تاریخ انتشار
شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۳۵
کد مطلب : ۴۲۰۹۴۵
در گفتوگو با کبنانیوز مطرح شد
ناگفتههای دهبانی پور از مدیریت در فرهنگ و ارشاد اسلامی و انتخابات در کهگیلویه بزرگ/ موضوع تغییر نام استان یکی از موضوعات چالشی بود / اطرافیان استاندار سابق علیه بنده فضاسازی میکردند/ باور نداشتم رد صلاحیت شوم / در ابتدای فعالیت انتخابات آقای منطقیان با جدیت حمایت میکردند
۴
کبنا ؛اهالی جبهه و جنگ در کهگیلویه و بویراحمد رضا دهبانی پوررا از خود میدانند. وی در سن جوانی و در ابتدای جنگ هشت ساله ایران و عراق در جبهههای جنگ حضور پیدا کرد و در عملیات بیت المقدس برای فتح خرمشهر که از 10 اردیبهشت 1361 شروع و در نهایت در 3 خرداد همان سال منجر به فتح خرمشهر گردید جانباز شد. دانشگاهیان و دانشجویان ادوار دانشگاه یاسوج نیز بواسطه سالهای حضور دهبانی پور در دانشگاه یاسوج بویژه در سالهای ابتدایی تشکیل این دانشگاه و ریاست مرحوم دکتر عسکریان و معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه وی را عضوی از خانواده خود میدانند. اصحاب هنر و فرهنگ استان کهگیلویه و بویراحمد و دهبانی پور نیز سالها با هم و در کنار هم در حوزه فرهنگ و هنر کار کردند و یک دوره پر فراز و نشیب برای این حوزه سپری شد. دهبانی پور اهل سیاست و سیاست ورزی نیز است وی هم فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل است و هم با اکثر چهرهها و گروههای سیاسی در استان کهگیلویه و بویراحمد ارتباط نزدیک دارد و در نهایت نیز در انتخابات دوره قبلی مجلس شورای اسلامی نیز نامزد مجلس شد که ماوقع این حضور انتخاباتی و برخی مسائل مربوط به سایر حوزهها در این گفت و گو در میان گذاشته شد که آنچه در ادامه میآید ماحصل این گفت و گوی طولانی است.
آقای دکتر اگر اجازه دهید بحث را با مختصری از خودتان و سوابق تحصیلی و کاریتان شروع کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدا سلام ودرود میفرستم به روان مطهر شهیدان و قبولی طاعات وعبادات مردم را ازخداوند متعال مسئلت دارم و دراین شرایط سخت آرزوی سلامتی و تندرستی مردم کشور و دنیا را آرزومندم. جا دارد همین ابتدای بحث ازمدیریت خوب آقای استاندار و مجموعه بزرگ و تلاش گرعلوم پزشکی که در طول این مدت شبانه روز و با جان دل در موضوع کرونا و سلامت مردم درگیر بودند صمیمانه تشکرکنم. همچنین از سایر عزیزان و نهادها همچون سپاه پاسداران وگروههای جهادی ومردمی که داوطلبانه به کمک مدیریت استان کهگیلویه و بویراحمد آمدند سپاسگزاری میکنم.
رضا دهبانیپور هستم. بعد از اخذ دیپلم متأثر از فضای انقلابی جامعه ابتدا به صورت داوطلبانه و پس از آن در جهاد سازندگی بهبهان مشغول به کارشدم. دوست عزیز و بزرگوارم دکتر صفرزاده که مدیرجهاد کهگیلویه بود چون قصد مستقل کردن جهاد بهمئی را داشت از من دعوت کرد که به عنوان مسئول شوراهای روستایی سال ۱۳۶۱ به بهمئی بروم. حدود ۲ سال در جهاد بودم و در آستانه وزارت شدن آنجا به آموزش و پرورش رفتم. سال ۱۳۶۶ دردانشگاه تهران و در رشته علوم سیاسی پذیرفته شدم و همزمان در وزارت به عنوان کارشناس سیاسی انجام وظیفه میکردم. پس از فراغت از تحصیل به عنوان دبیرشورای تحقیقات در اداره کل آموزش وپرورش مشغول شدم. وقتی در همان سال در مقطع ارشد در تهران قبول شدم مدیرکل وقت از من خواست که نیمه وقت در اداره کل مشغول باشم و سرانجام نیز به عنوان مدیر ضمن خدمت و مرکز آموزش عالی فرهنگیان استان کهگیلویه و بویراحمد منصوب شدم و همزمان در دانشگاههای استان کهگیلویه و بویراحمد مشغول به تدریس شدم. سال ۷۹ مرحوم دکتر عسکریان رئیس دانشگاه یاسوج مرا به عنوان عضو هیئت علمی و معاون دانشجویی و فرهنگی به دانشگاه دولتی یاسوج دعوت کرد. سال 89 برای دامه تحصیل در رشته حقوق بین الملل به تهران بازگشتم. بعد از آن نیز در زمان استانداری برادر عزیزم دکتر سید موسی خادمی به عنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد مشغول به کار شدم که در نهایت در تابستان سال 98 برای حضور در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی از این سمت استعفا دادم.
موضوع معرفی شما به عنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مدتها در فضای عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد مطرح بود و با وقفهای طولانی روبرو شد. ماجرا از چه قرار بود و نقش استاندار و نمایندگان در معرفی شما چه بود و نوع تعامل و رابطه کاریتان با نمایندگان مجلس چگونه بود؟
آقای دکتر موسی خادمی استاندار وقت با توجه به سابقه فرهنگی بنده بویژه در دانشگاه و شناختی که داشتند بنده را جهت تصدی اداره کل فرهنگ و ارشاداسلامی به وزارت معرفی کرد. بعضی از نمایندگان استان کهگیلویه و بویراحمد در مجلس خود گزینه داشتند و از طرفی نیز وزارت حامی مدیرکل وقت بودند و میخواستند درفرصت مناسب جایی دیگر به ایشان ابلاغ دهند لذا وقفهای در انتصاب افتاد. آن زمان نمایندگان استان آقایان سیدعلی محمد بزرگواری، دکتر غلامرضا تاجگردون و حاج غلام محمد زارعی بودند. آقای تاجگردون نفوذ در وزارت داشت و خود نیز ۲ گزینه داشت و بعد از انتصاب من نیز طی گفت و گویی با یکی از نشریات محلی گفته بود: من موافق معرفی دهبانی پور نبودم و خودم گزینه داشتم ولی چون دکترخادمی ایشان را معرفی کرد پی گیری نکردم. ولی دردوره مدیریت کاملاً حمایت کردند وهیچگاه ندیدم پیگیر عزل باشند. حاج آقا بزرگواری که از دهه شصت باهم ارتباط داشتیم علیرغم اختلاف سلایق سیاسی هرچند دروزارت حرف شنوی از ایشان نداشتند ولی مدیریت استان ایشان را احترام میکرد و ایشان نیز به من نظر مثبت داشت. درمدت کمی که نماینده بود نیز حمایت میکرد و ارتباط خوبی وجود داشت. آقای حاج زارعی را از دوره جبهه میشناختم اگرچه قول حمایت داد اما در آستانه صدور ابلاغ یکی از دوستان را که فرزند شهید بزرگواری بود به وزارت معرفی کرد. درادامه هرچند همکاری خوبی با جناب زارعی داشتیم ولی دردوره استانداری دکتراحمدی از مجموعه وزارت شنیدمکه زیاد پیگیر بودند تا گزینه خودشان را جایگزین کند که البته موفق نشد و وزارت به ایشان گفته بود که اگر بخواهیم دهبانی پور را از استان برداریم استان دیگری انتصاب میکنیم والان شرایط برای این جابجایی مناسب نیست. بعد ازحاج آقا بزرگواری نیز آقای هاشمی پور علیرغم اختلاف سلیقهها همکاری میکرد. البته گاهی هم پیش میآمد که اختلاف نظری با نمایندگان پیش بیاید که اختلاف نظرها طبیعی بود ولی درسرجمع همکاریها خوب بود و من ازهمه آنها تشکرمیکنم.
