تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۲۹
کد مطلب : ۴۱۱۲۹۲
«ماشینخوابی» چه تبعاتی برای جامعه ایران دارد؟ خانههای سیار بیخاطره
زهرا داستانی
۰
کبنا ؛
چند سالی میشود که آهنپارههای چهارچرخ جای خانه را برای برخی از ساکنان خیابانهای تهران گرفتهاند. ساکنانی اغلب مهاجر که به تازگی تهران را برای زندگی برگزیدهاند به دنبال کار به تهران آمدهاند و آخرین گزینه پیشرویشان مسافرکشی است. «پراید» بهترین گزینه برای این کار است. ارزانترین ماشینی که میشود خرید و اگر پولی باقی بماند پسانداز کرد. روزها خیابانها را برای مسافرکشی بالا و پایین میکنند و شبها را در همان ماشین و در فراق خانواده سر میکنند تا شاید آخر ماه پولی دستشان را بگیرد که شکم خانوادهشان را سیر کند. چراکه دیگر کار در روستا و شهرشان کفاف زندگی را نمیدهد.
چند سالی میشود که درآمدها در ایران، کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد و این موضوع خاص شهر و روستا نیست اما خشکسالی و ورشکستگی آب روستاییانی را که از کشاورزی، دامداری و... روزگار میگذراندند با چالشی بزرگتر مواجه کرده است. 22 مرداد 93، سید ابوالفضل رضوی، معاون وقت توسعه روستایی و مناطق محروم معاون اول رئیس جمهوری بیان کرده است که «هزینه خانوارهای روستایی در برخی از استانها در حال حاضر بیش از درآمد آنها است و این باعث شده که روستاییانی که زمانی درآمد خوبی داشته و بسیاری از نیازهای شهرنشینان را برطرف میکردند، امروزه نیازمند کمک جوانانی باشند که از این روستاها به شهر مهاجرت کردهاند.» براساس گزارش مرکز آمار ایران، در سال ١٣٩۵ خانوارهای شهری ایران سالانه بهطور میانگین٢٨۴,٨٢٠ هزار ریال برای خرید و بهرهمندی از کالاها و خدمات مصرفی هزینه کردهاند. این مبلغ رشدی مثبت برابر با ٨/۵ درصد نسبت به نتایج بهدست آمده از این طرح در سال گذشته نشان میدهد. میانگین هزینه خانوارهای روستایی در این سال برابر با ١۵۶,٩٠٧ هزار ریال بوده که از رشد مثبت ۶/٨ درصدی نسبت به سال گذشته خبر میدهد. رشدی که هر ساله روند صعودی را طی میکند.
روز گذشته محسن پورسید آقایی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در نشست مسافربرهای اینترنتی که در پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد، از پدیدهای به نام «ماشین خوابی» در تهران سخن گفت. پدیدهای که پیشتر در سالهای گذشته توسط رسانهها خبری شده بود. سال 95 بود که روزنامه جوان گزارشی با عنوان «مصائب ماشین خوابها» منتشر کرد. با وجود این اما معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران گویا به تازگی از وجود این پدیده با خبر شده است. او گفته: «ما جوانانی را میبینیم که با کمک یکدیگر ماشین خریده و محلاتی را به عنوان پاتوق و گعده در نظر گرفته و ماشین خوابی میکنند. اینها جوانان شهرهای دیگری هستند که به دلیل نبود شغل به تهران میآیند و میبینیم که محلات تهران بین آنها تقسیم شده است و بچههای یک استان در یک محله و استانهای دیگر در محلات دیگر جمع میشوند و در خودروهایشان میخوابند.»
