تاریخ انتشار
جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۵۸
کد مطلب : ۴۲۱۱۷۵
میراث شریعتی؛
گفتمان شریعتی اساسا «سوژه ساز» است
۰
کبنا ؛بخش دوم گفتوگوی ایرناپلاس با ابوطالب آدینهوند، پژوهشگر و محقق حوزه دین و اندیشه، درباره بررسی میراث فکری علی شریعتی، به دوران حیات فکری و وجوه اندیشه وی و همچنین نوع تاثیر وی از تحولات جامعه میپردازد.
شریعتی در حال شدن است
ایرنا پلاس: به نظر شما با چند شریعتی روبرو هستیم. آیا شریعتی در طول دوران حیات خود تحولاتی داشت؟ و این تحولات بر چه اساسی بود؟
آدینهوند: ما با یک شریعتی در حال شدن و صیرورت مواجهیم. شریعتی نیز همچون هر متفکر دیگری در حال شدن است و خلل و فرج اندیشه خود را در این سیر پیدا میکند و تاجایی که در امکان حیات ایشان بود اندیشههای خود را مورد بازاندیشی قرار میداد. در حقیقت ما میتوانیم تقسیمبندیهای محتوایی و یا دورانی را اعتبار کنیم. ولی میدانیم که شریعتی متفکری است که در حال شدن بود و حیات جوانی داشت.
ابتدای دوران گفتمان شریعتی با ادبیاتی آکادمیک شروع شد، اما شریعتی با ورود به حسینه ارشاد عرصه عمومی را بر عرصه نخبگی ترجیح داد و دیگر نکته اینکه شریعتی که متاثر از تحولات دوران معاصر، پروژه احیای فکری دینی را در تداوم اقبال، بهمثابه پادزهر انحطاط ایرانیان و مسلمانان مطرح کرده بود، این دوران در حیات فکری او دوره تکوین ایدئولوژی است. ایدئولوژی، باز و نقاد است. چنانچه خود در دو بحث تحت عنوان «جهان بینی بسته جهان بینی باز» و همچنین «هجرت زمینه ساز جهان بینی باز» -که در ضمیمه کتاب «ویژگی های قرون جدید»(مجموعه آثار ۳۱) آمده است- جهانبینی و ایدئولوژی را تسامحا معادل میگیرد و به تبیین و تایید «جامعه باز» و «جهان بینی باز» می پردازد.
شریعتی و «شجاعت بودن»
او البته متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی و بهویژه بعد از حادثه سیاهکل و شهریور ۵۰ و شهادت مجاهدین صدر، یعنی حنیف نژاد، سعید محسن، بدیع زادگان، عسگری زاده و مشکین فام، دچار تغییراتی در ادبیات خود میشود. ایثار و فداکاری در این زمانه، نسبت به پیش از آن در ادبیات او بسیار پررنگ می شود و آرکیتایپها و کهن الگوهای تاریخی و دینی را بازخوانی می کند و به ادبیات پل تیلیشی «شجاعت بودن» را در الهیات خود برجسته میسازد و گونهای از اخلاق دگرخواهانه که خیر عمومی را به همراه دارد و تا سطح فداکردن جان پیش میرود- که در فرهنگ شیعه به «شهادت» معروف است - در گفتار وی برساخته و برجسته میشود. از آنجا که شریعتی در خلاء اجتماعی نیست، به تعبیری تحت تاثیر آن فضا و مسئولیتهای اجتماعی و انسانی ناشی از آن، ادبیات رادیکال در گفتمان شریعتی پر رنگ میشود.
