تاریخ انتشار
يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۳:۳۴
کد مطلب : ۴۳۳۳۹۴
رسول منتجب‌نیا؛

دولت واحد نداريم؛ متاسفانه چند دولت داريم

۰
دولت واحد نداريم؛ متاسفانه چند دولت داريم
کبنا ؛ قشر وسیعی از مردم در حال ناامید شدن از اصلاح کشور به دست جناح‌های موجود سیاسی هستند و کاهش مشارکت در انتخابات نشانه‌ همین مساله است. با این حال اصلاح‌طلبان می‌توانند با طی مسیری مشخص از پذیرش عظمت مشکلات، اعتراف به کاستی‌ها، بازگشت به مردم، استفاده از کارشناسان، ارائه برنامه منسجم برای رفع مشکلات در همه زمینه‌ها تا استفاده از افراد شایسته برای اجرای برنامه، اداره کشور را با تحول روبه‌رو کنند. طبیعتا این راه سهل نبوده و موانع متعددی در آن وجود دارد که جریان اصلاحات باید آن را در نظر بگیرد. در همین راستا «آرمان ملی» گفت‌وگویی با رسول منتجب‌نیا فعال سیاسی اصلاح‌طلب داشت که در ادامه می‌خوانید.
  در خرداد 1400 دو جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا بنای رقابت با یکدیگر را دارند اما بعضی از مردم بر این باور هستند که دوران این دوگانه به سر آمده و هر دو جریان کاملا یکسان عمل می‌کنند. شما چه تفاوتی میان این دو جریان مشاهده می‌کنید؟
در کشور 2 جریان قدرتمند سیاسی داریم که این دو جریان از ابتدای پیروزی انقلاب با عنوان و اسامی مختلف از آن‌ها یاد می‌شد. این دو جریان در حال حاضر با عناوین اصلاح‌طلبی و اصولگرایی مطرح می‌شوند. اصلاح‌طلبان از نظر ساختار حزبی و جبهه‌ای دارای ظرفیت و موقعیت خاصی در جامعه هستند. به عنوان مثال حدود 20 درصد واجدین شرایط رای دادن، از حیث شخصی و سازمانی، به اصلاح‌طلبان گرایش دارند. گذشته از این مسأله ساختاری، از حیث محتوایی و تاریخی، اصلاح‌طلبان بار بسیار سنگینی بر دوش دارند، زیرا از یک سو اصلاح‌طلبان از نظام و انقلاب حمایت می‌کنند، از سوی دیگر انتقادات اساسی به روند اداره کشور و عملکرد مسئولان دارند. این انتقادات هم در بعد نظری و هم در بعد عملی است و از همین رو شعار اصلاحات را انتخاب کرده‌اند، یعنی ما کلیت نظام را قبول داریم، در عین حال به شدت طرفدار تغییر و تحول بنیادین هستیم. تغییر، هم در ارتباط با قوانین و ساختار قانونی و هم در ارتباط با سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها است. علاوه بر این، پیکان انتقادات به سمت مسئولان نیز می‌رود. این خلاصه‌ای از دو بعد اصلاح‌طلبی در زمینه‌های ساختاری و محتوایی است. اصولگرایان نیز ظرفیت خاص و غیر قابل انکاری در جامعه دارند. اصولگرایان حدود 10 الی 15 درصد سبد رای جامعه را به خود اختصاص می‌دهند. در بعد نظری و عملی نیز آن‌ها دیدگاه دیگری دارند. آنان هرگز ادعای اصلاح نداشته و ندارند. نوعا از وضعیت موجود راضی بوده، بلکه آن را بهترین گزینه می‌دانند و بسیاری آن را تنها گزینه مطلوب، خدا پسندانه و مورد توجه اولیا ا... می‌دانند. این دیدگاه عمده اصولگرایان است. به دلیل مطلوب دانستن وضعیت موجود از سوی این افراد، مسئولیت آن‌ها بسیار کمتر است. تنها تلاش این جریان برای تقویت نظام در همین وضعیت موجود بوده و رسالت و وظیفه آنها به عنوان امری تعبدی، شرعی و دینی حمایت کردن از مسئولان، ولایت فقیه و ساختار نظام در همین حد است. اگر اصلاحی نیز صورت گرفت، برای اصولگرایان امری فرعی است و اصل و اساس این است که می‌گویند، باید همین وضعیت موجود را حفظ کنیم. این تفاوت ماهوی میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در جامعه وجود دارد.
