تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۳
کد مطلب : ۴۱۱۸۶۹
یادداشت|
بهراستی مدیریتی جوان یا مدیرانی جوان شرط خروج از بحرانهای موجود میباشد؟
جان محمد وطنپرست
۲
کبنا ؛مشکلات به وجود آمده در چند دهه اخیر و عدم رشد و توسعه قابلقبول در جهت تحقق اهداف انقلاب و پاسخ مناسب به مطالبات و توقعات مردم در بسیاری از زمینهها باعث گردیده بسیاری از دلسوزان و متعهدان در جامعه ابتدا بهجای پیدا کردن مشکل و سپس تلاش برای دستیابی به یکراه حل مناسب، متأسفانه سریعاً به دنبال راهحل رفته و متأسفانه در راستای عادت اشتباه ظاهر سالاری این سالها و این ویژگی فلاکتبار، با مشاهده ظاهر پیر مدیران در کشور، بهاشتباه سن و سال بالای مدیران را ریشه مشکلات تشخیص داده و جوانگرایی و میدان دادن به جوانان را تنها راه برونرفت از شرایط موجود دانستهاند.
ولی باکمی تأمل و تمرکز بر موضوعات و امورات مختلف و خلاءهایی که مشاهده میکنیم متوجه خواهیم شد مشکل بزرگ دیروز و امروز ایران، صرفاً کمرنگ شدن جوانگرایی نیست بلکه ایراد بزرگ ساختار مدیریتی کمرنگ شدن عقلگرایی، عدم شایستهسالاری و توجه قابلقبول به سازوکارها و اصلاح آنها در چهل سال گذشته بوده است.
باید توجه داشته باشیم یک جوان باوجود کم سن و سال بودن میتواند تفکری فرسوده و بهتبع آن مدیریتی پیر و ناکارآمد و یک پیر شناسنامهای میتواند تفکری جوان و بهتبع آن مدیریتی جوان و کارآمد داشته باشد.
اگر بخواهیم با یک مثال تاریخی تأثیر تغییر تفکرات مدیریتی و اندیشهها را نشان دهیم کافی است به اواخر دوران صفوی و اوایل افشاریان برگردیم، همان مردمی که در کنار سلطان حسین صفوی، به دلیل ترس، ناآگاهی سیاسی و اجتماعی و بیاعتمادی به حکومت با اشتباهات خویش و عدم احساس مسئولیت بر پیشانی تاریخ ایران آن لکه ننگ بزرگ را چسباندند در کنار نادرشاه افشار به دلیل اعتمادسازی بزرگان حکومت، تغییر اندیشهها و بهتبع آن شجاعت و آگاهی افتخارات بزرگی را ثبت و برای آیندگان از خود به یادگار گذاشتند. نقل کردهاند در میدان نبرد در نزدیکی اصفهان وقتی نادرشاه جوانی را مشاهده کردند که قهرمانانه شمشیر میزند از ایشان پرسیدند آن زمان که افغانها سرزمینت را زیر سم اسبان له کردند مگر نبودی تا از خاک سرزمینت دفاع کنی؟
آن جوان پاسخ داد قربان من بودم ولی شما نبودید... و مثالهایی از لکهدار کردن نام نیک بزرگان توسط جوانان نالایق در تاریخ بهوفور پیدا میشود.
این موارد اهمیت و ارزش دلسوزی، شجاعت و تخصص بزرگان حکومت را در طول تاریخ میرساند.
درنتیجه تغییر شناسنامه، اشخاص یا نسلها صرفاً به تغییر شرایط و ثبت نقاط عطف در تاریخ ختم نخواهد شد. بلکه تغییر اندیشهها و شخصیتها در یک نسل، یه دهه و حتی یک روز خواهد توانست نقاط عطف بهیادماندنی، چه در زندگی شخصی و چه در حیات سیاسی-اجتماعی یک گروه، جریان یا جامعه به ثبت برساند.
تفکری که برای دستیابی به رشد و توسعه قابلقبول بهجای تمرکز بر جوان کردن اندیشهها و شخصیتهای مدیریتی تنها به دنبال جوان کردن شناسنامهها و اشخاص مسئول میباشد خود نوعی تفکر پیر و ناکارآمد محسوب خواهد شد زیرا با چنین رویهای شاید در کوتاهمدت تغییرات مثبتی را شاهد باشیم اما در بلندمدت با تحمیل هزینههای مالی و زمانی بسیار مجدد به بنبست خواهیم رسید.