شریعتی عمیقا ذهنی سیاسی دارد
شریعتی در جایی از کویر می گوید «یک مهاجر، یک اقلیم مستقل است». آری او اقلیمی مستقل ولی مرتبط بود و متفکری با حساسیتهای سیاسی و اجتماعی است. به تعبیر آقای علیجانی در کتاب «اصلاح انقلابی» در اوج کویر -که وجدان آرمانی خود را دل دل دنیای پرآشوب و تضادهای آن میسراید و من شرقی ایرانی مسلمان دوران جدید در آن سر میزند و ساحت قدسی در جغرافیا و تاریخ فرود میآید- از کودتای ۲۸ مرداد حرف میزند. چون شریعتی عمیقا ذهنی سیاسی دارد. روایتی از مهندس عبدالعلی بازرگان وجود دارد که میگوید شریعتی بعد از شهادت مجاهدان صدر، به شدت منقلب شده بود و یا خضوع و ستایش کم نظیر شریعتی در کتاب حج نسبت به محمد حنیف نژاد آشکار است که البته با توجه به گفتمان انقلابی که بعد از خرداد ۴۲ در ایران وجود دارد، کاملا طبیعی است و کمتر کنشگر سیاسی و اجتماعی ایرانی با آن موضوع همدلی نکرده است. چنانچه احمد شاملو و کدکنی و بسیاری از شاعران و… شعر سرودند و ترانه سرایان نیز قهرمانان آن دوره را سراییدند. و یا به روایتی زمانی که «امیرپرویز پویان» شهید میشود، در برخی از خانههای شهرهای بزرگ نظیر تهران و مشهد پرچم سیاه میآویزند و در افکار عمومی جامعه نسبت به جنبش مسلحانه همدلی وجود داشت و آنان را قهرمانان دوران میدانستند که توانسته بودند بر ترس و خفقان استبداد شاهی غلبه کنند و به تعبیر ادبیات آن دوران، تور امنیتی و پلیسی رژیم استبدادی و ضد آزادی پهلوی را پاره کنند. شریعتی نیز نسبت به آن گفتمان عمومی همدلی نشان میدهد و تغییراتی در گفتمان او بهوجود میآید و حتی میتوان گفت در جاهایی آنچنان وارد این عرصه میشود که پروژه اصلی او اگر نه فراموش شود، ولی تحتالشعاع قرار میگیرد.
به نظر من شریعتی در تجربه زندان آخر و بعد از تاملات زندان دچار دگرگونی فکری میشود و بر خلاف قبل که نگاهی اجتماعی به مسائل داشت، در این مرحله جدید نگاهی فلسفیتر و پیچیده تر دارد و همچنین در برخی از اندیشههای سیاسی خود نیز بازنگری میکند. علاوه بر این بازنگریها، بخشی از تاملات او نیز در پاسخ به کودتای درون سازمانی مجاهدین در سال ۵۴ و اپیدمی ناشی از آن بود. البته نباید در زیر این تقسیمبندیهای اعتباری پروژه اصلی شریعتی یعنی اصلاح دینی و رنسانس فرهنگی از طریق بازسازی فکر دینی را فراموش کرد. زیرا خود شریعتی در تمامی دوران حیات فکری خود این پروژه را دنبال می کرد و از عینک آن حتی اتفاقات و رخدادهای سیاسی را قرائت می کرد.
دوران حیات فکری شریعتی
ایرنا پلاس: با این اوصاف حیات فکری شریعتی را به سه بخش تقسیم کردید. یعنی از آغاز تا سال ۵۰، سپس بحث مطرح شدن جنبش چریکی، و بعد از زندان آخر تا فوت شریعتی. به طور مشخص کدامیک از آثار شریعتی در این سه دوره شاخص است؟ دورههای سه گانه شریعتی را با کدام آثار بیشتر میتوان شناخت؟
آدینهوند: تقسیمبندی من بیشتر تاریخی است و میتوان تقسیم بندی محتوایی دیگری را برای اندیشه شریعتی اختیار کرد. حیات فکری شریعتی را میتوان به دوران مشهد و کار دانشگاهی و حسینه و دوران پسا زندان نیز تقسیمبندی کرد و یا با رخدادهای سیاسی نیز میتوان گفت. ولی به نظر میرسد در دوران مشهد و دانشگاه، کتاب «اسلام شناسی مشهد» بسیار برجسته است. مثلا «تاریخ تمدن» بحثهایی هستند که بیشتر رنگ و بوی قریب به آکادمیک دارند. این روح ادبیات او در آن دوران بود. ولی در دوران اوایل حضور در حسینیه ارشاد که تکوین ایدئولوژی در دستور کار پروژه او بود «روش شناخت اسلام» و «حج» و «بازگشت به خویشتن» و «ما و اقبال» و «هجرت و تمدن» و «نگاهی به تاریخ فردا» و فضای انقلابی و حوادث بعد از آن در حسینه او به بحث هایی نظیر «تشیع علوی و تشیع صفوی» و «شیعه یک حزب تمام» و «آری اینچنین بود برادر» و ... پرداخت که به نظر تاثیرپذیری ادبیات شریعتی از دو حادثه مهم دوره، یعنی سیاهکل و اعدام مجاهدین صدر نیز در این دوره پررنگ است که رنگ و بوی شهادت و ارجگذاری شهدا را در خود دارد. تا جایی که به نظر میرسد شریعتی خود را در قالب زینب این شهدا تعریف کرده است و برای آنها نقش حسینی و «خون» و برای خود نقشی زینبی و «پیام» قائل است که در ادبیات او دو چهره و نقش در یک انقلاب بودند. خود را مکمل استراتژی آن رنگ سرخ ریخته در خیابان و دانشگاه و تپه های اوین و میدان تیر چیتگر و… تعریف میکند و به شدت درگیر این فضا است.
