تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۹ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۲
کد مطلب : ۴۰۱۳۸۶
یادداشت:
قدر زر زرگر بداند قدر گوهر گوهری
سیدعلی عباس محدث
۰
کبنا ؛متن ارسالی
دیر زمانی است که به وضوع شاهدیم که دیگر «ادب آداب خود را ندارد». سالهای نه چندان دور، معلمان مدارس در تلاش بودند تا به ما بفهمانند که «ادب آداب دارد». ما هم مینوشتیم، پاک میکردیم، دوباره و ده باره و صدباره مینوشتیم و مجدداً میخواندیم که «ادب آداب دارد». در این دیالوگ مستمر، «ادب» را اینگونه تعریف کردیم که، هر کس لباس فاخر پوشید و کرسی مجلل گرفت و لبانش چربتر شد، نباید رسم مهربانی و بَزم خردمندی را فراموش کند. آنکس که به معرفتِ «ادب» لباسش نو و سفرهاش رنگین شد، نباید از آیین بزرگان رمیده و از سِلک نیکنامان غافل گردد. آموزگارن میگفتند؛ هر آنکه «ادب» دارد، هنر دارد. و هر که هنر دارد خِرد دارد. آنکس که خِرد در او باشد، مرام بزرگان را پاس میدارد و مهربانی را شیوه رایج دولتش خواهد نمود.
به کجا رسیدهایم؟ استان زرخیز و زرنگار را به کجا کشاندهایم.؟ دیگر در تابلوی هیچ مدرسهای منقش نیست که «ادب آداب دارد». شاید گاهی اوقات «ادب»، «آداب» دارد و اکثر اوقات هم اصلاً ندارد. آنجایی که بزرگی را به اندیشهها و اندرزها و خردورزیها دادیم، «آداب» دارد. آنجا که فهمیدیم 50 سال عمر مردی از جنس فقر و شرافت، فضل و معرفت، حلم و متانت، تلاش و موفقیتهای پی در پی، سوختن برای ساختن دهها و بلکه صدها نوجوان و جوان بلند آوازه و بی کِبر و ادعا، نتیجهاش فراموشی، فراموشی و فراموشی شد، فهمیدیم که معمولاً «ادب آداب ندارد». زمانی که به اولین باران پاییزی، تمامی پلهای استان کهگیلویه وبویراحمد تخریب شده و مانع هرگونه تردد بین استانی و بین شهری و بین روستایی میشد، شاگردانِ سیدِ ورزش استان بهویژه در کهگیلویه بزرگ، نامی به پهنای ایران را در تسخیر خود داشتند. وجب به وجب خاکِ زمینهای خاکی استان، با نام معلم فرزانه و مدرس باشرافت ورزش استان «سیدابوصالح دانشفر»، «کیمیا» شد.
جناب آقای علوی؛
میز و صندلی که بر آن جلوس کردهای، اگر قبول بفرمایی، نتیجة به یغما رفتنِ جوانی نسل «دانشفر» است و طبقات متعدد مکانی که بر آن ریاست مینمایی، به عزت موهای سفید شدة مشارالیهم قوام دارد. بنشین و مرثیهی «من آنم که رستم بود پهلوان» را زمزمه کن که عمر دولتت به سلامت باد. وقتی به یاد میآورم که در کلاس درسش آموختم، «آسایش امروزم نتیجه فرسایش دیروزیها است»، متحیر میمانم که فراموشی امروزیها نتیجه چه اشتباهاتی بوده است. آیا به این فکر کردهای که تکریم اندیشهها نیست؟ عزت از منسب داران رخته بر بسته و پیشکسوتان را در مقابل دیدگان مریدان و شاگردانشان تحقیر میکنید؟ روزگاری که چمنهای مخملی نبود و میلیاردی برای ابنیه و ابزار هزینه نمیشد و معلم و شاگرد، قیمتشان حُسن خُلق بود و تهذیب نفس و همچنین تکریم بزرگتر بود و تعظیم در مقابل قدرت اولی، بر این گفتمان عقیده داشتیم که؛ «هر کس یک کلمه به من بیاموزد، یک عمر مرا بنده خود کرده است». دانشفر به ما آموخته بود که علی (ع) الگویمان باشد و این کلام گهربارش تحفهای برای همه زندگانیمان باشد.
