تاریخ انتشار
پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۴۵
کد مطلب : ۴۱۰۴۸۴
یادداشت | سیده زهرا حسینی
گلابتونهای دیارم چند سال دارند
سیده زهرا حسینی
۲
کبنا ؛موانع، ناهمواری ها و ناهمگونیهای متعددی در راستای مشارکت زنان در توسعه وجود دارد، تبعیض جنسیتی نوعی تمایز و تضاد جنسی در اجتماعی شدن هر فرد جامعه است که این نگاه به سوی دختران، گرایش بیشتری داشته و دستاورد ساخت اجتماعی و فرهنگ مرد سالارانه محسوب میشود.
زنان علاوه بر جایگاههای متفاوت و موقعیتهای نابرابری که دارند، در هر شهر و روستا این روند متأثر از هم ادامه داشته و دارد. در ایران بین ده تا یازده میلیون زن روستایی مبتلا به این اپیدمی میباشند. در حالی نزدیک به 45 درصد نیروی کار در بخش کشاورزی را تشکیل میدهند که کارگرانی فامیلی یا فصلی با تبعیض آشکار اقتصادی، با رنگ و بوی بردگی و گاه عصر جاهلیت، مالک فقط یک درصد از زمینهای کشاورزی در سراسر کشور هستند وحال آنکه در مقایسه با مردان با موقعیت مشابه و کارکرد همگون و همان جایگاه اجتماعی که در آن قرار دارند در منابع مادی و منزلت اجتماعی، قدرت و فرصت کمتری دارند. استان کهگیلویه و بویراحمد نیزاز این قاعده مستثنی نیست و در مناطق خاصی، زنان و دختران وضعیت بسیار بغرنجتر و باید گفت فاجعه آمیزتری دارند.
به طور سیستماتیک و تاثیری عشیرهای، به نوع خود، با قوانین فلج کننده عرفی که بر فضای ملوک الطوایفی حاکم است، دختران و زنان روستا، به شکل یک ماشین فرزندآوری و یک کارگر بی دستمزد هستند که دسترسی آنها به آموزش، بهداشت، رفاه و حتی عروسک بازی محدود و ناچیز است.
خشونت خانگی در روستاها بر علیه زنان به یک امر عادی و بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده است بطوریکه در بعضی مواقع این خشونت چنان عادی است که فرد قربانی احساس نمیکند با او رفتار نادرستی شده و یا حقی از او تضییع گردیده است. زنانی که اینچنین نسبت به حقوق اولیه خود آگاهی ندارند بلاشک در سن بیست و دو سالگی قابل قیاس با پیرزنان هفتاد و هفت ساله فرانسوی خواهند بود. و آن که حق خود را نمیداند نخواهد رسید به آنی که مطالبه گر حقوق خود باشند.
زنانی که خاموش و بی صدا هر روز مورد خشونت خانگی قرار میگیرند، طبیعتاً نمیتوانند حمایت گر خوبی برای دخترانشان باشند. در چنین شرایطی روستا داستان زنانی است که با اینکه زن هستند اما همچنان از نظام حاکم مردسالار دفاع میکنند و با به دنیا آمدن هر فرزند پسری، تاج پادشاهی بر سر مادر مینهند.
دخترانی که قبل از تجربه بازیهای کودکی و سرخوشیهای نوجوانی نقش همسری و مادری را میپذیرند، در شرایطی که نه معنای عشق را دریافتهاند و نه راه و رسم زندگی زناشویی را آموختهاند.
محدودیتهای تحصیلی یکی از عناصری است که موجب پدیده بی سوادی یا کم سوادی است و فقدان و کمبود مدارس راهنمایی و دبیرستان باعث محرومیت بیشتر و در نهایت فقر دختران روستایی شده است. وقتی در جامعهای به انحاء مختلف امکان محقق شدن وجود نداشته باشد، وقتی امکان ادامه تحصیل نیز نگاه جنسیتی پیدا میکند، وقتی نتوانی بدون ترس راه بروی، بخندی، لباس بپوشی، انتخاب کنی نهایتاً نتیجه آن میشود که جانِ عزیزِ خود را بی هیچ هراسی از نعمت زندگی محروم میکند و معنای زیباییهای بیشمارزندگی که در اطراف اش بیشمار اند را هیچوقت نخواهد فهمید و شاید با خارها و نیشهایش دوست بوده باشد!!!
چاره چیست به برداشتن قدمی؟!