از تجربه کار در مجموعه فرهنگ و ارشاد بگویید بویژه مسائل و حواشی مربوط به تغییر نام استان کهگیلویه و بویراحمد که یک جو و فضای خاصی در استان بوجود آورد؟
مدیریت در فرهنگ و ارشاد با همه تنوع وشیرینی هایش که ازقبل ارتباط با اصحاب فرهنگ و هنر و پرسنل خوب و زحمت کش مجموعه اداری فرهنگ و ارشاد کل استان کهگیلویه و بویراحمد حاصل میشد سختیهایی نیز داشت. یک حوزه کاری با دامنه وسیع را شامل میشد و چالشهای زیادی را نیز با خود به همراه داشت. هم باید دغدغه نیروهای مذهبی ونهادهای امنیتی و اطلاعاتی را پیرامون رعایت انگارههای مذهبی ومصالح انقلاب و نظام را دید و هم باید بستری فراهم شود که هنرمندان و اصحاب فرهنگ آزدانه خلاقیتها و ابتکارات خود را بروز دهند. تکثر دستگاههای فرهنگی نیز خودگاهی منجر به ایجاد چالش میشد. ریاست شورای فرهنگ عمومی شهرستانها به عهده ائمه جمعه بود. برگزاری جشنوارهها گاهی در مناطق چالش برانگیز بود به طور مثال جشنواره چندسال پیش دیشموک. ازطرفی نیز امکانات ومنابع کم و محدودیتها زیاد و از طرفی نیز با مطالبات و انتظارات هنرمندان مواجه بودم. به هرحال مدیرکل بین همه اینها را باید جمع میکرد و این کارسختی بود. واقعیت این است که ارتباط خوب با نماینده محترم ولی فقیه حضرت آیت الله ملک حسینی و حاج آقا پناهی مسئول دفتر ائمه جمعه در استان کهگیلویه و بویراحمد و خود ائمه محترم جمعه در شهرستانها و نهادهای مذهبی و جامعه هنری استان کهگیلویه و بویراحمد و دستگاههای فرهنگی محیط آرامی را در این حدود ۵ سال مدیریت برایم بوجود آورد که هم از آنها تشکر میکنم و هم خداوند را بابت این توفیق شاکرم. اما در مورد بخش دوم سؤال شما یکی از بحثهای چالشی پیشنهاد تغییر نام استان کهگیلویه و بویراحمد بود. ازسالها پیش این بحث هرازچندگاهی در فضای استان مطرح میشد. یک روز و درحاشیه جلسهای رسمی آقای دکترخادمی ازمن خواست که به این موضوع که مطالبه بخش قابل توجهی ازمردم استان است یک جایی باید پرداخته شود و شما این موضوع را در دستور کار شورای فرهنگ عمومی قرا دهید. من هم دبیر شورا بودم و موضوع را در شورا مطرح کردم. خیلی بحث شد و جلسهای طولانی بود. مصوب شد که با حضور اعضای شورای فرهنگ عمومی شهرستانها به ریاست ائمه جمعه و انتخاب ۱۰ نفر از کارشناسان وصاحب نظران هر شهرستان بوسیله امام جمعه و فرماندار هر شهرستان همایشی با حضورنماینده ولی فقیه تشکیل و مخالفان وموافقان اظهارنظر کنند و تصمیم بگیرند. صداوسیما بعد از جلسه با استاندار، امام جمعه، معاون سیاسی و من مصاحبه کرد و موضوع به عرصه عمومی رفت و در سطح وسیع انعکاس یافت و بازتاب یکی دو هفتهای داشت. مخالفان و موافقان صف آرایی کردند و قلم میزدند. گاهی بداخلاقیهایی میشد و اهانت به افراد میکردند. برخی طرح موضوع را از جانب دکتر تاجگردون میدانستند و مطالب تهدید آمیز و گاهی توهین آمیز بر علیه ایشان مینوشتند. همین جا بگویم ایشان هیچ نظری در این زمینه حداقل به من نگفت. ولی در مصاحبه و هم سخنرانیاش گفت گچساران (و) وسط کهگیلویه و بویراحمد است و ما شما را به هم ربط میدهیم اگر چه برداشتم این بود که با تغییر نام مخالف نبود. در همین گیر و دار به جلسهای در نهاد کتابخانههای استان کهگیلویه و بویراحمد دعوت شد و به موضوع تغییر نام استان پرداخت. بین راه به من زنگ زد و گفت تغییر نام استان را چکار کردید. منم به شوخی گفتم کهگیلویه و بویراحمد که مشکلی ندارند شما گچسارانیها که صاحب (و) وسط شدید ما طیبی و بهمئیها نمیدانیم، چکار کنیم. حرفی از سر تدبیر و عاقلانه زد که هر وقت به گچساران وارد میشوم برایم تداعی میکند. گفت تغییر نام چه دردی را دوا میکند و من از این به بعد به دنبال تقویت زیرساخت درگچسارانم اگرتوانستم راههایی را به بنادر اطراف برای گچساران بازکنم به آنها خدمت کردم. جلسات نمایندگان و بزرگان بویراحمد با دکتر خادمی استاندار موضوع را مسکوت گذاشت وفضا را آرام کرد.
یک انتقادی که در دوران مدیریت شما در فرهنگ و ارشاد اسلامی از سوی حامیان دولت در مورد شما مطرح میشد و هنوز هم کسانی این انتقاد را دارند آن است که دکتر دهبانی پور در زمان مدیریتشان تغییرات کمی در مجموعه فرهنگ و ارشاد استان کهگیلویه و بویراحمد داشتند و اکثر نیروها و مدیران قبل که برخی از آنها گرایش اصولگرایی نیز داشتند را حفظ کردند نظر خودتان در این باره چیست؟
تغییرات در سطح شهرستانها و اداره کل که به تناسب و در جاهایی که احساس میشد نیاز است انجام شد ولی گاهی اوقات دوستان سیاسی نسبت به بودن نیرو و نیروهایی در بدنه مدیریتی اداره کل که عمدتاً کار ستادی میکردند انتقاد داشتند که این خود دلایلی داشت فارغ از اینکه دولت اعتدالی وباید از همکارانی که میتوانستند خود را مجری سیاستهای دولت بدانند عادلانه استفاده شود. بنده خود نیز اهل تعامل با نیروهای کارآمد از هر جریان سیاسی در دوره مدیریتی هستم و کسانی که میشناسند میدانند چنین مشی را از گذشته داشته و دارم. دیگر اینکه نباید محدودیتهای قانونی برای انتقال نیرو از بیرون از سازمان مربوطه را نادیده گرفت. طبق قانون من گزینههای مورد نظر را باید به کمیته انتصابات وزارت متبوع معرفی میکردم و در مجموع میتوانستم 15 درصد نیروی رسمی و پیمانی ارشاد استان یعنی معادل 2 نفر در کل استان نیرو از بیرون سیستم را در پستهای مدیریتی به کار میگرفتم و همکاران ارشادی هم حقشان بود و هم انتظار داشتند که از ظرفیت خودشان استفاده شود.
از روز اول مدیریت علی محمد احمدی در استان کهگیلویه و بویراحمد وی نسبت به شما یک موضع تندی داشت آیا این موضع دلیل خاصی داشت و موضع وی تا چه اندازه در رفتن و استعفای شما از فرهنگ و ارشاد استان تأثیر داشت؟
دکتر خادمی انسانی متواضع واخلاقی و دانشگاهی بود، چون شناخت از مردم استان کهگیلویه و بویراحمد داشت آنها را احترام میکرد. بنابراین کارکردن با او برایم مطلوب بود. دکتراحمدی که استان آمد چون عضوهیات علمی دانشگاه تربیت مدرس بود و بنده نیز خودم را متعلق به دانشگاه می دانم نگاه ویژهای به ایشان داشتم و قابل احترام بود. همان ابتدا خدمت ایشان رسیدم وضمن ارائه گزارشی از فرهنگ و ارشاد استان آمادگی خود را برای ماندن و یا رفتن اعلام کردم و ایشان موکول کرد به زمان جهت بررسی بیشتر. درادامه ارتباطمان خوب بود ولی بعضی از اطرافیان و نزدیکان ایشان متأثر از بعضی افراد از کهگیلویه که میخواستند شخص دیگری را جایگزین کنند فضا سازی کردند وچند بار با وزارت صحبت کردند تا اینکه اتفاقی مربوط به شهردار یاسوج و اظهار نظر ایشان در مورد استاندار پیش آمد که در آن مورد آقای شهردار مصاحبه تندی علیه استاندار با یکی از سایتها داشت.
فردای آنروز شهرداردرجلسه ای که استاندار نیز حضور داشت مصاحبه خود را تکذیب کرد و ازرسانه ها گله کرد. استاندارخطاب به من تشرهایی زد وموضوع را به انتخابات گره زد و بحثی دوطرفه بین ما صورت گرفت. همان روز موضوع را به وزیر انعکاس داد. مسئله به همین جا ختم نشد و بنده را به شورای تأمین دعوت کرد تا در رابطه با رسانهها گزارش دهم. دفاع مرا از رسانهها وجایگاه قانونی آنها قبول نداشت ومتاسفانه تصورش این بود که انتقادات رسانهها ازحوزه استانداری با مدیریت من هست. درحالی که من این اخلاق را ندارم وترجیح میدهم مافوقم را احترام کنم و ضمن اینکه اساساً چنین رابطهای میان بنده و رسانهها نه وجود داشت و نمیتوانست وجود داشته باشد. رسانهها کار خودشان را انجام میدادند و بنده هم همیشه قائل به احترام به کار رسانهای و آگاهی بخشی در این حوزه بوده و هستم. دریک کلام جلسه خوبی نبود و بین ما جدلی صورت گرفت. دقیقاً ۲۷ اسفند ۹۷ بود که با وزیر صحبت کردند، وزارت مدیریت زمان میکردند که من به استان دیگری بروم و یا بمانم تا استاندار برای انتخابات استعفاء دهد. من احترام ایشان را داشتم ولی چون متاثرازدوقطبی اصلاح طلبان بود به من اعتماد نمیکرد.
