تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۳۵
کد مطلب : ۴۱۱۸۴۸
یادداشت سیاسی | منوچهر هرمزپور
آقای استاندار واقعاً دنبال نجات استان باشید؛ با مدیرانی که دو کتاب نخواندهاند، نمیتوان کاری کرد
۱
کبنا ؛منوچهر هرمزپور فعال اجتماعی استان کهگیلویه و بویراحمد در نامهای خطاب به استاندار نوشت؛
استاندارمحترم استان کهگیلویه و بویراحمد
سلام علیکم
احتراماً باتوجه به وضعیت اقتصادی کشور ومعیشت مردم در استان و کم لطفی بعضی از مدیران استان کهگیلویه و بویراحمد که هنوز از خواب زمستانی بیدار نشدند، من به عنوان یک شهروند از استاندار توانمند استان خواهش میکنم مدیرانی انتخاب کنید که تخصص و تجربه برابر داشته باشند.
بر این باورم آیا تخصصگرای و توانمندسازی در ادارات استان کهگیلویه و بویراحمد، بررسی شده است این متن را روی دلسوزی برای مدیران ارشد که میتوانند سرنوشت استان را تغییر دهند، مینویسم کسانی که میتواند برای مردم تصمیم بهتر بگیرند و نمادی از الگو و مدیریت اسلامی و جهادی داشته باشند. بنظرم جناحها و معاملههای سیاسی بنفع این استان نیست.
جناب استاندار؛ اولویت این استان اشتغال و ازدواج میباشد، باید بنشینید و با خودتان فکر کنید به چه کسانی مسئولیت میدهید و نقل همیشگی بر ضرورت خدمت و خدمت رسانی، این موضوع ابعاد و آثار دیگری یافته است. خدمت رسانی یک فریضه الهی در زندگی اجتماعی است و همیشه مصداق احسان و انفاق و یاری و نصرت و امداد و حمایت از مؤمن و مظلوم و قضای حوایج مؤمنان میباشد.
تلقّی درست از انواع و ابعاد خدمت و تشخیص اولویتهای آن در صحنه فعالیتهای دینی، از مهمترین وظایف مبلغان گرامی و همه کسانی است که کمر به خدمت امت اسلامی بستهاند و به امور مسلمانان اهتمام میورزند.
خدمت به مسلمانان و انسانها را در دو بخش مهم میتوان ساماندهی کرد:
1. تأمین نیازمندیها؛
2. مقابله با آفات و خطرات.
زندگی اجتماعی اصولاً چیزی جز ارائه خدمات متقابل بین گروههای متفاوت جامعه نیست. هر چه ارتباط بین انسانها بیشتر و گستردهتر و نزدیکتر شود، زمینه خدمات بهتر و بیشتری پدید میآید که صداقت و دقت و نظم بهتر و افزونتری را ایجاب میکند. و تأمین هرکدام از نیازهای واقعی و فطری انسانها خدمت است.
اصولاً انسانها نسبت به نیازها و مشکلات دیگران سه حالت دارند:
1. دلسوزی و احساس مسئولیت؛
2. بی تفاوتی و غفلت؛
3. خوشحالی و مسرت.
در تفکر دینی ما، هرکس در جامعه خدمات بهتر و بیشتری ارائه دهد، و میزان کمتری از خدمات دیگران را مصرف کند، ارزشمندتر است.
در الگوی خدمت رسانی باید از حاکمیت خدا به جای حاکمیت شیطان بزرگ و کوچک سخن گفت و به جای نهادهای بین المللی و استانداردهای دروغین دموکراسی، باید از عدالت پاسداری کرد.
تقاضای من از عالیترین مقام استان این است واقعاً دنبال نجات استان باشند نه دنبال سود جویان که بخواهند استفاده شخصی منفعت طلبی برای شخص خاصی انجام بدهند امروز تخصص گرای وکار جهادی چیزی است که مردم میخواهند.
سؤال من این است چه میشود هنگامی که فردی غیرمتخصص و بیتجربه در مصدر مدیریت قرار میگیرد؟ با یک نگاه میتوان این پیامدها را تصور کرد:
1 نمایش، ظاهرسازی و دروغهای پیدرپی برای وارونه نشان دادن واقعیتها
2 سقوط کارآمدی و به هدر رفتن منابع
3 به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب و استفاده زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
لذت پنهان استفاده از امکانات مالی توسط افرادی ناشایست که لیاقت جایگاهشان را ندارند
معمولاً افراد توانا ـ که در چهارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی میکنند خودشان را تبلیغ نمیکنند چون نیازی به این کار ندارند ... برای نمونه کارخانه بنز فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ میکند و دیگر نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآوردهاش ندارد در حالی که پراید باید تا آخرین روزهای عمر خود در حال دفاع کردن از این محصول بیکیفیت باشد تا شاید مورد توجه قرار گیرد.
جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهایست که باسوادترینها، سیرترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها در آن بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت نیز اصول و آداب اخلاقی را رعایت کنند و اینگونه برای جامعه الگو باشند. یک روحانی برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسندهٔ موفق، یک صنعتگر زبده و یک سیاستمدار باهوش نیازمند هیاهو، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا پایدار باقی بماند و این افراد ضعیف و نادان هستند که همواره باید نمایش دهند تا مورد توجه قرار گیرند و از هر آنچه در مخزن حیلههای بشریست برای حفظ خود بهره گیرند که این مخزن حیله از ظاهر تا جملات و رفتار را شامل میشود.
ریشهٔ اصلی تشدید بیاخلاقی در سالهای اخیر، کنار گذاشتن افراد متخصص و رشد قارچوار افرادی است که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند. افراد بزرگ هرگز دنبال کوتولهها نمیروند و بزرگی خود را با انتخاب افراد بزرگ در زیرمجموعهٔ خود اثبات میکنند ولی افراد درجه دو و ناتوان به دلیل نگرانی از دست دادن جایگاه مدیریتیشان همواره در پی افرادی ناتوانتر از خود هستند و نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند و این همان پدیدهای است که از آن به عنوان انفجار نادانی یاد میکرد و از آنجا که بسیاری از مدیران استان ما به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند مرتب در حال تبلیغ، چاپلوسی و تخریب دیگران هستند.
وقتی ساختاری، اولویت را به افراد کمتجربه و کمدانش میدهد به طور طبیعی باید انتظار عملکردهای ضعیف، قضاوتهای بیپایه، دانش محدود، تصمیمگیری اشتباه، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی آنرا داشته باشد، انتصاب یک مدیرکل و یا معاون که در طول عمر خود دو کتاب هم نخوانده به حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند. تخصص پیدا کردن دستکم نتیجه بیست سال زحمت است ولی پنهان ماندن در پشت مواضع سیاسی برای دستیابی به پول، امکانات و ریاست چندان انرژی نمیخواهد.
لازم به ذکر است؛ این مطلب در تاریخ 14 مرداد ماه 98 برای این سایت خبری ارسال شد.
استاندارمحترم استان کهگیلویه و بویراحمد
سلام علیکم
احتراماً باتوجه به وضعیت اقتصادی کشور ومعیشت مردم در استان و کم لطفی بعضی از مدیران استان کهگیلویه و بویراحمد که هنوز از خواب زمستانی بیدار نشدند، من به عنوان یک شهروند از استاندار توانمند استان خواهش میکنم مدیرانی انتخاب کنید که تخصص و تجربه برابر داشته باشند.
بر این باورم آیا تخصصگرای و توانمندسازی در ادارات استان کهگیلویه و بویراحمد، بررسی شده است این متن را روی دلسوزی برای مدیران ارشد که میتوانند سرنوشت استان را تغییر دهند، مینویسم کسانی که میتواند برای مردم تصمیم بهتر بگیرند و نمادی از الگو و مدیریت اسلامی و جهادی داشته باشند. بنظرم جناحها و معاملههای سیاسی بنفع این استان نیست.
جناب استاندار؛ اولویت این استان اشتغال و ازدواج میباشد، باید بنشینید و با خودتان فکر کنید به چه کسانی مسئولیت میدهید و نقل همیشگی بر ضرورت خدمت و خدمت رسانی، این موضوع ابعاد و آثار دیگری یافته است. خدمت رسانی یک فریضه الهی در زندگی اجتماعی است و همیشه مصداق احسان و انفاق و یاری و نصرت و امداد و حمایت از مؤمن و مظلوم و قضای حوایج مؤمنان میباشد.
تلقّی درست از انواع و ابعاد خدمت و تشخیص اولویتهای آن در صحنه فعالیتهای دینی، از مهمترین وظایف مبلغان گرامی و همه کسانی است که کمر به خدمت امت اسلامی بستهاند و به امور مسلمانان اهتمام میورزند.
خدمت به مسلمانان و انسانها را در دو بخش مهم میتوان ساماندهی کرد:
1. تأمین نیازمندیها؛
2. مقابله با آفات و خطرات.
