تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۷
کد مطلب : ۴۵۱۲۹۲
گفت و گو با دکتر سمیه سادات شفیعی پژوهشگر حوزه مطالعات زنان؛
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در مورد حجاب وجود دارد سیاسی دیدن موضوع حجاب است / به رسمیت شناختن زیستجهان زنان باید در سطح طبقه حاکمه رخ دهد
۳
کبنا ؛
هویت زنان در جامعه اسلامی با چالش های بسیاری مواجه است. به عنوان یک زن بسیاری از مسائل حل نشده در خصوص زنان در سطوح مختلف اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی یا سیاسی را شاهد هستم. مسئله بنیانی و حل نشده زنان که نیاز به گفت و گو دارد «وابستگی یا استقلال هویتی آنان» است. وابستگی زن به هویتِ دیگری، فشارها و قضاوت های بسیاری را برای آنان به همراه دارد و موجب از دست دادن بخشی از هویت او می شود. کاش مسئولانی که به دنبال اجرای یکدست سازی زنان به واسطه حجاب هستند این مسئله را روشن می کردند که این یکدست سازی فقط به بحث حجاب خاتمه می یابد؟
به گزارش کبنا، جدای از بحث هویت زنان، حجاب در جامعه تبدیل به مسئله ای حل نشدنی شده است. هر زمانی که دولت با فشارهایی از طریق گشت ارشاد و ... تلاش در یکسان سازی زنان را دارد شکاف های اجتماعی بیشتر از قبل نمایان شده اند، وحدت در جامعه زیر سوال رفته و تنش و تخاصم جای آن را گرفته است. بسیاری از متخصصان معتقدند باید بحث هویتی زنان که حجاب نیز ذیل آن تعریف می شود مورد گفت و گو قرار بگیرد و این مسئله به وسیله خود زنان حل شود، حتی برخی از زنان که در دولت مسئولیت دارند نیز چنین دیدگاهی دارند، اما این گفت و گوها به شکلی باید باشد که زنان متخصص از طیف های مختلف در این خصوص اظهارنظر کنند و سیاست گذاری ها واقع گرایانه و در جهت پذیرفتن خرد جمعی باشد. در خصوص مسئله «حجاب و هویت زن» با دکتر سمیه سادات شفیعی دانشیار و عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به گفت و گو پرداختیم، که در ادامه می خوانید:
بهعنوان سؤال ابتدایی، به نظر می آید یک فقدان نگاه تخصصی به مسئله حجاب در دولت وجود دارد ودربحث حجاب فقط یک سری دستورهای شتابزده و از بالا تا پایین درباره زنان در حال اجرا است، نمود آن قرارگاه عفاف وحجاب و شکل گرفتن گشت ارشاد است، این نگاه دولت فایدهای هم دارد؟چه آسیبهایی درجامعه ایجاد میکند؟
نگاه تخصصی و عمیق به موضوع زن وجود ندارد، چراکه موضوع اساساً اهمیت لازم را برای بررسی و مطالعه روشمند ندارد. با آنچه مرتبط با زن و زنانگی است بهطور سطحی برخورد میشود. اصولاً به خاطر اولویت و قداستی که خانواده بهعنوان نهاد خُرد در جامعه و در آموزههای دینی دارد، موضوع زنان ذیل موضوع خانواده بررسی میشود. این تبعات مثبتی دارد و کژکارکردهایی نیز دارد. یکی از کژکارکردها این است که زن بهخودیخود شناخته نمیشود، و با توجه به ساختار نظام اجتماعی ما که نظم پدرسالارانه است، بهطور تاریخی این نظم توانسته ساختارهای متصلب خود و روابط قدرت خود را ایجاد کند. در نهایت، زنان از تاریخنگاری و روایتهای تاریخی و از جایگاه کنشگری حذف میشوند و فعالیتهای آنها چندان مهم دانسته نمیشود. حتی اگر تلاشهایی داشتند برای اینکه بتوانند خودی نشان دهند، مثمرثمر باشند، نقشهای حوزه عمومی را بپذیرند یا در حکومتداری بهواسطه رابطه نَسَبی که با متصدیان قدرت حاکمه دارند نقشی ایفا کنند،کمرنگ جلوه داده میشوند، در نهایت آنچه اتفاق میافتد این است که زنان اصلاً موضوع شناخت نیستند و اگر در گستره تاریخی بررسی کنیم، این نادیده انگاشتنها، غفلت از موضوع زنان و کردوکارهای آنها و در نهایت عدم شناخت موضوع زنان باعث میشود زمانی که میخواهیم در حوزه زنان برنامهریزی کنیم، مقررات و سیاستهایی تصویب میشود که ماهیت نیازها و هویت زنان در آن دیده نمیشود.
