نظر دو جامعه شناس و استاد دانشگاه؛
«زن، زندگی، آزادی» یک شعار، دو روایت
18 آبان 1401 ساعت 9:43
طي روزهاي اخير برخي از شعارهاي معترضان به محلي براي بحثهاي گسترده در ميان معترضان، صاحبنظران و برخي از مسئولان کشور بدل شده است. در شرايطي که موضوع گفتوگو فراموش شده؛ واکنش مسئولان، علما يا در مقابل برخي از چهرههاي افراطي، گاهي به نزديکي گفتوگوي دو طرف و گاهي به ابزاري براي تنش بيشتر مبدل شده است.
طي روزهاي اخير برخي از شعارهاي معترضان به محلي براي بحثهاي گسترده در ميان معترضان، صاحبنظران و برخي از مسئولان کشور بدل شده است. در شرايطي که موضوع گفتوگو فراموش شده؛ واکنش مسئولان، علما يا در مقابل برخي از چهرههاي افراطي، گاهي به نزديکي گفتوگوي دو طرف و گاهي به ابزاري براي تنش بيشتر مبدل شده است.
روزنامه آرمان امروز نوشت: برکسي پوشيده نيست که شعاري که امروز با عنوان «زن، زندگي، آزادي»، «مرد، ميهن، آبادي» گفته ميشود همان اهدافي است که 44 سال پيش مردم براي تحقق و پيروزي انقلاب اسلامي در خيابان فرياد ميزدنند. در آن زمان، تبعيض ميان اقشار مختلف از جمله زنان جامعه، ناديده گرفتن و بيسوادشان سبب ميشد که مردم با شعارهايشان، «زن» را نمادي از آزادي و زندگي تلقي کنند که شخصيت والاي مادر از کالبد او بيرون ميآيد و همواره نماد ميهن و تداوم زندگي بوده است. «مرد» نيز بهعنوان نماد توسعه و پيشرفت هميشه در خط مقدم آباداني کشور حضور داشته است. در سال 57 يکي از آرمانهاي انقلاب اسلامي، جلوگيري از همين تبعيضها و خطکشي ميان زن و مردم بود. همانطور که آيت الله جوادي آملي گفتهاست: «شعار «زن، زندگي، آزادي» را ما هم قبول داريم، چون «زن» هست، «زندگي» هست، «آزادي» هست، مرد هم همين طور، همه اينها سرجايش محفوظ است» يا بهادري جهرمي بهعنوان سخنگوي دولت در دانشگاه و در پاسخ به شعار معترضاني که اين شعار را سر ميدادند، گفت: «ما هم اين شعارها (زن، زندگي و آزادي) را دوست داريم و ميخواهيم به آن برسيم.» به اعتقاد کارشناسان، در طي اين سالها اما چه اتفاقي افتاده که حالا تبديل به شعار اعتراضي شده و حتي برخي از چهرههاي افراطي با آن مخالف و آن را نماد «هرزگي» و مسائل جنسي ميدانند؟!. مثلا حسين کچويان، استاد دانشگاه تهران در شبکه افق تلويزيون شعار «زن، زندگي، آزادي» را زير سوال برد و خواستِ معترضان را «زن، فحشا، هرزگي» عنوان کرد. تفسير او همچنين از اين شعار روي آنتن زنده تلويزيوني اين بود که بيش از حد مردم معترض را عصبانيتر ميکرد و با گفتههاي پيشين سخنگوي دولت در تضاد است: « شعارها فاشيستي است. اينها زن، فحشا، هرزگي و مرد، بي ناموسي، شهوت راني ميخواهند. رهبران اينها يک مشت نخود مغز بيمار و بدبخت هستند.» يا برخي از رسانههاي تندرو و دلواپس، اين شعار را نماد اغتشاد و خشونت اعلام کردند که از «زندگي» و «آزادي» دور است! اين گفتهها تنها يک موضوع را نشان ميدهد و همانطور که سالهاست شاهد آن هستيم، يک دوگانهنگري در ميان مردم و دولتها وجود داشته و دارد. مثلا هربار که اعتراضي در کشور صورت گرفته، از سمت معترضان ميگويند که هر چه خوبي است در عرصه مدني و هر چه بدي است در عرصه قدرت رسمي است و بلعکس برخي از مسئولان باور دارند هر چه خوبي در بدنه قدرت است و هرچه بدي و ناهنجاري وجود دارد از عرصه مدني سرچشمه ميگيرد. به اعتقاد کارشناسان، اين نگاه طيفي نيست و تناسبي با نگاه عالمانه ندارد، همانطور که در مقايسه هدف شعار «زن، زندگي و آزادي و مرد، ميهن، آبادي» در مقايسه با سال 57 و 1401 اين موضوع ديده ميشود. اما براي بررسي بيشتر اين موضوع و اينکه پذيرفتن چگونگي شعار زن زندگي و آزادي از سوي دولت و مسئولان با دو جامعه شناس بهگفتوگو نشستيم که ماحصل اين دو گفتوگو را در ميان نظرات عماد افروغ و تقي آزاد ارمکي، ميخوانيد.