زندگی اجتماعی اصولاً چیزی جز ارائه خدمات متقابل بین گروههای متفاوت جامعه نیست. هر چه ارتباط بین انسانها بیشتر و گستردهتر و نزدیکتر شود، زمینه خدمات بهتر و بیشتری پدید میآید که صداقت و دقت و نظم بهتر و افزونتری را ایجاب میکند. و تأمین هرکدام از نیازهای واقعی و فطری انسانها خدمت است.
اصولاً انسانها نسبت به نیازها و مشکلات دیگران سه حالت دارند:
1. دلسوزی و احساس مسئولیت؛
2. بی تفاوتی و غفلت؛
3. خوشحالی و مسرت.
در تفکر دینی ما، هرکس در جامعه خدمات بهتر و بیشتری ارائه دهد، و میزان کمتری از خدمات دیگران را مصرف کند، ارزشمندتر است.
در الگوی خدمت رسانی باید از حاکمیت خدا به جای حاکمیت شیطان بزرگ و کوچک سخن گفت و به جای نهادهای بین المللی و استانداردهای دروغین دموکراسی، باید از عدالت پاسداری کرد.
تقاضای من از عالیترین مقام استان این است واقعاً دنبال نجات استان باشند نه دنبال سود جویان که بخواهند استفاده شخصی منفعت طلبی برای شخص خاصی انجام بدهند امروز تخصص گرای وکار جهادی چیزی است که مردم میخواهند.
سؤال من این است چه میشود هنگامی که فردی غیرمتخصص و بیتجربه در مصدر مدیریت قرار میگیرد؟ با یک نگاه میتوان این پیامدها را تصور کرد:
1 نمایش، ظاهرسازی و دروغهای پیدرپی برای وارونه نشان دادن واقعیتها
2 سقوط کارآمدی و به هدر رفتن منابع
3 به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب و استفاده زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
لذت پنهان استفاده از امکانات مالی توسط افرادی ناشایست که لیاقت جایگاهشان را ندارند
معمولاً افراد توانا ـ که در چهارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی میکنند خودشان را تبلیغ نمیکنند چون نیازی به این کار ندارند ... برای نمونه کارخانه بنز فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ میکند و دیگر نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآوردهاش ندارد در حالی که پراید باید تا آخرین روزهای عمر خود در حال دفاع کردن از این محصول بیکیفیت باشد تا شاید مورد توجه قرار گیرد.
جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهایست که باسوادترینها، سیرترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها در آن بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت نیز اصول و آداب اخلاقی را رعایت کنند و اینگونه برای جامعه الگو باشند. یک روحانی برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسندهٔ موفق، یک صنعتگر زبده و یک سیاستمدار باهوش نیازمند هیاهو، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا پایدار باقی بماند و این افراد ضعیف و نادان هستند که همواره باید نمایش دهند تا مورد توجه قرار گیرند و از هر آنچه در مخزن حیلههای بشریست برای حفظ خود بهره گیرند که این مخزن حیله از ظاهر تا جملات و رفتار را شامل میشود.
ریشهٔ اصلی تشدید بیاخلاقی در سالهای اخیر، کنار گذاشتن افراد متخصص و رشد قارچوار افرادی است که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند. افراد بزرگ هرگز دنبال کوتولهها نمیروند و بزرگی خود را با انتخاب افراد بزرگ در زیرمجموعهٔ خود اثبات میکنند ولی افراد درجه دو و ناتوان به دلیل نگرانی از دست دادن جایگاه مدیریتیشان همواره در پی افرادی ناتوانتر از خود هستند و نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند و این همان پدیدهای است که از آن به عنوان انفجار نادانی یاد میکرد و از آنجا که بسیاری از مدیران استان ما به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند مرتب در حال تبلیغ، چاپلوسی و تخریب دیگران هستند.
وقتی ساختاری، اولویت را به افراد کمتجربه و کمدانش میدهد به طور طبیعی باید انتظار عملکردهای ضعیف، قضاوتهای بیپایه، دانش محدود، تصمیمگیری اشتباه، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی آنرا داشته باشد، انتصاب یک مدیرکل و یا معاون که در طول عمر خود دو کتاب هم نخوانده به حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند. تخصص پیدا کردن دستکم نتیجه بیست سال زحمت است ولی پنهان ماندن در پشت مواضع سیاسی برای دستیابی به پول، امکانات و ریاست چندان انرژی نمیخواهد.
لازم به ذکر است؛ این مطلب در تاریخ 14 مرداد ماه 98 برای این سایت خبری ارسال شد.