تهران اما سالها است که ساکنانی از جنس «ماشین خوابها» دارد. آنهایی که سقفشان آسمان و فرش زیرپایشان سنگفرشها و آسفالتهای خیابان است. تهران سالها است که با گورخوابها، پل خوابها، کارتنخواب و... آشنا است و ماشین خوابها حالا این جمع را تکمیلتر کردهاند. جمعی که شاید هر شب با حسرت لمس دوباره حس خوب زندگی در خانه سر به بالین میگذارد، اما چه کند که روزگار زندگی را جور دیگری رقم میزد؛ زندگیای که هرچه بیشتر طی میشود، پول حرف اول را در آن میزند و گاهی انسان را مجبور به خانه به دوشی میکند. اما این وضعیت چه آسیبی برای روان افراد و اجتماع ایران خواهد داشت؟ آیا خانه برای انسان امروزیِ صنعتی شده معنا دارد؟
«خانه» سنتی در ایران رنگ باخته است
خانه به معنای سنتی خود در جامعه ایرانی در حال از دست دادن جایگاه خود است. خانههای اجارهای، جایگاه «خانه» به معنای سنتی ایرانی را با تزلزل مواجه کرده است. هر سال افراد و خانوادهها مجبورند به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم توان مالی برای خانهدار شدن، مکان زندگی خود را تغییر دهند و «احساس تعلق» را در خود تضعیف کنند و با حس سرگردانی و اضطراب ناخودآگاهانه روبهرو شوند.
سهیل رضایی، روانشناس به «ابتکار» میگوید: «خانه داشتن در انسان احساس تعلق به وجود میآورد. وقتی خاطرهای با خانه خود نداشته باشی و مرتبا آن را تغییر دهی، این فقدان خاطره به روح و روان شما لطمه میزند. فرق بسیاری بین خانوادهای که دو نسل از آنها در یک خانه زندگی کرده است و آن کسی که هر چند سال یک بار محل زندگی خود را تغییر میدهد، وجود دارد.» او میگوید: «افراد حتی در خانههای استیجاری تصاویر خانوادگی، قابهای عکس و یادگاریهای خود را به دیوار نمیزنند چراکه میدانند باید از آنجا بروند و برای آنکه با اعتراض صاحبخانه روبهرو نشوند، از به نمایش گذاشتن خاطراتشان پرهیز میکنند. در این شرایط است که روح انسان نصفه زیست میکند.»
ماشینخوابی و تبعات پیش روی روان ساکنانش
رضایی درباره تبعات و آسیبهای این نوع زندگی در ایران که هر روز بر شمارش افزوده میشود، میگوید: «تبعات و آسیبهای اولیه آن را میتوان در کاهش میل به زندگی، بالا رفتن شمار خودکشیها، افزایش معتادان به مواد مخدر و... دید. این آسیبها اما تنها مختص به جامعه ایرانی نیست. هر روزه اقتصاد در حال افزایش سلطه خود بر تمامی سطوح اجتماعی در جهان است و این باعث میشود که جامعه جهانی با انسانهایی در آینده روبهرو شود که تعلق خاطری به جامعه خود ندارد و این عدم تعلق خاطر آسیبهای فراوانی را برای جامعه به همراه خواهد داشت که سبب بروز بحرانهای بسیار خواهد شد.»
احساس تنهایی، احساس بیارزش بودن و مرگ خاطرههای خوب با هم بودن در خانه پدری و رهایی از تعلقات شاید بخشی از آسیبهایی باشد که روان «ماشینخواب»ها را نشانه رفته است. رضایی درباره آنچه که ماشینخوابها در زندگی پیش رویشان تجربه خواهند کرد، میگوید: «گرچه که تا کنون این پدیده از منظر اجتماعی و روانشناختی مورد مطالعه قرار نگرفته است و نمیتوان به صورت دقیق درباره آن اظهار نظر کرد اما به طور کلی میتوان گفت که این پدیده عزتنفس پایین را در این فرد رقم خواهد زد چراکه فرد فکر میکند که از حداقلهای زندگی محروم شده است.»
رضایی بیان میکند: «در بمبئیِ هند خیابانی وجود دارد که مملو از افرادی است که شب را در خیابان صبح میکنند و به دنبال خانهدار شدن نیستند. اما آنها نظام باوری و معنوی خاصی دارند و علتی که آنها روی به چنین زندگیای آوردهاند مشکلات اقتصادی و معیشتی نیست. آنها از وضعیت خود راضی هستند و به این فکر نمیکنند که اصلا باید مکانی به اسم خانه داشته باشند. اما برای جامعه ایرانی وجود چنین پدیدهای به عنوان یک نابسامانی تعریف میشود. اما از آنجا که ماشینخوابها عموما افرادی هستند که خانهای در شهر دیگر و در زادگاه خود دارند و به کلانشهری چون تهران پناه آوردهاند تا پولی دربیاورند و خرج زندگیشان را بدهند، آسیبهای روانی که به آنها وارد میشود نیز دو چندان است.»