ماجرای خانم ماحوزی و انتقاد تند وی نسبت به مدیرکل حوزه استاندار چه بود و آیا به تلاش برای همان گزینهی مورد نظری که فرمودید برخی در کهگیلویه در پی آن بودند بر میگردد؟
خانم دکتر ماحوزی قبل از معرفی به استان ما مدیرکل استان بوشهر بود. ازهمکاران خوب و مدیران مورد وثوق وزارت فرهنگ و ارشاد بود. همزمان با معرفی اینجانب به عنوان مدیرکل همدان، وزارت ایشان را به آقای دکتر احمدی استاندار معرفی کردند و بر اساس هماهنگی قبلی با استاندار به یاسوج آمد. آقای استاندار پس از ملاقات ایشان را به مدیرکل حوزه استاندار آقای مرادی ارجاع داد که گویا از نوع دیالوگ صورت گرفته نگران شد و مصاحبه کرد. البته واقعیت این بود که خانم ماحوزی از اساس راضی نبود که به کهگیلویه و بویراحمد بیاید و استان بزرگتری بعد از بوشهر را میپسندید. برداشتم این هست که شاید استقبال خوبی هم از جانب مدیریت استان کهگیلویه و بویراحمد ندید لذا پیش دستی کرد و درقالب مصاحبه عدم رضایت خود را اعلام کرد. اگر چه ایشان در مصاحبه دوم اصلاح کرد ولی نحوه مصاحبهاش در مصاحبه اول قابل قبول نبود و مورد نقدرسانه ها قرار گرفت.
چه شد که رضا دهبانی پور بین نامزدی در انتخابات با آن همه اما و اگر و برخی پیشنهادات مدیریتی بویژه در استان همدان اولی را ترجیح دادند و وارد صحنه انتخابات در کهگیلویه شدند؟
برخی دوستان و مردم از شهرستانهای کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده و بخشهای وابسته از من خواستند که به عرصه انتخابات ورود کنم پس از رایزنی و مشورتها آمادگی خود را اعلام کردم. وزارت فرهنگ موافق نبودند و پیشنهاد استانی دیگر را دادند که هم درارشاد بمانم وهم بتوانم کاندیدا بشوم و مشکل قانونی نداشته باشم. ابتدا استان مرکزی را با استاندار آنجا هماهنگ کردند و من با ایشان ملاقات کردم ولی قبل ازمن با یکی دیگر از مدیران کل سابق صحبت کرده بود که خود در استان مرکزی مدیرکل کتابخانهها بود و موضوع منتفی شد. سپس استان همدان را پیشنهاد دادند و هماهنگی شد که من آقای شاهرخ پور استاندار آنجا را ببینم. ملاقات صورت گرفت و در همان جلسه استاندار پذیرفت و نظر مثبت به وزارت اعلام شد. بعضی نمایندگان از جمله آقای حاجی بابایی مخالفت کردند و خواهان مدیر بومی شدند و البته موضوع در رسانههای همدان نیز بازتاب پیداکرد. کم کم داشتیم به زمان استعفا برای انتخابات نزدیک میشدیم، لذا پیگیری اخلاقاً به صلاح نبود و آقای وزیر استعفای بنده را پذیرفت.
به موضوع انتخابات بپردازیم؛ چرا رد صلاحیت شدید و چه شد که در آخرین فرصت صلاحیتتان تأیید شد؟
واقعیت این هست که با توجه به سابقه انقلابی و مخصوصاً حضور فعال در جبهههای جنگ ازسال ۱۳۶۰ و شرکت در عملیاتهای مختلف و جانباز بودن و همچنین تعامل خوبی که در دوره مدیریت داشتم باورم نمیشد که رد صلاحیت شوم. فعالیتهای انتخاباتی روند موفقی داشت ولی رد صلاحیت فرصت را از من گرفت ولی چون دستگاههای نظارتی امیدواری دادند بر این باور بودم که ۱۱ بهمن تأیید میشوم ولی رد مجدد ضربه اساسی را زد و متاسفانه بخش قابل توجهی از حامیان جدی که افراد با نفوذی بودند به دو کاندیدای مطرح در کهگیلویه پیوستند. من بعد از یازدهم حق اعتراض نداشتم ولی روزچهاردهم بهمن شخصی ازشورای نگهبان کشور تماس گرفت و توضیحاتی پیرامون برخی موارد خواست و گفت پرونده شما مفتوح است. تصورم این بودکه 22 بهمن تأیید میکنند که دیگرفرصت فعالیت ازمن گرفته شده بود.
اگر زمان به عقب برگردد و روزی که تأیید صلاحیت شما در روزهای پایانی به شما اعلام شد آیا در صحنه میماندید و یا یک تصمیم دیگر میگرفتید؟
قطعاً تصمیم گیری باز هم سخت خواهد بود اجازه بدهید راجع به این موضوع و اتفاقاتی که به کناره گیری بنده ختم شد توضیحاتی عرض کنم. روز ۲۰ بهمن در دهدشت جلسهای محدود برگزار شد و مقرر گردید اگرتایید شدم ازبهمئی وبایک برنامه استقبال فعالیتها راشروع و چند نطق داشته باشم. اگر دوستانی که از دیگر کاندیداها حمایت کردند همراهی کردند و شرایط خوب بود ادامه دهیم در غیر این صورت خطاب به مردم اعلام کنیم که چون دیرهنگام تأیید شدم انصراف میدهم. روز ۲۲ بهمن به بنده اعلام شد که صلاحیتم برای حضور در انتخابات تأیید شده است. همان شب تعدادی ازکهگیلویه ایهای مقیم یاسوج خانه ما آمدند والبته انحرافی درنتیجه جلسه بوجود آمد که به به نفع من نبود. فردای آن روز دعوت شدم در کهگیلویه و پس از استماع نظر بعضی دوستان پی بردم که یک فضای دوقطبی در درون خود مجموعه دوستان در حال شکل گیری است. بعضی مخالف و بعضی موافق حضور شدند. آنروز جلسه بزرگ واستقبالی مناسب دربهمئی ترتیب داده شد وتا شب چندین جلسه تشکیل شد اما سرانجام باید من بین دوقطبی مخالفان وموافقان راجمع میکردم که به نظر کار بسیار نامحتملی در آن زمان کوتاه میرسید و سرانجام بیانیه دادم که دیرآمدم لذا رقابت عادلانه نیست ونمی مانم.
انتقادات زیادی نسبت به نحوه عملکرد اصلاح طلبان و موضع آنها در کهگیلویه وجود دارد و اینکه چهرههای اصلاح طلب و حتی مدیران اصلاح طلب به سمت آقای موحد یا آقای هاشمی پور رفتند نظر شما در این باره چیست؟
قبل از اعلام نظر شورای نگهبان به خاطر ندارم که از فعالین اصلاح طلب به سمت کاندیدای اصولگرا کسی تغییر جهت داده باشد اگر چه این جابجاییها که معمولاً متأثر از تقسیم بندیهای منطقهای است معمولاً در این حوزه انتخابیه همیشه بوده است اما بعد از دور اول بررسی صلاحیتها و پاسخ منفی هیات مرکزی نظارت به کاندیدای اصلاح طلبان و ناامیدی از تأیید صلاحیت مجدد بخش قابل توجهی از فعالین اصلاح طلب با دو کاندیدای مطرح دیگر همراهی کردند و البته طرفداران رسانهای کاندیدا برای اینکه آنها را به جامعه معرفی کنند که دیگر عدول نکنند و فضا را نیز به نفع خود بازتاب دهند عکسهای آنها را در فضای مجازی منشتر کردند و فضاسازی رسانهای به راه انداختند. نمیخواهم راجع به این نوع رفتارها قضاوت و یا ارزش گذاری کنم ولی چون که خود با تأخیر تأیید صلاحیت گرفتم هیچ گاه گلهای نکردم.