در دوره آخر که شاید مهمترین بحث شریعتی و آخرین دستاورد فکری جدی ایشان است، همان بحث «بازگشت به کدام خویشتن» و «جهت گیری طبقاتی اسلام» و «خودسازی انقلابی» و همچنین «عرفان، برابری و آزادی» که عملا به سه ستون پایه و شعار نمادین گفتمان شریعتی و کسانی که به شریعتی علاقمندند تبدیل شده است. چون در این سیر، جزء آخرین دستاوردهای شریعتی است و خلل و فرجهای سایر دورانهای خود را پوشانده است. در «عرفان، برابری و آزادی» دیگر نگاه تمرکز گرایانهای که در «امت و امامت» است وجود ندارد و گونهای از دموکراسی رادیکال، یعنی سوسیال دموکراسی اخلاقگرا در آرای شریعتی تبیین میشود.
گفتمان شریعتی اساسا «سوژه ساز» است
حتی «امام علیِ» در منظر شریعتی در «امت و امامت»، با «امام علیِ» در منظر شریعتی در«عرفان، برابری و آزادی» تفاوت دارد. نکته مهم این است که در هر سه دوران، امر ثابتی در گفتمان شریعتی وجود دارد. گفتمان شریعتی اساسا «سوژه ساز» است. به نظر من یکی از مهمترین نقاط برجسته فکر شریعتی همین است. یعنی گفتمان او «سوژه کنشگر مسئول اجتماعی» تولید میکند. گفتمان او سوژه ناراضی و کارگزار تغییر میآفریند. آنچه که روشنفکری امروز ایران تواناییاش را ندارد و از این منظر عقیم است و در گفتار و گفتمان روشنفکران کنونی جامعه ایران چنین قوهای وجود ندارد تا بتوانند سوژه کنشگر اجتماعی سیاسی مسئول تولید کند. البته این موضوع اساسا کار سادهای نیست و به آسانی نمیتوان گفتمان فرهنگی تولید کرد که هنر بهوجود بیاورد و سوژه اکتیویست سیاسی و اجتماعی به بار بنشاند.
سوژه سازی نقطه برجستهای است که در حاصل فکر شریعتی وجود داشت و گفتمانهای امروز مطرح در جامعه از این منظر متناسب با دوران خود حفرهای در خود دارد. ما به شریعتی سوژهساز حتی بیشتر از دوران خود او نیاز داریم. امروز سوژه ایرانی اتمیزه شده و سوژهای خنثی است. البته بخشی از آن بهدلیل شرایط عینی است. چون برای اینکه سوژه برتراود، به چفت و بست عینی نیاز است.
مشخصه دوران ما، «تعلیق استراتژی» است
فضای اکنونی جامعه ما دوران تعلیق است و ما در دورانی بهسر میبریم که استراتژیهای پیشین تواناییها و استعدادهای خود را بروز دادند و راه خود را رفتند، جنین شدند و کودک و جوان شدند و باروری داشتند و دست و پا در آوردند ولی امروز در زمین سفت واقعیت در ایران مستهلک شده و انرژی خود را از دست دادهاند. به نظر من امروز در بستر واقعیت ایران، استراتژی مشخص و معینی فعال نیست. گرچه حرکتهای اعتراضی وجود دارد و دانههای کاشته جنبشها در گوشه و کنار دیده میشود، ولی برایند آنها در نقطهای متمرکز نیست و به «هم تحلیلی» نرسیدهاند تا پس از آن اقدام مشترکی انجام بدهند. به نظر من مشخصه این دوران، «تعلیق استراتژی» است و ما به گونهای به شریعتی امروزینی نیاز داریم تا بتواند بسترسازی کند و دانه بکارد در دل خاکدان ایران و سوژه کنشگر تولید کند و گفتار و گفتمانی دینامیک تولید کند. این بسی مهم است که ایدئولوژی مورد نظر شریعتی برای حرکتکردن و عمل اجتماعی، چگالی و وزن مخصوصی درخور به کنشگر القا میکرد.