مدیران در قبال ماشینخوابها چه وظیفهای دارند؟
داشتن خانه و خانواده حداقلهای یک زندگی اجتماعی است که نبودش میتواند یاس و ناامیدی را در انسان رقم بزند؛ رسیدن به بنبست و رها کردن زندگی به دست تقدیر. اما مدیران اجتماعی چه وظیفهای در قبال این ماجرا دارند؟ رضایی میگوید: «مدیران اجتماعی باید حداقلهای یک زندگی را برای «ماشینخواب»ها فراهم کنند.» او میگوید: «در فضای متروی سوئیس مرکزی برای کارتنخوابها تعبیه شده که در آنجا میتوانند استحمام کنند و با حداقل پول لباسهای خود را با ماشین لباسشویی بشویند و از نظر بهداشتی به حداقلهای ممکن دست پیدا کنند.» این روانشناس میافزاید: «به عبارتی وقتی چنین پدیدههایی در جوامع توسعهیافته به وجود میآید برای رفع نیازهای اولیه افراد درگیر با آن برنامهای را طراحی میکنند و آنها را به حال خود رها نمیکنند. اما چون ما مسائل اجتماعی را به صورت اخلاقی بررسی میکنیم و تصور ما این است که این پدیده باید به طور کامل حذف شود بنابراین برای ادامه زندگی این افراد مسیری طراحی نمیکنیم. در نتیجه این افراد تبدیل به مرکز آسیبهای اجتماعی میشوند و در آخر این پدیده تبدیل به بحران میشود و تازه آن زمان است که برای حل آن فکر میکنیم.»
او میگوید: «مدیران شهری میتوانند در حوزه خدمات شهری برای این افراد یک خدمت در نظر بگیرند و جایی برای این افراد تعبیه کنند که بتواند در آنجا استراحت و استحمام کنند.»
منبع: ابتکار
چند سالی میشود که آهنپارههای چهارچرخ جای خانه را برای برخی از ساکنان خیابانهای تهران گرفتهاند. ساکنانی اغلب مهاجر که به تازگی تهران را برای زندگی برگزیدهاند به دنبال کار به تهران آمدهاند و آخرین گزینه پیشرویشان مسافرکشی است. «پراید» بهترین گزینه برای این کار است. ارزانترین ماشینی که میشود خرید و اگر پولی باقی بماند پسانداز کرد. روزها خیابانها را برای مسافرکشی بالا و پایین میکنند و شبها را در همان ماشین و در فراق خانواده سر میکنند تا شاید آخر ماه پولی دستشان را بگیرد که شکم خانوادهشان را سیر کند. چراکه دیگر کار در روستا و شهرشان کفاف زندگی را نمیدهد.
چند سالی میشود که درآمدها در ایران، کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد و این موضوع خاص شهر و روستا نیست اما خشکسالی و ورشکستگی آب روستاییانی را که از کشاورزی، دامداری و... روزگار میگذراندند با چالشی بزرگتر مواجه کرده است. 22 مرداد 93، سید ابوالفضل رضوی، معاون وقت توسعه روستایی و مناطق محروم معاون اول رئیس جمهوری بیان کرده است که «هزینه خانوارهای روستایی در برخی از استانها در حال حاضر بیش از درآمد آنها است و این باعث شده که روستاییانی که زمانی درآمد خوبی داشته و بسیاری از نیازهای شهرنشینان را برطرف میکردند، امروزه نیازمند کمک جوانانی باشند که از این روستاها به شهر مهاجرت کردهاند.» براساس گزارش مرکز آمار ایران، در سال ١٣٩۵ خانوارهای شهری ایران سالانه بهطور میانگین٢٨۴,٨٢٠ هزار ریال برای خرید و بهرهمندی از کالاها و خدمات مصرفی هزینه کردهاند. این مبلغ رشدی مثبت برابر با ٨/۵ درصد نسبت به نتایج بهدست آمده از این طرح در سال گذشته نشان میدهد. میانگین هزینه خانوارهای روستایی در این سال برابر با ١۵۶,٩٠٧ هزار ریال بوده که از رشد مثبت ۶/٨ درصدی نسبت به سال گذشته خبر میدهد. رشدی که هر ساله روند صعودی را طی میکند.