انشقاق و دو دستگی در کهگیلویه واقعیتی است که جای بحث ندارد و از گذشته تاکنون نیز رابطه دوستی و نزدیکی میان شما و آقای منطقیان وجود داشت. در همین انتخابات هم جلسات و همراهیهای زیادی در ابتدای کارتان از سوی طیف نزدیک به آقای منطقیان و شخص ایشان دیده شد ولی بعد که تأیید صلاحیت شدید ایشان حمایتی نداشتند و بسیاریها دلیل انصراف شما را همین موضوع میدانند؟
در رابطه با سمت گیری آقای منطقیان لازم است نکاتی را عرض کنم. من تا قبل از ثبت نام مستقل اعلام حضور کردم و چند نفر از دیگر دوستان به عنوان کاندیدا مطرح بودند تا اینکه دو روز قبل از ثبت نام جناب آقای منطقیان نسبت به ثبت نامم تمایل نشان داد و همین اعلام موضع منجر به عدم ثبت نام بعضی دوستان که از قبل در گمانه زنیها مطرح بودند شد. در جلسات غیر رسمی که تشکیل میشد ایشان با جدیت حمایت میکردند و از دوستان حمایت از بنده را مطالبه میکردند ولی بعد از رد صلاحیت اگر چه بعضی از کسانی که به عنوان حامی جدی مطرح بودند عقب نشینی کردند ولی آقای منطقیان بنا داشتند که اگر یازدهم بهمن تأیید شدم و شرایط عمومی خوب باشد به حمایت خود ادامه دهند ولی وقتی پاسخ هیات نظارت به اعتراض ما منفی شد معتقد بود بخشی از نیروهای همراه ما با کاندیدای دیگر همراهی کردند و دیگر ادامه کار به صلاح نیست. اما وقتی دفتر شورای نگهبان تماس گرفتند در دهدشت جلسهای تشکیل شد و مقرر شد با فرض اینکه من 22 بهمن تأیید شوم یک ارزیابی از مناطق و شهرستان بشود. و من هم چند نطق انتخاباتی داشته باشم و اگر شرایط را خوب دیدیم که ادامه دهیم در غیر این صورت از مردم تشکر کنیم و به دلیل تأیید دیر هنگام کنار بروم. اما بعد از تأیید صلاحیت نظر ایشان و جمعی دیگر از همراهان بر انصراف بود و من هم بعد از بررسی شرایط و تجزیه و تحلیلهایی که از شرایط انتخابات کهگیلویه صورت گرفت به مصلحت دیدم انصراف دهم. در مورد جناب آقای لاهوتی نیز باید عرض کنم که از گذشته ارتباط با آقای دکترلاهوتی داشتم و برایم قابل احترام بود ولی هیچگاه در رابطه با انتخابات با ایشان مشورتی نداشتم دلیلش هم این بود که آقای دکترکامرانی که هم دوست و هم همشهریم بود را حمایت میکرد و من اخلاقاً نمیتوانستم ازایشان اعلام حمایت بخواهم. من و دکترکامرانی باهم رد شدیم و مجالی برای صحبت نبود و بعد از تأیید نیز چون ماندنم درعرصه قطعی نبود با ایشان و یا افراد دیگر رایزنی نکردم.
شما بعد از تأیید صلاحیتتان در مصاحبه با رسانهها با قاطعیت گفته بودید تا آخر میمانید و دلیلی برای کنار رفتن وجود ندارد پس چه شد خیلی زود کناره گیری کردید؟
به هر حال من باید یک ارزیابی بعد از تأیید صلاحیت از حوزه انتخابیه میکردم و نباید با اعلام زود هنگام مردم را دلسرد میکردم. یعنی تا وقتی تصمیم قطعی نمیگرفتم نباید اعلام انصراف میکردم ضمن اینکه صادقانه باید بگویم برداشت بنده از شرایط یک شرایط بهتری با آنچه واقعاً بود داشتم. هم چنین بخش قابل توجهی از مردم و از مناطق مختلف تماس میگرفتند و یا مراجعه حضوری به ستاد مرکزی داشتند و تشویق به ماندن میکردند اما به هر حال این طریق ماندن آسیبهایی داشت از جمله اینکه اختلافاتی تمام ناشدنی بین دوستانی که همراهی کرده بودند بوجود میآمد و من این اتفاقات را به صلاح نمیدانستم. دیگر اینکه در برنامههای تبلیغاتی و حاشیه نطقها بعضی از دوستان مواضعی را بر علیه دوستانی که همراهی نکردند میگرفتند که این هم به صلاح جریان سیاسی نبود.
اگر اعلام انصراف نمیکردید تحلیلتان از شرایط چه بود و چه مقدار رأی برای خود در نظر گرفته بودید و هم اینکه به نظرتان کنار رفتنتان به نفع کدام یک از دو نامزد دیگر بود؟
مستحضرید که فعالیتهای انتخاباتی در حوزه انتخابیه کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده ماهها پیش از مهلت قانونی شروع شده بود. رد صلاحیت فرصت فعالیت را از من گرفت و یک شرایط ناعادلانه و البته حساب شده را بوجود آورد. چرا که از یک طرف مرا از حوزه انتخابیه خارج و درگیر پیگیری موضوع کرد و از طرفی مردم در معرض فشار و رودربایستیهای طرفداران کاندیدای دیگر قرار گرفتند به اضافه تبلیغات وسیعی میکردند که ما خبر داریم که دیگر رد صلاحیت شدگان به عرصه انتخابات بر نمیگردند. با وجود این فضاسازیها با ارتباطی که با دوستانم داشتیم نتیجه قابل قبولی حاصل میشد و حتی ماندن میتوانست نتیجه را هم تغییر دهد ولی سرانجام نتیجه به نفع رقبا بود. لذا ماندن را به این دلیل و دلایل پیش گفته به صلاح ندانستم. نمیتوانم قطعی بگویم اما بر اساس تحلیل و شواهدی معلوم بود که طرفداران بیشتر به سمت کدام یک از کاندیدا میروند. تجربه دور قبل و کاندیداتوری آقای دکتر کامرانی میتواند یک دلیل باشد. عمده آراء ایشان از مناطقی بود که تمایل منطقهای به حاج آقا موحد داشتند. به هر حال در کهگیلویه و بویراحمد شرایط سیاسی به گونهای است که اگر کاندیدایی و بویژه کل نامزدهای یک جریان از فرصت ماندن در صحنه محروم شوند طرفداران آنها به سمت منطقهای رأی دادن میروند. من خود ضمن احترام به همه نامزدهای محترم در صحنه انتخابات از هیچ کاندیدایی حمایت نکردم. هر چند بعضی از طرفداران هر دو کاندیدای مطرح بیانیه انصراف را دست کاری کردند و به نفع خود در گروههای اجتماعی نشر دادند. حامیان نیز از مناطق تماس میگرفتند و یا مراجعه حضوری میکردند و جلسات متعددی با کاندیدا تشکیل میدادند که سر جمع بیشتر تمایل به آقای موحد نشان میدادند. البته در چرام و بخش مرکزی نیز عدهای از دوستان تمایل به آقای مهندس هاشمی پور داشتند همچنان که غالب حامیان در شهرستانهای بهمئی و لنده و بخشهای سوق، دیشموک، چاروسا و منطقه دشمن زیاری به حاج آقای موحد تمایل داشتند.
اواخر سال گذشته برخی رسانهها طی صحبتهایی که با شما داشتند تأیید کرده بودید که برای پذیرش مسئولیت در برخی استانها از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با شما صحبت شده است آن صحبتها به کجا رسید و آیا احتمال حضور شما در یک مسئولیت جدید در این دولت وجود دارد؟
مجموعه معاونین محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جهت کارنامه بنده در دوران مدیریت در استان نظرشان نسبت به بنده مثبت است و به همین علت چه در همان زمان که بحث استعفا و حضور در انتخابات مطرح بود چندین مسئولیت در استانهای دیگر پیشنهاد شد که راجع به برخی از آن پیشنهادات در بالا صحبت شد و چه بعد از انتخابات که پیشنهادات جدیدی مطرح کردند. بعد از انتخابات وزارت فرهنگ پیشنهادات جدیدی مطرح کرد ابتدا پیشنهاد مدیرکلی چهارمحال و بختیاری مطرح شد چون استان همجواربود وهم کار دانشگاهم را انجام میدادم قبول کردم ولی چون رقیب بومی داشتم اولویت به بومی داده شد. مجدداً کمیته انتصابات با حضورآقای وزیر تشکیل شد وانتصاب در استان سمنان را قطعی کردند. مشکلات و تردیدهایی برای رفتن داشتم اما به احترام آقای وزیر واعضای کمیته انتصابات جواب رد ندادم. سرانجام با محل کارم یعنی دانشگاه یاسوج وزارت فرهنگ مکاتبه کرد و تقاضای صدور مأموریت کردند ولی رئیس دانشگاه موافقت نکرد وموضوع منتفی شد. عضوهیات علمی دانشگاه دولتی یاسوج هستم و به کارتدریس و تحقیق مشغولم که خوشبختانه درهمین وقت کم دومقاله علمی پژوهشی را درمجلات معتبرپذیرش گرفتم وبخش قابل توجهی ازکتاب دوم خودرا آماده کردم. با این وجود طبیعی است اگرفرصت مناسب مدیریتی دراستان و یا سایر استانها ایجادشود از فرصت خدمت و کار استقبال میکنم. هرچند دانشگاه خانه اول و آخر من است و به ماندن در دانشگاه افتخارمیکنم.
برای انتخابات آینده مجلس در سال 1402 برنامه دارید؟
به هرحال ورود به عرصه انتخابات تجربیات گرانقدری برایم داشت. مخصوصاً ازهمنشینی وارتباط با مردم بهره کافی بردم ومتعهد شدم که این ارتباط را هرگز قطع نکنم. اینکه بخواهم و یا نخواهم درانتخابات آینده شرکت کنم موکول به تصمیم درموعد خود و وضعیت سیاسی کشوردارد.
مدیریت انتخابات را در مجموع در استان کهگیلویه و بویراحمد چگونه ارزیابی میکنید؟
مدیریت اجرایی انتخابات اگر منظورتان است که باید عرض کنم من و تعدادی ازکاندیداهای مطرح درشهرستان کهگیلویه ازعرصه انتخابات خارج شدیم وانتخابات دوقطبی شد اما آنچه مربوط به مجموعه اجرایی انتخابات و مدیریت آقای استاندار و معاون سیاسیشان میشد خوب و قابل تحسین بود و رضایت از ایشان وجود دارد.