در حال حاضر یک شکاف و چندقطبی در خصوص پدیده حجاب ایجاد شده، که یک سر آن دولت و حکومت است و سمت دیگر گروه های مختلف زنان، از طرفی الان مقاومت فعالانهای از سوی زنان مخالف حجاب دیده میشود، به نظر میآید که دولت مثل گذشته نمیتواند این موضوع را مدیریت کند!
وقتی این موضوع آنقدر اهمیت ندارد که بهطور مجزا برای شناخت و بررسی در دستور کار قرار بگیرد، و پذیرفته شود که شناخت اندکی نسبت به مطالبات زنان، وضعیت زنان، افتوخیزهای کنشگری زنان در طول یک سده گذشته وجود دارد، و در عین حال عاملیتی برای سیاستگذاری منطبق با مقتضیات وجود داشته باشد، به این سمت میرویم که موضوع باید از مناظر مختلف و با تخصصهای مختلف مورد بررسی قرار بگیرد و بحث زنان میتواند موضوع کار روانشناسان، جامعه شناسان، پزشکان، دین پژوهان و متخصصان مختلف باشد. بهعنوان یک موضوع میان رشته ای و چند بُعدی از منظر روان، جسم و الگوهای اجتماعی مورد بررسی قرار بگیرد. اگر به یک موضوع از جنبههای مختلف نگاه کنیم، موقع قانونگذاری و سیاستگذاریها و ... این چند بُعدی دیدن بحث زنان میتواند منجر به راهکارهای منطبق با مقتضیات و شرایط شود .
راه حل چیست؟
راه حل این است که شناخت وضعیت زنان یک شناخت تاریخی، اجتماعی، روانشناسانه، مرتبط با جسم و روان باشد. وقتی بتوانیم از مناظر مختلف این شناخت را حاصل کنیم، موضوعی مثل بحث حجاب که موضوع زنان است، میتواند دستورالعمل و راهکاری منطبق با واقعیت داشته باشد و از حالت صرفاً فقهی، دینی و نگاه امنیتی و سیاسی بیرون میآید. یکی از بزرگترین مشکلاتی که به ویژه در مورد حجاب وجود دارد سیاسی دیدن موضوع حجاب است. دیدن ابعاد موضوع کمک میکند از تنگنایی که در آن هستیم بیرون بیاییم و با به رسمیت شناختن نگاههای متخصصان به موضوع زنان راه حلهای استراتژیک با نگاه به آینده و با نگاه به کنشگران ارائه بدهیم.
دو جبههای که ایجاد شده، و اتفاقی که در اتوبوس افتاد، نتیجه نگاه مردانه در سیاستگذاریها و فقدان تخصص های مرتبط است. زنان با توجه به خِردی که دارند، با توجه به تجربه زیسته مادر شدن، تحولاتی که هر ماه دربدنشان رخ میدهد، ارتباطی که با خانواده دارند، به نظر میرسدکارکشتهتر هستند، با افتوخیزهای جهان طبیعت ارتباط بیشتری دارند و تجربهمندترند. این تجربهمندی به آنها کمک میکند که صبورتر باشند، مهربانتر باشند، اهل مدارا باشند. غرایز انسانی در آنها شفافتر هست، به دلیل اینکه نظمی که در ذهنشان درونی کردهاند، با طبیعت، زمین، رشد و زایش ارتباط بیشتری دارند. با این فلسفه وقتی زنان در کنار یکدیگر قرار میگیرند بهتر میتوانند مسئله خود را حل کنند.