روز گذشته محسن پورسید آقایی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در نشست مسافربرهای اینترنتی که در پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد، از پدیدهای به نام «ماشین خوابی» در تهران سخن گفت. پدیدهای که پیشتر در سالهای گذشته توسط رسانهها خبری شده بود. سال 95 بود که روزنامه جوان گزارشی با عنوان «مصائب ماشین خوابها» منتشر کرد. با وجود این اما معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران گویا به تازگی از وجود این پدیده با خبر شده است. او گفته: «ما جوانانی را میبینیم که با کمک یکدیگر ماشین خریده و محلاتی را به عنوان پاتوق و گعده در نظر گرفته و ماشین خوابی میکنند. اینها جوانان شهرهای دیگری هستند که به دلیل نبود شغل به تهران میآیند و میبینیم که محلات تهران بین آنها تقسیم شده است و بچههای یک استان در یک محله و استانهای دیگر در محلات دیگر جمع میشوند و در خودروهایشان میخوابند.»
تهران اما سالها است که ساکنانی از جنس «ماشین خوابها» دارد. آنهایی که سقفشان آسمان و فرش زیرپایشان سنگفرشها و آسفالتهای خیابان است. تهران سالها است که با گورخوابها، پل خوابها، کارتنخواب و... آشنا است و ماشین خوابها حالا این جمع را تکمیلتر کردهاند. جمعی که شاید هر شب با حسرت لمس دوباره حس خوب زندگی در خانه سر به بالین میگذارد، اما چه کند که روزگار زندگی را جور دیگری رقم میزد؛ زندگیای که هرچه بیشتر طی میشود، پول حرف اول را در آن میزند و گاهی انسان را مجبور به خانه به دوشی میکند. اما این وضعیت چه آسیبی برای روان افراد و اجتماع ایران خواهد داشت؟ آیا خانه برای انسان امروزیِ صنعتی شده معنا دارد؟
«خانه» سنتی در ایران رنگ باخته است
خانه به معنای سنتی خود در جامعه ایرانی در حال از دست دادن جایگاه خود است. خانههای اجارهای، جایگاه «خانه» به معنای سنتی ایرانی را با تزلزل مواجه کرده است. هر سال افراد و خانوادهها مجبورند به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم توان مالی برای خانهدار شدن، مکان زندگی خود را تغییر دهند و «احساس تعلق» را در خود تضعیف کنند و با حس سرگردانی و اضطراب ناخودآگاهانه روبهرو شوند.
سهیل رضایی، روانشناس به «ابتکار» میگوید: «خانه داشتن در انسان احساس تعلق به وجود میآورد. وقتی خاطرهای با خانه خود نداشته باشی و مرتبا آن را تغییر دهی، این فقدان خاطره به روح و روان شما لطمه میزند. فرق بسیاری بین خانوادهای که دو نسل از آنها در یک خانه زندگی کرده است و آن کسی که هر چند سال یک بار محل زندگی خود را تغییر میدهد، وجود دارد.» او میگوید: «افراد حتی در خانههای استیجاری تصاویر خانوادگی، قابهای عکس و یادگاریهای خود را به دیوار نمیزنند چراکه میدانند باید از آنجا بروند و برای آنکه با اعتراض صاحبخانه روبهرو نشوند، از به نمایش گذاشتن خاطراتشان پرهیز میکنند. در این شرایط است که روح انسان نصفه زیست میکند.»