حضرتعالی در طول این سالها رابطه خوب و نزدیکی با اصحاب رسانه و خبرنگاران داشتید که همین جا از همه حمایتها و همراهیها تشکر میکنم و هم چنین در پایان از وقتی که برای این مصاحبه گذاشتید و حوصلهای که به خرج دادید صمیمانه سپاسگزاری میکنم. اگر صحبتی یا نکتهای مانده است بفرمایید؟
یکی از تجربههای خوب بنده در فرهنگ و ارشاد همین نزدیکی و ارتباط بیشتر با رسانهها که به جهت اقتضای کاری و سازمانی بود که این ارتباط هنوز هم الحمدالله برقرار است. من واقعاً قائل به نقش مهم و اثرگذاری رسانهها در مسیر توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه هستم و باور دارم باید رسانهها حمایت شوند و رسانهها نیز باید مراقب ایستایی و روزمرگی باشند و نگاهشان به جلو و رشد خود و جامعهشان باشد. از حضرتعالی و همکاران بزرگوارتان که برای این مصاحبه وقت گذاشتید نیز ممنون و سپاسگزارم.
آقای دکتر اگر اجازه دهید بحث را با مختصری از خودتان و سوابق تحصیلی و کاریتان شروع کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدا سلام ودرود میفرستم به روان مطهر شهیدان و قبولی طاعات وعبادات مردم را ازخداوند متعال مسئلت دارم و دراین شرایط سخت آرزوی سلامتی و تندرستی مردم کشور و دنیا را آرزومندم. جا دارد همین ابتدای بحث ازمدیریت خوب آقای استاندار و مجموعه بزرگ و تلاش گرعلوم پزشکی که در طول این مدت شبانه روز و با جان دل در موضوع کرونا و سلامت مردم درگیر بودند صمیمانه تشکرکنم. همچنین از سایر عزیزان و نهادها همچون سپاه پاسداران وگروههای جهادی ومردمی که داوطلبانه به کمک مدیریت استان کهگیلویه و بویراحمد آمدند سپاسگزاری میکنم.
رضا دهبانیپور هستم. بعد از اخذ دیپلم متأثر از فضای انقلابی جامعه ابتدا به صورت داوطلبانه و پس از آن در جهاد سازندگی بهبهان مشغول به کارشدم. دوست عزیز و بزرگوارم دکتر صفرزاده که مدیرجهاد کهگیلویه بود چون قصد مستقل کردن جهاد بهمئی را داشت از من دعوت کرد که به عنوان مسئول شوراهای روستایی سال ۱۳۶۱ به بهمئی بروم. حدود ۲ سال در جهاد بودم و در آستانه وزارت شدن آنجا به آموزش و پرورش رفتم. سال ۱۳۶۶ دردانشگاه تهران و در رشته علوم سیاسی پذیرفته شدم و همزمان در وزارت به عنوان کارشناس سیاسی انجام وظیفه میکردم. پس از فراغت از تحصیل به عنوان دبیرشورای تحقیقات در اداره کل آموزش وپرورش مشغول شدم. وقتی در همان سال در مقطع ارشد در تهران قبول شدم مدیرکل وقت از من خواست که نیمه وقت در اداره کل مشغول باشم و سرانجام نیز به عنوان مدیر ضمن خدمت و مرکز آموزش عالی فرهنگیان استان کهگیلویه و بویراحمد منصوب شدم و همزمان در دانشگاههای استان کهگیلویه و بویراحمد مشغول به تدریس شدم. سال ۷۹ مرحوم دکتر عسکریان رئیس دانشگاه یاسوج مرا به عنوان عضو هیئت علمی و معاون دانشجویی و فرهنگی به دانشگاه دولتی یاسوج دعوت کرد. سال 89 برای دامه تحصیل در رشته حقوق بین الملل به تهران بازگشتم. بعد از آن نیز در زمان استانداری برادر عزیزم دکتر سید موسی خادمی به عنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد مشغول به کار شدم که در نهایت در تابستان سال 98 برای حضور در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی از این سمت استعفا دادم.
موضوع معرفی شما به عنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مدتها در فضای عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد مطرح بود و با وقفهای طولانی روبرو شد. ماجرا از چه قرار بود و نقش استاندار و نمایندگان در معرفی شما چه بود و نوع تعامل و رابطه کاریتان با نمایندگان مجلس چگونه بود؟
آقای دکتر موسی خادمی استاندار وقت با توجه به سابقه فرهنگی بنده بویژه در دانشگاه و شناختی که داشتند بنده را جهت تصدی اداره کل فرهنگ و ارشاداسلامی به وزارت معرفی کرد. بعضی از نمایندگان استان کهگیلویه و بویراحمد در مجلس خود گزینه داشتند و از طرفی نیز وزارت حامی مدیرکل وقت بودند و میخواستند درفرصت مناسب جایی دیگر به ایشان ابلاغ دهند لذا وقفهای در انتصاب افتاد. آن زمان نمایندگان استان آقایان سیدعلی محمد بزرگواری، دکتر غلامرضا تاجگردون و حاج غلام محمد زارعی بودند. آقای تاجگردون نفوذ در وزارت داشت و خود نیز ۲ گزینه داشت و بعد از انتصاب من نیز طی گفت و گویی با یکی از نشریات محلی گفته بود: من موافق معرفی دهبانی پور نبودم و خودم گزینه داشتم ولی چون دکترخادمی ایشان را معرفی کرد پی گیری نکردم. ولی دردوره مدیریت کاملاً حمایت کردند وهیچگاه ندیدم پیگیر عزل باشند. حاج آقا بزرگواری که از دهه شصت باهم ارتباط داشتیم علیرغم اختلاف سلایق سیاسی هرچند دروزارت حرف شنوی از ایشان نداشتند ولی مدیریت استان ایشان را احترام میکرد و ایشان نیز به من نظر مثبت داشت. درمدت کمی که نماینده بود نیز حمایت میکرد و ارتباط خوبی وجود داشت. آقای حاج زارعی را از دوره جبهه میشناختم اگرچه قول حمایت داد اما در آستانه صدور ابلاغ یکی از دوستان را که فرزند شهید بزرگواری بود به وزارت معرفی کرد. درادامه هرچند همکاری خوبی با جناب زارعی داشتیم ولی دردوره استانداری دکتراحمدی از مجموعه وزارت شنیدمکه زیاد پیگیر بودند تا گزینه خودشان را جایگزین کند که البته موفق نشد و وزارت به ایشان گفته بود که اگر بخواهیم دهبانی پور را از استان برداریم استان دیگری انتصاب میکنیم والان شرایط برای این جابجایی مناسب نیست. بعد ازحاج آقا بزرگواری نیز آقای هاشمی پور علیرغم اختلاف سلیقهها همکاری میکرد. البته گاهی هم پیش میآمد که اختلاف نظری با نمایندگان پیش بیاید که اختلاف نظرها طبیعی بود ولی درسرجمع همکاریها خوب بود و من ازهمه آنها تشکرمیکنم.