در حقیقت ریشه مشکلات در جامعه بهویژه در بخش توسعهنیافتگی را نمیتوان صرفاً مدیران پیر دانست که اگر چنین بود در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا شاهد موفقیت مدیران پیر نبودیم که با تفکر مدیریتی جوان خویش موانع مختلف بر سر راه رشد و توسعه ممالک خویش را برداشتهاند؛ و باید بدانیم دقیقاً تفکرات و مدیریت پیر، فرسوده و جو زده در کشور ما بلای جان رشد و توسعه گردیده است.
یک مدیریت جوان و عقلگرا، بدون شک به جوانگرایی شناسنامهای و شایستهسالاری لبخند خواهد زد اما جوانگرایی صد درصد به مدیریت جوان، شایستهسالاری و توسعهیافتگی منتج نخواهد شد.
اگر جوانگرایی شرط لازم و کافی برای رشد و توسعهیافتگی بود به دلیل سهم زیاد جوانان از قدرت در اوایل انقلاب باید بهسرعت در همان ابتدا به نتیجه مطلوبی میرسیدیم؛ اما برعکس نهتنها در دو سه دهه اول به نتیجه قابلقبول نرسیدیم بلکه ریشه بسیاری از مشکلات امروز، جو زدگی و تفکرات پیر، فرسوده و متعصب برخی جوانان انقلابی دیروز میباشد که با سطحینگری و شور انقلابی بدون تدبیر، تجربه و تخصص قابلقبول در گزینش راه و نحوه راه رفتن اشتباهاتی داشتند تا جایی که حتی گاها برخی از این بزرگواران نسبت به حفظ برخی محاسن مدیریتی قبل از انقلاب به دلیل بدبینی و سیاه نمایی موضع میگرفتند و امروز همان عزیزان را بهعنوان مدیران پیر در جامعه سیبل انتقادات خویش قرار دادهایم.
در پایان باوجودی که کمرنگ شدن تبعیض و پررنگ شدن صداقت حکومت داران پیشنیازهای اعتمادسازی در جامعه میباشند، برای بررسی و تشخیص نوع اندیشهها بدون توجه به القاب و جایگاه اشخاص و گروها هر تفکری که مانعی بر سر راه آزادی، نقد، تلاش، رقابت، انگیزه، نخبه پروری، نوآوری و شایستهسالاری در تمام زمینهها در جامعه ایجاد کند بوی تفکر پیر مدیریتی خواهد داد دلیلی برای توسعهنیافتگی و حرکتی به سمت انحصارطلبی در جهت عقبماندگی میباشد و باید در کمترین زمان ممکن نسبت به اصلاح آن اقدام کرد.
===============
جان محمد وطنپرست
ولی باکمی تأمل و تمرکز بر موضوعات و امورات مختلف و خلاءهایی که مشاهده میکنیم متوجه خواهیم شد مشکل بزرگ دیروز و امروز ایران، صرفاً کمرنگ شدن جوانگرایی نیست بلکه ایراد بزرگ ساختار مدیریتی کمرنگ شدن عقلگرایی، عدم شایستهسالاری و توجه قابلقبول به سازوکارها و اصلاح آنها در چهل سال گذشته بوده است.
باید توجه داشته باشیم یک جوان باوجود کم سن و سال بودن میتواند تفکری فرسوده و بهتبع آن مدیریتی پیر و ناکارآمد و یک پیر شناسنامهای میتواند تفکری جوان و بهتبع آن مدیریتی جوان و کارآمد داشته باشد.
اگر بخواهیم با یک مثال تاریخی تأثیر تغییر تفکرات مدیریتی و اندیشهها را نشان دهیم کافی است به اواخر دوران صفوی و اوایل افشاریان برگردیم، همان مردمی که در کنار سلطان حسین صفوی، به دلیل ترس، ناآگاهی سیاسی و اجتماعی و بیاعتمادی به حکومت با اشتباهات خویش و عدم احساس مسئولیت بر پیشانی تاریخ ایران آن لکه ننگ بزرگ را چسباندند در کنار نادرشاه افشار به دلیل اعتمادسازی بزرگان حکومت، تغییر اندیشهها و بهتبع آن شجاعت و آگاهی افتخارات بزرگی را ثبت و برای آیندگان از خود به یادگار گذاشتند. نقل کردهاند در میدان نبرد در نزدیکی اصفهان وقتی نادرشاه جوانی را مشاهده کردند که قهرمانانه شمشیر میزند از ایشان پرسیدند آن زمان که افغانها سرزمینت را زیر سم اسبان له کردند مگر نبودی تا از خاک سرزمینت دفاع کنی؟
آن جوان پاسخ داد قربان من بودم ولی شما نبودید... و مثالهایی از لکهدار کردن نام نیک بزرگان توسط جوانان نالایق در تاریخ بهوفور پیدا میشود.