 تــعداد زیــادی از چهره‌های جریان اصلاحات به دنـــبال این هستند که در انتخابات ریاست جمهوری اعلام نامزدی کنند، این امر موجب ایجاد اختلاف در دو جریان نخواهد بود؟
اصلاح‌طلبان با توجه به دو وظیفه سنگینی که بر عهده دارند، خصوصا رسالت تاریخی، اگر با روش‌های تبلیغاتی، سیاسی و پوپولیستی صرفا تلاش در جهت سنگین کردن سبد رای خود اکتفا کنند و هدف آنها این باشد که کرسی‌های مجلس، شوراهای شهر و ریاست جمهوری را به دست بیاورند و این موضوع هدف باشد، هم ظلم به اصلاحات و هم خیانت به کشور و ملت است. به عبارت دیگر روزنه امیدی که می‌تواند برای جوانان امروز و نسل آینده وجود داشته باشد، با این برخورد و عمل مسدود شده و آیندگان برای همیشه از اصلاح امور مایوس می‌گردند. اگر هر حزبی از اصلاح‌طلبان در انتخابات خرداد، به دنبال این باشد که نیروهای خود را به کرسی بنشاند، فراموش کردن هدف و رسالت اتفاق افتاده است. این امر را می‌توان فرصت‌طلبی در حقوق جریان اصلاحات تلقی کرد.
 با این تفاسیر چه مسیری را می‌توان برای آینده جریان اصلاحات متصور بود که در حدود رسالت تاریخی قرار بگیرد؟
صرف نظر از اینکه چند درصد امید پیروزی و موفقیت وجود دارد، اصلاح‌طلبان باید اقدام اساسی انجام دهند و به رسالت سیاسی خود مقید و پایبند بوده و سپس عمل کنند. برای تحقق این رسالت چند مقدمه باید مورد توجه قرار بگیرد، تا بتوانند در سال 1400 تحول و حرکتی صورت گرفته و اصلاح‌طلبان ماندگار شوند. اولین مقدمه این است که اصلاح‌طلبان بپذیرند، کشور و نظام، امروز دچار چالش‌های سخت و جدی شده است. وضعیت از حالت بحران نیز گذشته است. کشور ما به دلایلی که اشاره خواهم کرد، دچار کمی سردرگمی شده است. باید وجود مشکل را بپذیریم. مسأله تنها ضعف مسئولان نیست که فردی رفته و فردی دیگر بیاید و مشکلات رفع شود. هر کس که بیاید و برود، این کلاف به هم پیچیده مقابل روی او خواهد بود و قادر به حل مشکل در حد مطلوب نخواهیم بود. باید بپذیریم با دست خود نظامی برآمده از انقلاب را به این روز و سرنوشت رسانده‌ایم که اکنون در معرض خطر قرار دارد. مقدمه دوم این است که ادامه این روند باعث آسیب رسیدن بیش از پیش به کشور و ملت خواهد بود و غرق شدن کشتی و همه سرنشینان آن در کمین ماست. خدایی ناخواسته، اگر حادثه‌ای برای کشور به وجود بیاید، اصلاح‌طلب، اصولگرا و این حزب و آن حزب و مسائلی از این دست تفاوتی نداشته و همه با هم غرق خواهند شد. این نکته نیز باید پذیرفته شود. مقدمه سوم این است که باید باور داشته باشیم برای حل مشکلات راه حل‌هایی وجود دارد. نباید قطع امید کنیم و ناامید شویم. یکی از ادله رسیدن به این وضعیت، این بود که ما مغرور و دچار خودشیفتگی شدیم. دست خود را به طرف مردم و کارشناسان دراز نکردیم. معتقدم، کشور باید به سمت مردم رو کرده و از آنان کمک بطلبد.
 استـــفاده از کارشناسان بارها و در نهادهای گـــوناگون انجام شده و اکنون نیز پیوسته در حـــال انجام گرفتن است. چه تفاوتی میان روند کنونی و نظر شما وجود دارد؟
