تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۱۹
کد مطلب : ۴۵۴۲۳۳
حفاظت از جنگلها با افاضه فضل نمیشود
تغییر کاربری؛ تیر خلاص بر جنگلهای کهگیلویه و بویراحمد / جنگلبان اسیر در خانهها / خودروهای آفرودی بلای جان طبیعت
۰
کبنا ؛زاگرس و بلوطهای آن سرمایه اصلی و مهم مردم استان کهگیلویه و بویراحمد به شمار میرود و در این باره همواره مسوولان افاضه فضل میکنند و متأسفانه به دلیل سهلانگاری و کمکاریهایی که در سالهای متعددی انجام گرفته، به خوبی از این سرمایه ملی محافظت نشده است. به گفته کارشناسان "تغییر کاربری" به شکلهای مختلف، زندگی زاگرس و جنگلهای بلوط آن را نشانه گرفته، اتفاقی که سرمنشأ آن میتواند آتش و آفت باشد؛ دو دشمنی که میتوان آنها را با برنامهریزی و مدیریت آگاهانه و هوشمند لجام زد و مهار کرد. اما این "تغییر کاربری" است که میتواند تیر خلاص بر پهنه جنگلهای بلوط زاگرس قلمداد شود.
آتش و آفت روزگار این سالهای جنگلهای بلوط استان کهگیلویه و بویراحمد را سیاه کرده است؛ بلوطهایی که میراث طبیعی این خطه هستند و با عجین شدن با زندگی مردم، بخشی از میراث فرهنگی و غذایی آنها هم محسوب میشوند. اما حالا آتش و آفت دو دشمن بزرگ این میراث طبیعیِ ارزشمند کهگیلویه و بویراحمد شده است؛ میراثی که با حفظ آب و خاک با زیست منطقه به شدت عجین است.
بررسیها نشان میدهد، ۹۰درصد عامل آتشسوزی جنگلهای کهگیلویه و بویراحمد انسانی است، عواملی مثل روشن کردن آتش توسط گردشگران و بیاحتیاطی آنها، همجواری زمینهای کشاورزی با جنگلها و آتش زدن بقایای گیاهی آنها توسط کشاورزان که جملگی در کنار جریان خشکسالیهای اخیر موجب از بین رفتن بلوطهای زیادی در پهنههای جنگلی استان کهگیلویه و بویراحمد شده است.
در این رابطه باید گفت در سال ۹۹ در جریان آتش سوزی جنگلهای ایران، جنگلهای استان کهگیلویه و بویراحمد با سرمنشأ همین عوامل، گریبانگیر آتش شد و با توجه به نبود امکانات کافی و لجستیکی، بحران عرصه را بر زاگرس تنگ کرد؛ اتفاقی که بیش از هرچیز با توجه به نبود امکانات کافی در سازمان جنگلها، همکاری نهادهای گوناگون و نیروهای لشکری و کشوری را میطلبید.
اما از سوی دیگر این پروانه جوانهخوار و برگخوار بود که امسال آفت جان جنگلهای بلوط استان شد. به گفته کارشناسان در سالهای اخیر به هم خوردن اکوسیستم، دستکاری طبیعت، تغییر اقلیم و کمبود بارشها و از بین رفتن دشمنان طبیعی آفت باعث افزایش آفت پروانه جوانهخوار و برگ خوار بلوطهای زاگرس شده است؛ اتفاقی که در صورت نبود چارهاندیشی برای آن میتواند آبستن زوال جنگلهای بلوط و همان تیر خلاص یعنی قطع درختان و تغییر کاربری باشد.
حالا همه این دشواریها و بحرانها بیش از پیش پهنههای جنگلهای بلوط کهگیلویه و بویراحمد را تهدید میکنند. از این رو درباره این بحرانها که به شدت بر گلوی زاگرس میفشارد و راهکارها و تصمیماتی که باید هرچه زودتراندیشیده و عملیاتی شوند با احمد بهمنی نژاد رئیس اداره جنگلداری و جنگلکاری منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد به گفت و گو نشستیم.
ما در دامنه زاگرس هستیم اشاره کوتاهی به جنگلهای زاگرس کنید بر تمرکز بر استان کهگیلویه و بویراحمد، همینطور به حجم جنگلهای استان، گونههای مختلف در این جنگلها و به خصوص بلوط را لطفاً توضیح دهید و به میزان درصد فراگیری و تنوع بلوط در زاگرس و در استان بپردازید؟
بهمنی نژاد: زاگرس رشته کوهی به طول یکهزار و ۲۰۰ کیلومتر است، از جنوب ترکیه تا خلیخ فارس. این رشته کوه شرایط اقلیمی خاصی را ایجاد کرده که شرایط را برای تشکیل جنگلها فراهم کرده است. زاگرس یکی از پنج ناحیه رویشگاهی ایران هست و استان ما در منطقه زاگرس جنوبی واقع شده که به عنوان زاگرس نیمه خشک معرفی میشود.
بخش زیادی از ناحیه رویشی زاگرس، جنگلی هست و گونههای درختی متنوعی در زاگرس وجود دارد که گونه غالب بلوط هست، سه گونه بلوط در زاگرس وجود دارد ولی در استان ما فقط یک گونه با نام بلوط ایرانی حضور دارد.
استان کهگیلویه و بویراحمد ۸۷۴ هزار هکتار جنگل دارد، اگرچه همه این مقدار در ناحیه رویشی زاگرس واقع نشده و بخشی از استان و جنگلهای استان در ناحیه رویشی خلیجی-عمانی واقع شده است که در شهرستانهای گرمسیری واقع شدند.
در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۵۰ گونه درختی و درختچهای داریم و در ناحیه رویشی زاگرسی بعد از درخت بلوط که به عنوان گونه غالب و بیش از ۷۰ درصد جنگلهای استان را پوشش میدهد، گونههای بادام، بنه یا پسته کوهی و گلابی وحشی و کیکم را داریم و همچنین گونههای منحصر به فرد درختی مثل ارس یا سرو کوهی رو در ارتفاعات رو داریم و یا زیتونهایهای وحشی در چرام و زربین در تنگ سولک بهمئی که همه جزء گونههای ذخیره گاهی و ذخایر ژنتیکی ما به شمار میآیند. به طور کل حدود یک پنجم جنگلهای زاگرس در استان ما واقع شده و بالاترین سرانه جنگل در کل کشور هم متعلق با استان ما هست.
از اهمیت و فوایدی که بلوط برای جامعه و انسانها دارد، توضیحی داده شود؟
بهمنی نژاد: یک منظر بُعد فرهنگی، تاریخی است، ارزشهای بلوط در زاگراس و ساکنان آن اهمیت فرهنگی و تاریخی دارد، از طرفی معیشت مردم با این جنگلها گِره خورده است.
از مهمترین کارکردهای جنگلهای زاگرس، حفظ خاک است بیش از اینکه به کاکردهای اقتصادی جنگلها توجه داشته باشیم باید به کارکردهای اکولوژیک آن توجه کرد چراکه بخش بزرگی از رودخانههای بزرگ کشور نظیر "کارون" از زاگرس سرچشمه میگیرد که تأمین آب ما متکی به این جنگل هاست و به طور کلی زاگرس، نعمت و سرمایهای برای ما است.
اگر دقیق به مسأله نگاه کنیم میبینیم که خیلی از بحرانهای که در حال حاضر با آنها درگیر هستیم ریشه در کم توجهی ما و آسیب رساندن به همین اکوسیستم دارد، بحرانهای مثل ریزگزدها، سیلها، کم آبی.
ما در عرض جغرافیای واقع شدیم که دارای کمربند خشک است و درواقع این رشته کوه زاگرس است که این موقعیت خاص را ایجاد را کرده که رویشگاه جنگلی داشته باشیم. در حالی که در چنین عرضهای مشابه، معمولاً کویر داریم.
درخت بلوط در بحث تأمین آب شرب چه نقشی و کارکرد دارد؟
بهمنی نژاد: یک عرصهای اگر فاقد پوشش گیاهی و درختی باشد، با توجه به اینکه عمده بارشها در فصل پاییز و زمستان است، بجای اینکه این بارشها، برای ما نعمت باشند به مصیبت تبدیل میشوند.
چرا که درخت و پوشش گیاهی این فرصت را به بارشهای متراکم میدهد که در خاک نفوذ کند، پوشش گیاهی هم بافت خاک را تغییر دهد و به شکل اسفنجی درمی آورند و این موجب میشود که آب را در خود نگه میدارد و نفوذ بدهد.
خود درخت و گیاه و ریشه دوانی آن، فرصت را به آب میدهد تا در خاک نفوذ کند به همین خاطر منشأ آب عمده رودخانههای ما همین آبهای زیرزمینی هستند، رودخانههای ما عمدتاً از چشمهها سرچشمه میگیرند که از آبهای زیرزمینی تغذیه میشوند.
بنا به گفتهای میانگین فرسایش خاک در کشورمان سالیانه چهار تا پنج تن در هرهکتار است در حالیکه میزان فرسایش خاک در هر هکتار کهگیلویه و بویراحمد۲۰ تا ۲۵ تن در سال گفته شده، بالا بودن میزان فرسایش خاک در استان نسبت به کشور زیاد است دلیل چی هست؟
بهمنی نژاد: متأسفانه میزان فرسایش خاک در زاگرس بسیار بالاست، بیش از ۱۰ تن در سال است، بخشی به شرایط طبیعی منطقه به لحاظ شیبها و بعضا شیبهای تند آن بر میگردد.
اینکه فرسایش به شدت افزایش یافته و از استاندارد خارج شده، عمده آن به دلیل تخریب پوششهای گیاهی است، همان طور که گفته شد، با وجود پوشش گیاهی فرصت نفوذ آب در خاک فراهم شده و آب در سفرههای زیرزمینی تغذیه میشود.
با از بین رفتن پوشش گیاهی، خاک کوبیده شده و نفوذپذیری آب در آن کاهش مییابد در نتیجه آب شروع به حرکت کردن کرده و با جریان پیدا کردن آب، خاک جابجا میشود که شروع به فرسایش خاک و رسوبگذاری میکند.
با این شرایط ضمن کاهش حاصلخیزی خاک، هزینههای زیاد اقتصادی را به خصوص در حوزه سَدها(با جریان و جابجایی رسوبها، مخزن سدها پر میشود و لایروبی و رسوب زدایی از مخزن سدها، بسیار هزینه بر است) در پی دارد. علاوه بر "دام" مازاد، خودروهای "آفرویدی" نقش اساسی در کوبیدن و فرسایش خاک دارند.
در بحث فرسایش خاک به کوبیدن آن اشاره داشتید، کوبیدن خاک و از بین رفتن پوشش گیاهی، تحت تأثیر چه عواملی است و نقش "دامها" دراین بخش چقدر است؟
بهمنی نژاد: یکی از عوامل فرسایش خاک "دام" است، البته تجربه نشان داده بیش از ورود دام مازاد به طبیعت، حضور دام خارج از فصل، در کوبیدن خاک نقش اساسی دارد، فصلی که موقع چَرای دام نیست، مثلاً در زمانییلاق، دام را وارد مرتع و جنگل کنیم.
در استان ما که دامداران عمدتاً عشایر و کوچرو هستند، با "کوچ زودرس" که زودتر از موعد به مرتع وارد میشوند و همچنین با خروج دیرهنگام از مرتع و توجه نکردن به زمانبندی و تقویم کوچ، اثر مخربی بر طبیعت و مرتع دارد.
عامل دیگری که نقش آن روزبه روز شوربختانه افزایش یافته، خودروهای "آفرویدی" است. اگر این خودروها با یک نظم و برنامهای مدیریت نشوند، طبیعیت را نابود میکنند. آثار تردد این نوع خودروها در طبیعت نمایان است که با تردد مداوم این خودروها، مسیری در طبیعت ایجاد شده است.
علاوه بر موارد یاد شده، عامل "تغییر کاربری" است که که عرصههای طبیعی را تبدیل به عرصههای زراعی میشود و بعد هم خاک را شخم میزنیم و شخم ناصحیح میزنیم و خود این شخم در دامنههای شیب دار موجب افزایش فرسایش میشود.
در خصوص معادن و حفاریها و تخریبهایی که در طبیعت انجام میشود چقدر در کوبیده شدن خاک اثرگذار هستند؟
بهمنی نژاد: منابع طبیعی یک مفهوم گستردهای دارد که متأسفانه ساختار اجرایی ما این مفهوم را به جنگل و مرتع تقلیل داده است، در صورتی که منابع طبیعی دامنه گستردهتری از مرتع و جنگل دارد چرا که "منابع انرژی"، "منابع آبی"و "منابع زیرزمینی"، اینها همه منابع طبیعی هستند در صورتی که ما این مفهوم را به جنگل و مرتع تقلیل دادیم و مدیریت چندگانهای براین منابع اعمال میکنیم.
