز به عنوان نخست وزير باقي مي‌ماند. در اين مقاطع زماني اما هيچکس به معاهدات توجه نکرد و همين امر سبب شد تا انگلستان به دشمن ايران بدل شود.


کد مطلب: 451578

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/451578/ظالم-مظلوم-کودتاي-28-مرداد

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1