باید از نخبگان، صاحب‌نظران و کارشناسان دلسوز و متعهد استفاده شود. این استفاده نیز نباید به صورت تبلیغی و تعارف باشد. باید به طور طبیعی از همه خواسته شود که آستین را بالا زده و برای حل این بحران‌ها تلاش کنند. چنین کاری تاکنون به صورت جدی صورت نگرفته است. مقدمه چهارم این است که به جای اینکه هر حزب اصلاح‌طلبی برای خود 2، 4 یا 5 نامزد داشته باشد و تلاش کند تا نیروهای حزب خود را بدون توجه به معیارها بر کرسی بنشاند، تمام اصلاح‌طلب‌ها رسما اعلام کنند که مردم، ما می‌خواهیم و می‌توانیم مشکلات کشور را حل کنیم. همه هماهنگ و یکدست شده، از دلسوزان اصلاح‌طلب نیز کمک بطلبند و بگویند این مشکلات و بحران‌ها حل نشدنی نیست. بگویند ما می‌توانیم و مصمم هستیم که تغییر ایجاد کنیم. مصمم هستیم تا تحول ایجاد کنیم. چنین عزم جزمی از سوی اصلاح‌طلبان اعلام شود و مردم از آنان حمایت کند. مقدمه پنجم آن است که رسما اعلام کنند، مشکلات ساختاری نظام معلول عللی مانند تداخل مسئولیت‌ها، جزیره‌ای عمل کردن، نهاد محوری، شخص محوری و مسائلی از این قبیل است. همه اینها به جای قانون و عقلا محوری در کشور ما تاثیر گذاشته و نقش می‌آفریند. با این وضعیتی که الان وجود دارد، می‌بینیم اگر چه اختیارات دولت کم نیست اما در نهایت ضعف قرار دارد. باید بپذیریم که در کشور یک دولت نداشته و دولت‌های متعدد داریم. تداخل، خود محوری، نهاد محوری و تضاد غوغا می‌کند. باید رسما اعلام شود، هر کس می‌خواهد به عنوان مسئول اجرائی در راس دولت قرار بگیرد، تمام قدرت و اختیارات این حوزه را در دست داشته و تنها او پاسخگو باشد. معنا ندارد که 10 دولت در کشور وجود داشته و رئیس جمهور نیز یکی از 10 دولت باشد. در عین حال پاسخگوی همه ضعف‌ها و مشکلات نیز همان شخص رئیس جمهور باشد، در صورتی که دولت‌های دیگری نیز وجود دارند. همه افراد و نهادها باید به جایگاه خود بازگردند. امروز بعضی از نهادها همه کاره هستند و در همه امور به هر صورت دخالت می‌کنند. این نهادها با بودجه‌ها و اعتبارات کلان و بدون حساب و کتاب فعالند و این مسائل باید رفع شود. نهادها، افراد و اشخاص قدرتمند باید به جایگاه خود بازگشته و کارها را به کاردانان، مسئولان و نهادهای مربوط بسپارند. این اتفاق بزرگی است که باید انجام شود اما نظام در حال حاضر ظرفیت چنین اتفاقی را نداشته و مسئولان این تحمل را ندارند. بسیاری از کارهای انجام شده باید تعطیل شود، رشته‌ها پنبه شود، بسیاری به کار خود بازگردند و نهادها مسئولیت خود را شناخته و به آن باز گردند. این تحمل وجود ندارد اما اگر دولت و نظام به دنبال رفع این بحران باشند و بخواهند کشتی را از گل بیرون بیاورند، تنها راه، سپردن کار به دولت و مسئولان قانونی است. دولت باید مقتدر باشد و سایرین نیز حامی او باشند. ششمین مقدمه این است که برای رفع مشکلات، برنامه‌های منسجم علمی، کارشناسی و عملی وجود داشته باشد.
 تفاوت این مقدمه با مقدمه دوم در چیست؟
نکته این است که باید به جای شعارمحوری، دخالت دادن عناصر و عوامل انحرافی، برنامه محور باشیم. هر کــــس و هــــر جناحی که می‌خواهد دولت را در دست بگیرد، اعلام کند که کشور در شرایط بحرانی قرار دارد و من می‌خواهم با این برنامه‌های اقتصادی، سیاسی، بین‌المللی و فرهنگی کشور را اداره کنم. برنامه در اختیار مردم گذاشته شود و مردم به برنامه رای بدهند. متاسفانه نظام حزبی نداریم و احزاب ما برنامه ندارند. حداقل خود این جبهه‌های موجود، برنامه‌های منسجمی ارائه کند. اگر چه زمان گذشته اما برنامه‌ها را در همین زمان اندک تنظیم کنند. دولت‌های گذشته برنامه‌ای نداشتند. در دوران اصلاحات و مرحوم هاشمی کارهایی انجام می‌گرفت اما به صورت برنامه‌ای منسجم و هماهنگ نبوده است. برنامه برای حل مشکلات، نجات کشور و به حرکت درآوردن این کشتی کار بزرگی بوده و لازم است. اصلاح‌طلبان که داعیه اصلاحات دارند، تلاش و برنامه مشخصی ارائه کنند.