1- دختران جوان روستایی همانند پسران نیازمند برخورداری از امکانات آموزشی، تسهیلات فرهنگی و اجتماعی در راستای کشف استعدادها و توانمندیهاشان هستند. به منظور نیل به این هدف، جامعه روستایی باید در برخورد با زنان و دختران بازنگری کنند و نگاه را از موجودی ناتوان و مصرف کننده تغییر دهند. در این میان آموزش جامعه روستایی در راستای بازنگری نگرشها و باورها امری مسلم است. این امر محقق نمیشود، مگر با در نظر گرفتن تدابیری که برنامههای مورد نیاز با همکاری سازمانها و نهادهای مرتبط ارائه شود.
2- دورههای آموزشی هدفمند و حمایت از توانمندیهای زنان و دختران روستا، احداث کارگاههای صنایع دستی و در نهایت ایجاد انگیزه برای کار و تولید.
3- برگزاری جلسات مشاوره و روانشناسی.
4- ایجاد کتابخانه و رواج کتابخوانی و ایجاد فضاهای ورزشی و رواج ورزش کردن.
5- تغییر فرهنگ مردسالاری و تبعیض در روستاها با مشارکت دادن زنان و دختران روستا در تصمیمات جامعه روستایی.
6- راهنمایی و ایجاد زمینه ارشاد برای مردان ایل به جهت درک بهتر زنان جامعه.
7- تدابیر حمایتی از جمله خرید مصنوعات دستی، ایجاد نمایشگاه و بازارچه وایجاد صندوقهای اعتباری در بالابردن توان مالی آنها.
8- ... و بیشمار با راهبری کارشناسانه.
اینک تمام میکنم با بغض، چه هر که از بغض برآید در پستوی اندیشه خموش نگردد. راه دراز است و سایهها کشدار و طولانی، نگاهِ ما به سرعت از جلوی پاهایمان رد شده و مطمئناً دیگر پایمان مزاحم پای دیگرمان نخواهد شد و بیشمار راه را برایمان پیش روی خواهد گذاشت، هر چند سد نیز بیشمار است ولی من و تو نیز بیشماریم اگر درست و به جا بشماریم.
سلام رساندند؛
ملکههایی که بریدههایی از دیگهای مسی بر سر داشتند.
دختران شایستهای که موهایشان را در شب عروسی شانه کردند؛ و به نوبت، چشم و شکمشان باردار شد.
کودکان چشم نخودی که زود شوهر کردند و زنان نازایی که دیر مردند.
سلام رساندند؛
بازیگران سینما نرفته، شاعران بیسواد و نقاشان بی کاغذ.
حناهایی که هرگز به دنیا نیامدند و گلابتونهایی که زن یحیی نبودند.
و هیچیک نمیدانستند سلام رساندن به کسی که سلام را میفهمد، سخت است....
"حسین_پناهی"
"یاحق"
------------------------------------------------------------
سیده زهرا حسینی
فعال سیاسی-اجتماعی
رئیس مجمع زنان اصلاح طلب استان کهگیلویه و بویراحمد
زنان علاوه بر جایگاههای متفاوت و موقعیتهای نابرابری که دارند، در هر شهر و روستا این روند متأثر از هم ادامه داشته و دارد. در ایران بین ده تا یازده میلیون زن روستایی مبتلا به این اپیدمی میباشند. در حالی نزدیک به 45 درصد نیروی کار در بخش کشاورزی را تشکیل میدهند که کارگرانی فامیلی یا فصلی با تبعیض آشکار اقتصادی، با رنگ و بوی بردگی و گاه عصر جاهلیت، مالک فقط یک درصد از زمینهای کشاورزی در سراسر کشور هستند وحال آنکه در مقایسه با مردان با موقعیت مشابه و کارکرد همگون و همان جایگاه اجتماعی که در آن قرار دارند در منابع مادی و منزلت اجتماعی، قدرت و فرصت کمتری دارند. استان کهگیلویه و بویراحمد نیزاز این قاعده مستثنی نیست و در مناطق خاصی، زنان و دختران وضعیت بسیار بغرنجتر و باید گفت فاجعه آمیزتری دارند.
به طور سیستماتیک و تاثیری عشیرهای، به نوع خود، با قوانین فلج کننده عرفی که بر فضای ملوک الطوایفی حاکم است، دختران و زنان روستا، به شکل یک ماشین فرزندآوری و یک کارگر بی دستمزد هستند که دسترسی آنها به آموزش، بهداشت، رفاه و حتی عروسک بازی محدود و ناچیز است.
خشونت خانگی در روستاها بر علیه زنان به یک امر عادی و بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده است بطوریکه در بعضی مواقع این خشونت چنان عادی است که فرد قربانی احساس نمیکند با او رفتار نادرستی شده و یا حقی از او تضییع گردیده است. زنانی که اینچنین نسبت به حقوق اولیه خود آگاهی ندارند بلاشک در سن بیست و دو سالگی قابل قیاس با پیرزنان هفتاد و هفت ساله فرانسوی خواهند بود. و آن که حق خود را نمیداند نخواهد رسید به آنی که مطالبه گر حقوق خود باشند.