شریعتی؛ خادم یا خائن؟
ایرنا پلاس: به نکته خوبی اشاره کردید که اندیشه شریعتی میتواند امروز کارکردهایی داشته باشد. اما برخی عقیده دارند وضعیت امروز به نوعی تالی اندیشههای شریعتی برای آینده جامعهای بود که وی ترسیم میکرد. بسیاری پایههای شرایط حاکم بر جامعه را در همان اندیشههایی میدانند که شریعتی در «امت و امامت» و یا در ایدههای ایجابی خود برای حکومت اسلامی و یا آلترناتیو وضعیت آن دوره دارد. ما در چنین دوگانگی و یا چنین گستردگی هستیم. هم شریعتی را پاسخی برای بحرانهای امروز میدانیم و هم شریعتی را عاملی در بهوجود آمدن وضعیت امروز میشناسیم. این تحلیل از منظر شما چگونه است؟
آدینهوند: ما با طیفی از قضاوتها پیرامون شریعتی روبروییم. از حب احباب و پیروان و شیفتگان او تا بغض و لعن مخالفین و تا کسانی که بهدنبال مصادره شریعتی و اخته کردن او بودند. شاید اکنون تا حدی از آن ماجراها و پرونده سازیها فاصله گرفتهایم. حتی از نقدهای از جنس شایگان و سروش هم فاصله گرفتهایم و آن نقدها خودشان کلاسیک شدهاند. به نظرم گفتار شریعتی، گفتاری اصلاحی - انقلابی با روح عدالت خواهانه و کامیونتاریسمی است. «اصلاح انقلابی» مورد نظر او در ادبیات الهیاتی شریعتی «بعثت» نام داشت. این با انقلاب متفاوت است و با اصلاح نیز متفاوت است. یعنی میانمایگیهای اصلاح رفورمیستی را ندارد که آنقدر زمان ببرد که اساسا پروژه منتفی شود. مثل پروژه اصلاحات در ایران که از بطن آن انحلال اصلاحطلبی و انحلال مردم از گفتمان اصلاحطلبی اتفاق افتاد. و یا آنقدر فوری و زوری و سزارینی نیست که بدون طی فرایند پروسههای اجتماعی و فرهنگی، انقلاب سیاسی در آن رخ بدهد و پروژهای نارس باشد. در حقیقت تلقی شریعتی از انقلاب این است وگرنه از نظر شریعتی «انقلاب ماقبل آگاهی فاجعه است». حقیقتا شریعتی به عوارض چنین انقلاباتی آشناست و آسیبشناسی او از انقلابات در قبل از تجربه انقلاب ایران پیشدستانه است و نشان از فهم موشکافانه او از پیامدهای رخدادهای بزرگ اجتماعی و سیاسی است. شریعتی در مجموعه آثار۲۰ ص ۴۹۸ میگوید که «در راه حلهای اجتماعی نباید به کوتاهترین راهحل اندیشید ... و منطقیترین طریقه را انتخاب کنیم نه نزدیک ترین راه را.» به نظرم گفتمان و ذهنیت منتشره شریعتی چنین انقلاب زودرسی را نمیخواست و هشدار میداد، اما گفتمان او خواسته یا ناخواسته استعداد برپایی انقلاب سیاسی را داشت و افکار او به بسیاری از حاملان انقلاب عاملیت بخشیده بود و با اینکه خود او قبل از انقلاب شهید شد و تجربه انقلاب را نداشت، اما با تامل در پیامدهای انقلاب به ما پیش آگاهی میدهد. به طوری که در مجموعه آثار(۲۰ ص۲۰۰) می گوید که «کسانی که به سرعت به نتیجه رسیدند، بعدها امتیازات قبل از انقلاب خود را نیز از دست دادند. من همه انقلابهای زودرس را نفی میکنم.» شریعتی در کتاب «حج» نیز نسبت به انقلابخوری آسیبشناسی دارد و می گوید انقلاب از توطئه ضد انقلابی که نقاب انقلابی میزنند، در امان نیست.