از تجربه کار در مجموعه فرهنگ و ارشاد بگویید بویژه مسائل و حواشی مربوط به تغییر نام استان کهگیلویه و بویراحمد که یک جو و فضای خاصی در استان بوجود آورد؟
مدیریت در فرهنگ و ارشاد با همه تنوع وشیرینی هایش که ازقبل ارتباط با اصحاب فرهنگ و هنر و پرسنل خوب و زحمت کش مجموعه اداری فرهنگ و ارشاد کل استان کهگیلویه و بویراحمد حاصل میشد سختیهایی نیز داشت. یک حوزه کاری با دامنه وسیع را شامل میشد و چالشهای زیادی را نیز با خود به همراه داشت. هم باید دغدغه نیروهای مذهبی ونهادهای امنیتی و اطلاعاتی را پیرامون رعایت انگارههای مذهبی ومصالح انقلاب و نظام را دید و هم باید بستری فراهم شود که هنرمندان و اصحاب فرهنگ آزدانه خلاقیتها و ابتکارات خود را بروز دهند. تکثر دستگاههای فرهنگی نیز خودگاهی منجر به ایجاد چالش میشد. ریاست شورای فرهنگ عمومی شهرستانها به عهده ائمه جمعه بود. برگزاری جشنوارهها گاهی در مناطق چالش برانگیز بود به طور مثال جشنواره چندسال پیش دیشموک. ازطرفی نیز امکانات ومنابع کم و محدودیتها زیاد و از طرفی نیز با مطالبات و انتظارات هنرمندان مواجه بودم. به هرحال مدیرکل بین همه اینها را باید جمع میکرد و این کارسختی بود. واقعیت این است که ارتباط خوب با نماینده محترم ولی فقیه حضرت آیت الله ملک حسینی و حاج آقا پناهی مسئول دفتر ائمه جمعه در استان کهگیلویه و بویراحمد و خود ائمه محترم جمعه در شهرستانها و نهادهای مذهبی و جامعه هنری استان کهگیلویه و بویراحمد و دستگاههای فرهنگی محیط آرامی را در این حدود ۵ سال مدیریت برایم بوجود آورد که هم از آنها تشکر میکنم و هم خداوند را بابت این توفیق شاکرم. اما در مورد بخش دوم سؤال شما یکی از بحثهای چالشی پیشنهاد تغییر نام استان کهگیلویه و بویراحمد بود. ازسالها پیش این بحث هرازچندگاهی در فضای استان مطرح میشد. یک روز و درحاشیه جلسهای رسمی آقای دکترخادمی ازمن خواست که به این موضوع که مطالبه بخش قابل توجهی ازمردم استان است یک جایی باید پرداخته شود و شما این موضوع را در دستور کار شورای فرهنگ عمومی قرا دهید. من هم دبیر شورا بودم و موضوع را در شورا مطرح کردم. خیلی بحث شد و جلسهای طولانی بود. مصوب شد که با حضور اعضای شورای فرهنگ عمومی شهرستانها به ریاست ائمه جمعه و انتخاب ۱۰ نفر از کارشناسان وصاحب نظران هر شهرستان بوسیله امام جمعه و فرماندار هر شهرستان همایشی با حضورنماینده ولی فقیه تشکیل و مخالفان وموافقان اظهارنظر کنند و تصمیم بگیرند. صداوسیما بعد از جلسه با استاندار، امام جمعه، معاون سیاسی و من مصاحبه کرد و موضوع به عرصه عمومی رفت و در سطح وسیع انعکاس یافت و بازتاب یکی دو هفتهای داشت. مخالفان و موافقان صف آرایی کردند و قلم میزدند. گاهی بداخلاقیهایی میشد و اهانت به افراد میکردند. برخی طرح موضوع را از جانب دکتر تاجگردون میدانستند و مطالب تهدید آمیز و گاهی توهین آمیز بر علیه ایشان مینوشتند. همین جا بگویم ایشان هیچ نظری در این زمینه حداقل به من نگفت. ولی در مصاحبه و هم سخنرانیاش گفت گچساران (و) وسط کهگیلویه و بویراحمد است و ما شما را به هم ربط میدهیم اگر چه برداشتم این بود که با تغییر نام مخالف نبود. در همین گیر و دار به جلسهای در نهاد کتابخانههای استان کهگیلویه و بویراحمد دعوت شد و به موضوع تغییر نام استان پرداخت. بین راه به من زنگ زد و گفت تغییر نام استان را چکار کردید. منم به شوخی گفتم کهگیلویه و بویراحمد که مشکلی ندارند شما گچسارانیها که صاحب (و) وسط شدید ما طیبی و بهمئیها نمیدانیم، چکار کنیم. حرفی از سر تدبیر و عاقلانه زد که هر وقت به گچساران وارد میشوم برایم تداعی میکند. گفت تغییر نام چه دردی را دوا میکند و من از این به بعد به دنبال تقویت زیرساخت درگچسارانم اگرتوانستم راههایی را به بنادر اطراف برای گچساران بازکنم به آنها خدمت کردم. جلسات نمایندگان و بزرگان بویراحمد با دکتر خادمی استاندار موضوع را مسکوت گذاشت وفضا را آرام کرد.
یک انتقادی که در دوران مدیریت شما در فرهنگ و ارشاد اسلامی از سوی حامیان دولت در مورد شما مطرح میشد و هنوز هم کسانی این انتقاد را دارند آن است که دکتر دهبانی پور در زمان مدیریتشان تغییرات کمی در مجموعه فرهنگ و ارشاد استان کهگیلویه و بویراحمد داشتند و اکثر نیروها و مدیران قبل که برخی از آنها گرایش اصولگرایی نیز داشتند را حفظ کردند نظر خودتان در این باره چیست؟
تغییرات در سطح شهرستانها و اداره کل که به تناسب و در جاهایی که احساس میشد نیاز است انجام شد ولی گاهی اوقات دوستان سیاسی نسبت به بودن نیرو و نیروهایی در بدنه مدیریتی اداره کل که عمدتاً کار ستادی میکردند انتقاد داشتند که این خود دلایلی داشت فارغ از اینکه دولت اعتدالی وباید از همکارانی که میتوانستند خود را مجری سیاستهای دولت بدانند عادلانه استفاده شود. بنده خود نیز اهل تعامل با نیروهای کارآمد از هر جریان سیاسی در دوره مدیریتی هستم و کسانی که میشناسند میدانند چنین مشی را از گذشته داشته و دارم. دیگر اینکه نباید محدودیتهای قانونی برای انتقال نیرو از بیرون از سازمان مربوطه را نادیده گرفت. طبق قانون من گزینههای مورد نظر را باید به کمیته انتصابات وزارت متبوع معرفی میکردم و در مجموع میتوانستم 15 درصد نیروی رسمی و پیمانی ارشاد استان یعنی معادل 2 نفر در کل استان نیرو از بیرون سیستم را در پستهای مدیریتی به کار میگرفتم و همکاران ارشادی هم حقشان بود و هم انتظار داشتند که از ظرفیت خودشان استفاده شود.
از روز اول مدیریت علی محمد احمدی در استان کهگیلویه و بویراحمد وی نسبت به شما یک موضع تندی داشت آیا این موضع دلیل خاصی داشت و موضع وی تا چه اندازه در رفتن و استعفای شما از فرهنگ و ارشاد استان تأثیر داشت؟
دکتر خادمی انسانی متواضع واخلاقی و دانشگاهی بود، چون شناخت از مردم استان کهگیلویه و بویراحمد داشت آنها را احترام میکرد. بنابراین کارکردن با او برایم مطلوب بود. دکتراحمدی که استان آمد چون عضوهیات علمی دانشگاه تربیت مدرس بود و بنده نیز خودم را متعلق به دانشگاه می دانم نگاه ویژهای به ایشان داشتم و قابل احترام بود. همان ابتدا خدمت ایشان رسیدم وضمن ارائه گزارشی از فرهنگ و ارشاد استان آمادگی خود را برای ماندن و یا رفتن اعلام کردم و ایشان موکول کرد به زمان جهت بررسی بیشتر. درادامه ارتباطمان خوب بود ولی بعضی از اطرافیان و نزدیکان ایشان متأثر از بعضی افراد از کهگیلویه که میخواستند شخص دیگری را جایگزین کنند فضا سازی کردند وچند بار با وزارت صحبت کردند تا اینکه اتفاقی مربوط به شهردار یاسوج و اظهار نظر ایشان در مورد استاندار پیش آمد که در آن مورد آقای شهردار مصاحبه تندی علیه استاندار با یکی از سایتها داشت.
فردای آنروز شهرداردرجلسه ای که استاندار نیز حضور داشت مصاحبه خود را تکذیب کرد و ازرسانه ها گله کرد. استاندارخطاب به من تشرهایی زد وموضوع را به انتخابات گره زد و بحثی دوطرفه بین ما صورت گرفت. همان روز موضوع را به وزیر انعکاس داد. مسئله به همین جا ختم نشد و بنده را به شورای تأمین دعوت کرد تا در رابطه با رسانهها گزارش دهم. دفاع مرا از رسانهها وجایگاه قانونی آنها قبول نداشت ومتاسفانه تصورش این بود که انتقادات رسانهها ازحوزه استانداری با مدیریت من هست. درحالی که من این اخلاق را ندارم وترجیح میدهم مافوقم را احترام کنم و ضمن اینکه اساساً چنین رابطهای میان بنده و رسانهها نه وجود داشت و نمیتوانست وجود داشته باشد. رسانهها کار خودشان را انجام میدادند و بنده هم همیشه قائل به احترام به کار رسانهای و آگاهی بخشی در این حوزه بوده و هستم. دریک کلام جلسه خوبی نبود و بین ما جدلی صورت گرفت. دقیقاً ۲۷ اسفند ۹۷ بود که با وزیر صحبت کردند، وزارت مدیریت زمان میکردند که من به استان دیگری بروم و یا بمانم تا استاندار برای انتخابات استعفاء دهد. من احترام ایشان را داشتم ولی چون متاثرازدوقطبی اصلاح طلبان بود به من اعتماد نمیکرد.
ماجرای خانم ماحوزی و انتقاد تند وی نسبت به مدیرکل حوزه استاندار چه بود و آیا به تلاش برای همان گزینهی مورد نظری که فرمودید برخی در کهگیلویه در پی آن بودند بر میگردد؟
خانم دکتر ماحوزی قبل از معرفی به استان ما مدیرکل استان بوشهر بود. ازهمکاران خوب و مدیران مورد وثوق وزارت فرهنگ و ارشاد بود. همزمان با معرفی اینجانب به عنوان مدیرکل همدان، وزارت ایشان را به آقای دکتر احمدی استاندار معرفی کردند و بر اساس هماهنگی قبلی با استاندار به یاسوج آمد. آقای استاندار پس از ملاقات ایشان را به مدیرکل حوزه استاندار آقای مرادی ارجاع داد که گویا از نوع دیالوگ صورت گرفته نگران شد و مصاحبه کرد. البته واقعیت این بود که خانم ماحوزی از اساس راضی نبود که به کهگیلویه و بویراحمد بیاید و استان بزرگتری بعد از بوشهر را میپسندید. برداشتم این هست که شاید استقبال خوبی هم از جانب مدیریت استان کهگیلویه و بویراحمد ندید لذا پیش دستی کرد و درقالب مصاحبه عدم رضایت خود را اعلام کرد. اگر چه ایشان در مصاحبه دوم اصلاح کرد ولی نحوه مصاحبهاش در مصاحبه اول قابل قبول نبود و مورد نقدرسانه ها قرار گرفت.