دوست عزیز، مدیرکل محترم؛
سید ابوصالح دانشفر، در وجود تک تک جوانان و نوجوانان کهگیلویهی بزرگ و ورزشکاران استان کهگیلویه و بویراحمد حسنات انسانی و ارزشهای نیک به یادگار گذاشته است. اگر ذره ذرة توان و مدیریت و پول و اموال دستگاه ورزش و جوانان استان را هزینه کنید، به اندازة یکسال فعالیت آقای دانشفر نتیجه نخواهید گرفت. مُصَدق این ادعایم، هزاران ورزشکاری است که افتخار شاگردیش را دارند، هزاران انسان باشرافتی است که در سالنها و میادین ورزشی تشویقش کردند و با دلسوزیهایش برای ورزش استان به توانمندیش امیدوار گشتند. برای راستی آزمایی ادعایم لازم است به خود زحمت دهید و ملاقات کنندگانش را در بیمارستان شهید بهشتی یاسوج نظاره شوید که چه قشری از جامعه هستند و چه منسب و مقامی دارند و از کجا و کدام نقطة استان آمدهاند تا برای جنابتان مستدل گردد که «قدر زر زرگر بداند، قدر گوهر گوهری».
جناب آقای زارع، مدیرکل محترم آموزش و پرورش؛
از وقتی که تخته سیاهها در کلاس درس، سفید شد و به جای «گچِ» سفیدِ یک رنگ، ماژیکهای رنگارنگ به دست معلمان داده شد، معرفت هم بوقلمون صفت شد. «بی ادبی» آداب شد. جناب مدیرکل؛ سفیدی تختههای کلاس درس، به قیمتِ سیاه شدن دلهایتان تمام شده است. دیگر در کلاسها از یکرنگی سخن گفته نمیشود. تنوع رنگ ماژیکها، نمادِ تفاوت در اخلاق و معرفت دیروزیها و امروزیها است. سید ابوصالح دانشفر معلم دستگاهی بود که در مصطلحترین تعریف، کارخانه انسانی سازی نامیده میشود. این انسانهای بزرگ در کلاسهای درس به ما آموختند که انسانها باید بزرگترهای خود را تکریم کنند تا عزتی نصیب کوچکترهایشان شود. دانشفر ها بودند که در تفسیر کلام شریف پیامبر اکرم (ص) که فرمودهاند «العلمُ من المهد الی اللهد» یعنی اینکه از آغاز زندگیتان تا پایان آن مشغول آموختن باشید. برخورداری از اخلاق انسانی، تعهد و بهره مندی از آداب معاشرتها، حفظ الگوهای اخلاقی و دینی در زندگی اجتماعی، تحبیب انسانها و تکریم انسانیتها را تنها بخشی از ویژگیهای علم آموزی توصیه شدهی پیامبر اسلام (ص) آموختیم. آیا فرهنگی بازنشستهای که بیش از 50 سال را برای معرفت آموزی و تندرسی نوجوانان و جوانان استان و کهگیلویه بزرگ، آنهم با هزینهی عمر خود و از دست دادن سلامتیاش خدمت نموده است، سزاوار یه لحظه سلام دادن و چند دقیقه عیادت خشک و خالی نیست؟ به خدا که نامش از همه نامهای پرطمطراق امروزیها پرآوازهتر است.
مدیرکل محترم تبلیغات اسلامی استان؛
مگر میشود از پیرغلام امام حسین (ع) و قیام عاشوراییاش نام برد و در کهگیلویهی بزرگ اسمی از سیدابوصالح دانشفر ندید و نشنید؟ در شهرستان کهگیلویه و در همه مناسبتهای مذهبی بهویژه ایام سراسر حزن و اندوه محرم، گرما بخش عزاداریهای امام حسین (ع) استاد دانشفر بود. رفتارهای اجتماعی بسیار نیکو، سبک زندگی ساده و متدینانه و حفظِ منشِ سیادتِ صادقانهاش در محیط کار و زندگی اجتماعی، هیچگاه تغییری به سمت غیر از آنچه تعالی انسانهای وارسته و پرهیزگار بود را نداشته است. سیدابوصالح دانشفر یکی از پرآوازهترین خادمان اهل بیت و مداحانِ مناسبات و رخدادهای زندگی معصومین علیهم السلام در کهگیلویه بزرگ بود. در هر موقعیت و مناسبتی برای جدش حسین (ع) مرثیهها میخواند و تعزیهها به پا میکرد. به کجا رسیدهایم که از میراثهای گرانقدر دینی غافل شده و خود اینگونه اخلاق و ادب را تحریم کردهایم. آیا ما میتوانیم آنکه را خداوند عزت بخشیده و بزرگش داشته است و حنجرهاش را برای روایت عبرت آموزیهای دین و انسانیت قوام بخشیده است، کوچک شماریم و تحقیرش نمائیم؟ قلبی که برای حسین (ع) تپیده و زبانی که برای رسالتش چرخیده در جانِ مردمش عزت یافته است. حیف است که غافل باشیم. حیف است که تا هستند، نادیده باشند و چشم از حقایق ببندیم.