شریعتی در حال شدن است
ایرنا پلاس: به نظر شما با چند شریعتی روبرو هستیم. آیا شریعتی در طول دوران حیات خود تحولاتی داشت؟ و این تحولات بر چه اساسی بود؟
آدینهوند: ما با یک شریعتی در حال شدن و صیرورت مواجهیم. شریعتی نیز همچون هر متفکر دیگری در حال شدن است و خلل و فرج اندیشه خود را در این سیر پیدا میکند و تاجایی که در امکان حیات ایشان بود اندیشههای خود را مورد بازاندیشی قرار میداد. در حقیقت ما میتوانیم تقسیمبندیهای محتوایی و یا دورانی را اعتبار کنیم. ولی میدانیم که شریعتی متفکری است که در حال شدن بود و حیات جوانی داشت.
ابتدای دوران گفتمان شریعتی با ادبیاتی آکادمیک شروع شد، اما شریعتی با ورود به حسینه ارشاد عرصه عمومی را بر عرصه نخبگی ترجیح داد و دیگر نکته اینکه شریعتی که متاثر از تحولات دوران معاصر، پروژه احیای فکری دینی را در تداوم اقبال، بهمثابه پادزهر انحطاط ایرانیان و مسلمانان مطرح کرده بود، این دوران در حیات فکری او دوره تکوین ایدئولوژی است. ایدئولوژی، باز و نقاد است. چنانچه خود در دو بحث تحت عنوان «جهان بینی بسته جهان بینی باز» و همچنین «هجرت زمینه ساز جهان بینی باز» -که در ضمیمه کتاب «ویژگی های قرون جدید»(مجموعه آثار ۳۱) آمده است- جهانبینی و ایدئولوژی را تسامحا معادل میگیرد و به تبیین و تایید «جامعه باز» و «جهان بینی باز» می پردازد.
شریعتی و «شجاعت بودن»
او البته متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی و بهویژه بعد از حادثه سیاهکل و شهریور ۵۰ و شهادت مجاهدین صدر، یعنی حنیف نژاد، سعید محسن، بدیع زادگان، عسگری زاده و مشکین فام، دچار تغییراتی در ادبیات خود میشود. ایثار و فداکاری در این زمانه، نسبت به پیش از آن در ادبیات او بسیار پررنگ می شود و آرکیتایپها و کهن الگوهای تاریخی و دینی را بازخوانی می کند و به ادبیات پل تیلیشی «شجاعت بودن» را در الهیات خود برجسته میسازد و گونهای از اخلاق دگرخواهانه که خیر عمومی را به همراه دارد و تا سطح فداکردن جان پیش میرود- که در فرهنگ شیعه به «شهادت» معروف است - در گفتار وی برساخته و برجسته میشود. از آنجا که شریعتی در خلاء اجتماعی نیست، به تعبیری تحت تاثیر آن فضا و مسئولیتهای اجتماعی و انسانی ناشی از آن، ادبیات رادیکال در گفتمان شریعتی پر رنگ میشود.