ما فقط یک اکوسیستم واحدی داریم که به جای یک مدیریت واحد، مدیریت چندگانهای داریم مثلاً یکی مدیریت معادن، دیگری مدیریت آب و یک سازمانی متولی حیات وحش و سازمان دیگری متولی پوشش گیاهی دارد.
بنابراین این منابع متعدد در طبیعت جدا از هم نیستند و با مدیریتهای چندگانه، ضمن داشتن تناقضها و تضادهایی، اثرات مخربی برای طبیعت در پی دارد.
در کشورهای پیشرفته مدیریت این منابع متعدد طبیعی به چه شکل است که اثرات مخربی کمتری دارد و یک همنگری یکسانی در خصوص اهمیت و حفظ منابع طبیعی وجود دارد؟
برای حفظ محیط زیست و توسعه همزمان، راهکار "توسعه پایدار"، پیشنهاد شده است. کسی مخالف توسعه نیست، اما طرفدار توسعه پایدار هستیم، الگویی که در دنیا اجرا شده و موفق هست، الگویی که در آن توسعه با حداقل هزینههای محیط زیستی انجام شود، البته توسعهای که از این الگو پیروی نکند خود به به شکست میانجامد. خود کشورهای توسعه یافته در اثر آزمون و خطا به این الگو در دراز مدت رسیدهاند و ما نیز باید از تجارب آنها در این زمینه استفاده کنیم.
امروزه جنگلهای زاگرس به خصوص استان کهگیلویه و بویراحمد، که بیش از ۷۰ درصد آن را بلوط پوشش میدهد با مشکلات اساسی مواجه شده است، از خشکیدگی ۱۰۰ هزار هکتار بلوط در یک دهه گذشته، از رخ دادن آتش سوزی در ۲۰۰ فقره در پنج سال گذشته و از طغیان پروانههای جوانه خوار و برگ خوار افزون بر ۶۰ هزار هکتار بلوط استان گفته شده، در خصوص این عاملها و راهکارها توضیح دهید؟
بهمنی نژاد: در زمانی برآورد ما، جنگلهای زاگرس را ۱۱ میلیون هکتار نشان میداد و امروزه حدود هفت میلیون هکتار تخمینزده میشود، با این اوصاف چهار میلیون از جنگلها را در طی ۸۰ سال اخیر از دست دادیم، عمدهای این ۴ میلیون جنگل از بین رفته شده، بر اثر "تغییر کاربری" پیدا کرده و عمده این تغییرکاربری به کشاورزی بوده است یعنی عرصههای جنگلی به عرصههای کشاورزی تبدیل شدند. تهدیداتی که زاگرس را در حال حاضر به خطر انداخته است در رأس آنها "تغییرکاربری" است، دیگر عاملها؛ همین آفتها هستند، همچنین آتش سوزیها و بیماریها.
ناگفته نماند این آسیبها را میتوان با یک برنامهریزی با کم و کاستی، رفع کرد ولی چیزی که قابل برگشت نیست، "تغییرکاربری" است و همه این عوامل تجمیع میشود که تغییرکاربری اتفاق بیافتد بنابراین بیشترین آسیب به جنگلها را "تغییرکاربری" به جنگلها وارد کرد.
در خصوص آتش سوزی و بیماری جنگلها، با یک برنامهریزی ولو پرهزینه، احیای جنگلها قابل برگشت است ولی با "تغییرکاربری" که پس از مدتی مالکیت از دولت سلب میشود و مالکیتهای خصوصی اعمال میشود، احیای جنگلها قابل برگشت نیست.
با این اوصاف عامل "تغییرکاربری" بیشترین نقش را دارد که یک عامل انسانی به شمار میرود؟
بهمنی نژاد: بله، "تغییرکاربری" با دیگر عوامل تشدید میشود که با هجوم آفتها و آتش سوزی جنگلها، زمینه برای تغییرکاربری فراهم میشود مثلاً با یک بیماری که تعدادی درخت از بین بروند به مرور این عرصه پوشش گیاهی را از دست میدهد و پس از مدتی تغییر کاربری اتفاق میافتد.
"آتش سوزی" یکی دیگر از عواملی است که در سالهای گذشته، بخشی از جنگلهای زاگرس را نابود کرد راجع به سوابق آتش سوزیها و عوامل تشدید آنها اشاره کنید؟
بهمنی نژاد: در دهه اخیر، حجم آتش سوزی در زاگرس به خصوص در استان کهگیلویه و بویراحمد، به شدت افزایش یافته است اگرچه آمار دقیقی از منشأ آتش سوزی مشخص شده نشده ولی بررسیها نشان میدهد ۹۰ درصد عامل آتش سوزی، انسانی بوده است ولی اینکه چقدر عمد یا سهوی بوده قابل احصا نیست.
عامل آتش سوزی انسان ها، نظیر "شکارچیانی که آتش روشن کردند و آتش از دست آنها خارج شد" یا "کشاورزی که زمین آن همجوار مرتع است، بقایای گیاهی خود را سوزانده و آتش به جنگل ها سرایت کرده است" و یا "کسانی که برای تفریح و گردش در جنگل ها تردد داشتند"، چرا که اغلب آتش سوزی ها در اواخر هفته و ایام تعطیلات بوده که افرادی با هدف گردشگری در پایان هفته به جنگل یا نزدیک آنجا سفر داشتند.
البته در سالجاری حجم آتش سوزی ها نسبت به سنوات گذشته کمتر بود و بحران سال های گذشته را نداشتیم چرا که در سال گذشته، هر هفته آتش سوزی داشتیم.
نکته ای که ذکر آن در اینجا اهمیت دارد: مثلا در آمارها اشاره به نابودی هزارها هکتار از جنگل ها در آتش سوزی می کنند، ولی بررسی های میدانی پس از آتش سوزی نشان می دهد که بخش عمده ای از در خت ها آسیب نمی بینند و احیای خیلی از آنها بر می گردد، البته اغلب درختانی که بیمار هستند یا ساقه آنها از داخل خالی شده باشد، اینها در آتش سوزی از بین می روند، به این معنا که آتش سوزی خسارت وارد می کند، نه اینکه کل جنگل را به خاکستر تبدیل می کند.
بنابراین در آتش سوزی اینطور نیست که پوشش گیاهی ۱۰۰ درصد از بین برود، شاید در بدترین حالت ۲۵ درصد پوشش گیاهی راجع به درخت ها اتقاق می افتد، اگرچه درختچه ها آسیب بیشتری متحمل می شوند و همینطور پوشش گیاهی یکساله کامل از بین می رود ولی به سرعت این پوشش گیاهی ترمیم می شود.
بنابراین اینطور نیست که کل عرصه را در اثر آتش سوزی از دست بدهیم مگر اینکه عرصه ای به صورت مکرر دچار آتش سوزی شود که زمینه را برای تغییرکاربری فراهم می کند به همین خاطر، اگر به تراکم آتش سوزی ها توجه شود، بیشترین آتش سوزی ها در شهرستان بویراحمد در بخش "کَبکیان" (منطقه چیتاب بویراحمد) اتفاق افتاده است که اراضی زراعی به اراضی ملی متصل است.
در خصوص عوامل دیگر و تشریح عامل انسانی بیشتر توضیح دهید؟
بهمنی نژاد: یک پدیده ای که در سطح جهانی در حال بروز است "تغییراقلیم" و "گرمایش زمین" است که سرزمین ما و زاگرس هم متاثر از این پدیده است به این معنی که اکوسیستم زاگرس از اکوسیستم های حساس و آسیب پذیر است.
بر طبق آمار در صد سال گذشته، دمای زمین یک و نیم درجه افزایش پیدا کرده که در جاهای مختلف متفاوت بوده است که در سرزمین ما به خصوص زاگرس این "تغییر اقلیم" شدت آن بیشتر و عواقب آن هم افزایش می یابد.
یک گونه گیاهی همانند "بلوط" که دامنه ای از شرایط به لحاظ رطوبت، ارتفاع، دمای حداکثر و حداقل را تحمل می کند با افزایش یافتن یک و نیم درجه دما، این دامنه ها تغییر یافته و در صورت ادامه این وضعیت، شاهد از دست دادن جنگل های بلوط در ارتفاعات پایین هستیم و شاید در ارتفاعاتی که بلوط نیست، درخت "بلوط" حضور پیدا کند و با یک تغییر اقلیم، "آشیان اکولوژیک" یک گونه تغییر می کند.
آشیان اکولوژیک محدوده ای از یک یا چند عامل محیطی است که رشد، تکثیر و بقای یک موجود زنده در آن امکان پذیر است.
[با حمله پروانه ها به جنگل ها، درخت یک ظاهر خزان مانند به خود می گیرد فقط سبزینه آن توسط آفت مصرف شده است.در حالی که درخت زنده است]
در خصوص آفت ها به ویژه" پروانه برگ خوار بلوط" که سال های اخیر شاهد طغیان آن بودیم
طغیان این پروانه ها را در یک خط ارتفاع خاصی شاهد بودیم مثلا تا ارتفاع ۱۲۰۰ متر، بنابراین این پروانه، در طبیعت یک گونه ای است که حیات دارد شاید همین تغییر اقلیم هم بتواند آشیان اکولوژیک آن را نیز تغییر داده باشد و شرایط مناسب برای این پروانه فراهم کرده باشد اگرچه اینها همه فرض هستند و نیاز به بررسی دقیق علمی دارد.
این پروانه برگ خوار بلوط، در حال حاضر اگر چه از برگ درخت تغذیه می کند و به درخت آسیب می زند، اما حتما موجب مرگ درخت نمی شود چرا که در سال آینده، درخت رشد می کند و حتی در تابستان امسال که بارندگی در استان داشتیم، عمده دختان آفت زده، رشد رویشی خود را از سرگرفتند.
با حمله پروانه ها به جنگل ها، درخت یک ظاهر خزان مانند به خود می گیرد که متاسفانه تصور عمومی وجود دارد که درخت از بین رفته است و شاید اقدام به قطع درخت کنند، در حالی که درخت زنده است فقط سبزینه آن توسط آفت مصرف شده است.
البته اگر این آفت در صورت متداوم طغیان کند شاید به خشک شدن درخت بلوط منجر شود ولی در حال حاضر به عنوان یک عامل استرس زا برای درخت به حساب می آید.
پروانه برگخوار بلوط که گفته شده زمانی یکی از حشرات مفید درختان بلوط بود، چطور به یک آفت و تهدید برای جنگل های زاگرس تبدیل شده است؟
بهمنی نژاد: وقتی جنگل می گوییم منظور ما صرفا درخت نیست بلکه یک اکوسیستم است که از یک مجموعه و روابط پیچیده ای برخوردار هستند و این اکوسیستم یک اجزایی دارد که در تعادل با هم هستند و روابط بسیار پیچیده دارند.
اکوسیستم ها روابط پیچیده ای بین اجزا دارند و با همه این تنوع و پیچیدگی در تعادل با هم هستند و این تعادل توسط یکسری عوامل مختل شده است، اعم از عوامل انسانی مثل تغییر اقلیم تعادل اکوسیستم ها را مختل کرده، یا مثلا با احداث یک "سد" در یک منطقه که باعث افزایش رطوبت منطقه شود و یکسری شرایط در این اکوسیستم تغییر می کند و تعادل اکولوژیک بهم می خورد و ممکن است موازنه را به نفع یک ارگانیسمی تغییر دهد.
اگرچه درتجربه در دنیا نشان داده شده این تعادل پس از مدتی بر می گردد یا تعادل در سطح جدیدی برقرار می شود چون با یک سیستم پیچیده مواجه هستیم و این سیستم پیچیده اجازه نمی دهد سیطره ای توسط یک گونه ایجاد شود، مثلا ممکن هست گونه های پارازیت آن یا گونه های شکارگر برای گونه مهاجر در اکوسیستم وجود داشته باشد، یا خود گونه میزبان دچار تغییراتی بشود، در همه اینها ممکن است تغییراتی اتفاق بیافتد و به تعادل منجر شود.
مطالعات نشان از بومی بودن این گونه از پروانه برگ خوار بلوط دارد ولی تجربه وجود دارد که گونه های غیربومی به یک اکوسیستمی وارد شدند و در یک مدت طغیان می کنند و پس از مدتی به تعادل می رسند.
در حال حاضر جنگل های استان با دو نوع آفت برگ خوار سفید بلوط و جوانه خوار درگیر هستند. تفاوت این دو را بفرمایید و اینکه چندنسل دارند توضیح دهید
بهمنی نژاد: پروانه جوانه خوار در ابتدای فصل بهار از جوانه ها تغذیه می کند منتهی پروانه برگ خوار بلوط را در طول فصل بهار و تابستان داریم که چند نسل را طی می کند، تجدید نسل می کند و صرفا از برگ درخت بلوط تغذیه می کند.