این مطلب را نه برای مدح و ثنای «سید ابوصالح دانشفر» گفتم و نه ادعا دارم که توانستهام بر داشتهها و افتخارات بی شمارش بیافزایم. چرا که در دین و مسلک ما شیعیان، معلم و مربی و مداح آنقدر بزرگ و عزتمند هستند که خداوند جایگاهشان را ترفیع و وجودشان را برای ملت عزیز کرده است. ایشان در تمامی حوزههای اجتماعی و فرهنگی برای کهگیلویه بزرگ زبانی رسا و با بیان شیوای خود، از هر مسئول و مدیری مطالبه حق میکند. ادبیات صادقانه و تمثیلهای طنزگونهاش برای تبیین حقایقی که بانی مظلومیت کهگیلویة بزرگ و استان کهگیلویه و بویراحمد شدهاند، مایه تفکر و تعمق مسئولان کشوریِ وارد شده به استانمان شده است. حضور پرثمر و مدبرانهای که در فضای مجازی به عنوان رکن اصلی اتفاقات اجتماعی و فرهنگی دنیای امروز دارد، همگان را همچون دانش آموزان کلاس درسش، ساکت و متفکرانه به حق طلبی و رعایت ادب در مناسبات و مطالبات فردی و اجتماعی ترغیب نموده است. آقای دانشفر در بیمارستان شهید بهشتی یاسوج، همه را در کنار خود دید اِلا آنان که باید خود را در کنارش میدیدند. آری؛ مدیران استانی و شهرستانی که گویا نام و نانشان را در پشتِ میز و صندلیشان یافته و برای آقاها و آقازادههای پوشالی، از بیت المال هزینه میکنند، لازم است برای سعادتمندی و عزت یافتن هرچه بیشتر، سراغی هم از استاد اخلاق و معرفت بگیرند تا شاید بعد از کنار رفتن از پستهایی که به همتِ همین خاک خوردههای ورزش و دلسوزیهای معلمین دلداده و محبانِ اهل بیتِ معظم آلُ الله به دست آوردهاید، فاخر بمانید. سیدابوصالح دانشفر، در دل جوانان دهههای 50، 60، 70 و 80 عمیقاً جا دارد و فراموش شدنی نیست. او به معنای واقعی آقا بوده و آقازادهی جدش امام حسین (ع) است. او را سلطان ورزش استان و پهلوانی واقعی می دانم که از شغل معلمی، مدیریتی و مدیری در ورزش، هیچ مالی نیاندوخت و مکنتی بر نداشت تا هم در ناملایمات اجتماعی محو نشود و هم سرمایهی عظیمی از انسانهای نیکو سرشت و سلیم النفس را به جامعه اسلامی تقدیم نماید.
در پایان از جناب آقای دکتر احمدی استاندار محترم استان که از آغاز شروع بکارش به عنوان استاندار استان به خوبی توانستهاند بر نامهربانیها و بد اخلاقیها و کردارهای ناروای مدیریتی استان، انگشت تأدیب و تأکید بگذارند، میخواهم که آنچه شیوه معقولانه و انتظار مسئولانه است را برای گرامی داشت و پاسداشت همهی پیشکسوتان عرصة اجتماعی و فرهنگی بهویژه ورزش استان همچون استاد دانشفرکه هرگز مثل آن را نخواهیم یافت، به مدیران بیاموزند و شیوه مهرورزی و اخلاقی مداری را به عنوان دیکته شب مدیران، دستور اکید فرمایند.
