تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۲
کد مطلب : ۴۲۵۲۷۲
قطبزاده اطلاعات نادرستی درباره ۱۷ شهریور مخابره کرد
۰
کبنا ؛
روزنامه شرق نوشت: 17 شهریور ملقب به جمعه سیاه میدان ژاله، از سری اتفاقهای خونین در راستای پیروزی انقلاب است. این واقعه همزمان با نخستوزیری شریفامامی و بیان فضای باز سیاسی و آشتی ملی اتفاق افتاد. طبق روایات فردی به نام یحیی نوری -که فراخواندهنده این تظاهرات بود- شاید در ذهن معترضان در صحنه چنین سرنوشتی برای 17 شهریور تصور نمیشد كه این تظاهرات آرام، به كشتهشدن تعدادی از مردم، اعتصاب در پالایشگاه تهران و ورود روحانیت انقلابی ازجمله امام خمینی به این مسئله شود؛ حتی در زمان سركوب نیز چهار سرباز از دستور تمكین نكردند و در یك مورد با تیراندازی به سمت فرمانده گارد و خودكشیکردن فردی که تیراندازی کرد، جنجال زیادی در میان نظامیها رخ داد که در نهایت با پیروزی انقلاب شش افسر مؤثر در این سركوب، در تاریخ 28 فروردین 58 تیرباران شدند. پیشزمینهای كه برای وقوع این حادثه تعریف میشود، نماز عید فطر در سیزدهم شهریور 1357 به امامت آیتالله مفتح است كه پس از پایان نماز، شعارهایی از سوی نمازگزاران سر داده شد و در پایان آن روز تاریخ تظاهرات بعدی 16 شهریور اعلام شد كه در آن روز نیز تظاهراتی از میدان انقلاب تا میدان آزادی انجام و قطعنامهای درباره زندانیان سیاسی صادر شد. در روز 17 شهریور نیز انتخاب میدان ژاله صرفا محلی برای آغاز تجمع و حركت به سمت مسجد خیر بود كه در همان نقطه با تیراندازی سربازان متوقف شد؛ دقیقا در زمانی كه از ساعت شش صبح آن روز در تمامی كشور با دستور ارتشبد اویسی، حكومتنظامی اعلام شده بود. طبق اعلامیه ساواك، «تشکیل هرگونه اجتماعی از دو نفر به بالا ممنوع است و به مأمورین انتظامی دستور اکید داده شده است که با متخلفین بهشدت برخورد کنند». سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عید فطر به دیدار شاه رفت و با اشاره به راهپیماییهای مردم و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که میتوانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد و با استناد به نظر کارشناسان ساواک و اداره دوم ارتش، دستور شاه را برای برقراری حکومتنظامی در تهران و برخی شهرها به دست آورد و دولت شریفامامی سرانجام در شامگاه روز 16 شهریور 1357، در تهران و 11 شهر دیگر اعلام حکومتنظامی کرد. آیتالله نوری بهعنوان مسئول برگزاری این تظاهرات، در خاطرات خود از این روز میگوید: «حدود ساعت هفتونیم صبح بود که به من خبر دادند که میدان شهدا مملو از جمعیت است و مأمورین از حرکت آنها جلوگیری میکنند، سمت سهراه ژاله هم راهبندان شده است و خلاصه جمعیت از آن وسط محاصره شدهاند. حدود ساعت هشت، تنیچند از افراد آشنا، مانند مرحوم مستقیمی و حاجآقا بهاری، نزد ما آمدند و با نگرانی گفتند چه باید کرد؟ در این لحظه من توجهم به نیروهای انتظامی خودی جلب شد که پیشتر صحبت آنها را مطرح کردم و گفتم که برایشان بازوبند مخصوص تهیه دیده بودیم. البته در آن روز به لحاظ شرایط خاصی که پیش آمده بود، آنها بازوبندها را در جیبهای خود مخفی کرده بودند. درخصوص عدد افرادی که در آن روز بهیادماندنی به لقاالله شتافتند، نقلقولها مختلف است؛ دستگاه جبار که خود دستش تا مرفق به خون مردم آلوده بود، مدعی بود که تنها صد الی 190 نفر کشته شدهاند، اما در میان مردم گاه سخن از چهار هزار شهید در میان بود. آنچه مسلم است، این است که ما در آن زمان به وضعیت حدود دوهزارو 70 نفر از خانوادههای شهدا رسیدگی کردیم که با قاطعیت عرض میکنم که حداقل 500 نفر از شهدای عزیز این حادثه، از شاگردان من بودند که بهعنوان دانشجو یا غیر آن در جلسات ما حضور مییافتند».