حشره ها سیکل (فرایند)حیاتی دارند که آن سیکل حیاتی را تکرار می کنند مراحل دگردیسی خود را طی می کنند تبدیل به حشره بالغ می شوند و مجددا همین سیکل تکرار می شود.خود پروانه برگ خوار بلوط، در واقع از برگ درخت تغذیه نمی کند در ابتدا تخم حشره تبدیل به "لارو"(کرم)، می شوند و "لارو" شروع به تغذیه از برگ درخت می کند
خود پروانه برگ خوار بلوط، در واقع از برگ درخت تغذیه نمی کند.ابتدا تخم ها تبدیل به "لارو"(کرم)، می شوند و "لارو" شروع به تغذیه از برگ درخت می کند و به یک اندازه از برگ درخت تغذیه می کند و پس از طی مراحل لاروی و شفیرگی وارد مرحله دگردیسی می شود و تبدیل به حشره بالغ می شود.
حشرات دو مرحله متفاوت در سیکل حیاتی خود دارند: شکل "لاروی" و "بالغ"، شکل لاروی تبدیل به یک حشره بالغ می شود و این حشره بالغ جفت گیری و تخم گذاری می کند و تخم تبدیل به لارو و لارو از برگ تغذیه می کند که به این سیکل زندگی و تغیر فرم در حشرات دگردیسی گفته می شود.
اینکه گفته می شود چند نسل است یعنی چند بار این حشره می تواند اینکار را انجام دهد، مثلا بخشی از حشرات در طول سال یکبار این سیکل را دارند ولی پروانه برگ خوار بلوط، در فصلی که طغیان می کند چندین بار این سیکل را طی می کند.
اگر به بحث راهکارهای مقابله اشاره کنیم راههای علمی،پیشگیری،کنترل و مقابله با آتش سوزی کدامند و چه اقدام های موثری صورت گرفته است؟
بهمنی نژاد: برای ارایه راهکارها در خصوص هر کدام از عوامل یادشده،لازم است ریشه یابی کرد، بررسی ها نشان می دهد که عمده آتش سوزی ها، منشا انسانی دارد که یا عمدی و یا سهوی است.
در بحث آتش سوزی غیرعمد، فردی که به هر شکل از طبیعت استفاده می کند دوست ندارد که طبیعت را تخریب یا به آتش بکشاند در این بخش، به راهکارهای پیشگیری که نیاز به ارایه و ترویج؛ "آموزش"، "اطلاع رسانی"، "نصب هشدارها" داریم.
اقدام هایی که منابع طبیعی انجام داده در بحث آموزش است اعم از اطلاع رسانی رسانه ای یا نصب علایم هشداری در طبیعت (تابلوها و سنگ نوشته ها)، آموزش ها در مدارس و دستگاه های اجرایی، و ساکنان همجوار جنگل ها که لازم است این آموزش ها دنبال شود چرا که در موارد غیرعمد این آموزش ها کارساز است.
در آتش سوزی های عمدی، ما ناگزیر هستیم از راههای قهری اقدام و پیگیری کنیم چراکه این اقدام ناجوانمردانه که حیات جنگل ها را به خطر می اندازد جرم است و لازم است برخورد قانونی شود که خوشبختانه خلا قانونی برای برخورد وجود ندارد اگر چه متاسفانه بحث شناسایی عامل آتش سوزی است که اغلب موفق به شناسایی این عامل نمی شویم.
البته برای پیشگیری از آتش سوزی، سازمان منابع طبیعی سامانه هایی را در دست اقدام دارد نظیر "نظارت و پایش هوشمند " که در تشخیص اولیه آتش سوزی و شناسایی عامل آتش سوزی نقش دارد.
برای کنترل و مقابله با آتش سوزی جنگل ها، اقدام های لازم به سه دسته تقسیم شده است(قبل از آتش سوزی، در زمان آتش سوزی و پس از آتش سوزی که احیای عرصه ها و ارزیابی آتش سوزی است) که سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری برای هر مرحله اقداماتی رو تعریف و تدوین کرده است.
در حین آتش سوزی چه امکانات و تجهزاتی نیاز است مثلا گفته شده چون مناطق کوهستانی است نیاز به هواپیمای آب پاش داریم؟
بهمنی نژاد: عمدتا آتش سوزی جنگل ها در فصل خشک رخ می دهد اما اینکه سازمان منابع طبیعی متولی جنگل ها که کل وظیفه مهار آتش را برعهده بگیرد از توان لجستیکی آن خارج است اگرچه قانون هم پیش بینی کرده است تمامی سازمان ها مکلف هستند؛ از لحاظ نیروی انسانی و هم امکانات و به هر طریق ممکن، در حین آتش سوزی به سازمان منابع طبیعی کمک رسانی کنند.
ذکر این نکته لازم است، "آتش سوزی جنگلها" در استان تبدیل به یک بحران شده است و موثرتر این است که مدیریت آتش سوزی در ستاد بحران دنبال شود تا بتواند لجستیک نیروها را بسیج کند."آتش سوزی جنگل ها" در استان ما هنوز به عنوان یک بحران شناخته نشده است.
در کارگروه تخصصی بحران که در خصوص آتش سوزی ایجاد شده است باید اولویت، مدیریت آتش سوزی باشد، چرا که منابع طبیعی به تنهایی از عهده اینکار بر نمیآید و نیاز به مشارکت دستگاهها، تمام نیروهای لشکری و کشوری دارد و این مدیریت و استفاده از بسیج همگانی در چارچوب ستاد مدیریت بحران راحت تر است، اگر چه منابع طبیعی امکانات و تجهیزات حداقلی در این خصوص تامین کرده است ولی نه بسیج ادارات استان و تجهیزات لازم از توان سازمان منابع طبیعی خارج است.
در خصوص آتش سوزی های زاگرس هواپیماهای آبپاش با این طراحی موجود نمی تواند اثرگذاری لازم را داشته باشد چرا که حجم زیادی از آب را در یک مساحت بسیار کم، تخلیه می کند و از طرفی ارتفاع فوران شعله های آتش در جنگل های ما بالا نیست که نیاز به این هواپیما باشد.
البته نیاز به "هلی کوپتر" برای جابجایی افراد ضروری است چرا که عمده آتش سوزی ها در ارتفاعات است و با توجه به کوهستانی بودن منطقه، نیروی انسانی که بخواهد به ارتفاع برسد از لحاظ انرژی تخلیه شده است.
اما نکته مهمتر در زمان آتش سوزی نیاز به "بسیج عمومی" داریم که از توان منابع طبیعی به تنهایی خارج است مثلا در سنوات گذشته که آتش سوزی را ما بحران اعلام می کردیم کسی توجه نمی کرد و تصور بر این بود که صرفا سیل و زلزله بحران است شوربختانه هنوز "آتش سوزی جنگل ها" به عنوان یک بحران شناخته نشده است.
عمده مشکل ما در آتش سوزی، مرحله پایش است که نیاز به امکانات دارد که باز از توانایی منابع طبیعی خارج است ولی ستاد بحران بر اساس جایگاهی که دارد به لحاظ امکانات قانونی قادر به انجام این کارها است.
منابع طبیعی وظایف متعددی دارد به غیراز بخش حفاظت آن، عمده نیروهای آن کارشناس یا کارمند هستند و اینکه کارمند در عملیات اطفای حریق بتواند کمک کند شاید هزینه های که ایجاد بکند، بیش از دستاوردها باشد پس موثرتر این است که مدیریت آتش سوزی با ستاد بحران باشد. برای مدیریت اثر بخشتر در آتش سوزی، سطحهایی از هشدار تعیین شود و نیازی به حضور ستاد بحران در همه مواقع نیست.
اینکه تاکید بر مدیریت و حضور ستاد بحران می شود، به دلیل توانایی آن ستاد در ساماندهی امکانات و نیروهای لازم است و حتی برای تامین نیروهای لازم، می تواند حدود ۲۰۰ نفر از افراد علاقه مند و داوطلب و ورزیده را آموزش دهد و هم اینکه مشوق هایی برای افراد داوطلب در نظر بگیرد و این کار موجب می شود که هم صدماتی به افراد عادی وارد نشود و هم عملیات اطفای به شکل موثر انجام شود.
برای مدیریت اثربخش تر در آتش سوزی، سطح هایی از هشدار تعیین شود که نیازی به حضور ستاد بحران در همه مواقع نباشد.
زمانی که آتش سوزی ریسک بالایی ندارد و کمتر از یک روز مهار و کنترل می شود نیازی به مدیریت ستاد بحران نیست.
ولی در برخی از زمان ها و مکان ها، نظیر مناطق حفاظت شده به عبارتی مناطق چهارگانه محیط زیست (پارک ملی، اثر طبیعی ملی، پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظت شده) یا مناطق کوهستانی و مرتفع و حساس که آتش سوزی اتفاق می افتد لازم است ستاد بحران مدیریت کند که اگر به موقع آتش سوزی مدیریت و کنترل نشود ممکن است به یک فاجعه تبدیل شود.
با توجه به طغیان ۲ سال متوالی پروانه برگ خوار بلوط، مطالعات لازم و اقدامات خاصی در این خصوص در استان انجام شده؟
بهمنی نژاد: برای مقابله موثرتر با پروانه برگ خوار، نیاز به نگاه اکوسیستمی داریم چرا که شرایطی حتما فرصت را به نفع این حشره تغییر داده است که نیاز به مطالعه و شناسایی این فاکتور است، اینکه چه عامل اقلیمی، زیستی، فیزیکی و .. در اکوسیستم تغییر کرده که این پروانه، رفتار مهاجم پبدا کرده است و دچار انفجار جمعیتی شده است نیاز به مطالعه و تحقیقات علمی دارد که این کار هم نیاز به یک تیم تحقیقاتی متنوع از تخصص های متفاوت دارد.
اینکه این پروانه صرفا از برگ بلوط تغذیه می کند و از برگ دیگر درختان استفاده نمی کند نیاز به ریشه یابی داریم.
البته حدس و گمان هایی در خصوص طغیان این پروانه مطرح شده است نظیر؛ تغییر الگوی کشت، تغییرات اقلیمی، غیربومی بودن این پروانه که اینها همه حدس و گمان است، اگر با یک روش علمی به ریشه یابی و علت یابی موضوع بپردازیم و براساس علت یابی ها نسخه ها تجویز کنیم اثربخش تر است که تاکنون متاسفانه این اتفاق نیفتاده است.استفاده از محلول بی تی؛ بدلیل اینکه اثر انتخابی ندارد و بر ترکیب جمعیتی و گونه های حشرات منطقه اثرا گذار است، پیامدهای منفی بدنبال دارد
روشی که سازمان منابع طبیعی برای مبارزه با پروانه برگ خوار بلوط در پیش گرفته است،روش بیولوژیک (محول بی تی) که یک باکتری است اگرهم سم به آن گفته نشود، باز ریسک های سم را دارد چرا که به نوعی دخالت در طبیعت است. محلول بی تی یک باکتری است که ازطریق دستگاه گوارش این حشره را ، در مرحله لاروی آن از بین می برد.
شرایط و زمان استفاده از این محلول بی تی، ملاحظات خاص خود را دارد، ولی تا زمانی که ریشه یابی نکنیم استفاده از محول بی تی یک راه حل موضعی است.
سوابق استفاده از محول بی تی، در مزارع و محصول هدف مثلا سیب، بوده است که استفاده از این محلول در آن مزرعه با هدف از بین بردن هر گونه ای از گیاهان مزاحم یا حشره ها به غیر از محصول سیب است، در صورتیکه در طبیعت ما نمی توانیم این نوع نگاه را داشته باشیم چرا که در طبیعت همه گیاهان و حشرات اجزای اکوسیستم هستند و باهم در تعادل هستند بنابراین استفاده از محول بی تی در اکوسیستم علمی نیست.
ما در طبیعت و جنگل هدفی دنبال نمی کنیم جز خدماتی که اکوسیستم به ما می دهد ما در صدد دنبال کردن این خدمات هستیم گونه هدفی نداریم که به نفع آن گونه هدف وارد عمل بشویم.
البته اینکه در سطح کوچکی مثلا ۵۰ تا ۱۰۰ هکتار از محلول بی تی بصورت آزمایشی استفاده شود پذیرفته شده است. اگرچه استفاده از محول بی تی اثر موضعی دارد و اثربخشی آن ملاحظات خاص (دمای مشخص، مرحله خاصی از زندگی حشره و در یک شرایط خاص) خود را دارد.
در نتیجه اگر همه این شرایط و ملاحظات استفاده از محول بی تی فراهم باشد باز درصدی از اثربخشی را دارد. در هر صورت استفاده از محلول بی تی بر ترکیب جمعیتی و گونه های حشرات منطقه اثرگذار است و پیامدهای منفی بدنبال دارد.