اگر جامعه ما به این تخاصم رسیده، نتیجه سیاستهای مردانه است. اینکه مردان در مصدر امور قرار بگیرند و برای موضوعی تصمیم بگیرند که شناخت کمتری درباره آن دارند،نتیجهاش چیزی میشود که در جامعه میبینیم. اگر اخلاق که در اینجا عنصر جوهرین آن حفظ کرامت زن است را رعایت کنیم و به آن توجه بدهیم، این تخاصم رخ نمیدهد. اتفاقاً آن منبعی که باعث میشود مسائل با تعامل و گفت و گو حل شود زنان هستند نه مردان. ما باید موضوع زنان را به خودشان واگذار کنیم، کرامت زنان را به رسمیت بشناسیم و در نتیجه این دو شقی از نگاه مردانه عاری شود. به نظر من این مسئله تا حد زیادی قابل حل است. این تخاصم نباید به این شکل اتفاق میافتاد و نباید به این شکل ادامه پیدا کند. این هشداری است برای اینکه از ایجاد شکافهای پررنگتر و جدیتر پیشگیری کنیم.
در مجموع باید از منظر زنان، در سطوح بالا، به موضوع عفاف و حجاب نگاه شود، روایتهای زنان شنیده شود، و به زیست جهان زنان احترام گذشته شود. احسان نراقی جامعه شناس متبهری بود، میگفت که زنان باید مسئلهشان را با علمای قم در میان بگذارند و اینگونه مسئلهشان را حل کنند- واقعیت این است که به رسمیت شناختن زیستجهان زنان و روایت زنان نه در سطح طبقه متوسط، بلکه باید در سطح طبقه حاکمه رخ دهد. این ارتباط مستقیم بین علما و زعماء دینی و نمایندگان زنان باید رخ دهد و شناخت نسبت به وضعیت زنان و موضوع زنان بیش از پیش حاصل شده و نگاه سنتی به زن بهعنوان جنس دوم جرح و تعدیل شود. این اتفاقها اتفاقهای آسانی نیست و نتیجه آنچه از رهگذر این اتفاقات رخ میدهد به گمان من توجه به زنان و مسائل در اولویت آنان است. بجای رسانه های داخلی و خارجی، بجای قرائت های مردانه باید از زبان زنان بعنوان کنشگر حرفشان را شنید. لذا به زعم من شاید بیش از آنکه حجاب موضوع پوشش باشد، بحث به سمت عصمت و عفت رود. آن چیزی که از گذشته دور و در دوره اولیه مطبوعات زنان وجود داشت، تذکر دادن در خصوص حفظ عفت و عصمت به زنان بوده، به معنای رعایت موازین اخلاقی در مناسبات دو جنس است. حالا در دوره کنونی ما باید این را به مردان هم تسری بدهیم، و آن بخش نادیدهای که روایت زنان گواهی میدهد و ما را رهنمون میسازد این است که تا چه حد بحث عفاف و حجاب متوجه مردان است. سهم مردان در این قضیه چیست؟ گزارشها و آمارهای مختلفی که در مورد احساس ناامنی و آزارهای جنسی وجود دارد، نشان میدهد که سمت کمتر دیده شده موضوع،کفهی اصلیتری است. راه حل این است که صدای زنان شنیده شود، وضعیت زنان بررسی شود و در نتیجه آن، تجویزها و سیاست گذاریها انجام بگیرد.
شما بهعنوان پژوهشگر حوزه مطالعات زنان، بطور خاص درخصوص حجاب هم کار کردهاید و کتابی دارید، و احتمالاً بهعنوان کارشناس اجتماعی بر این باور هستید که سازوکارهایی مثل گشت ارشاد موجب ایجاد تنفر، شکاف اجتماعی و مخفی شدن ارتباطات در جامعه میشود، در واقع معضلات اجتماعی از بین نمیرود، بلکه از دید مخفی میشوند، کمی بیشتر توضیح می دهید؟
ما همچنان بهعنوان یک کشور مسلمان و پیشتاز در جهان مدرن شناخته میشویم که باید تکلیف خودمان را با این موضوع روشن کنیم. چند دهه از انقلاب گذشته و ما میتوانیم امروز به بهترین شکل نتایج را رصد کنیم و تصمیم بگیریم. راههای رفته و آزموده شده را با توجه به هزینههایی که متبادر شده مجدداً امتحان نکنیم.
من مفصلاً در رساله دکتریام به موضوع گشت ارشاد، حجاب و پوشش و آرایش زنان پرداختم، در آن مقطع نتیجه تحقیق این بود که ما به جای اقدامات تنبیهی باید به سمت اقدامات فرهنگی برویم، اما این پژوهش هم مثل آثار دیگر، دیده نشد. به نظر میرسد که با توجه به شکافهای اجتماعی رخ داده، جریان سازیها و هزینههای وارد شده، شرایط باید ما را به این سمت ببرد که زنان طیفهای مختلف را بشنویم، شنوا بودن نکته مهمی است، مدلها و سبکهای مختلف زندگی زنان را به رسمیت بشناسیم، و بعد بر اساس شرایط آنها سیاست گذاری انجام شود. نگاه مردانه را باید کنار بگذاریم.