زنانی که خاموش و بی صدا هر روز مورد خشونت خانگی قرار میگیرند، طبیعتاً نمیتوانند حمایت گر خوبی برای دخترانشان باشند. در چنین شرایطی روستا داستان زنانی است که با اینکه زن هستند اما همچنان از نظام حاکم مردسالار دفاع میکنند و با به دنیا آمدن هر فرزند پسری، تاج پادشاهی بر سر مادر مینهند.
دخترانی که قبل از تجربه بازیهای کودکی و سرخوشیهای نوجوانی نقش همسری و مادری را میپذیرند، در شرایطی که نه معنای عشق را دریافتهاند و نه راه و رسم زندگی زناشویی را آموختهاند.
محدودیتهای تحصیلی یکی از عناصری است که موجب پدیده بی سوادی یا کم سوادی است و فقدان و کمبود مدارس راهنمایی و دبیرستان باعث محرومیت بیشتر و در نهایت فقر دختران روستایی شده است. وقتی در جامعهای به انحاء مختلف امکان محقق شدن وجود نداشته باشد، وقتی امکان ادامه تحصیل نیز نگاه جنسیتی پیدا میکند، وقتی نتوانی بدون ترس راه بروی، بخندی، لباس بپوشی، انتخاب کنی نهایتاً نتیجه آن میشود که جانِ عزیزِ خود را بی هیچ هراسی از نعمت زندگی محروم میکند و معنای زیباییهای بیشمارزندگی که در اطراف اش بیشمار اند را هیچوقت نخواهد فهمید و شاید با خارها و نیشهایش دوست بوده باشد!!!
چاره چیست به برداشتن قدمی؟!
1- دختران جوان روستایی همانند پسران نیازمند برخورداری از امکانات آموزشی، تسهیلات فرهنگی و اجتماعی در راستای کشف استعدادها و توانمندیهاشان هستند. به منظور نیل به این هدف، جامعه روستایی باید در برخورد با زنان و دختران بازنگری کنند و نگاه را از موجودی ناتوان و مصرف کننده تغییر دهند. در این میان آموزش جامعه روستایی در راستای بازنگری نگرشها و باورها امری مسلم است. این امر محقق نمیشود، مگر با در نظر گرفتن تدابیری که برنامههای مورد نیاز با همکاری سازمانها و نهادهای مرتبط ارائه شود.
2- دورههای آموزشی هدفمند و حمایت از توانمندیهای زنان و دختران روستا، احداث کارگاههای صنایع دستی و در نهایت ایجاد انگیزه برای کار و تولید.
3- برگزاری جلسات مشاوره و روانشناسی.
4- ایجاد کتابخانه و رواج کتابخوانی و ایجاد فضاهای ورزشی و رواج ورزش کردن.
5- تغییر فرهنگ مردسالاری و تبعیض در روستاها با مشارکت دادن زنان و دختران روستا در تصمیمات جامعه روستایی.
6- راهنمایی و ایجاد زمینه ارشاد برای مردان ایل به جهت درک بهتر زنان جامعه.
7- تدابیر حمایتی از جمله خرید مصنوعات دستی، ایجاد نمایشگاه و بازارچه وایجاد صندوقهای اعتباری در بالابردن توان مالی آنها.
8- ... و بیشمار با راهبری کارشناسانه.
اینک تمام میکنم با بغض، چه هر که از بغض برآید در پستوی اندیشه خموش نگردد. راه دراز است و سایهها کشدار و طولانی، نگاهِ ما به سرعت از جلوی پاهایمان رد شده و مطمئناً دیگر پایمان مزاحم پای دیگرمان نخواهد شد و بیشمار راه را برایمان پیش روی خواهد گذاشت، هر چند سد نیز بیشمار است ولی من و تو نیز بیشماریم اگر درست و به جا بشماریم.
سلام رساندند؛
ملکههایی که بریدههایی از دیگهای مسی بر سر داشتند.
دختران شایستهای که موهایشان را در شب عروسی شانه کردند؛ و به نوبت، چشم و شکمشان باردار شد.
کودکان چشم نخودی که زود شوهر کردند و زنان نازایی که دیر مردند.
سلام رساندند؛
بازیگران سینما نرفته، شاعران بیسواد و نقاشان بی کاغذ.
حناهایی که هرگز به دنیا نیامدند و گلابتونهایی که زن یحیی نبودند.
و هیچیک نمیدانستند سلام رساندن به کسی که سلام را میفهمد، سخت است....
"حسین_پناهی"
"یاحق"
------------------------------------------------------------
سیده زهرا حسینی
فعال سیاسی-اجتماعی
رئیس مجمع زنان اصلاح طلب استان کهگیلویه و بویراحمد