بنابراین رویکرد اصلی ما دنبال کردن ریشه ها و عوامل طغیان حشره براساس تحقیقات وسیع علمی است
استفاده کردن از شیوه "تله نوری"برای مبارزه با پروانه برگ خوار، که شیوه مکانیکی محسوب می شود، اگرچه آسیب کمتری دارد این شیوه هم خطراتی دارد چون همه حشرات نورگرایی دارند با جمع شدن حشرات در این تله، همه آنها و لو حشره های مفید از بین می رود چرا که این شیوه باز اثر انتخابی ندارد. اگرچه اثر منفی نسبت به محول بی تی کمتر است.
یک اصل پذیرفته است که "ما نمی توانیم در طبیعت اقدامی را دنبال کنیم که آن اقدام پیامدهایی منفی را در پی نداشته باشد".پس برای هر فرضیه ای که مطرح می شود نیاز به پیاده سازی و دنبال کردن تحقیقات علمی است تا به کشف علت ها برسیم.
بررسی و علل هجوم این پروانه ها، نیاز به یک مطالعه مدون یک ساله یا ۱۸ ماهه دارد که تاکنون در استان ما این اقدام دنبال نشده است.
درخت بلوط از تنوع درون گونه ای متفاوتی دارد برخی از درختان بلوط برگ های آن متفاوت است، ارتقاع برخی از درخت ها، ساقه های آنها و شیرینی یا تلخی محصول بلوط.
اهمیت موضوع و توجه به تنوع زیستی، از این جهت است که درون گونه ای گیاهان باید مطالعه وشناسایی شود تا در عملیات هایی اجرایی برای احصای عرصه های طبیعی، و مقابله با آفت ها، بتوانیم آن بخش از منطقه هدف را احیا کنیم، و مثلا از آن گونه بلوط استفاده کنیم که حداکثر شباهت به منطقه هدف را دارد و جای تاسف دارد با حجم عظیمی درخت بلوط که داریم تاکنون در این خصوص این مطالعه جامع و اثرگذار انجام نشده است.
بنابراین اگر تنوع دورن گونه ای شناسایی شود، برای خیلی از مشکلات راهگشا خواهد بود، چرا که تنوع موجب تاب آوری گونه ها می شود و اگر تغییری در یک اکوسیستم به وجود آید، تنوع درون گونه ای باعث می شود شانس سازگاری با آن تغییر، برای آن گونه بیشتر باشد.
پس برای شناسایی پروانه برگ خوار بلوط نیاز به یک کار مطالعاتی مدون در سطح ملی است.
در بحث جنگل کاری و احیای جنگل ها اقدامات شاخصی این خصوص انجام شده؟
بهمنی نژاد: جنگل کاری با ۲ رویکرد دنبال می شود یکی غنی سازی جنگل های موجود است در جاهایی که جنگل به دلایلی ناتوان از زادآوری طبیعی است و رویکرد دیگر توسعه جنگل هاست در عرصه هایی که جنگل نیست جنگل ایجاد می کنیم، و این جنگل کاری با ۲ روش؛ نهالکاری و بذر، انجام می شود. سنجاب ایرانی؛ که جنگلبان بلوط است و در زادآوری بلوط موثر است متاسفانه بدلیل استفاده از آن برای حیوان خانگی، در جنگل های ما بسیار کاهش یافته است.
برای کاشت بلوط هم از بذر و همچنین نهال استفاده می شود اگرچه نهال بلوط نسبت به بذر، به چرای دام مقاوم تر است، به همین خاطر هرساله با دنبال کردن پویش هایی، مشارکت های مردمی را برای کاشت بلوط جلب می کنیم که اینکار با ۲ هدف؛ مشارکت مردم در جنگل کاری همچنین ارایه آموزش های لازم به مشارکت کنندگان، دنبال می شود.
امسال هم اداره کل منابع طبیعی برای توسعه و غنی سازی جنگل ها در سطح ۵۰۰ هکتار برنامه دارد که در شرف آغار این عملیات در سطح استان هستیم.
مهمترین چالش های سیاست ها و برنامه های سازمان منابع طبیعی به خصوص اداره جنگلداری کدام است؟
بهمنی نژاد: ۲ چالش اساسی و عمومی است یکی عدم استقلال سازمانی و تقلیل منابع طبیعی به جنگل و مرتع است که موجب شده این سازمانی که وظیفه خطیر حفظ و احیای بخشی از منابع طبیعی را دارد به لحاظ ساختاری در زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی قرار گیرد اگرچه موضوع منابع طبیعی و کشاورزی حوزه های متفاوتی هستند.
دیگر چالش ما، نیروی انسانی است چرا که مهمترین فاکتور در هر سازمانی برای پیشبرد اهداف خود، نیروی انسانی و رضایت نیروی انسانی است، فعالیت های کارمندان سازمان منابع طبیعی که برای حفظ و احیای این نعمت خدادادی، جان خود را به خطر می اندازند، با گرفتن سختی کار از آنها، دلسردی و نارضایتی بدنبال خواهد داشت.
از دیگر چالش ها، تداخل وظایف سازمانی که بخشی از وظایف منابع طبیعی را با سازمان محیط زیست و امور آب تداخل دارد.
اعتبارات استانی ناکافی و نابهنگام و ناپیوسته از دیگر چالش است، استانی که مدعی پایتخت طبیعت است و از پتانسیل های طبیعت استان، اکوتوریسم است و پایه گردشگری طبیعت (جنگل ها، جاذبه های طبیعی) است اما در بحث اعتبارات لحاظ نمی شود و این اعتبارات تخصیص آن ناچیز است و در زمان نامناسبی است چرا که شیوه تنظیم سال مالی سازمانی با سال کار سازمان منابع طبیعت سازگاری ندارد. با این شرایط زمانی که اعتبارات اعلام شود خیلی از فرصت های حفظ و احیای منابع طبیعی را از دست می دهیم.
اقداماتی که به خصوص در جنگلکاری دنبال می شود لازم است پیوسته و میان مدت باشد که اقداماتی که برای احیای عرصه های طبیعی دنبال می شود به هدر نرود. اگر عرصه ای از جنگل کاری انجام شود نیاز به حفاظت و نگهداری دارد و در صورتی که دو سال حفاظت شود و سال سوم اعتبارات مربوطه حذف شود، کاری که دنبال شده، رها شده و عرصه طبیعی از بین می رود.
چالش مهم دیگر درون سازمانی است که به الگوی مدیریت عرصه های طبیعی است که در دنیا اصرار حکمران در بحث "کاربری" عرصه است نه مالکیت، به این معنی که یک عرصه ای را به عنوان جنگل شناسایی می شود و این عرصه فارغ از مالکیت باید با کاربری جنگل حفظ شود و اگر قرار است بهره برداری شود به عنوان جنگل از آن بهره برداری و احیا شود.
با این تعریف سعی می شود کاربری های عرصه های طبیعی حفظ شود گرچه مالکیت ها ممکن است خصوصی یا دولتی باشد ولی در هر صورت جنگل خواهد بود.
در طبیعت، بیش از اینکه مالکیت مهم است کاربری باید اهمیت داشته باشد چرا که این این عرصه جنگلی است تفاوتی در مالکیت ندارد. در کشورمان، بجای تکیه بر حفاظت از "کاربری" بر "مالکیت" تکیه می کنیم و مثلا زمانی که یک عرصه جنگلی با یک فرایندی مالکیت آن از دست دولت خارج می شود به محض از بین رفتن مالکیت، کاربری نیز از بین می رود و در نتیجه به مرور جنگل از بین می رود چرا که دولت دیگر مالک نیست.
به نظر می رسد بجای تاکید بر مالکیت، بر کاربری فارغ از مالکیت، تاکید شود همانند الگویی که در شهرداری دنبال می شود که فضایی که مثلا برای فضای سبز تعیین می شود که در هر صورت باید به فضای سبز تبدیل شود.
با ملی شدن نفت، ملی شدن جنگل ها هم انجام شد که مالکیت عرصه ها از مردم به دولت انتقال یافت و با این انتقال مالکیت، حس تعلق در مردم، کاهش یافته است.
بنابراین این الگوی مالکیتی به غیر از مناطق چهارگانه محیط زیست، پاسخگو نیست و اگر تاکید ما بر کاربری باشد موفقیت بیشتری در پی خواهد داشت.
اگر مردم احساس کنند عرصه طبیعی متعلق به خودشان است و بهره بردار هم هستند و در قالب جنگل قادر به بهره برداری پایدار را انجام دهند مطمئنا مشکل این حوزه برطرف خواهد شد.
سازمان منابع طبیعی در این خصوص طرح هایی بنام "جنگلداری اجتماعی" در دست تدوین دارد که با مشارکت مردم این طرح ها را دنبال می کند.
برای احیا و حتی مبارزه با آفت ها بر قرق کردن عرصه های طبیعی تاکید می شود در این خصوص توضیح دهید
بهمنی نژاد: قرق کردن در جاهایی که دچار چرایی بیش از حد شده باشد و اکوسیستم، زادآوری طبیعی نداشته باشد، قرق کردن کارساز خواهد بود در نیجه این عمل، فرصت تنفسی برای اکوسیستم فراهم شده که خودش را بازسازی و به زادآوری اقدام کند.
اگرچه چگونگی قرق کردن هم متفاوت است و به شکل های مختلف انجام می شود ولی در قرق کردن به خصوص در عرصه های که همراهی مردم را می طلبد نباید دچار تعارض منافع نشویم بلکه برای اثربخشی و همراهی،مردم هم باید قانع شوند تا با رضایت همکاری کنند.
[بیشترین معضل ما در حوزه زاگرس پایداری اجتماعی" است]
با آتش سوزی های مکرر در سنوات گذشته و طغیان پروانه برگ خوار، سازمان جهاد کشاورزی تقاضای ایجاد"مرکز تحقیقات بلوط" را اعلام و پیگیری کردند، آیا تداخلی با مرکز تحقیقات کشاورزی ندارد و اصلا آیا ایجاد این مرکز امکان پذیر است؟
در خصوص روند پیگیری و انجام آن بی اطلاع هستم، از طرفی ایجاد یک مرکز تحقیقات با داشتن فرایند بسیار طولانی، کاری سخت خواهد بود.
البته در صورت پیگیری مجدانه و مداوم مسوولان استان، با ایجاد تحقیقات بلوط یا مرکز تحقیقات زاگرس، نیاز است که به همه مسایل و مشکلات زاگرس بررسی شود همانند ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه که با هدف احیای این دریاچه دنبال شد.
رشته کوه زاگرس با داشتن مشکلات متعدد، به ایجاد این مرکز تحقیقات نیاز دارد چرا که زاگرس بیشترین خدمات را به کشور می دهد و در صورت نبود زاگرس، کشور بیابانی داشتم این رشته کوه به شکل دیواره ای که پوشش گیاهی ایجاد کرده است و هم بارندگی ها را موجب شده است.
حدود ۲۰ میلیون نفر در دامنه های زاگرس زندگی می کنند و خدمات بسیار زیادی به کشور ارایه می کند اگرچه در ازای این خدمات بیشمار، توجهی به زاگرس نمی شود.
بیشترین معضل ما در حوزه زاگرس "پایداری اجتماعی" است، چرا که رسیدن به توسعه و همراهی مردم با این راهبرد توسعه ای منوط به مشارکت مردم و پایداری توسعه است.
[بلوط هایی آفت زده زنده هستند و خشک نشدند که کسی بخواهد آنها را قطع کند]
در برخی از باورهای عامه مردم، بلوط های آفت زده باید قطع شود و حتی برخی از سودجویان قاچاق چوب، بهانه ای برای قطع درختان دنبال می کنند؟
بهمنی نژاد: بلوط هایی آفت زده زنده هستند و خشک نشدند که کسی بخواهد آنها را قطع کند، از طرفی برداشت چوب بلوط ممنوع است و در قانون جرم انگاری شده است.
صنایع چوبی کشور نیاز به چوب دارند ما نیاز به راهکارهای جایگزین داریم که چوب مورد نیاز این صنایع از عرصه های جنگلی تامین نشود و دراین خصوص سازمان برنامه زراعت چوب را تدوین کرده است که با گونه های سریع الرشد انجام می شود، البته در این طرح سازمان خدمات خوبی از جمله نهال رایگان ارایه می دهد.
البته مردم ما هزارها سال در یک تعادلی در این زاگرس با بلوط زندگی کردند به اندازه نیاز خود استفاده کردند و حالا هم می توانیم این تعادل را حفظ کنیم اگرچه میزان جمعیت به شدت افزایش پیدا کرده و نیازهای ما به طبیعت هم به طبع آن افزایش یافته است اما قطعا حالا هم می توانیم این تعادل را حفظ کنیم و میراث طبیعی را برای آیندگان نیز باقی بگذاریم منوط به در پیش گرفتن "پایداری اجتماعی" که از ارکان فراموش شده توسعه پایدار است.