این موارد اهمیت و ارزش دلسوزی، شجاعت و تخصص بزرگان حکومت را در طول تاریخ میرساند.
درنتیجه تغییر شناسنامه، اشخاص یا نسلها صرفاً به تغییر شرایط و ثبت نقاط عطف در تاریخ ختم نخواهد شد. بلکه تغییر اندیشهها و شخصیتها در یک نسل، یه دهه و حتی یک روز خواهد توانست نقاط عطف بهیادماندنی، چه در زندگی شخصی و چه در حیات سیاسی-اجتماعی یک گروه، جریان یا جامعه به ثبت برساند.
تفکری که برای دستیابی به رشد و توسعه قابلقبول بهجای تمرکز بر جوان کردن اندیشهها و شخصیتهای مدیریتی تنها به دنبال جوان کردن شناسنامهها و اشخاص مسئول میباشد خود نوعی تفکر پیر و ناکارآمد محسوب خواهد شد زیرا با چنین رویهای شاید در کوتاهمدت تغییرات مثبتی را شاهد باشیم اما در بلندمدت با تحمیل هزینههای مالی و زمانی بسیار مجدد به بنبست خواهیم رسید.
در حقیقت ریشه مشکلات در جامعه بهویژه در بخش توسعهنیافتگی را نمیتوان صرفاً مدیران پیر دانست که اگر چنین بود در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا شاهد موفقیت مدیران پیر نبودیم که با تفکر مدیریتی جوان خویش موانع مختلف بر سر راه رشد و توسعه ممالک خویش را برداشتهاند؛ و باید بدانیم دقیقاً تفکرات و مدیریت پیر، فرسوده و جو زده در کشور ما بلای جان رشد و توسعه گردیده است.
یک مدیریت جوان و عقلگرا، بدون شک به جوانگرایی شناسنامهای و شایستهسالاری لبخند خواهد زد اما جوانگرایی صد درصد به مدیریت جوان، شایستهسالاری و توسعهیافتگی منتج نخواهد شد.
اگر جوانگرایی شرط لازم و کافی برای رشد و توسعهیافتگی بود به دلیل سهم زیاد جوانان از قدرت در اوایل انقلاب باید بهسرعت در همان ابتدا به نتیجه مطلوبی میرسیدیم؛ اما برعکس نهتنها در دو سه دهه اول به نتیجه قابلقبول نرسیدیم بلکه ریشه بسیاری از مشکلات امروز، جو زدگی و تفکرات پیر، فرسوده و متعصب برخی جوانان انقلابی دیروز میباشد که با سطحینگری و شور انقلابی بدون تدبیر، تجربه و تخصص قابلقبول در گزینش راه و نحوه راه رفتن اشتباهاتی داشتند تا جایی که حتی گاها برخی از این بزرگواران نسبت به حفظ برخی محاسن مدیریتی قبل از انقلاب به دلیل بدبینی و سیاه نمایی موضع میگرفتند و امروز همان عزیزان را بهعنوان مدیران پیر در جامعه سیبل انتقادات خویش قرار دادهایم.
در پایان باوجودی که کمرنگ شدن تبعیض و پررنگ شدن صداقت حکومت داران پیشنیازهای اعتمادسازی در جامعه میباشند، برای بررسی و تشخیص نوع اندیشهها بدون توجه به القاب و جایگاه اشخاص و گروها هر تفکری که مانعی بر سر راه آزادی، نقد، تلاش، رقابت، انگیزه، نخبه پروری، نوآوری و شایستهسالاری در تمام زمینهها در جامعه ایجاد کند بوی تفکر پیر مدیریتی خواهد داد دلیلی برای توسعهنیافتگی و حرکتی به سمت انحصارطلبی در جهت عقبماندگی میباشد و باید در کمترین زمان ممکن نسبت به اصلاح آن اقدام کرد.
===============
جان محمد وطنپرست