در نظامهای شورایی که مرتبط با امور فرهنگی و اجتماعی است زنان وارد شوند، نسبتهای جنسیتی در این نظامهای شورایی برابر باشد، چه بسا وقتی مسئله فرهنگ را بیشتر به زنان سپردیم، از ثمرات حضور آنان بهرهمند شویم.
در دهههای گذشته از آنان نقش تربیتی انتظار داشتهایم، پس از انقلاب اسلامی همواره بر این موضوع تاکید شده، خوب است که در نظامهای شورایی ما که مرتبط با امور اجتماعی هستند، به زنان متخصص اجازه دهیم به این شوراها راه پیدا کنند. زنان متخصصی که بر اساس مبانی دینی درونی شده، آموزههای تخصصی خود، ارزشهای بومی، ارتباط فرهنگی با جامعه میتوانند شرایط را انعکاس بدهند، راهحلهای مفیدی را تجویز کنند. من فکر میکنم این تنها راه عبور ما از بحرانی است که ایجاد شده. من نگرانم که حتی زنانی که محجبه هستند جامعه را جامعه مطلوبی نمیدانند. مثل این خانمی که از اتوبوس به بیرون رانده شد.
در سمت مخالف نگاه دولتی، یک نگاه دیگری هم ایجاد شده، مثلاً برخی از زنان با هشتگ هایی مثل «من باحجابم ولی با گشت ارشاد مخالفم» انتقاد خود به دولت را بروز میدهند و هم میخواهند یک صلح و آشتی میان افراد جامعه ایجاد کنند، شما با این قسم هشتگ ها مواجه شدید؟ نظر شما چیست؟
واقعیت این است که بعضی از زنان این طیف از نگاهی که جامعه به آنها دارد رنج میکشند، غصه میخورند، اشک میریزند. در همان رساله دکتری، در مصاحبهها با خانمها، خانمی بود که با یادآوری خاطرات خود در برخوردی که با او داشتند گریه سر داد. از نظر من این بحرانهای خُرد، جدی هستند و باید هر چه سریعتر اقدام عاجلی صورت بگیرد و از راه تعامل و شنیدن نیازها و اقتضائات به راه حلهای روشنی برسیم. مسئله حجاب، مسئله ما است و باید در ایران با همفکری شهروندان متخصص و دغدغهمندمان و یا بهتر است بگویم با همفکری هموطنان خود آن را حل کنیم.
به گزارش کبنا، جدای از بحث هویت زنان، حجاب در جامعه تبدیل به مسئله ای حل نشدنی شده است. هر زمانی که دولت با فشارهایی از طریق گشت ارشاد و ... تلاش در یکسان سازی زنان را دارد شکاف های اجتماعی بیشتر از قبل نمایان شده اند، وحدت در جامعه زیر سوال رفته و تنش و تخاصم جای آن را گرفته است. بسیاری از متخصصان معتقدند باید بحث هویتی زنان که حجاب نیز ذیل آن تعریف می شود مورد گفت و گو قرار بگیرد و این مسئله به وسیله خود زنان حل شود، حتی برخی از زنان که در دولت مسئولیت دارند نیز چنین دیدگاهی دارند، اما این گفت و گوها به شکلی باید باشد که زنان متخصص از طیف های مختلف در این خصوص اظهارنظر کنند و سیاست گذاری ها واقع گرایانه و در جهت پذیرفتن خرد جمعی باشد. در خصوص مسئله «حجاب و هویت زن» با دکتر سمیه سادات شفیعی دانشیار و عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به گفت و گو پرداختیم، که در ادامه می خوانید:
بهعنوان سؤال ابتدایی، به نظر می آید یک فقدان نگاه تخصصی به مسئله حجاب در دولت وجود دارد ودربحث حجاب فقط یک سری دستورهای شتابزده و از بالا تا پایین درباره زنان در حال اجرا است، نمود آن قرارگاه عفاف وحجاب و شکل گرفتن گشت ارشاد است، این نگاه دولت فایدهای هم دارد؟چه آسیبهایی درجامعه ایجاد میکند؟