--------------------------
سیدعلی عباس محدث
دیر زمانی است که به وضوع شاهدیم که دیگر «ادب آداب خود را ندارد». سالهای نه چندان دور، معلمان مدارس در تلاش بودند تا به ما بفهمانند که «ادب آداب دارد». ما هم مینوشتیم، پاک میکردیم، دوباره و ده باره و صدباره مینوشتیم و مجدداً میخواندیم که «ادب آداب دارد». در این دیالوگ مستمر، «ادب» را اینگونه تعریف کردیم که، هر کس لباس فاخر پوشید و کرسی مجلل گرفت و لبانش چربتر شد، نباید رسم مهربانی و بَزم خردمندی را فراموش کند. آنکس که به معرفتِ «ادب» لباسش نو و سفرهاش رنگین شد، نباید از آیین بزرگان رمیده و از سِلک نیکنامان غافل گردد. آموزگارن میگفتند؛ هر آنکه «ادب» دارد، هنر دارد. و هر که هنر دارد خِرد دارد. آنکس که خِرد در او باشد، مرام بزرگان را پاس میدارد و مهربانی را شیوه رایج دولتش خواهد نمود.
به کجا رسیدهایم؟ استان زرخیز و زرنگار را به کجا کشاندهایم.؟ دیگر در تابلوی هیچ مدرسهای منقش نیست که «ادب آداب دارد». شاید گاهی اوقات «ادب»، «آداب» دارد و اکثر اوقات هم اصلاً ندارد. آنجایی که بزرگی را به اندیشهها و اندرزها و خردورزیها دادیم، «آداب» دارد. آنجا که فهمیدیم 50 سال عمر مردی از جنس فقر و شرافت، فضل و معرفت، حلم و متانت، تلاش و موفقیتهای پی در پی، سوختن برای ساختن دهها و بلکه صدها نوجوان و جوان بلند آوازه و بی کِبر و ادعا، نتیجهاش فراموشی، فراموشی و فراموشی شد، فهمیدیم که معمولاً «ادب آداب ندارد». زمانی که به اولین باران پاییزی، تمامی پلهای استان کهگیلویه وبویراحمد تخریب شده و مانع هرگونه تردد بین استانی و بین شهری و بین روستایی میشد، شاگردانِ سیدِ ورزش استان بهویژه در کهگیلویه بزرگ، نامی به پهنای ایران را در تسخیر خود داشتند. وجب به وجب خاکِ زمینهای خاکی استان، با نام معلم فرزانه و مدرس باشرافت ورزش استان «سیدابوصالح دانشفر»، «کیمیا» شد.
جناب آقای علوی؛
میز و صندلی که بر آن جلوس کردهای، اگر قبول بفرمایی، نتیجة به یغما رفتنِ جوانی نسل «دانشفر» است و طبقات متعدد مکانی که بر آن ریاست مینمایی، به عزت موهای سفید شدة مشارالیهم قوام دارد. بنشین و مرثیهی «من آنم که رستم بود پهلوان» را زمزمه کن که عمر دولتت به سلامت باد. وقتی به یاد میآورم که در کلاس درسش آموختم، «آسایش امروزم نتیجه فرسایش دیروزیها است»، متحیر میمانم که فراموشی امروزیها نتیجه چه اشتباهاتی بوده است. آیا به این فکر کردهای که تکریم اندیشهها نیست؟ عزت از منسب داران رخته بر بسته و پیشکسوتان را در مقابل دیدگان مریدان و شاگردانشان تحقیر میکنید؟ روزگاری که چمنهای مخملی نبود و میلیاردی برای ابنیه و ابزار هزینه نمیشد و معلم و شاگرد، قیمتشان حُسن خُلق بود و تهذیب نفس و همچنین تکریم بزرگتر بود و تعظیم در مقابل قدرت اولی، بر این گفتمان عقیده داشتیم که؛ «هر کس یک کلمه به من بیاموزد، یک عمر مرا بنده خود کرده است». دانشفر به ما آموخته بود که علی (ع) الگویمان باشد و این کلام گهربارش تحفهای برای همه زندگانیمان باشد.