چه کسی منکر آزادی و زندگی زن است؟
عماد افروغ
بارها عرض کردهام قبل از انقلاب بهدليل برخي از ذهنيتهاي بسته فرهنگي و ديني منصوب به عدهاي، خانمها قدرت مانور در جامعه نداشتند و حضور آزادانه زنها در عرصه اجتماعي بسيار سخت بود. مثلا به ياد دارم در سال 1359، بعد از اينکه از انگلسيس به ايران بازگشتم در يک منطقه محروم مشغول درس دادن شدم. يک عده از نهضت سواد آموزي پيش من آمدند و گفتند که چهکار کنيم که دختران با سواد شوند چون آنها به مدرسه نميآيند. گفتم که مدرسه را بهداخل چادرهايشان ببريد. وقتي برداران و مردان فاميلشان را آموزش دهيد و سواد ياد بگيرند، آنها به خواهرانشان سواد ياد ميدهند و براي اين کار جوايزي هم در نظر بگيريد. خوشبختانه اين طرح با موفقيت انجام شد. پس از انقلاب اسلامي زنها احساس اعتماد بيشتري به انقلاب پيدا کردند و در حقيقت به نظام جمهوري اسلامي اعتماد کردند، انرژي متراکمي از بانوان آزاد شد و احساس کردند ميتوانند در عرصههاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي فعال باشند. زمانيکه اين انرژي آزاد ميشود با زمانيکه اين انرژي آزاد نشده، روي حريم رابطه اثرگذار است. حالا بايد حريم شناسي جديد کنيم، نميتوان بهطور کلي بگوييد با حفظ حريم (شرعي)، مثلا زنان دوشادوش آقايان فعاليت کنند و نياز به حريم شناسي جديد ندارند و اين امر يک نگاه جديد و اجتهاد جديد ميخواهد که بسترسازي شود و زنان فرصت ظهور و بروز بيشتر، بهتر يا راحتتري داشته باشند.
امروزه نسل جديد با محدوديتهايي مثل وزير شدن يا رئيس جمهوري شدن زنان مواجه هستند. من بين انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي تفاوت قائل هستم. انقلاب اسلامي، معيار نقد جمهوري اسلامي است و خيلي از سياستها و رفتارها، هيچ انطباقي با گفتمان انقلاب اسلامي، تبعيض زدايي آن، آرمانگرايي، اهداف آزادي خواهانه و اخلاقگرايانه آن نداشته است. بخش اعظمي از کساني که در پيروزي انقلاب نقش داشتند و به خيابان آمدند همين زنان بودند که بهدنبال زن زندگي و آزادي بودند. آنها ميخواستند از فشارها و تبعيضها نجات پيدا کنند، ولي بعد سياستها تغيير کرد. قانون اساسي ما ظرفيتهاي بسيار خوبي دارد و در هيچ کجاي قانون اساسي نگفته شده که وزير يا رئيس جمهور ما حتما بايد مرد باشد. حتي بنيانگذار انقلاب اسلامي ميگفتند که «زنها ميتوانند در دفاع هم وارد شوند.» هميشه ايشان مدافع حضور بانوان در عرصههاي مختلف زندگي بودند. البته برخي از تبعيضهايي که وجود دارد، بخشي از آن تاريخي است و در تاريخ به زنان ايراني ظلم شده و بايد نگاه «تبعيض مثبت» داشته باشيم (يعني حتي به آنها امتيازهاي بيشتري بدهيم). در طول سالهايي که تدريس ميکردم بهترين کارهايي که انجام گرفت و به کتاب هم تبديل شد توسط خانمها بود. اصلا من با دوگانه زن و مرد مخالفم، «زن» بدون «مرد» معنايي ندارد. در اين شرايط يک سري جعلها و تنگ نظريهايي وجود دارد که زمان و مکان را درک نکردند.