نگاه تخصصی و عمیق به موضوع زن وجود ندارد، چراکه موضوع اساساً اهمیت لازم را برای بررسی و مطالعه روشمند ندارد. با آنچه مرتبط با زن و زنانگی است بهطور سطحی برخورد میشود. اصولاً به خاطر اولویت و قداستی که خانواده بهعنوان نهاد خُرد در جامعه و در آموزههای دینی دارد، موضوع زنان ذیل موضوع خانواده بررسی میشود. این تبعات مثبتی دارد و کژکارکردهایی نیز دارد. یکی از کژکارکردها این است که زن بهخودیخود شناخته نمیشود، و با توجه به ساختار نظام اجتماعی ما که نظم پدرسالارانه است، بهطور تاریخی این نظم توانسته ساختارهای متصلب خود و روابط قدرت خود را ایجاد کند. در نهایت، زنان از تاریخنگاری و روایتهای تاریخی و از جایگاه کنشگری حذف میشوند و فعالیتهای آنها چندان مهم دانسته نمیشود. حتی اگر تلاشهایی داشتند برای اینکه بتوانند خودی نشان دهند، مثمرثمر باشند، نقشهای حوزه عمومی را بپذیرند یا در حکومتداری بهواسطه رابطه نَسَبی که با متصدیان قدرت حاکمه دارند نقشی ایفا کنند،کمرنگ جلوه داده میشوند، در نهایت آنچه اتفاق میافتد این است که زنان اصلاً موضوع شناخت نیستند و اگر در گستره تاریخی بررسی کنیم، این نادیده انگاشتنها، غفلت از موضوع زنان و کردوکارهای آنها و در نهایت عدم شناخت موضوع زنان باعث میشود زمانی که میخواهیم در حوزه زنان برنامهریزی کنیم، مقررات و سیاستهایی تصویب میشود که ماهیت نیازها و هویت زنان در آن دیده نمیشود.
در حال حاضر یک شکاف و چندقطبی در خصوص پدیده حجاب ایجاد شده، که یک سر آن دولت و حکومت است و سمت دیگر گروه های مختلف زنان، از طرفی الان مقاومت فعالانهای از سوی زنان مخالف حجاب دیده میشود، به نظر میآید که دولت مثل گذشته نمیتواند این موضوع را مدیریت کند!
وقتی این موضوع آنقدر اهمیت ندارد که بهطور مجزا برای شناخت و بررسی در دستور کار قرار بگیرد، و پذیرفته شود که شناخت اندکی نسبت به مطالبات زنان، وضعیت زنان، افتوخیزهای کنشگری زنان در طول یک سده گذشته وجود دارد، و در عین حال عاملیتی برای سیاستگذاری منطبق با مقتضیات وجود داشته باشد، به این سمت میرویم که موضوع باید از مناظر مختلف و با تخصصهای مختلف مورد بررسی قرار بگیرد و بحث زنان میتواند موضوع کار روانشناسان، جامعه شناسان، پزشکان، دین پژوهان و متخصصان مختلف باشد. بهعنوان یک موضوع میان رشته ای و چند بُعدی از منظر روان، جسم و الگوهای اجتماعی مورد بررسی قرار بگیرد. اگر به یک موضوع از جنبههای مختلف نگاه کنیم، موقع قانونگذاری و سیاستگذاریها و ... این چند بُعدی دیدن بحث زنان میتواند منجر به راهکارهای منطبق با مقتضیات و شرایط شود .
راه حل چیست؟
راه حل این است که شناخت وضعیت زنان یک شناخت تاریخی، اجتماعی، روانشناسانه، مرتبط با جسم و روان باشد. وقتی بتوانیم از مناظر مختلف این شناخت را حاصل کنیم، موضوعی مثل بحث حجاب که موضوع زنان است، میتواند دستورالعمل و راهکاری منطبق با واقعیت داشته باشد و از حالت صرفاً فقهی، دینی و نگاه امنیتی و سیاسی بیرون میآید. یکی از بزرگترین مشکلاتی که به ویژه در مورد حجاب وجود دارد سیاسی دیدن موضوع حجاب است. دیدن ابعاد موضوع کمک میکند از تنگنایی که در آن هستیم بیرون بیاییم و با به رسمیت شناختن نگاههای متخصصان به موضوع زنان راه حلهای استراتژیک با نگاه به آینده و با نگاه به کنشگران ارائه بدهیم.