آتش و آفت روزگار این سالهای جنگلهای بلوط استان کهگیلویه و بویراحمد را سیاه کرده است؛ بلوطهایی که میراث طبیعی این خطه هستند و با عجین شدن با زندگی مردم، بخشی از میراث فرهنگی و غذایی آنها هم محسوب میشوند. اما حالا آتش و آفت دو دشمن بزرگ این میراث طبیعیِ ارزشمند کهگیلویه و بویراحمد شده است؛ میراثی که با حفظ آب و خاک با زیست منطقه به شدت عجین است.
بررسیها نشان میدهد، ۹۰درصد عامل آتشسوزی جنگلهای کهگیلویه و بویراحمد انسانی است، عواملی مثل روشن کردن آتش توسط گردشگران و بیاحتیاطی آنها، همجواری زمینهای کشاورزی با جنگلها و آتش زدن بقایای گیاهی آنها توسط کشاورزان که جملگی در کنار جریان خشکسالیهای اخیر موجب از بین رفتن بلوطهای زیادی در پهنههای جنگلی استان کهگیلویه و بویراحمد شده است.
در این رابطه باید گفت در سال ۹۹ در جریان آتش سوزی جنگلهای ایران، جنگلهای استان کهگیلویه و بویراحمد با سرمنشأ همین عوامل، گریبانگیر آتش شد و با توجه به نبود امکانات کافی و لجستیکی، بحران عرصه را بر زاگرس تنگ کرد؛ اتفاقی که بیش از هرچیز با توجه به نبود امکانات کافی در سازمان جنگلها، همکاری نهادهای گوناگون و نیروهای لشکری و کشوری را میطلبید.
اما از سوی دیگر این پروانه جوانهخوار و برگخوار بود که امسال آفت جان جنگلهای بلوط استان شد. به گفته کارشناسان در سالهای اخیر به هم خوردن اکوسیستم، دستکاری طبیعت، تغییر اقلیم و کمبود بارشها و از بین رفتن دشمنان طبیعی آفت باعث افزایش آفت پروانه جوانهخوار و برگ خوار بلوطهای زاگرس شده است؛ اتفاقی که در صورت نبود چارهاندیشی برای آن میتواند آبستن زوال جنگلهای بلوط و همان تیر خلاص یعنی قطع درختان و تغییر کاربری باشد.
حالا همه این دشواریها و بحرانها بیش از پیش پهنههای جنگلهای بلوط کهگیلویه و بویراحمد را تهدید میکنند. از این رو درباره این بحرانها که به شدت بر گلوی زاگرس میفشارد و راهکارها و تصمیماتی که باید هرچه زودتراندیشیده و عملیاتی شوند با احمد بهمنی نژاد رئیس اداره جنگلداری و جنگلکاری منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد به گفت و گو نشستیم.
ما در دامنه زاگرس هستیم اشاره کوتاهی به جنگلهای زاگرس کنید بر تمرکز بر استان کهگیلویه و بویراحمد، همینطور به حجم جنگلهای استان، گونههای مختلف در این جنگلها و به خصوص بلوط را لطفاً توضیح دهید و به میزان درصد فراگیری و تنوع بلوط در زاگرس و در استان بپردازید؟
بهمنی نژاد: زاگرس رشته کوهی به طول یکهزار و ۲۰۰ کیلومتر است، از جنوب ترکیه تا خلیخ فارس. این رشته کوه شرایط اقلیمی خاصی را ایجاد کرده که شرایط را برای تشکیل جنگلها فراهم کرده است. زاگرس یکی از پنج ناحیه رویشگاهی ایران هست و استان ما در منطقه زاگرس جنوبی واقع شده که به عنوان زاگرس نیمه خشک معرفی میشود.
بخش زیادی از ناحیه رویشی زاگرس، جنگلی هست و گونههای درختی متنوعی در زاگرس وجود دارد که گونه غالب بلوط هست، سه گونه بلوط در زاگرس وجود دارد ولی در استان ما فقط یک گونه با نام بلوط ایرانی حضور دارد.
استان کهگیلویه و بویراحمد ۸۷۴ هزار هکتار جنگل دارد، اگرچه همه این مقدار در ناحیه رویشی زاگرس واقع نشده و بخشی از استان و جنگلهای استان در ناحیه رویشی خلیجی-عمانی واقع شده است که در شهرستانهای گرمسیری واقع شدند.
در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۵۰ گونه درختی و درختچهای داریم و در ناحیه رویشی زاگرسی بعد از درخت بلوط که به عنوان گونه غالب و بیش از ۷۰ درصد جنگلهای استان را پوشش میدهد، گونههای بادام، بنه یا پسته کوهی و گلابی وحشی و کیکم را داریم و همچنین گونههای منحصر به فرد درختی مثل ارس یا سرو کوهی رو در ارتفاعات رو داریم و یا زیتونهایهای وحشی در چرام و زربین در تنگ سولک بهمئی که همه جزء گونههای ذخیره گاهی و ذخایر ژنتیکی ما به شمار میآیند. به طور کل حدود یک پنجم جنگلهای زاگرس در استان ما واقع شده و بالاترین سرانه جنگل در کل کشور هم متعلق با استان ما هست.
از اهمیت و فوایدی که بلوط برای جامعه و انسانها دارد، توضیحی داده شود؟
بهمنی نژاد: یک منظر بُعد فرهنگی، تاریخی است، ارزشهای بلوط در زاگراس و ساکنان آن اهمیت فرهنگی و تاریخی دارد، از طرفی معیشت مردم با این جنگلها گِره خورده است.
از مهمترین کارکردهای جنگلهای زاگرس، حفظ خاک است بیش از اینکه به کاکردهای اقتصادی جنگلها توجه داشته باشیم باید به کارکردهای اکولوژیک آن توجه کرد چراکه بخش بزرگی از رودخانههای بزرگ کشور نظیر "کارون" از زاگرس سرچشمه میگیرد که تأمین آب ما متکی به این جنگل هاست و به طور کلی زاگرس، نعمت و سرمایهای برای ما است.
اگر دقیق به مسأله نگاه کنیم میبینیم که خیلی از بحرانهای که در حال حاضر با آنها درگیر هستیم ریشه در کم توجهی ما و آسیب رساندن به همین اکوسیستم دارد، بحرانهای مثل ریزگزدها، سیلها، کم آبی.
ما در عرض جغرافیای واقع شدیم که دارای کمربند خشک است و درواقع این رشته کوه زاگرس است که این موقعیت خاص را ایجاد را کرده که رویشگاه جنگلی داشته باشیم. در حالی که در چنین عرضهای مشابه، معمولاً کویر داریم.
درخت بلوط در بحث تأمین آب شرب چه نقشی و کارکرد دارد؟
بهمنی نژاد: یک عرصهای اگر فاقد پوشش گیاهی و درختی باشد، با توجه به اینکه عمده بارشها در فصل پاییز و زمستان است، بجای اینکه این بارشها، برای ما نعمت باشند به مصیبت تبدیل میشوند.
چرا که درخت و پوشش گیاهی این فرصت را به بارشهای متراکم میدهد که در خاک نفوذ کند، پوشش گیاهی هم بافت خاک را تغییر دهد و به شکل اسفنجی درمی آورند و این موجب میشود که آب را در خود نگه میدارد و نفوذ بدهد.
خود درخت و گیاه و ریشه دوانی آن، فرصت را به آب میدهد تا در خاک نفوذ کند به همین خاطر منشأ آب عمده رودخانههای ما همین آبهای زیرزمینی هستند، رودخانههای ما عمدتاً از چشمهها سرچشمه میگیرند که از آبهای زیرزمینی تغذیه میشوند.
بنا به گفتهای میانگین فرسایش خاک در کشورمان سالیانه چهار تا پنج تن در هرهکتار است در حالیکه میزان فرسایش خاک در هر هکتار کهگیلویه و بویراحمد۲۰ تا ۲۵ تن در سال گفته شده، بالا بودن میزان فرسایش خاک در استان نسبت به کشور زیاد است دلیل چی هست؟
بهمنی نژاد: متأسفانه میزان فرسایش خاک در زاگرس بسیار بالاست، بیش از ۱۰ تن در سال است، بخشی به شرایط طبیعی منطقه به لحاظ شیبها و بعضا شیبهای تند آن بر میگردد.
اینکه فرسایش به شدت افزایش یافته و از استاندارد خارج شده، عمده آن به دلیل تخریب پوششهای گیاهی است، همان طور که گفته شد، با وجود پوشش گیاهی فرصت نفوذ آب در خاک فراهم شده و آب در سفرههای زیرزمینی تغذیه میشود.
با از بین رفتن پوشش گیاهی، خاک کوبیده شده و نفوذپذیری آب در آن کاهش مییابد در نتیجه آب شروع به حرکت کردن کرده و با جریان پیدا کردن آب، خاک جابجا میشود که شروع به فرسایش خاک و رسوبگذاری میکند.
با این شرایط ضمن کاهش حاصلخیزی خاک، هزینههای زیاد اقتصادی را به خصوص در حوزه سَدها(با جریان و جابجایی رسوبها، مخزن سدها پر میشود و لایروبی و رسوب زدایی از مخزن سدها، بسیار هزینه بر است) در پی دارد. علاوه بر "دام" مازاد، خودروهای "آفرویدی" نقش اساسی در کوبیدن و فرسایش خاک دارند.
در بحث فرسایش خاک به کوبیدن آن اشاره داشتید، کوبیدن خاک و از بین رفتن پوشش گیاهی، تحت تأثیر چه عواملی است و نقش "دامها" دراین بخش چقدر است؟
بهمنی نژاد: یکی از عوامل فرسایش خاک "دام" است، البته تجربه نشان داده بیش از ورود دام مازاد به طبیعت، حضور دام خارج از فصل، در کوبیدن خاک نقش اساسی دارد، فصلی که موقع چَرای دام نیست، مثلاً در زمانییلاق، دام را وارد مرتع و جنگل کنیم.
در استان ما که دامداران عمدتاً عشایر و کوچرو هستند، با "کوچ زودرس" که زودتر از موعد به مرتع وارد میشوند و همچنین با خروج دیرهنگام از مرتع و توجه نکردن به زمانبندی و تقویم کوچ، اثر مخربی بر طبیعت و مرتع دارد.
عامل دیگری که نقش آن روزبه روز شوربختانه افزایش یافته، خودروهای "آفرویدی" است. اگر این خودروها با یک نظم و برنامهای مدیریت نشوند، طبیعیت را نابود میکنند. آثار تردد این نوع خودروها در طبیعت نمایان است که با تردد مداوم این خودروها، مسیری در طبیعت ایجاد شده است.
علاوه بر موارد یاد شده، عامل "تغییر کاربری" است که که عرصههای طبیعی را تبدیل به عرصههای زراعی میشود و بعد هم خاک را شخم میزنیم و شخم ناصحیح میزنیم و خود این شخم در دامنههای شیب دار موجب افزایش فرسایش میشود.
در خصوص معادن و حفاریها و تخریبهایی که در طبیعت انجام میشود چقدر در کوبیده شدن خاک اثرگذار هستند؟
بهمنی نژاد: منابع طبیعی یک مفهوم گستردهای دارد که متأسفانه ساختار اجرایی ما این مفهوم را به جنگل و مرتع تقلیل داده است، در صورتی که منابع طبیعی دامنه گستردهتری از مرتع و جنگل دارد چرا که "منابع انرژی"، "منابع آبی"و "منابع زیرزمینی"، اینها همه منابع طبیعی هستند در صورتی که ما این مفهوم را به جنگل و مرتع تقلیل دادیم و مدیریت چندگانهای براین منابع اعمال میکنیم.
ما فقط یک اکوسیستم واحدی داریم که به جای یک مدیریت واحد، مدیریت چندگانهای داریم مثلاً یکی مدیریت معادن، دیگری مدیریت آب و یک سازمانی متولی حیات وحش و سازمان دیگری متولی پوشش گیاهی دارد.
بنابراین این منابع متعدد در طبیعت جدا از هم نیستند و با مدیریتهای چندگانه، ضمن داشتن تناقضها و تضادهایی، اثرات مخربی برای طبیعت در پی دارد.
در کشورهای پیشرفته مدیریت این منابع متعدد طبیعی به چه شکل است که اثرات مخربی کمتری دارد و یک همنگری یکسانی در خصوص اهمیت و حفظ منابع طبیعی وجود دارد؟
برای حفظ محیط زیست و توسعه همزمان، راهکار "توسعه پایدار"، پیشنهاد شده است. کسی مخالف توسعه نیست، اما طرفدار توسعه پایدار هستیم، الگویی که در دنیا اجرا شده و موفق هست، الگویی که در آن توسعه با حداقل هزینههای محیط زیستی انجام شود، البته توسعهای که از این الگو پیروی نکند خود به به شکست میانجامد. خود کشورهای توسعه یافته در اثر آزمون و خطا به این الگو در دراز مدت رسیدهاند و ما نیز باید از تجارب آنها در این زمینه استفاده کنیم.