شریعتی عمیقا ذهنی سیاسی دارد
شریعتی در جایی از کویر می گوید «یک مهاجر، یک اقلیم مستقل است». آری او اقلیمی مستقل ولی مرتبط بود و متفکری با حساسیتهای سیاسی و اجتماعی است. به تعبیر آقای علیجانی در کتاب «اصلاح انقلابی» در اوج کویر -که وجدان آرمانی خود را دل دل دنیای پرآشوب و تضادهای آن میسراید و من شرقی ایرانی مسلمان دوران جدید در آن سر میزند و ساحت قدسی در جغرافیا و تاریخ فرود میآید- از کودتای ۲۸ مرداد حرف میزند. چون شریعتی عمیقا ذهنی سیاسی دارد. روایتی از مهندس عبدالعلی بازرگان وجود دارد که میگوید شریعتی بعد از شهادت مجاهدان صدر، به شدت منقلب شده بود و یا خضوع و ستایش کم نظیر شریعتی در کتاب حج نسبت به محمد حنیف نژاد آشکار است که البته با توجه به گفتمان انقلابی که بعد از خرداد ۴۲ در ایران وجود دارد، کاملا طبیعی است و کمتر کنشگر سیاسی و اجتماعی ایرانی با آن موضوع همدلی نکرده است. چنانچه احمد شاملو و کدکنی و بسیاری از شاعران و… شعر سرودند و ترانه سرایان نیز قهرمانان آن دوره را سراییدند. و یا به روایتی زمانی که «امیرپرویز پویان» شهید میشود، در برخی از خانههای شهرهای بزرگ نظیر تهران و مشهد پرچم سیاه میآویزند و در افکار عمومی جامعه نسبت به جنبش مسلحانه همدلی وجود داشت و آنان را قهرمانان دوران میدانستند که توانسته بودند بر ترس و خفقان استبداد شاهی غلبه کنند و به تعبیر ادبیات آن دوران، تور امنیتی و پلیسی رژیم استبدادی و ضد آزادی پهلوی را پاره کنند. شریعتی نیز نسبت به آن گفتمان عمومی همدلی نشان میدهد و تغییراتی در گفتمان او بهوجود میآید و حتی میتوان گفت در جاهایی آنچنان وارد این عرصه میشود که پروژه اصلی او اگر نه فراموش شود، ولی تحتالشعاع قرار میگیرد.
به نظر من شریعتی در تجربه زندان آخر و بعد از تاملات زندان دچار دگرگونی فکری میشود و بر خلاف قبل که نگاهی اجتماعی به مسائل داشت، در این مرحله جدید نگاهی فلسفیتر و پیچیده تر دارد و همچنین در برخی از اندیشههای سیاسی خود نیز بازنگری میکند. علاوه بر این بازنگریها، بخشی از تاملات او نیز در پاسخ به کودتای درون سازمانی مجاهدین در سال ۵۴ و اپیدمی ناشی از آن بود. البته نباید در زیر این تقسیمبندیهای اعتباری پروژه اصلی شریعتی یعنی اصلاح دینی و رنسانس فرهنگی از طریق بازسازی فکر دینی را فراموش کرد. زیرا خود شریعتی در تمامی دوران حیات فکری خود این پروژه را دنبال می کرد و از عینک آن حتی اتفاقات و رخدادهای سیاسی را قرائت می کرد.
دوران حیات فکری شریعتی
ایرنا پلاس: با این اوصاف حیات فکری شریعتی را به سه بخش تقسیم کردید. یعنی از آغاز تا سال ۵۰، سپس بحث مطرح شدن جنبش چریکی، و بعد از زندان آخر تا فوت شریعتی. به طور مشخص کدامیک از آثار شریعتی در این سه دوره شاخص است؟ دورههای سه گانه شریعتی را با کدام آثار بیشتر میتوان شناخت؟
آدینهوند: تقسیمبندی من بیشتر تاریخی است و میتوان تقسیم بندی محتوایی دیگری را برای اندیشه شریعتی اختیار کرد. حیات فکری شریعتی را میتوان به دوران مشهد و کار دانشگاهی و حسینه و دوران پسا زندان نیز تقسیمبندی کرد و یا با رخدادهای سیاسی نیز میتوان گفت. ولی به نظر میرسد در دوران مشهد و دانشگاه، کتاب «اسلام شناسی مشهد» بسیار برجسته است. مثلا «تاریخ تمدن» بحثهایی هستند که بیشتر رنگ و بوی قریب به آکادمیک دارند. این روح ادبیات او در آن دوران بود. ولی در دوران اوایل حضور در حسینیه ارشاد که تکوین ایدئولوژی در دستور کار پروژه او بود «روش شناخت اسلام» و «حج» و «بازگشت به خویشتن» و «ما و اقبال» و «هجرت و تمدن» و «نگاهی به تاریخ فردا» و فضای انقلابی و حوادث بعد از آن در حسینه او به بحث هایی نظیر «تشیع علوی و تشیع صفوی» و «شیعه یک حزب تمام» و «آری اینچنین بود برادر» و ... پرداخت که به نظر تاثیرپذیری ادبیات شریعتی از دو حادثه مهم دوره، یعنی سیاهکل و اعدام مجاهدین صدر نیز در این دوره پررنگ است که رنگ و بوی شهادت و ارجگذاری شهدا را در خود دارد. تا جایی که به نظر میرسد شریعتی خود را در قالب زینب این شهدا تعریف کرده است و برای آنها نقش حسینی و «خون» و برای خود نقشی زینبی و «پیام» قائل است که در ادبیات او دو چهره و نقش در یک انقلاب بودند. خود را مکمل استراتژی آن رنگ سرخ ریخته در خیابان و دانشگاه و تپه های اوین و میدان تیر چیتگر و… تعریف میکند و به شدت درگیر این فضا است.