دو جبههای که ایجاد شده، و اتفاقی که در اتوبوس افتاد، نتیجه نگاه مردانه در سیاستگذاریها و فقدان تخصص های مرتبط است. زنان با توجه به خِردی که دارند، با توجه به تجربه زیسته مادر شدن، تحولاتی که هر ماه دربدنشان رخ میدهد، ارتباطی که با خانواده دارند، به نظر میرسدکارکشتهتر هستند، با افتوخیزهای جهان طبیعت ارتباط بیشتری دارند و تجربهمندترند. این تجربهمندی به آنها کمک میکند که صبورتر باشند، مهربانتر باشند، اهل مدارا باشند. غرایز انسانی در آنها شفافتر هست، به دلیل اینکه نظمی که در ذهنشان درونی کردهاند، با طبیعت، زمین، رشد و زایش ارتباط بیشتری دارند. با این فلسفه وقتی زنان در کنار یکدیگر قرار میگیرند بهتر میتوانند مسئله خود را حل کنند.
اگر جامعه ما به این تخاصم رسیده، نتیجه سیاستهای مردانه است. اینکه مردان در مصدر امور قرار بگیرند و برای موضوعی تصمیم بگیرند که شناخت کمتری درباره آن دارند،نتیجهاش چیزی میشود که در جامعه میبینیم. اگر اخلاق که در اینجا عنصر جوهرین آن حفظ کرامت زن است را رعایت کنیم و به آن توجه بدهیم، این تخاصم رخ نمیدهد. اتفاقاً آن منبعی که باعث میشود مسائل با تعامل و گفت و گو حل شود زنان هستند نه مردان. ما باید موضوع زنان را به خودشان واگذار کنیم، کرامت زنان را به رسمیت بشناسیم و در نتیجه این دو شقی از نگاه مردانه عاری شود. به نظر من این مسئله تا حد زیادی قابل حل است. این تخاصم نباید به این شکل اتفاق میافتاد و نباید به این شکل ادامه پیدا کند. این هشداری است برای اینکه از ایجاد شکافهای پررنگتر و جدیتر پیشگیری کنیم.
در مجموع باید از منظر زنان، در سطوح بالا، به موضوع عفاف و حجاب نگاه شود، روایتهای زنان شنیده شود، و به زیست جهان زنان احترام گذشته شود. احسان نراقی جامعه شناس متبهری بود، میگفت که زنان باید مسئلهشان را با علمای قم در میان بگذارند و اینگونه مسئلهشان را حل کنند- واقعیت این است که به رسمیت شناختن زیستجهان زنان و روایت زنان نه در سطح طبقه متوسط، بلکه باید در سطح طبقه حاکمه رخ دهد. این ارتباط مستقیم بین علما و زعماء دینی و نمایندگان زنان باید رخ دهد و شناخت نسبت به وضعیت زنان و موضوع زنان بیش از پیش حاصل شده و نگاه سنتی به زن بهعنوان جنس دوم جرح و تعدیل شود. این اتفاقها اتفاقهای آسانی نیست و نتیجه آنچه از رهگذر این اتفاقات رخ میدهد به گمان من توجه به زنان و مسائل در اولویت آنان است. بجای رسانه های داخلی و خارجی، بجای قرائت های مردانه باید از زبان زنان بعنوان کنشگر حرفشان را شنید. لذا به زعم من شاید بیش از آنکه حجاب موضوع پوشش باشد، بحث به سمت عصمت و عفت رود. آن چیزی که از گذشته دور و در دوره اولیه مطبوعات زنان وجود داشت، تذکر دادن در خصوص حفظ عفت و عصمت به زنان بوده، به معنای رعایت موازین اخلاقی در مناسبات دو جنس است. حالا در دوره کنونی ما باید این را به مردان هم تسری بدهیم، و آن بخش نادیدهای که روایت زنان گواهی میدهد و ما را رهنمون میسازد این است که تا چه حد بحث عفاف و حجاب متوجه مردان است. سهم مردان در این قضیه چیست؟ گزارشها و آمارهای مختلفی که در مورد احساس ناامنی و آزارهای جنسی وجود دارد، نشان میدهد که سمت کمتر دیده شده موضوع،کفهی اصلیتری است. راه حل این است که صدای زنان شنیده شود، وضعیت زنان بررسی شود و در نتیجه آن، تجویزها و سیاست گذاریها انجام بگیرد.