 جبهه اصلاحات کنونی همین وظیفه را نیز به عنوان یکی از وظایف خود اعلام کرده است.
اینکه بنشینیم، نهاد اجماع‌ساز درست کنیم و بدون یک برگ برنامه نامزدی برای انتخابات معین کنیم، رویکرد فعلی بوده و بدون برنامه کارشناسانه پیش می‌رود. این همه مدت گذشت، باید الان ما اصلاح‌طلبان برنامه معینی داشته باشیم و بگوییم برنامه ما برای نجات کشور این است. می‌توانیم اقتصاد کشور را نجات بدهیم، مسائل کشور را حل کنیم، مسائل بین‌الملل را حل کنیم اما برنامه کجاست؟ باید برنامه منسجمی ارائه شود. اگر مردم به برنامه رای دادند، موفقیم. اگر هم ندادند، در آینده کسانی که برنامه دارند و کسانی که برنامه ندارند را مشخص خواهد کرد. بنابراین اگر این شرایط ایجابی و سلبی با شهامت از سوی اصلاح‌طلبان اعلام شود و بگویند، این نهادها باید کنار بروند، این نهادها باید دخالت نکنند، دولت باید قدرت داشته باشند و ما اگر این شرایط محقق شود، مشکلات را حل می‌کنیم و کشور را از بحران نجات می‌دهیم. در این شرایط در کشور تحول ایجاد می‌شود و مردم امیدوار خواهند شد. هفتمین مقدمه برای حل بحران‌ها این است که قوی‌ترین، کارآمدترین و مجرب‌ترین فرد از هر حزب و تشکیلات و حتی خارج از احزاب اصلاح‌طلب اما با گرایش همسو، انتخاب شود. فردی مقتدر بدون در نظر گرفتن هر رابطه‌ای که داریم، با تکیه بر سلامت و شایستگی به مسئولیت‌ها گماشته شود. برنامه اعمال شود و خود آن فرد یا افراد نیز برنامه خود را ارائه دهد تا بدانیم مقتدرترین فرد و جامع‌ترین برنامه برای مردم ارائه شده است. هشتمین مقدمه این است که اگر این اقدام انجام شود، هم موجب امید و نشاط مردم می‌گردد و هم اعتماد و مشارکت حداکثری مردم را در پی خواهد داشت. مخالفت‌هایی با این رویکرد وجود دارد اما این راه یک مبارزه برای تغییر است و تغییر هزینه دارد. منافع بسیاری در این مسیر در خطر قرار می‌گیرد و به محض اینکه این مسائل طرح شود، افراد تکفیر می‌شوند و بگیر و ببند آغاز می‌شود. اصلاح‌طلبان باید این هزینه‌ها را بپردازند و نقش تاریخی خود را انجام دهند. در نهایت با این اقدام شجاعانه و رسالت تاریخی که اصلاح‌طلبان بر عهده دارند، آنان می‌توانند کشتی را به آب انداخته و مردم را از بحران خارج کنند. انسان از این پاس دادن مسئولیت‌ها احساس شرم می‌کند و مسئولان گاهی از حل کوچکترین مشکل باز می‌مانند.
نام شما

آدرس ايميل شما

آژیر قرمز خودکشی

آژیر قرمز خودکشی

14 ماه می‌شود که کرونا در کشور می‌تازد و مردم مجبور به کاهش مراودات، خانه‌نشینی و انزوا ...
این ۵ وسیله در حالت خاموش هم برق مصرف می‌کنند

این ۵ وسیله در حالت خاموش هم برق مصرف می‌کنند

آیا می‌دانستید لوازم خانگی می‌توانند یک زندگی «پنهان» داشته باشند و حتی زمانی که دکمه‌ ...
از خاتمی تا ظریف

از خاتمی تا ظریف

پس از نهی آیت‌الله سید‌حسن خمینی برخی رسانه‌های رقیب با طرح این مساله که پروژه انتخاباتی ...
1