با اين حال من به شخصه شعار زن زندگي و آزادي را هنوز درک نکردهام که در خيابان فرياد ميزنند، معمولا گفته ميشود که جنبشهاي اجتماعي نوظهور در غرب اتفاق ميافتد. اين جنبشها ساماندهي ندارند، سازماندهي آن سست است، رهبري ندارد و يک نشانه است. اگر اين جنبشها بخواهند به نتيجه برسند و عمل مشخص و برنامهريزي شده باشند نياز به رهبران دارد، يعني يک «سر» داشته باشد که بيانيه بدهد، اعتراضات خود را مشخص کند و بگويند که چه چيزي ميخواهند. اما در اعتراضات اخير من نفهميدم اينها چه چيزي ميخواهند. چه کسي با اين شعار (زن، زندگي، آزادي) مخالف است؟ زن بايد هم زندگي و هم آزادي داشته باشد. اينکه حالا تبيعضهايي که وجود دارد باعث نميشود اين شعار و اصل را فراموش کنيم. ما سالهاست که بحث تبيعض و عدم عدالت ميان زن و مرد را مطرح ميکنيم و ارتباطي به اين شعار و خواسته براي ايجاد جنبش ندارد.
اين يک خشم شهري است که با يک شعاري که سالها دنبال آن بودهايم يعني (زن زندگي آزادي) مواجه شده است. اين خشم شهري در آمريکا، انگليس، فرانسه، سوئد و... بروز کرده است، در آن کشورها نيز هر زمان که پليس ورود شده و يک قتلي صورت گرفته مردم به خيابان ريختند و اين اتفاق در مورد ايران هم افتاده، اما اگر يک عده از مسئولان عذرخواهي ميکردند، اين اتفاق رخ نميداد. در حقيقت در کشور، شورش طردشدگان (سياسي، فرهنگي و اقتصادي) رخ داد که در گذشته نيز هر از چند گاهي نمود پيدا ميکند و نميتواند يک جنبش آگاهانه باشد و بيشتر يک واکنش است.
شعار زن، زندگی و آزادی، متوقف کرده بودیم
تقی آزاد ارمکی
اتفاق خاصي در حال رخ دادن است و جريان و جنبش اجتماعي که متمرکز به يک شعار دو وجهي «زن، زندگي، آزادي» و «مرد، ميهن، آبادي» است. ترکيب هم «زن» و هم «مرد»، آباداني، توسعه و آزادي به همراه دارد و به نظر من يک شعار خوبي است که ما در ايران اين شعار را متوقف کرده بوديم. يک مدت ما آزادي و آباداني را فراموش کرده بوديم. به آزادي نميرسيديم چون يک جانبه گري سياسي پيشه کرديم. به آباداني توجهي نداشتيم چون توقفي در بحثهاي توليد، ثروت، برجام، تورم، بيکاري و ... وجود داشت. دو اتفاق مهم که در ايران وجود داشته متوقف شده است. اينکه ميگويند ما خودمان شعار زن زندگي آزادي و مرد ميهن آبادي را قبول داريم، موضوع غريبي نيست، بلکه موضوع مهم اين است که از اين شعارها چه تعبيري وجود دارد. تعبيري که ما ميکنيم چند موضوع از آن خارج ميشود، نظام معنايي جديد از دل آن بيرون ميآيد و نظام معنايي قديم مورد نقد قرار ميگيرد. اصل براين است که زبان ديگري بيرون بيايد براي بيان ديگري و سياستگذاري جديدي براي فعال کردن نيروهاي اجتماعي، تحقق بخشي اين شعار و نظام ارزيابي متفاوت شکل بگيرد. اگر اين عوامل در آن نباشد، نميتوان گفت که اين شعار را قبول داريم و يک نوعي تصاحب غلط اين مفهوم و اين شعار است. زماني که شما اين شعار را مي پذيريد بايد چهار چيز متفاوت (معنا، زبان، سياست و شيوه هاي ارزيابي و داوري) هم تغيير پيدا کند، اگر اين چهار اتفاق رخ ندهد اين گفته ها يک بازي زباني است. آنچه که شاهد آن هستيم، اين شعار در گروه دختران دانشجويان و يک زناني که تغييرات اساسي در حجاب و رفتارشان مي خواهند، تکرار نميشود و کل جامعه اين شعار را ميدهد. متاسفانه برخي از اصولگرايان خيلي تکثر نيروهاي اجتماعي را به رسميت نميشناسند. اصولگرايان يک نيروي دو وجهي قائل هستند. يک نيرو در نظام اداري، ديني و دينداران است و نظام کنش سياسي، امنيتي و نظامي ميکنند و به نيروي خارج از اين موضوع قائل نيست. اين دو نيرو در سازه اداري به کار ميآيد. برخي از آنها حق دارند که اين شعار را نفهمند. نياز به يک دانش، معرفت و انديشه معرفتي دارد که تکثر نيروهاي اجتماعي را در ايران به رسميت بشناسد. وقتي تکثر را قبول کرديد زن، مرد، جوان، پير و اقوام، حاشيه نشين، شهر نشين، روستايي و... را به رسميت ميشناسيد.
کد مطلب: 454225