[زمانی برآورد ما، جنگلهای زاگرس را ۱۱ میلیون هکتار نشان میداد و امروزه حدود ۷ میلیون هکتار تخمینزده میشود، عمدهای این ۴میلیون جنگل، بر اثر "تغییر کاربری" از بین رفته است]
امروزه جنگلهای زاگرس به خصوص استان کهگیلویه و بویراحمد، که بیش از ۷۰ درصد آن را بلوط پوشش میدهد با مشکلات اساسی مواجه شده است، از خشکیدگی ۱۰۰ هزار هکتار بلوط در یک دهه گذشته، از رخ دادن آتش سوزی در ۲۰۰ فقره در پنج سال گذشته و از طغیان پروانههای جوانه خوار و برگ خوار افزون بر ۶۰ هزار هکتار بلوط استان گفته شده، در خصوص این عاملها و راهکارها توضیح دهید؟
بهمنی نژاد: در زمانی برآورد ما، جنگلهای زاگرس را ۱۱ میلیون هکتار نشان میداد و امروزه حدود هفت میلیون هکتار تخمینزده میشود، با این اوصاف چهار میلیون از جنگلها را در طی ۸۰ سال اخیر از دست دادیم، عمدهای این ۴ میلیون جنگل از بین رفته شده، بر اثر "تغییر کاربری" پیدا کرده و عمده این تغییرکاربری به کشاورزی بوده است یعنی عرصههای جنگلی به عرصههای کشاورزی تبدیل شدند. تهدیداتی که زاگرس را در حال حاضر به خطر انداخته است در رأس آنها "تغییرکاربری" است، دیگر عاملها؛ همین آفتها هستند، همچنین آتش سوزیها و بیماریها.
ناگفته نماند این آسیبها را میتوان با یک برنامهریزی با کم و کاستی، رفع کرد ولی چیزی که قابل برگشت نیست، "تغییرکاربری" است و همه این عوامل تجمیع میشود که تغییرکاربری اتفاق بیافتد بنابراین بیشترین آسیب به جنگلها را "تغییرکاربری" به جنگلها وارد کرد.
در خصوص آتش سوزی و بیماری جنگلها، با یک برنامهریزی ولو پرهزینه، احیای جنگلها قابل برگشت است ولی با "تغییرکاربری" که پس از مدتی مالکیت از دولت سلب میشود و مالکیتهای خصوصی اعمال میشود، احیای جنگلها قابل برگشت نیست.
با این اوصاف عامل "تغییرکاربری" بیشترین نقش را دارد که یک عامل انسانی به شمار میرود؟
بهمنی نژاد: بله، "تغییرکاربری" با دیگر عوامل تشدید میشود که با هجوم آفتها و آتش سوزی جنگلها، زمینه برای تغییرکاربری فراهم میشود مثلاً با یک بیماری که تعدادی درخت از بین بروند به مرور این عرصه پوشش گیاهی را از دست میدهد و پس از مدتی تغییر کاربری اتفاق میافتد.
"آتش سوزی" یکی دیگر از عواملی است که در سالهای گذشته، بخشی از جنگلهای زاگرس را نابود کرد راجع به سوابق آتش سوزیها و عوامل تشدید آنها اشاره کنید؟
بهمنی نژاد: در دهه اخیر، حجم آتش سوزی در زاگرس به خصوص در استان کهگیلویه و بویراحمد، به شدت افزایش یافته است اگرچه آمار دقیقی از منشأ آتش سوزی مشخص شده نشده ولی بررسیها نشان میدهد ۹۰ درصد عامل آتش سوزی، انسانی بوده است ولی اینکه چقدر عمد یا سهوی بوده قابل احصا نیست.
عامل آتش سوزی انسان ها، نظیر "شکارچیانی که آتش روشن کردند و آتش از دست آنها خارج شد" یا "کشاورزی که زمین آن همجوار مرتع است، بقایای گیاهی خود را سوزانده و آتش به جنگل ها سرایت کرده است" و یا "کسانی که برای تفریح و گردش در جنگل ها تردد داشتند"، چرا که اغلب آتش سوزی ها در اواخر هفته و ایام تعطیلات بوده که افرادی با هدف گردشگری در پایان هفته به جنگل یا نزدیک آنجا سفر داشتند.
البته در سالجاری حجم آتش سوزی ها نسبت به سنوات گذشته کمتر بود و بحران سال های گذشته را نداشتیم چرا که در سال گذشته، هر هفته آتش سوزی داشتیم.
نکته ای که ذکر آن در اینجا اهمیت دارد: مثلا در آمارها اشاره به نابودی هزارها هکتار از جنگل ها در آتش سوزی می کنند، ولی بررسی های میدانی پس از آتش سوزی نشان می دهد که بخش عمده ای از در خت ها آسیب نمی بینند و احیای خیلی از آنها بر می گردد، البته اغلب درختانی که بیمار هستند یا ساقه آنها از داخل خالی شده باشد، اینها در آتش سوزی از بین می روند، به این معنا که آتش سوزی خسارت وارد می کند، نه اینکه کل جنگل را به خاکستر تبدیل می کند.
بنابراین در آتش سوزی اینطور نیست که پوشش گیاهی ۱۰۰ درصد از بین برود، شاید در بدترین حالت ۲۵ درصد پوشش گیاهی راجع به درخت ها اتقاق می افتد، اگرچه درختچه ها آسیب بیشتری متحمل می شوند و همینطور پوشش گیاهی یکساله کامل از بین می رود ولی به سرعت این پوشش گیاهی ترمیم می شود.
بنابراین اینطور نیست که کل عرصه را در اثر آتش سوزی از دست بدهیم مگر اینکه عرصه ای به صورت مکرر دچار آتش سوزی شود که زمینه را برای تغییرکاربری فراهم می کند به همین خاطر، اگر به تراکم آتش سوزی ها توجه شود، بیشترین آتش سوزی ها در شهرستان بویراحمد در بخش "کَبکیان" (منطقه چیتاب بویراحمد) اتفاق افتاده است که اراضی زراعی به اراضی ملی متصل است.
در خصوص عوامل دیگر و تشریح عامل انسانی بیشتر توضیح دهید؟
بهمنی نژاد: یک پدیده ای که در سطح جهانی در حال بروز است "تغییراقلیم" و "گرمایش زمین" است که سرزمین ما و زاگرس هم متاثر از این پدیده است به این معنی که اکوسیستم زاگرس از اکوسیستم های حساس و آسیب پذیر است.
بر طبق آمار در صد سال گذشته، دمای زمین یک و نیم درجه افزایش پیدا کرده که در جاهای مختلف متفاوت بوده است که در سرزمین ما به خصوص زاگرس این "تغییر اقلیم" شدت آن بیشتر و عواقب آن هم افزایش می یابد.
یک گونه گیاهی همانند "بلوط" که دامنه ای از شرایط به لحاظ رطوبت، ارتفاع، دمای حداکثر و حداقل را تحمل می کند با افزایش یافتن یک و نیم درجه دما، این دامنه ها تغییر یافته و در صورت ادامه این وضعیت، شاهد از دست دادن جنگل های بلوط در ارتفاعات پایین هستیم و شاید در ارتفاعاتی که بلوط نیست، درخت "بلوط" حضور پیدا کند و با یک تغییر اقلیم، "آشیان اکولوژیک" یک گونه تغییر می کند.
آشیان اکولوژیک محدوده ای از یک یا چند عامل محیطی است که رشد، تکثیر و بقای یک موجود زنده در آن امکان پذیر است.
[با حمله پروانه ها به جنگل ها، درخت یک ظاهر خزان مانند به خود می گیرد فقط سبزینه آن توسط آفت مصرف شده است.در حالی که درخت زنده است]
در خصوص آفت ها به ویژه" پروانه برگ خوار بلوط" که سال های اخیر شاهد طغیان آن بودیم
طغیان این پروانه ها را در یک خط ارتفاع خاصی شاهد بودیم مثلا تا ارتفاع ۱۲۰۰ متر، بنابراین این پروانه، در طبیعت یک گونه ای است که حیات دارد شاید همین تغییر اقلیم هم بتواند آشیان اکولوژیک آن را نیز تغییر داده باشد و شرایط مناسب برای این پروانه فراهم کرده باشد اگرچه اینها همه فرض هستند و نیاز به بررسی دقیق علمی دارد.
این پروانه برگ خوار بلوط، در حال حاضر اگر چه از برگ درخت تغذیه می کند و به درخت آسیب می زند، اما حتما موجب مرگ درخت نمی شود چرا که در سال آینده، درخت رشد می کند و حتی در تابستان امسال که بارندگی در استان داشتیم، عمده دختان آفت زده، رشد رویشی خود را از سرگرفتند.
با حمله پروانه ها به جنگل ها، درخت یک ظاهر خزان مانند به خود می گیرد که متاسفانه تصور عمومی وجود دارد که درخت از بین رفته است و شاید اقدام به قطع درخت کنند، در حالی که درخت زنده است فقط سبزینه آن توسط آفت مصرف شده است.
البته اگر این آفت در صورت متداوم طغیان کند شاید به خشک شدن درخت بلوط منجر شود ولی در حال حاضر به عنوان یک عامل استرس زا برای درخت به حساب می آید.
پروانه برگخوار بلوط که گفته شده زمانی یکی از حشرات مفید درختان بلوط بود، چطور به یک آفت و تهدید برای جنگل های زاگرس تبدیل شده است؟
بهمنی نژاد: وقتی جنگل می گوییم منظور ما صرفا درخت نیست بلکه یک اکوسیستم است که از یک مجموعه و روابط پیچیده ای برخوردار هستند و این اکوسیستم یک اجزایی دارد که در تعادل با هم هستند و روابط بسیار پیچیده دارند.
اکوسیستم ها روابط پیچیده ای بین اجزا دارند و با همه این تنوع و پیچیدگی در تعادل با هم هستند و این تعادل توسط یکسری عوامل مختل شده است، اعم از عوامل انسانی مثل تغییر اقلیم تعادل اکوسیستم ها را مختل کرده، یا مثلا با احداث یک "سد" در یک منطقه که باعث افزایش رطوبت منطقه شود و یکسری شرایط در این اکوسیستم تغییر می کند و تعادل اکولوژیک بهم می خورد و ممکن است موازنه را به نفع یک ارگانیسمی تغییر دهد.
اگرچه درتجربه در دنیا نشان داده شده این تعادل پس از مدتی بر می گردد یا تعادل در سطح جدیدی برقرار می شود چون با یک سیستم پیچیده مواجه هستیم و این سیستم پیچیده اجازه نمی دهد سیطره ای توسط یک گونه ایجاد شود، مثلا ممکن هست گونه های پارازیت آن یا گونه های شکارگر برای گونه مهاجر در اکوسیستم وجود داشته باشد، یا خود گونه میزبان دچار تغییراتی بشود، در همه اینها ممکن است تغییراتی اتفاق بیافتد و به تعادل منجر شود.
مطالعات نشان از بومی بودن این گونه از پروانه برگ خوار بلوط دارد ولی تجربه وجود دارد که گونه های غیربومی به یک اکوسیستمی وارد شدند و در یک مدت طغیان می کنند و پس از مدتی به تعادل می رسند.
در حال حاضر جنگل های استان با دو نوع آفت برگ خوار سفید بلوط و جوانه خوار درگیر هستند. تفاوت این دو را بفرمایید و اینکه چندنسل دارند توضیح دهید
بهمنی نژاد: پروانه جوانه خوار در ابتدای فصل بهار از جوانه ها تغذیه می کند منتهی پروانه برگ خوار بلوط را در طول فصل بهار و تابستان داریم که چند نسل را طی می کند، تجدید نسل می کند و صرفا از برگ درخت بلوط تغذیه می کند.
حشره ها سیکل (فرایند)حیاتی دارند که آن سیکل حیاتی را تکرار می کنند مراحل دگردیسی خود را طی می کنند تبدیل به حشره بالغ می شوند و مجددا همین سیکل تکرار می شود.خود پروانه برگ خوار بلوط، در واقع از برگ درخت تغذیه نمی کند در ابتدا تخم حشره تبدیل به "لارو"(کرم)، می شوند و "لارو" شروع به تغذیه از برگ درخت می کند
خود پروانه برگ خوار بلوط، در واقع از برگ درخت تغذیه نمی کند.ابتدا تخم ها تبدیل به "لارو"(کرم)، می شوند و "لارو" شروع به تغذیه از برگ درخت می کند و به یک اندازه از برگ درخت تغذیه می کند و پس از طی مراحل لاروی و شفیرگی وارد مرحله دگردیسی می شود و تبدیل به حشره بالغ می شود.