در دوره آخر که شاید مهمترین بحث شریعتی و آخرین دستاورد فکری جدی ایشان است، همان بحث «بازگشت به کدام خویشتن» و «جهت گیری طبقاتی اسلام» و «خودسازی انقلابی» و همچنین «عرفان، برابری و آزادی» که عملا به سه ستون پایه و شعار نمادین گفتمان شریعتی و کسانی که به شریعتی علاقمندند تبدیل شده است. چون در این سیر، جزء آخرین دستاوردهای شریعتی است و خلل و فرجهای سایر دورانهای خود را پوشانده است. در «عرفان، برابری و آزادی» دیگر نگاه تمرکز گرایانهای که در «امت و امامت» است وجود ندارد و گونهای از دموکراسی رادیکال، یعنی سوسیال دموکراسی اخلاقگرا در آرای شریعتی تبیین میشود.
گفتمان شریعتی اساسا «سوژه ساز» است
حتی «امام علیِ» در منظر شریعتی در «امت و امامت»، با «امام علیِ» در منظر شریعتی در«عرفان، برابری و آزادی» تفاوت دارد. نکته مهم این است که در هر سه دوران، امر ثابتی در گفتمان شریعتی وجود دارد. گفتمان شریعتی اساسا «سوژه ساز» است. به نظر من یکی از مهمترین نقاط برجسته فکر شریعتی همین است. یعنی گفتمان او «سوژه کنشگر مسئول اجتماعی» تولید میکند. گفتمان او سوژه ناراضی و کارگزار تغییر میآفریند. آنچه که روشنفکری امروز ایران تواناییاش را ندارد و از این منظر عقیم است و در گفتار و گفتمان روشنفکران کنونی جامعه ایران چنین قوهای وجود ندارد تا بتوانند سوژه کنشگر اجتماعی سیاسی مسئول تولید کند. البته این موضوع اساسا کار سادهای نیست و به آسانی نمیتوان گفتمان فرهنگی تولید کرد که هنر بهوجود بیاورد و سوژه اکتیویست سیاسی و اجتماعی به بار بنشاند.
سوژه سازی نقطه برجستهای است که در حاصل فکر شریعتی وجود داشت و گفتمانهای امروز مطرح در جامعه از این منظر متناسب با دوران خود حفرهای در خود دارد. ما به شریعتی سوژهساز حتی بیشتر از دوران خود او نیاز داریم. امروز سوژه ایرانی اتمیزه شده و سوژهای خنثی است. البته بخشی از آن بهدلیل شرایط عینی است. چون برای اینکه سوژه برتراود، به چفت و بست عینی نیاز است.
مشخصه دوران ما، «تعلیق استراتژی» است
فضای اکنونی جامعه ما دوران تعلیق است و ما در دورانی بهسر میبریم که استراتژیهای پیشین تواناییها و استعدادهای خود را بروز دادند و راه خود را رفتند، جنین شدند و کودک و جوان شدند و باروری داشتند و دست و پا در آوردند ولی امروز در زمین سفت واقعیت در ایران مستهلک شده و انرژی خود را از دست دادهاند. به نظر من امروز در بستر واقعیت ایران، استراتژی مشخص و معینی فعال نیست. گرچه حرکتهای اعتراضی وجود دارد و دانههای کاشته جنبشها در گوشه و کنار دیده میشود، ولی برایند آنها در نقطهای متمرکز نیست و به «هم تحلیلی» نرسیدهاند تا پس از آن اقدام مشترکی انجام بدهند. به نظر من مشخصه این دوران، «تعلیق استراتژی» است و ما به گونهای به شریعتی امروزینی نیاز داریم تا بتواند بسترسازی کند و دانه بکارد در دل خاکدان ایران و سوژه کنشگر تولید کند و گفتار و گفتمانی دینامیک تولید کند. این بسی مهم است که ایدئولوژی مورد نظر شریعتی برای حرکتکردن و عمل اجتماعی، چگالی و وزن مخصوصی درخور به کنشگر القا میکرد.