ماشینخوابی و تبعات پیش روی روان ساکنانش
رضایی درباره تبعات و آسیبهای این نوع زندگی در ایران که هر روز بر شمارش افزوده میشود، میگوید: «تبعات و آسیبهای اولیه آن را میتوان در کاهش میل به زندگی، بالا رفتن شمار خودکشیها، افزایش معتادان به مواد مخدر و... دید. این آسیبها اما تنها مختص به جامعه ایرانی نیست. هر روزه اقتصاد در حال افزایش سلطه خود بر تمامی سطوح اجتماعی در جهان است و این باعث میشود که جامعه جهانی با انسانهایی در آینده روبهرو شود که تعلق خاطری به جامعه خود ندارد و این عدم تعلق خاطر آسیبهای فراوانی را برای جامعه به همراه خواهد داشت که سبب بروز بحرانهای بسیار خواهد شد.»
احساس تنهایی، احساس بیارزش بودن و مرگ خاطرههای خوب با هم بودن در خانه پدری و رهایی از تعلقات شاید بخشی از آسیبهایی باشد که روان «ماشینخواب»ها را نشانه رفته است. رضایی درباره آنچه که ماشینخوابها در زندگی پیش رویشان تجربه خواهند کرد، میگوید: «گرچه که تا کنون این پدیده از منظر اجتماعی و روانشناختی مورد مطالعه قرار نگرفته است و نمیتوان به صورت دقیق درباره آن اظهار نظر کرد اما به طور کلی میتوان گفت که این پدیده عزتنفس پایین را در این فرد رقم خواهد زد چراکه فرد فکر میکند که از حداقلهای زندگی محروم شده است.»
رضایی بیان میکند: «در بمبئیِ هند خیابانی وجود دارد که مملو از افرادی است که شب را در خیابان صبح میکنند و به دنبال خانهدار شدن نیستند. اما آنها نظام باوری و معنوی خاصی دارند و علتی که آنها روی به چنین زندگیای آوردهاند مشکلات اقتصادی و معیشتی نیست. آنها از وضعیت خود راضی هستند و به این فکر نمیکنند که اصلا باید مکانی به اسم خانه داشته باشند. اما برای جامعه ایرانی وجود چنین پدیدهای به عنوان یک نابسامانی تعریف میشود. اما از آنجا که ماشینخوابها عموما افرادی هستند که خانهای در شهر دیگر و در زادگاه خود دارند و به کلانشهری چون تهران پناه آوردهاند تا پولی دربیاورند و خرج زندگیشان را بدهند، آسیبهای روانی که به آنها وارد میشود نیز دو چندان است.»
مدیران در قبال ماشینخوابها چه وظیفهای دارند؟
داشتن خانه و خانواده حداقلهای یک زندگی اجتماعی است که نبودش میتواند یاس و ناامیدی را در انسان رقم بزند؛ رسیدن به بنبست و رها کردن زندگی به دست تقدیر. اما مدیران اجتماعی چه وظیفهای در قبال این ماجرا دارند؟ رضایی میگوید: «مدیران اجتماعی باید حداقلهای یک زندگی را برای «ماشینخواب»ها فراهم کنند.» او میگوید: «در فضای متروی سوئیس مرکزی برای کارتنخوابها تعبیه شده که در آنجا میتوانند استحمام کنند و با حداقل پول لباسهای خود را با ماشین لباسشویی بشویند و از نظر بهداشتی به حداقلهای ممکن دست پیدا کنند.» این روانشناس میافزاید: «به عبارتی وقتی چنین پدیدههایی در جوامع توسعهیافته به وجود میآید برای رفع نیازهای اولیه افراد درگیر با آن برنامهای را طراحی میکنند و آنها را به حال خود رها نمیکنند. اما چون ما مسائل اجتماعی را به صورت اخلاقی بررسی میکنیم و تصور ما این است که این پدیده باید به طور کامل حذف شود بنابراین برای ادامه زندگی این افراد مسیری طراحی نمیکنیم. در نتیجه این افراد تبدیل به مرکز آسیبهای اجتماعی میشوند و در آخر این پدیده تبدیل به بحران میشود و تازه آن زمان است که برای حل آن فکر میکنیم.»
او میگوید: «مدیران شهری میتوانند در حوزه خدمات شهری برای این افراد یک خدمت در نظر بگیرند و جایی برای این افراد تعبیه کنند که بتواند در آنجا استراحت و استحمام کنند.»
منبع: ابتکار