حشرات دو مرحله متفاوت در سیکل حیاتی خود دارند: شکل "لاروی" و "بالغ"، شکل لاروی تبدیل به یک حشره بالغ می شود و این حشره بالغ جفت گیری و تخم گذاری می کند و تخم تبدیل به لارو و لارو از برگ تغذیه می کند که به این سیکل زندگی و تغیر فرم در حشرات دگردیسی گفته می شود.
اینکه گفته می شود چند نسل است یعنی چند بار این حشره می تواند اینکار را انجام دهد، مثلا بخشی از حشرات در طول سال یکبار این سیکل را دارند ولی پروانه برگ خوار بلوط، در فصلی که طغیان می کند چندین بار این سیکل را طی می کند.
اگر به بحث راهکارهای مقابله اشاره کنیم راههای علمی،پیشگیری،کنترل و مقابله با آتش سوزی کدامند و چه اقدام های موثری صورت گرفته است؟
بهمنی نژاد: برای ارایه راهکارها در خصوص هر کدام از عوامل یادشده،لازم است ریشه یابی کرد، بررسی ها نشان می دهد که عمده آتش سوزی ها، منشا انسانی دارد که یا عمدی و یا سهوی است.
در بحث آتش سوزی غیرعمد، فردی که به هر شکل از طبیعت استفاده می کند دوست ندارد که طبیعت را تخریب یا به آتش بکشاند در این بخش، به راهکارهای پیشگیری که نیاز به ارایه و ترویج؛ "آموزش"، "اطلاع رسانی"، "نصب هشدارها" داریم.
اقدام هایی که منابع طبیعی انجام داده در بحث آموزش است اعم از اطلاع رسانی رسانه ای یا نصب علایم هشداری در طبیعت (تابلوها و سنگ نوشته ها)، آموزش ها در مدارس و دستگاه های اجرایی، و ساکنان همجوار جنگل ها که لازم است این آموزش ها دنبال شود چرا که در موارد غیرعمد این آموزش ها کارساز است.
در آتش سوزی های عمدی، ما ناگزیر هستیم از راههای قهری اقدام و پیگیری کنیم چراکه این اقدام ناجوانمردانه که حیات جنگل ها را به خطر می اندازد جرم است و لازم است برخورد قانونی شود که خوشبختانه خلا قانونی برای برخورد وجود ندارد اگر چه متاسفانه بحث شناسایی عامل آتش سوزی است که اغلب موفق به شناسایی این عامل نمی شویم.
البته برای پیشگیری از آتش سوزی، سازمان منابع طبیعی سامانه هایی را در دست اقدام دارد نظیر "نظارت و پایش هوشمند " که در تشخیص اولیه آتش سوزی و شناسایی عامل آتش سوزی نقش دارد.
برای کنترل و مقابله با آتش سوزی جنگل ها، اقدام های لازم به سه دسته تقسیم شده است(قبل از آتش سوزی، در زمان آتش سوزی و پس از آتش سوزی که احیای عرصه ها و ارزیابی آتش سوزی است) که سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری برای هر مرحله اقداماتی رو تعریف و تدوین کرده است.
در حین آتش سوزی چه امکانات و تجهزاتی نیاز است مثلا گفته شده چون مناطق کوهستانی است نیاز به هواپیمای آب پاش داریم؟
بهمنی نژاد: عمدتا آتش سوزی جنگل ها در فصل خشک رخ می دهد اما اینکه سازمان منابع طبیعی متولی جنگل ها که کل وظیفه مهار آتش را برعهده بگیرد از توان لجستیکی آن خارج است اگرچه قانون هم پیش بینی کرده است تمامی سازمان ها مکلف هستند؛ از لحاظ نیروی انسانی و هم امکانات و به هر طریق ممکن، در حین آتش سوزی به سازمان منابع طبیعی کمک رسانی کنند.
ذکر این نکته لازم است، "آتش سوزی جنگلها" در استان تبدیل به یک بحران شده است و موثرتر این است که مدیریت آتش سوزی در ستاد بحران دنبال شود تا بتواند لجستیک نیروها را بسیج کند."آتش سوزی جنگل ها" در استان ما هنوز به عنوان یک بحران شناخته نشده است.
در کارگروه تخصصی بحران که در خصوص آتش سوزی ایجاد شده است باید اولویت، مدیریت آتش سوزی باشد، چرا که منابع طبیعی به تنهایی از عهده اینکار بر نمیآید و نیاز به مشارکت دستگاهها، تمام نیروهای لشکری و کشوری دارد و این مدیریت و استفاده از بسیج همگانی در چارچوب ستاد مدیریت بحران راحت تر است، اگر چه منابع طبیعی امکانات و تجهیزات حداقلی در این خصوص تامین کرده است ولی نه بسیج ادارات استان و تجهیزات لازم از توان سازمان منابع طبیعی خارج است.
در خصوص آتش سوزی های زاگرس هواپیماهای آبپاش با این طراحی موجود نمی تواند اثرگذاری لازم را داشته باشد چرا که حجم زیادی از آب را در یک مساحت بسیار کم، تخلیه می کند و از طرفی ارتفاع فوران شعله های آتش در جنگل های ما بالا نیست که نیاز به این هواپیما باشد.
البته نیاز به "هلی کوپتر" برای جابجایی افراد ضروری است چرا که عمده آتش سوزی ها در ارتفاعات است و با توجه به کوهستانی بودن منطقه، نیروی انسانی که بخواهد به ارتفاع برسد از لحاظ انرژی تخلیه شده است.
اما نکته مهمتر در زمان آتش سوزی نیاز به "بسیج عمومی" داریم که از توان منابع طبیعی به تنهایی خارج است مثلا در سنوات گذشته که آتش سوزی را ما بحران اعلام می کردیم کسی توجه نمی کرد و تصور بر این بود که صرفا سیل و زلزله بحران است شوربختانه هنوز "آتش سوزی جنگل ها" به عنوان یک بحران شناخته نشده است.
عمده مشکل ما در آتش سوزی، مرحله پایش است که نیاز به امکانات دارد که باز از توانایی منابع طبیعی خارج است ولی ستاد بحران بر اساس جایگاهی که دارد به لحاظ امکانات قانونی قادر به انجام این کارها است.
منابع طبیعی وظایف متعددی دارد به غیراز بخش حفاظت آن، عمده نیروهای آن کارشناس یا کارمند هستند و اینکه کارمند در عملیات اطفای حریق بتواند کمک کند شاید هزینه های که ایجاد بکند، بیش از دستاوردها باشد پس موثرتر این است که مدیریت آتش سوزی با ستاد بحران باشد. برای مدیریت اثر بخشتر در آتش سوزی، سطحهایی از هشدار تعیین شود و نیازی به حضور ستاد بحران در همه مواقع نیست.
اینکه تاکید بر مدیریت و حضور ستاد بحران می شود، به دلیل توانایی آن ستاد در ساماندهی امکانات و نیروهای لازم است و حتی برای تامین نیروهای لازم، می تواند حدود ۲۰۰ نفر از افراد علاقه مند و داوطلب و ورزیده را آموزش دهد و هم اینکه مشوق هایی برای افراد داوطلب در نظر بگیرد و این کار موجب می شود که هم صدماتی به افراد عادی وارد نشود و هم عملیات اطفای به شکل موثر انجام شود.
برای مدیریت اثربخش تر در آتش سوزی، سطح هایی از هشدار تعیین شود که نیازی به حضور ستاد بحران در همه مواقع نباشد.
زمانی که آتش سوزی ریسک بالایی ندارد و کمتر از یک روز مهار و کنترل می شود نیازی به مدیریت ستاد بحران نیست.
ولی در برخی از زمان ها و مکان ها، نظیر مناطق حفاظت شده به عبارتی مناطق چهارگانه محیط زیست (پارک ملی، اثر طبیعی ملی، پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظت شده) یا مناطق کوهستانی و مرتفع و حساس که آتش سوزی اتفاق می افتد لازم است ستاد بحران مدیریت کند که اگر به موقع آتش سوزی مدیریت و کنترل نشود ممکن است به یک فاجعه تبدیل شود.
با توجه به طغیان ۲ سال متوالی پروانه برگ خوار بلوط، مطالعات لازم و اقدامات خاصی در این خصوص در استان انجام شده؟
بهمنی نژاد: برای مقابله موثرتر با پروانه برگ خوار، نیاز به نگاه اکوسیستمی داریم چرا که شرایطی حتما فرصت را به نفع این حشره تغییر داده است که نیاز به مطالعه و شناسایی این فاکتور است، اینکه چه عامل اقلیمی، زیستی، فیزیکی و .. در اکوسیستم تغییر کرده که این پروانه، رفتار مهاجم پبدا کرده است و دچار انفجار جمعیتی شده است نیاز به مطالعه و تحقیقات علمی دارد که این کار هم نیاز به یک تیم تحقیقاتی متنوع از تخصص های متفاوت دارد.
اینکه این پروانه صرفا از برگ بلوط تغذیه می کند و از برگ دیگر درختان استفاده نمی کند نیاز به ریشه یابی داریم.
البته حدس و گمان هایی در خصوص طغیان این پروانه مطرح شده است نظیر؛ تغییر الگوی کشت، تغییرات اقلیمی، غیربومی بودن این پروانه که اینها همه حدس و گمان است، اگر با یک روش علمی به ریشه یابی و علت یابی موضوع بپردازیم و براساس علت یابی ها نسخه ها تجویز کنیم اثربخش تر است که تاکنون متاسفانه این اتفاق نیفتاده است.استفاده از محلول بی تی؛ بدلیل اینکه اثر انتخابی ندارد و بر ترکیب جمعیتی و گونه های حشرات منطقه اثرا گذار است، پیامدهای منفی بدنبال دارد
روشی که سازمان منابع طبیعی برای مبارزه با پروانه برگ خوار بلوط در پیش گرفته است،روش بیولوژیک (محول بی تی) که یک باکتری است اگرهم سم به آن گفته نشود، باز ریسک های سم را دارد چرا که به نوعی دخالت در طبیعت است. محلول بی تی یک باکتری است که ازطریق دستگاه گوارش این حشره را ، در مرحله لاروی آن از بین می برد.
شرایط و زمان استفاده از این محلول بی تی، ملاحظات خاص خود را دارد، ولی تا زمانی که ریشه یابی نکنیم استفاده از محول بی تی یک راه حل موضعی است.
سوابق استفاده از محول بی تی، در مزارع و محصول هدف مثلا سیب، بوده است که استفاده از این محلول در آن مزرعه با هدف از بین بردن هر گونه ای از گیاهان مزاحم یا حشره ها به غیر از محصول سیب است، در صورتیکه در طبیعت ما نمی توانیم این نوع نگاه را داشته باشیم چرا که در طبیعت همه گیاهان و حشرات اجزای اکوسیستم هستند و باهم در تعادل هستند بنابراین استفاده از محول بی تی در اکوسیستم علمی نیست.
ما در طبیعت و جنگل هدفی دنبال نمی کنیم جز خدماتی که اکوسیستم به ما می دهد ما در صدد دنبال کردن این خدمات هستیم گونه هدفی نداریم که به نفع آن گونه هدف وارد عمل بشویم.
البته اینکه در سطح کوچکی مثلا ۵۰ تا ۱۰۰ هکتار از محلول بی تی بصورت آزمایشی استفاده شود پذیرفته شده است. اگرچه استفاده از محول بی تی اثر موضعی دارد و اثربخشی آن ملاحظات خاص (دمای مشخص، مرحله خاصی از زندگی حشره و در یک شرایط خاص) خود را دارد.
در نتیجه اگر همه این شرایط و ملاحظات استفاده از محول بی تی فراهم باشد باز درصدی از اثربخشی را دارد. در هر صورت استفاده از محلول بی تی بر ترکیب جمعیتی و گونه های حشرات منطقه اثرگذار است و پیامدهای منفی بدنبال دارد.
بنابراین رویکرد اصلی ما دنبال کردن ریشه ها و عوامل طغیان حشره براساس تحقیقات وسیع علمی است
استفاده کردن از شیوه "تله نوری"برای مبارزه با پروانه برگ خوار، که شیوه مکانیکی محسوب می شود، اگرچه آسیب کمتری دارد این شیوه هم خطراتی دارد چون همه حشرات نورگرایی دارند با جمع شدن حشرات در این تله، همه آنها و لو حشره های مفید از بین می رود چرا که این شیوه باز اثر انتخابی ندارد. اگرچه اثر منفی نسبت به محول بی تی کمتر است.
یک اصل پذیرفته است که "ما نمی توانیم در طبیعت اقدامی را دنبال کنیم که آن اقدام پیامدهایی منفی را در پی نداشته باشد".پس برای هر فرضیه ای که مطرح می شود نیاز به پیاده سازی و دنبال کردن تحقیقات علمی است تا به کشف علت ها برسیم.