شریعتی؛ خادم یا خائن؟
ایرنا پلاس: به نکته خوبی اشاره کردید که اندیشه شریعتی میتواند امروز کارکردهایی داشته باشد. اما برخی عقیده دارند وضعیت امروز به نوعی تالی اندیشههای شریعتی برای آینده جامعهای بود که وی ترسیم میکرد. بسیاری پایههای شرایط حاکم بر جامعه را در همان اندیشههایی میدانند که شریعتی در «امت و امامت» و یا در ایدههای ایجابی خود برای حکومت اسلامی و یا آلترناتیو وضعیت آن دوره دارد. ما در چنین دوگانگی و یا چنین گستردگی هستیم. هم شریعتی را پاسخی برای بحرانهای امروز میدانیم و هم شریعتی را عاملی در بهوجود آمدن وضعیت امروز میشناسیم. این تحلیل از منظر شما چگونه است؟
آدینهوند: ما با طیفی از قضاوتها پیرامون شریعتی روبروییم. از حب احباب و پیروان و شیفتگان او تا بغض و لعن مخالفین و تا کسانی که بهدنبال مصادره شریعتی و اخته کردن او بودند. شاید اکنون تا حدی از آن ماجراها و پرونده سازیها فاصله گرفتهایم. حتی از نقدهای از جنس شایگان و سروش هم فاصله گرفتهایم و آن نقدها خودشان کلاسیک شدهاند. به نظرم گفتار شریعتی، گفتاری اصلاحی - انقلابی با روح عدالت خواهانه و کامیونتاریسمی است. «اصلاح انقلابی» مورد نظر او در ادبیات الهیاتی شریعتی «بعثت» نام داشت. این با انقلاب متفاوت است و با اصلاح نیز متفاوت است. یعنی میانمایگیهای اصلاح رفورمیستی را ندارد که آنقدر زمان ببرد که اساسا پروژه منتفی شود. مثل پروژه اصلاحات در ایران که از بطن آن انحلال اصلاحطلبی و انحلال مردم از گفتمان اصلاحطلبی اتفاق افتاد. و یا آنقدر فوری و زوری و سزارینی نیست که بدون طی فرایند پروسههای اجتماعی و فرهنگی، انقلاب سیاسی در آن رخ بدهد و پروژهای نارس باشد. در حقیقت تلقی شریعتی از انقلاب این است وگرنه از نظر شریعتی «انقلاب ماقبل آگاهی فاجعه است». حقیقتا شریعتی به عوارض چنین انقلاباتی آشناست و آسیبشناسی او از انقلابات در قبل از تجربه انقلاب ایران پیشدستانه است و نشان از فهم موشکافانه او از پیامدهای رخدادهای بزرگ اجتماعی و سیاسی است. شریعتی در مجموعه آثار۲۰ ص ۴۹۸ میگوید که «در راه حلهای اجتماعی نباید به کوتاهترین راهحل اندیشید ... و منطقیترین طریقه را انتخاب کنیم نه نزدیک ترین راه را.» به نظرم گفتمان و ذهنیت منتشره شریعتی چنین انقلاب زودرسی را نمیخواست و هشدار میداد، اما گفتمان او خواسته یا ناخواسته استعداد برپایی انقلاب سیاسی را داشت و افکار او به بسیاری از حاملان انقلاب عاملیت بخشیده بود و با اینکه خود او قبل از انقلاب شهید شد و تجربه انقلاب را نداشت، اما با تامل در پیامدهای انقلاب به ما پیش آگاهی میدهد. به طوری که در مجموعه آثار(۲۰ ص۲۰۰) می گوید که «کسانی که به سرعت به نتیجه رسیدند، بعدها امتیازات قبل از انقلاب خود را نیز از دست دادند. من همه انقلابهای زودرس را نفی میکنم.» شریعتی در کتاب «حج» نیز نسبت به انقلابخوری آسیبشناسی دارد و می گوید انقلاب از توطئه ضد انقلابی که نقاب انقلابی میزنند، در امان نیست.