دوست عزیز، مدیرکل محترم؛
سید ابوصالح دانشفر، در وجود تک تک جوانان و نوجوانان کهگیلویهی بزرگ و ورزشکاران استان کهگیلویه و بویراحمد حسنات انسانی و ارزشهای نیک به یادگار گذاشته است. اگر ذره ذرة توان و مدیریت و پول و اموال دستگاه ورزش و جوانان استان را هزینه کنید، به اندازة یکسال فعالیت آقای دانشفر نتیجه نخواهید گرفت. مُصَدق این ادعایم، هزاران ورزشکاری است که افتخار شاگردیش را دارند، هزاران انسان باشرافتی است که در سالنها و میادین ورزشی تشویقش کردند و با دلسوزیهایش برای ورزش استان به توانمندیش امیدوار گشتند. برای راستی آزمایی ادعایم لازم است به خود زحمت دهید و ملاقات کنندگانش را در بیمارستان شهید بهشتی یاسوج نظاره شوید که چه قشری از جامعه هستند و چه منسب و مقامی دارند و از کجا و کدام نقطة استان آمدهاند تا برای جنابتان مستدل گردد که «قدر زر زرگر بداند، قدر گوهر گوهری».
جناب آقای زارع، مدیرکل محترم آموزش و پرورش؛
از وقتی که تخته سیاهها در کلاس درس، سفید شد و به جای «گچِ» سفیدِ یک رنگ، ماژیکهای رنگارنگ به دست معلمان داده شد، معرفت هم بوقلمون صفت شد. «بی ادبی» آداب شد. جناب مدیرکل؛ سفیدی تختههای کلاس درس، به قیمتِ سیاه شدن دلهایتان تمام شده است. دیگر در کلاسها از یکرنگی سخن گفته نمیشود. تنوع رنگ ماژیکها، نمادِ تفاوت در اخلاق و معرفت دیروزیها و امروزیها است. سید ابوصالح دانشفر معلم دستگاهی بود که در مصطلحترین تعریف، کارخانه انسانی سازی نامیده میشود. این انسانهای بزرگ در کلاسهای درس به ما آموختند که انسانها باید بزرگترهای خود را تکریم کنند تا عزتی نصیب کوچکترهایشان شود. دانشفر ها بودند که در تفسیر کلام شریف پیامبر اکرم (ص) که فرمودهاند «العلمُ من المهد الی اللهد» یعنی اینکه از آغاز زندگیتان تا پایان آن مشغول آموختن باشید. برخورداری از اخلاق انسانی، تعهد و بهره مندی از آداب معاشرتها، حفظ الگوهای اخلاقی و دینی در زندگی اجتماعی، تحبیب انسانها و تکریم انسانیتها را تنها بخشی از ویژگیهای علم آموزی توصیه شدهی پیامبر اسلام (ص) آموختیم. آیا فرهنگی بازنشستهای که بیش از 50 سال را برای معرفت آموزی و تندرسی نوجوانان و جوانان استان و کهگیلویه بزرگ، آنهم با هزینهی عمر خود و از دست دادن سلامتیاش خدمت نموده است، سزاوار یه لحظه سلام دادن و چند دقیقه عیادت خشک و خالی نیست؟ به خدا که نامش از همه نامهای پرطمطراق امروزیها پرآوازهتر است.
مدیرکل محترم تبلیغات اسلامی استان؛
مگر میشود از پیرغلام امام حسین (ع) و قیام عاشوراییاش نام برد و در کهگیلویهی بزرگ اسمی از سیدابوصالح دانشفر ندید و نشنید؟ در شهرستان کهگیلویه و در همه مناسبتهای مذهبی بهویژه ایام سراسر حزن و اندوه محرم، گرما بخش عزاداریهای امام حسین (ع) استاد دانشفر بود. رفتارهای اجتماعی بسیار نیکو، سبک زندگی ساده و متدینانه و حفظِ منشِ سیادتِ صادقانهاش در محیط کار و زندگی اجتماعی، هیچگاه تغییری به سمت غیر از آنچه تعالی انسانهای وارسته و پرهیزگار بود را نداشته است. سیدابوصالح دانشفر یکی از پرآوازهترین خادمان اهل بیت و مداحانِ مناسبات و رخدادهای زندگی معصومین علیهم السلام در کهگیلویه بزرگ بود. در هر موقعیت و مناسبتی برای جدش حسین (ع) مرثیهها میخواند و تعزیهها به پا میکرد. به کجا رسیدهایم که از میراثهای گرانقدر دینی غافل شده و خود اینگونه اخلاق و ادب را تحریم کردهایم. آیا ما میتوانیم آنکه را خداوند عزت بخشیده و بزرگش داشته است و حنجرهاش را برای روایت عبرت آموزیهای دین و انسانیت قوام بخشیده است، کوچک شماریم و تحقیرش نمائیم؟ قلبی که برای حسین (ع) تپیده و زبانی که برای رسالتش چرخیده در جانِ مردمش عزت یافته است. حیف است که غافل باشیم. حیف است که تا هستند، نادیده باشند و چشم از حقایق ببندیم.
