روایتی تلخ از زندگی خواهرانی که هم رنج معلولیت را تحمل میکنند و هم سختی فقر و نداری را؛
قصه پر غصه سه خواهر بیمنجگانی ( + فیلم )
20 مهر 1399 ساعت 10:48
روستای بیمنجگان کهگیلویه محل سکونت سه خواهر معلول است که روزگار را با سختی، فقر و نداری سپری میکنند. دخترانی که پدر ندارند و تنها مادر مریضشان سرپرستی آنها را بر عهده دارد، مادری که با وجود داشتن درد پا، کمر و دست، رنج، تر و خشک کردن این سه خواهر شیرین زبان و معلول جسمی را به دوش میکشد.
معلولیت، قصه پر غصهای است که تنها کسانی با آن آشنایی دارند که خود یا عضوی از خانواده آنها معلول باشد، و بیشتر در ذهن ما به معنای یک ناتوانی معنی میشود و میتواند مشکلاتی را برای فرد معلول ایجاد کند. روستای بیمنجگان کهگیلویه محل سکونت سه خواهر معلول است که روزگار را با سختی، فقر و نداری سپری میکنند. دخترانی که پدر ندارند و تنها مادر مریضشان سرپرستی آنها را بر عهده دارد، مادری که با وجود داشتن درد پا، کمر و دست، رنج، تر و خشک کردن این سه خواهر شیرین زبان و معلول جسمی را به دوش میکشد.
معلولیت و فقر در ارتباط مستقیم با هم قرار دارند و افراد معلول بیشتر از سایر افراد جامعه در معرض فقر قرار دارند.
افراد دارای معلولیت در هر جامعهای جزو آسیبپذیرترین اقشار هستند که با تلنگری بهراحتی به زیرخط فقر میروند. در جوامعی که بسترهای حضور اجتماعی معلولین در جامعه فراهم نیست و معلولین با موانع مختلف محیطی، اجتماعی مواجه هستند شرایط کاملاً برای سقوط به زیرخط فقر فراهم است.
خواهران معززی (سمن بر، معصومه و حکیمه) سالهاست با درد فقر و معلولیت دست به گریبان هستند. پدرشان چندین سالی است که دار فانی را وداع گفت و آنها را تنها گذاشت.
پناهگاه آنها سایه گرم و پر مهر مادری است که میگوید زیر بار فقر و نداری و تنگ دستی کمرم خم شده است.
«بی بی دلبر» مادر خواهران معززی میگوید: فصل سرما شروع شده، دخترانم نه بخاری دارند! نه آب گرم کن و حتی نه لباس گرمی!
یکی از دخترها میگوید: هزینههای معمول زندگی افراد معلول به مراتب بیشتر از افراد سالم است؛ مادرم روز به روز پیرتر میشود و دیگر فریاد رسی نخواهیم داشت.
خواهران معززی چشم انتظار دست یاری و نگاه پرمهر و مهربان شما است.
--------------------------------
گزارش: صیاد خردمند
کد مطلب: 426436