بررسی و علل هجوم این پروانه ها، نیاز به یک مطالعه مدون یک ساله یا ۱۸ ماهه دارد که تاکنون در استان ما این اقدام دنبال نشده است.
[فهم اکوسیستم و اهمیت آن؛ توجه کردن به مفهوم"تنوع زیستی" است و اگر تنوع درن گونه ای شناسایی شود، برای خیلی از مشکلات راهگشا است]
فهم اکوسیستم و اهمیت آن، توجه کردن به مفهوم"تنوع زیستی" است، یک اکوسیستم از نظر گونه های گیاهی و جانوری متنوع است این تنوع در دو بخش است در تنوع بین گونه ای مثلا در جنگل های ما، درخت بلوط، کَیکُم، بَنه وجود دارد و بخش دیگر تنوع درون گونه ای است که یک گونه در دورن خودش چند گونه دارد مثلا انسان در درون خودش از جوانب مختلف مثل ژنتیکی، مرفولوژی و...تنوع بسیار زیادی دارد.درخت بلوط از تنوع درون گونه ای متفاوتی دارد برخی از درختان بلوط برگ های آن متفاوت است، ارتقاع برخی از درخت ها، ساقه های آنها و شیرینی یا تلخی محصول بلوط.
اهمیت موضوع و توجه به تنوع زیستی، از این جهت است که درون گونه ای گیاهان باید مطالعه وشناسایی شود تا در عملیات هایی اجرایی برای احصای عرصه های طبیعی، و مقابله با آفت ها، بتوانیم آن بخش از منطقه هدف را احیا کنیم، و مثلا از آن گونه بلوط استفاده کنیم که حداکثر شباهت به منطقه هدف را دارد و جای تاسف دارد با حجم عظیمی درخت بلوط که داریم تاکنون در این خصوص این مطالعه جامع و اثرگذار انجام نشده است.
بنابراین اگر تنوع دورن گونه ای شناسایی شود، برای خیلی از مشکلات راهگشا خواهد بود، چرا که تنوع موجب تاب آوری گونه ها می شود و اگر تغییری در یک اکوسیستم به وجود آید، تنوع درون گونه ای باعث می شود شانس سازگاری با آن تغییر، برای آن گونه بیشتر باشد.
پس برای شناسایی پروانه برگ خوار بلوط نیاز به یک کار مطالعاتی مدون در سطح ملی است.
در بحث جنگل کاری و احیای جنگل ها اقدامات شاخصی این خصوص انجام شده؟
بهمنی نژاد: جنگل کاری با ۲ رویکرد دنبال می شود یکی غنی سازی جنگل های موجود است در جاهایی که جنگل به دلایلی ناتوان از زادآوری طبیعی است و رویکرد دیگر توسعه جنگل هاست در عرصه هایی که جنگل نیست جنگل ایجاد می کنیم، و این جنگل کاری با ۲ روش؛ نهالکاری و بذر، انجام می شود. سنجاب ایرانی؛ که جنگلبان بلوط است و در زادآوری بلوط موثر است متاسفانه بدلیل استفاده از آن برای حیوان خانگی، در جنگل های ما بسیار کاهش یافته است.
برای کاشت بلوط هم از بذر و همچنین نهال استفاده می شود اگرچه نهال بلوط نسبت به بذر، به چرای دام مقاوم تر است، به همین خاطر هرساله با دنبال کردن پویش هایی، مشارکت های مردمی را برای کاشت بلوط جلب می کنیم که اینکار با ۲ هدف؛ مشارکت مردم در جنگل کاری همچنین ارایه آموزش های لازم به مشارکت کنندگان، دنبال می شود.
امسال هم اداره کل منابع طبیعی برای توسعه و غنی سازی جنگل ها در سطح ۵۰۰ هکتار برنامه دارد که در شرف آغار این عملیات در سطح استان هستیم.
مهمترین چالش های سیاست ها و برنامه های سازمان منابع طبیعی به خصوص اداره جنگلداری کدام است؟
بهمنی نژاد: ۲ چالش اساسی و عمومی است یکی عدم استقلال سازمانی و تقلیل منابع طبیعی به جنگل و مرتع است که موجب شده این سازمانی که وظیفه خطیر حفظ و احیای بخشی از منابع طبیعی را دارد به لحاظ ساختاری در زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی قرار گیرد اگرچه موضوع منابع طبیعی و کشاورزی حوزه های متفاوتی هستند.
دیگر چالش ما، نیروی انسانی است چرا که مهمترین فاکتور در هر سازمانی برای پیشبرد اهداف خود، نیروی انسانی و رضایت نیروی انسانی است، فعالیت های کارمندان سازمان منابع طبیعی که برای حفظ و احیای این نعمت خدادادی، جان خود را به خطر می اندازند، با گرفتن سختی کار از آنها، دلسردی و نارضایتی بدنبال خواهد داشت.
از دیگر چالش ها، تداخل وظایف سازمانی که بخشی از وظایف منابع طبیعی را با سازمان محیط زیست و امور آب تداخل دارد.
اعتبارات استانی ناکافی و نابهنگام و ناپیوسته از دیگر چالش است، استانی که مدعی پایتخت طبیعت است و از پتانسیل های طبیعت استان، اکوتوریسم است و پایه گردشگری طبیعت (جنگل ها، جاذبه های طبیعی) است اما در بحث اعتبارات لحاظ نمی شود و این اعتبارات تخصیص آن ناچیز است و در زمان نامناسبی است چرا که شیوه تنظیم سال مالی سازمانی با سال کار سازمان منابع طبیعت سازگاری ندارد. با این شرایط زمانی که اعتبارات اعلام شود خیلی از فرصت های حفظ و احیای منابع طبیعی را از دست می دهیم.
اقداماتی که به خصوص در جنگلکاری دنبال می شود لازم است پیوسته و میان مدت باشد که اقداماتی که برای احیای عرصه های طبیعی دنبال می شود به هدر نرود. اگر عرصه ای از جنگل کاری انجام شود نیاز به حفاظت و نگهداری دارد و در صورتی که دو سال حفاظت شود و سال سوم اعتبارات مربوطه حذف شود، کاری که دنبال شده، رها شده و عرصه طبیعی از بین می رود.
چالش مهم دیگر درون سازمانی است که به الگوی مدیریت عرصه های طبیعی است که در دنیا اصرار حکمران در بحث "کاربری" عرصه است نه مالکیت، به این معنی که یک عرصه ای را به عنوان جنگل شناسایی می شود و این عرصه فارغ از مالکیت باید با کاربری جنگل حفظ شود و اگر قرار است بهره برداری شود به عنوان جنگل از آن بهره برداری و احیا شود.
با این تعریف سعی می شود کاربری های عرصه های طبیعی حفظ شود گرچه مالکیت ها ممکن است خصوصی یا دولتی باشد ولی در هر صورت جنگل خواهد بود.
در طبیعت، بیش از اینکه مالکیت مهم است کاربری باید اهمیت داشته باشد چرا که این این عرصه جنگلی است تفاوتی در مالکیت ندارد. در کشورمان، بجای تکیه بر حفاظت از "کاربری" بر "مالکیت" تکیه می کنیم و مثلا زمانی که یک عرصه جنگلی با یک فرایندی مالکیت آن از دست دولت خارج می شود به محض از بین رفتن مالکیت، کاربری نیز از بین می رود و در نتیجه به مرور جنگل از بین می رود چرا که دولت دیگر مالک نیست.
به نظر می رسد بجای تاکید بر مالکیت، بر کاربری فارغ از مالکیت، تاکید شود همانند الگویی که در شهرداری دنبال می شود که فضایی که مثلا برای فضای سبز تعیین می شود که در هر صورت باید به فضای سبز تبدیل شود.
با ملی شدن نفت، ملی شدن جنگل ها هم انجام شد که مالکیت عرصه ها از مردم به دولت انتقال یافت و با این انتقال مالکیت، حس تعلق در مردم، کاهش یافته است.
[الگوی مالکیتی منابع طبیعی به غیر از مناطق چهارگانه محیط زیست، پاسخگو نیست و اگر تاکید ما بر کاربری باشد موفقیت بیشتری در پی خواهد داشت]
ایرادی ندارد که مالکیت عرصه های طبیعی از آن مردم باشد ولی لازم است قوانینی برای حفظ کاربری باشد،گرچه در حال حاضر بهره برداری از جنگل ها ممنوع است ولی مشاهدات نشان از انجام آن دارد.بنابراین این الگوی مالکیتی به غیر از مناطق چهارگانه محیط زیست، پاسخگو نیست و اگر تاکید ما بر کاربری باشد موفقیت بیشتری در پی خواهد داشت.
اگر مردم احساس کنند عرصه طبیعی متعلق به خودشان است و بهره بردار هم هستند و در قالب جنگل قادر به بهره برداری پایدار را انجام دهند مطمئنا مشکل این حوزه برطرف خواهد شد.
سازمان منابع طبیعی در این خصوص طرح هایی بنام "جنگلداری اجتماعی" در دست تدوین دارد که با مشارکت مردم این طرح ها را دنبال می کند.
برای احیا و حتی مبارزه با آفت ها بر قرق کردن عرصه های طبیعی تاکید می شود در این خصوص توضیح دهید
بهمنی نژاد: قرق کردن در جاهایی که دچار چرایی بیش از حد شده باشد و اکوسیستم، زادآوری طبیعی نداشته باشد، قرق کردن کارساز خواهد بود در نیجه این عمل، فرصت تنفسی برای اکوسیستم فراهم شده که خودش را بازسازی و به زادآوری اقدام کند.
اگرچه چگونگی قرق کردن هم متفاوت است و به شکل های مختلف انجام می شود ولی در قرق کردن به خصوص در عرصه های که همراهی مردم را می طلبد نباید دچار تعارض منافع نشویم بلکه برای اثربخشی و همراهی،مردم هم باید قانع شوند تا با رضایت همکاری کنند.
[بیشترین معضل ما در حوزه زاگرس پایداری اجتماعی" است]
در خصوص روند پیگیری و انجام آن بی اطلاع هستم، از طرفی ایجاد یک مرکز تحقیقات با داشتن فرایند بسیار طولانی، کاری سخت خواهد بود.
البته در صورت پیگیری مجدانه و مداوم مسوولان استان، با ایجاد تحقیقات بلوط یا مرکز تحقیقات زاگرس، نیاز است که به همه مسایل و مشکلات زاگرس بررسی شود همانند ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه که با هدف احیای این دریاچه دنبال شد.
رشته کوه زاگرس با داشتن مشکلات متعدد، به ایجاد این مرکز تحقیقات نیاز دارد چرا که زاگرس بیشترین خدمات را به کشور می دهد و در صورت نبود زاگرس، کشور بیابانی داشتم این رشته کوه به شکل دیواره ای که پوشش گیاهی ایجاد کرده است و هم بارندگی ها را موجب شده است.
حدود ۲۰ میلیون نفر در دامنه های زاگرس زندگی می کنند و خدمات بسیار زیادی به کشور ارایه می کند اگرچه در ازای این خدمات بیشمار، توجهی به زاگرس نمی شود.
بیشترین معضل ما در حوزه زاگرس "پایداری اجتماعی" است، چرا که رسیدن به توسعه و همراهی مردم با این راهبرد توسعه ای منوط به مشارکت مردم و پایداری توسعه است.
[بلوط هایی آفت زده زنده هستند و خشک نشدند که کسی بخواهد آنها را قطع کند]
بهمنی نژاد: بلوط هایی آفت زده زنده هستند و خشک نشدند که کسی بخواهد آنها را قطع کند، از طرفی برداشت چوب بلوط ممنوع است و در قانون جرم انگاری شده است.
صنایع چوبی کشور نیاز به چوب دارند ما نیاز به راهکارهای جایگزین داریم که چوب مورد نیاز این صنایع از عرصه های جنگلی تامین نشود و دراین خصوص سازمان برنامه زراعت چوب را تدوین کرده است که با گونه های سریع الرشد انجام می شود، البته در این طرح سازمان خدمات خوبی از جمله نهال رایگان ارایه می دهد.
البته مردم ما هزارها سال در یک تعادلی در این زاگرس با بلوط زندگی کردند به اندازه نیاز خود استفاده کردند و حالا هم می توانیم این تعادل را حفظ کنیم اگرچه میزان جمعیت به شدت افزایش پیدا کرده و نیازهای ما به طبیعت هم به طبع آن افزایش یافته است اما قطعا حالا هم می توانیم این تعادل را حفظ کنیم و میراث طبیعی را برای آیندگان نیز باقی بگذاریم منوط به در پیش گرفتن "پایداری اجتماعی" که از ارکان فراموش شده توسعه پایدار است.
مرجع : ایرنا