این مطلب را نه برای مدح و ثنای «سید ابوصالح دانشفر» گفتم و نه ادعا دارم که توانستهام بر داشتهها و افتخارات بی شمارش بیافزایم. چرا که در دین و مسلک ما شیعیان، معلم و مربی و مداح آنقدر بزرگ و عزتمند هستند که خداوند جایگاهشان را ترفیع و وجودشان را برای ملت عزیز کرده است. ایشان در تمامی حوزههای اجتماعی و فرهنگی برای کهگیلویه بزرگ زبانی رسا و با بیان شیوای خود، از هر مسئول و مدیری مطالبه حق میکند. ادبیات صادقانه و تمثیلهای طنزگونهاش برای تبیین حقایقی که بانی مظلومیت کهگیلویة بزرگ و استان کهگیلویه و بویراحمد شدهاند، مایه تفکر و تعمق مسئولان کشوریِ وارد شده به استانمان شده است. حضور پرثمر و مدبرانهای که در فضای مجازی به عنوان رکن اصلی اتفاقات اجتماعی و فرهنگی دنیای امروز دارد، همگان را همچون دانش آموزان کلاس درسش، ساکت و متفکرانه به حق طلبی و رعایت ادب در مناسبات و مطالبات فردی و اجتماعی ترغیب نموده است. آقای دانشفر در بیمارستان شهید بهشتی یاسوج، همه را در کنار خود دید اِلا آنان که باید خود را در کنارش میدیدند. آری؛ مدیران استانی و شهرستانی که گویا نام و نانشان را در پشتِ میز و صندلیشان یافته و برای آقاها و آقازادههای پوشالی، از بیت المال هزینه میکنند، لازم است برای سعادتمندی و عزت یافتن هرچه بیشتر، سراغی هم از استاد اخلاق و معرفت بگیرند تا شاید بعد از کنار رفتن از پستهایی که به همتِ همین خاک خوردههای ورزش و دلسوزیهای معلمین دلداده و محبانِ اهل بیتِ معظم آلُ الله به دست آوردهاید، فاخر بمانید. سیدابوصالح دانشفر، در دل جوانان دهههای 50، 60، 70 و 80 عمیقاً جا دارد و فراموش شدنی نیست. او به معنای واقعی آقا بوده و آقازادهی جدش امام حسین (ع) است. او را سلطان ورزش استان و پهلوانی واقعی می دانم که از شغل معلمی، مدیریتی و مدیری در ورزش، هیچ مالی نیاندوخت و مکنتی بر نداشت تا هم در ناملایمات اجتماعی محو نشود و هم سرمایهی عظیمی از انسانهای نیکو سرشت و سلیم النفس را به جامعه اسلامی تقدیم نماید.
در پایان از جناب آقای دکتر احمدی استاندار محترم استان که از آغاز شروع بکارش به عنوان استاندار استان به خوبی توانستهاند بر نامهربانیها و بد اخلاقیها و کردارهای ناروای مدیریتی استان، انگشت تأدیب و تأکید بگذارند، میخواهم که آنچه شیوه معقولانه و انتظار مسئولانه است را برای گرامی داشت و پاسداشت همهی پیشکسوتان عرصة اجتماعی و فرهنگی بهویژه ورزش استان همچون استاد دانشفرکه هرگز مثل آن را نخواهیم یافت، به مدیران بیاموزند و شیوه مهرورزی و اخلاقی مداری را به عنوان دیکته شب مدیران، دستور اکید فرمایند.
--------------------------
سیدعلی عباس محدث