شما بهعنوان پژوهشگر حوزه مطالعات زنان، بطور خاص درخصوص حجاب هم کار کردهاید و کتابی دارید، و احتمالاً بهعنوان کارشناس اجتماعی بر این باور هستید که سازوکارهایی مثل گشت ارشاد موجب ایجاد تنفر، شکاف اجتماعی و مخفی شدن ارتباطات در جامعه میشود، در واقع معضلات اجتماعی از بین نمیرود، بلکه از دید مخفی میشوند، کمی بیشتر توضیح می دهید؟
ما همچنان بهعنوان یک کشور مسلمان و پیشتاز در جهان مدرن شناخته میشویم که باید تکلیف خودمان را با این موضوع روشن کنیم. چند دهه از انقلاب گذشته و ما میتوانیم امروز به بهترین شکل نتایج را رصد کنیم و تصمیم بگیریم. راههای رفته و آزموده شده را با توجه به هزینههایی که متبادر شده مجدداً امتحان نکنیم.
من مفصلاً در رساله دکتریام به موضوع گشت ارشاد، حجاب و پوشش و آرایش زنان پرداختم، در آن مقطع نتیجه تحقیق این بود که ما به جای اقدامات تنبیهی باید به سمت اقدامات فرهنگی برویم، اما این پژوهش هم مثل آثار دیگر، دیده نشد. به نظر میرسد که با توجه به شکافهای اجتماعی رخ داده، جریان سازیها و هزینههای وارد شده، شرایط باید ما را به این سمت ببرد که زنان طیفهای مختلف را بشنویم، شنوا بودن نکته مهمی است، مدلها و سبکهای مختلف زندگی زنان را به رسمیت بشناسیم، و بعد بر اساس شرایط آنها سیاست گذاری انجام شود. نگاه مردانه را باید کنار بگذاریم.
در نظامهای شورایی که مرتبط با امور فرهنگی و اجتماعی است زنان وارد شوند، نسبتهای جنسیتی در این نظامهای شورایی برابر باشد، چه بسا وقتی مسئله فرهنگ را بیشتر به زنان سپردیم، از ثمرات حضور آنان بهرهمند شویم.
در دهههای گذشته از آنان نقش تربیتی انتظار داشتهایم، پس از انقلاب اسلامی همواره بر این موضوع تاکید شده، خوب است که در نظامهای شورایی ما که مرتبط با امور اجتماعی هستند، به زنان متخصص اجازه دهیم به این شوراها راه پیدا کنند. زنان متخصصی که بر اساس مبانی دینی درونی شده، آموزههای تخصصی خود، ارزشهای بومی، ارتباط فرهنگی با جامعه میتوانند شرایط را انعکاس بدهند، راهحلهای مفیدی را تجویز کنند. من فکر میکنم این تنها راه عبور ما از بحرانی است که ایجاد شده. من نگرانم که حتی زنانی که محجبه هستند جامعه را جامعه مطلوبی نمیدانند. مثل این خانمی که از اتوبوس به بیرون رانده شد.
در سمت مخالف نگاه دولتی، یک نگاه دیگری هم ایجاد شده، مثلاً برخی از زنان با هشتگ هایی مثل «من باحجابم ولی با گشت ارشاد مخالفم» انتقاد خود به دولت را بروز میدهند و هم میخواهند یک صلح و آشتی میان افراد جامعه ایجاد کنند، شما با این قسم هشتگ ها مواجه شدید؟ نظر شما چیست؟
واقعیت این است که بعضی از زنان این طیف از نگاهی که جامعه به آنها دارد رنج میکشند، غصه میخورند، اشک میریزند. در همان رساله دکتری، در مصاحبهها با خانمها، خانمی بود که با یادآوری خاطرات خود در برخوردی که با او داشتند گریه سر داد. از نظر من این بحرانهای خُرد، جدی هستند و باید هر چه سریعتر اقدام عاجلی صورت بگیرد و از راه تعامل و شنیدن نیازها و اقتضائات به راه حلهای روشنی برسیم. مسئله حجاب، مسئله ما است و باید در ایران با همفکری شهروندان متخصص و دغدغهمندمان و یا بهتر است بگویم با همفکری هموطنان خود آن را حل کنیم.