چه شد که رضا دهبانی پور بین نامزدی در انتخابات با آن همه اما و اگر و برخی پیشنهادات مدیریتی بویژه در استان همدان اولی را ترجیح دادند و وارد صحنه انتخابات در کهگیلویه شدند؟
برخی دوستان و مردم از شهرستانهای کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده و بخشهای وابسته از من خواستند که به عرصه انتخابات ورود کنم پس از رایزنی و مشورتها آمادگی خود را اعلام کردم. وزارت فرهنگ موافق نبودند و پیشنهاد استانی دیگر را دادند که هم درارشاد بمانم وهم بتوانم کاندیدا بشوم و مشکل قانونی نداشته باشم. ابتدا استان مرکزی را با استاندار آنجا هماهنگ کردند و من با ایشان ملاقات کردم ولی قبل ازمن با یکی دیگر از مدیران کل سابق صحبت کرده بود که خود در استان مرکزی مدیرکل کتابخانهها بود و موضوع منتفی شد. سپس استان همدان را پیشنهاد دادند و هماهنگی شد که من آقای شاهرخ پور استاندار آنجا را ببینم. ملاقات صورت گرفت و در همان جلسه استاندار پذیرفت و نظر مثبت به وزارت اعلام شد. بعضی نمایندگان از جمله آقای حاجی بابایی مخالفت کردند و خواهان مدیر بومی شدند و البته موضوع در رسانههای همدان نیز بازتاب پیداکرد. کم کم داشتیم به زمان استعفا برای انتخابات نزدیک میشدیم، لذا پیگیری اخلاقاً به صلاح نبود و آقای وزیر استعفای بنده را پذیرفت.
به موضوع انتخابات بپردازیم؛ چرا رد صلاحیت شدید و چه شد که در آخرین فرصت صلاحیتتان تأیید شد؟
واقعیت این هست که با توجه به سابقه انقلابی و مخصوصاً حضور فعال در جبهههای جنگ ازسال ۱۳۶۰ و شرکت در عملیاتهای مختلف و جانباز بودن و همچنین تعامل خوبی که در دوره مدیریت داشتم باورم نمیشد که رد صلاحیت شوم. فعالیتهای انتخاباتی روند موفقی داشت ولی رد صلاحیت فرصت را از من گرفت ولی چون دستگاههای نظارتی امیدواری دادند بر این باور بودم که ۱۱ بهمن تأیید میشوم ولی رد مجدد ضربه اساسی را زد و متاسفانه بخش قابل توجهی از حامیان جدی که افراد با نفوذی بودند به دو کاندیدای مطرح در کهگیلویه پیوستند. من بعد از یازدهم حق اعتراض نداشتم ولی روزچهاردهم بهمن شخصی ازشورای نگهبان کشور تماس گرفت و توضیحاتی پیرامون برخی موارد خواست و گفت پرونده شما مفتوح است. تصورم این بودکه 22 بهمن تأیید میکنند که دیگرفرصت فعالیت ازمن گرفته شده بود.
اگر زمان به عقب برگردد و روزی که تأیید صلاحیت شما در روزهای پایانی به شما اعلام شد آیا در صحنه میماندید و یا یک تصمیم دیگر میگرفتید؟
قطعاً تصمیم گیری باز هم سخت خواهد بود اجازه بدهید راجع به این موضوع و اتفاقاتی که به کناره گیری بنده ختم شد توضیحاتی عرض کنم. روز ۲۰ بهمن در دهدشت جلسهای محدود برگزار شد و مقرر گردید اگرتایید شدم ازبهمئی وبایک برنامه استقبال فعالیتها راشروع و چند نطق داشته باشم. اگر دوستانی که از دیگر کاندیداها حمایت کردند همراهی کردند و شرایط خوب بود ادامه دهیم در غیر این صورت خطاب به مردم اعلام کنیم که چون دیرهنگام تأیید شدم انصراف میدهم. روز ۲۲ بهمن به بنده اعلام شد که صلاحیتم برای حضور در انتخابات تأیید شده است. همان شب تعدادی ازکهگیلویه ایهای مقیم یاسوج خانه ما آمدند والبته انحرافی درنتیجه جلسه بوجود آمد که به به نفع من نبود. فردای آن روز دعوت شدم در کهگیلویه و پس از استماع نظر بعضی دوستان پی بردم که یک فضای دوقطبی در درون خود مجموعه دوستان در حال شکل گیری است. بعضی مخالف و بعضی موافق حضور شدند. آنروز جلسه بزرگ واستقبالی مناسب دربهمئی ترتیب داده شد وتا شب چندین جلسه تشکیل شد اما سرانجام باید من بین دوقطبی مخالفان وموافقان راجمع میکردم که به نظر کار بسیار نامحتملی در آن زمان کوتاه میرسید و سرانجام بیانیه دادم که دیرآمدم لذا رقابت عادلانه نیست ونمی مانم.
انتقادات زیادی نسبت به نحوه عملکرد اصلاح طلبان و موضع آنها در کهگیلویه وجود دارد و اینکه چهرههای اصلاح طلب و حتی مدیران اصلاح طلب به سمت آقای موحد یا آقای هاشمی پور رفتند نظر شما در این باره چیست؟
قبل از اعلام نظر شورای نگهبان به خاطر ندارم که از فعالین اصلاح طلب به سمت کاندیدای اصولگرا کسی تغییر جهت داده باشد اگر چه این جابجاییها که معمولاً متأثر از تقسیم بندیهای منطقهای است معمولاً در این حوزه انتخابیه همیشه بوده است اما بعد از دور اول بررسی صلاحیتها و پاسخ منفی هیات مرکزی نظارت به کاندیدای اصلاح طلبان و ناامیدی از تأیید صلاحیت مجدد بخش قابل توجهی از فعالین اصلاح طلب با دو کاندیدای مطرح دیگر همراهی کردند و البته طرفداران رسانهای کاندیدا برای اینکه آنها را به جامعه معرفی کنند که دیگر عدول نکنند و فضا را نیز به نفع خود بازتاب دهند عکسهای آنها را در فضای مجازی منشتر کردند و فضاسازی رسانهای به راه انداختند. نمیخواهم راجع به این نوع رفتارها قضاوت و یا ارزش گذاری کنم ولی چون که خود با تأخیر تأیید صلاحیت گرفتم هیچ گاه گلهای نکردم.
انشقاق و دو دستگی در کهگیلویه واقعیتی است که جای بحث ندارد و از گذشته تاکنون نیز رابطه دوستی و نزدیکی میان شما و آقای منطقیان وجود داشت. در همین انتخابات هم جلسات و همراهیهای زیادی در ابتدای کارتان از سوی طیف نزدیک به آقای منطقیان و شخص ایشان دیده شد ولی بعد که تأیید صلاحیت شدید ایشان حمایتی نداشتند و بسیاریها دلیل انصراف شما را همین موضوع میدانند؟
در رابطه با سمت گیری آقای منطقیان لازم است نکاتی را عرض کنم. من تا قبل از ثبت نام مستقل اعلام حضور کردم و چند نفر از دیگر دوستان به عنوان کاندیدا مطرح بودند تا اینکه دو روز قبل از ثبت نام جناب آقای منطقیان نسبت به ثبت نامم تمایل نشان داد و همین اعلام موضع منجر به عدم ثبت نام بعضی دوستان که از قبل در گمانه زنیها مطرح بودند شد. در جلسات غیر رسمی که تشکیل میشد ایشان با جدیت حمایت میکردند و از دوستان حمایت از بنده را مطالبه میکردند ولی بعد از رد صلاحیت اگر چه بعضی از کسانی که به عنوان حامی جدی مطرح بودند عقب نشینی کردند ولی آقای منطقیان بنا داشتند که اگر یازدهم بهمن تأیید شدم و شرایط عمومی خوب باشد به حمایت خود ادامه دهند ولی وقتی پاسخ هیات نظارت به اعتراض ما منفی شد معتقد بود بخشی از نیروهای همراه ما با کاندیدای دیگر همراهی کردند و دیگر ادامه کار به صلاح نیست. اما وقتی دفتر شورای نگهبان تماس گرفتند در دهدشت جلسهای تشکیل شد و مقرر شد با فرض اینکه من 22 بهمن تأیید شوم یک ارزیابی از مناطق و شهرستان بشود. و من هم چند نطق انتخاباتی داشته باشم و اگر شرایط را خوب دیدیم که ادامه دهیم در غیر این صورت از مردم تشکر کنیم و به دلیل تأیید دیر هنگام کنار بروم. اما بعد از تأیید صلاحیت نظر ایشان و جمعی دیگر از همراهان بر انصراف بود و من هم بعد از بررسی شرایط و تجزیه و تحلیلهایی که از شرایط انتخابات کهگیلویه صورت گرفت به مصلحت دیدم انصراف دهم. در مورد جناب آقای لاهوتی نیز باید عرض کنم که از گذشته ارتباط با آقای دکترلاهوتی داشتم و برایم قابل احترام بود ولی هیچگاه در رابطه با انتخابات با ایشان مشورتی نداشتم دلیلش هم این بود که آقای دکترکامرانی که هم دوست و هم همشهریم بود را حمایت میکرد و من اخلاقاً نمیتوانستم ازایشان اعلام حمایت بخواهم. من و دکترکامرانی باهم رد شدیم و مجالی برای صحبت نبود و بعد از تأیید نیز چون ماندنم درعرصه قطعی نبود با ایشان و یا افراد دیگر رایزنی نکردم.
شما بعد از تأیید صلاحیتتان در مصاحبه با رسانهها با قاطعیت گفته بودید تا آخر میمانید و دلیلی برای کنار رفتن وجود ندارد پس چه شد خیلی زود کناره گیری کردید؟
به هر حال من باید یک ارزیابی بعد از تأیید صلاحیت از حوزه انتخابیه میکردم و نباید با اعلام زود هنگام مردم را دلسرد میکردم. یعنی تا وقتی تصمیم قطعی نمیگرفتم نباید اعلام انصراف میکردم ضمن اینکه صادقانه باید بگویم برداشت بنده از شرایط یک شرایط بهتری با آنچه واقعاً بود داشتم. هم چنین بخش قابل توجهی از مردم و از مناطق مختلف تماس میگرفتند و یا مراجعه حضوری به ستاد مرکزی داشتند و تشویق به ماندن میکردند اما به هر حال این طریق ماندن آسیبهایی داشت از جمله اینکه اختلافاتی تمام ناشدنی بین دوستانی که همراهی کرده بودند بوجود میآمد و من این اتفاقات را به صلاح نمیدانستم. دیگر اینکه در برنامههای تبلیغاتی و حاشیه نطقها بعضی از دوستان مواضعی را بر علیه دوستانی که همراهی نکردند میگرفتند که این هم به صلاح جریان سیاسی نبود.
اگر اعلام انصراف نمیکردید تحلیلتان از شرایط چه بود و چه مقدار رأی برای خود در نظر گرفته بودید و هم اینکه به نظرتان کنار رفتنتان به نفع کدام یک از دو نامزد دیگر بود؟
مستحضرید که فعالیتهای انتخاباتی در حوزه انتخابیه کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده ماهها پیش از مهلت قانونی شروع شده بود. رد صلاحیت فرصت فعالیت را از من گرفت و یک شرایط ناعادلانه و البته حساب شده را بوجود آورد. چرا که از یک طرف مرا از حوزه انتخابیه خارج و درگیر پیگیری موضوع کرد و از طرفی مردم در معرض فشار و رودربایستیهای طرفداران کاندیدای دیگر قرار گرفتند به اضافه تبلیغات وسیعی میکردند که ما خبر داریم که دیگر رد صلاحیت شدگان به عرصه انتخابات بر نمیگردند. با وجود این فضاسازیها با ارتباطی که با دوستانم داشتیم نتیجه قابل قبولی حاصل میشد و حتی ماندن میتوانست نتیجه را هم تغییر دهد ولی سرانجام نتیجه به نفع رقبا بود. لذا ماندن را به این دلیل و دلایل پیش گفته به صلاح ندانستم. نمیتوانم قطعی بگویم اما بر اساس تحلیل و شواهدی معلوم بود که طرفداران بیشتر به سمت کدام یک از کاندیدا میروند. تجربه دور قبل و کاندیداتوری آقای دکتر کامرانی میتواند یک دلیل باشد. عمده آراء ایشان از مناطقی بود که تمایل منطقهای به حاج آقا موحد داشتند. به هر حال در کهگیلویه و بویراحمد شرایط سیاسی به گونهای است که اگر کاندیدایی و بویژه کل نامزدهای یک جریان از فرصت ماندن در صحنه محروم شوند طرفداران آنها به سمت منطقهای رأی دادن میروند. من خود ضمن احترام به همه نامزدهای محترم در صحنه انتخابات از هیچ کاندیدایی حمایت نکردم. هر چند بعضی از طرفداران هر دو کاندیدای مطرح بیانیه انصراف را دست کاری کردند و به نفع خود در گروههای اجتماعی نشر دادند. حامیان نیز از مناطق تماس میگرفتند و یا مراجعه حضوری میکردند و جلسات متعددی با کاندیدا تشکیل میدادند که سر جمع بیشتر تمایل به آقای موحد نشان میدادند. البته در چرام و بخش مرکزی نیز عدهای از دوستان تمایل به آقای مهندس هاشمی پور داشتند همچنان که غالب حامیان در شهرستانهای بهمئی و لنده و بخشهای سوق، دیشموک، چاروسا و منطقه دشمن زیاری به حاج آقای موحد تمایل داشتند.
اواخر سال گذشته برخی رسانهها طی صحبتهایی که با شما داشتند تأیید کرده بودید که برای پذیرش مسئولیت در برخی استانها از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با شما صحبت شده است آن صحبتها به کجا رسید و آیا احتمال حضور شما در یک مسئولیت جدید در این دولت وجود دارد؟
مجموعه معاونین محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جهت کارنامه بنده در دوران مدیریت در استان نظرشان نسبت به بنده مثبت است و به همین علت چه در همان زمان که بحث استعفا و حضور در انتخابات مطرح بود چندین مسئولیت در استانهای دیگر پیشنهاد شد که راجع به برخی از آن پیشنهادات در بالا صحبت شد و چه بعد از انتخابات که پیشنهادات جدیدی مطرح کردند. بعد از انتخابات وزارت فرهنگ پیشنهادات جدیدی مطرح کرد ابتدا پیشنهاد مدیرکلی چهارمحال و بختیاری مطرح شد چون استان همجواربود وهم کار دانشگاهم را انجام میدادم قبول کردم ولی چون رقیب بومی داشتم اولویت به بومی داده شد. مجدداً کمیته انتصابات با حضورآقای وزیر تشکیل شد وانتصاب در استان سمنان را قطعی کردند. مشکلات و تردیدهایی برای رفتن داشتم اما به احترام آقای وزیر واعضای کمیته انتصابات جواب رد ندادم. سرانجام با محل کارم یعنی دانشگاه یاسوج وزارت فرهنگ مکاتبه کرد و تقاضای صدور مأموریت کردند ولی رئیس دانشگاه موافقت نکرد وموضوع منتفی شد. عضوهیات علمی دانشگاه دولتی یاسوج هستم و به کارتدریس و تحقیق مشغولم که خوشبختانه درهمین وقت کم دومقاله علمی پژوهشی را درمجلات معتبرپذیرش گرفتم وبخش قابل توجهی ازکتاب دوم خودرا آماده کردم. با این وجود طبیعی است اگرفرصت مناسب مدیریتی دراستان و یا سایر استانها ایجادشود از فرصت خدمت و کار استقبال میکنم. هرچند دانشگاه خانه اول و آخر من است و به ماندن در دانشگاه افتخارمیکنم.
برای انتخابات آینده مجلس در سال 1402 برنامه دارید؟
به هرحال ورود به عرصه انتخابات تجربیات گرانقدری برایم داشت. مخصوصاً ازهمنشینی وارتباط با مردم بهره کافی بردم ومتعهد شدم که این ارتباط را هرگز قطع نکنم. اینکه بخواهم و یا نخواهم درانتخابات آینده شرکت کنم موکول به تصمیم درموعد خود و وضعیت سیاسی کشوردارد.
مدیریت انتخابات را در مجموع در استان کهگیلویه و بویراحمد چگونه ارزیابی میکنید؟
مدیریت اجرایی انتخابات اگر منظورتان است که باید عرض کنم من و تعدادی ازکاندیداهای مطرح درشهرستان کهگیلویه ازعرصه انتخابات خارج شدیم وانتخابات دوقطبی شد اما آنچه مربوط به مجموعه اجرایی انتخابات و مدیریت آقای استاندار و معاون سیاسیشان میشد خوب و قابل تحسین بود و رضایت از ایشان وجود دارد.
حضرتعالی در طول این سالها رابطه خوب و نزدیکی با اصحاب رسانه و خبرنگاران داشتید که همین جا از همه حمایتها و همراهیها تشکر میکنم و هم چنین در پایان از وقتی که برای این مصاحبه گذاشتید و حوصلهای که به خرج دادید صمیمانه سپاسگزاری میکنم. اگر صحبتی یا نکتهای مانده است بفرمایید؟
یکی از تجربههای خوب بنده در فرهنگ و ارشاد همین نزدیکی و ارتباط بیشتر با رسانهها که به جهت اقتضای کاری و سازمانی بود که این ارتباط هنوز هم الحمدالله برقرار است. من واقعاً قائل به نقش مهم و اثرگذاری رسانهها در مسیر توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه هستم و باور دارم باید رسانهها حمایت شوند و رسانهها نیز باید مراقب ایستایی و روزمرگی باشند و نگاهشان به جلو و رشد خود و جامعهشان باشد. از حضرتعالی و همکاران بزرگوارتان که برای این مصاحبه وقت گذاشتید نیز ممنون و سپاسگزارم.