صحت و حقیقت تعداد كشتهشدگان در خاطراتهای مختلف نیز كاملا قابل استناد نیست؛ زیرا در همان روز بر طبق اسناد ساواك، حكومت شاه نیز آمار دقیقی از كشتهشدگان نداشته است و روایت شاهدان عینی نیز كاملا با یكدیگر متفاوت است. نخستین واكنش رسمی حكومت نسبت به تعداد كشتگان از سوی فرماندار نظامی بود كه در اطلاعیه شماره چهار خود ضمن متهمکردن مردم، اعلام کرد در واقعه 17 شهریور، 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید؛ گرچه تعداد شهدای آن روز رسما اعلام نشد. در روز واقعه بر سر تعداد دقیق كشتهشدگان اختلاف زیادی وجود داشت؛ بهطوریكه آیتالله بهشتی نیز پس از پیروزی انقلاب آمار هزاران كشته را دروغی از سوی برخی از اطرافیان اعلام كرد. فردای آن روز، مراجع شیعه با صدور بیانیهای این اقدام را محكوم كردند و مردم در شهرهای مختلف دست به اعتصابات گسترده زدند. مشاور امنیت ملی آمریکا، برژینسكی، درباره اهمیت این رویداد گفت: «رویداد میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این رویداد، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود». در میان هنرمندان نیز این روز اهمیت خاصی یافت و تأثیرگذاری آن در استعفای برخی هنرمندان از رادیو و اجرای ترانه جمعه از سوی فرهاد مهراد انكارنشدنی است. با ذکر این مقدمه، برای بررسی بیشتر ابعاد آنچه در 17 شهریور سال 57 گذشت، ساعتی را با محمد غرضی، از اعضای هیئت مؤسس سپاه، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
بهعنوان یك شخصیت مطلع در آن زمان بگویید در 17 شهریور چه اتفاقی رخ داد؟
من تاریخوار این مطلب را بگویم كه بنده 30 تیر 1331، 28 مرداد 1332، 15 خرداد 1342، جریان انقلاب و... را دیدهام و در میان گروههای مبارز علیه سیستم پهلوی مانند یك سرباز عمل كردهام. میتوانم بگویم حكومتی كه توانایی رضایت جامعه را ندارد و دائم دنبال كسب رضایت صاحبان امتیاز باشد، در مقاطعی دچار گرفتاریهایی میشود كه در گذشته خودش عامل بوده است. 17 شهریور از آن مقاطعی است كه ملت تشخیص داد در سال 57 میشود به حاكمیت گفت هرچه شما تصمیم میگیرید، درست نیست؛ زیرا حكومت توانسته بود كودتا كند و دولتهای امتیازطلب را بر سر كار بیاورد و در همه این زمینهها با كشتن تعداد زیادی مبارز، وجود خودش را تثبیت كند. مردم در 17 شهریور موقعیت «نه»گفتن به حاكمیت را پیدا كردند و محكم در مقابل حكومتنظامی ایستادگی كردند. من عین این جریان را در سال 42 دیدهام؛ آنموقع در تهران كه علیه حكومت شعار میدادند و مستقیم با نیروی ارتش درگیر شده بودند، دیده بودم كه چگونه مردم تانك را از دست سربازان میگیرند. در 17 شهریور و پس از آن نیز همین حالت به وجود آمد و مردم توفیق پیدا كردند اندوختههای ظلم و ستم را پاسخ دهند.
مردم در آن روز برای تقابل نظامی به خیابان رفته بودند یا یك تظاهرات آرام؟
من در 17 شهریور تهران نبودم و در خارج از كشور خدمت امام بودم، اما هر انگیزهای كه در دولت بود، با هر انگیزهای كه در مردم بود تقابل داشت. تصور كنید مردم با اعتراض آمده بودند، دولت چون نمیتوانست جلوی اعتراضها را بگیرد، با تانك به تقابل برخاست، اما مردم تغییر حكومت را میخواستند.
در تعداد كشتهها اختلافنظرهایی جدی وجود دارد؛ نظر شما چیست؟
تعداد كشتهها به اندازهای بود كه توانست جریان اجتماعی را علیه حكومت شاه راه بیندازد. بنده تعداد دقیق را نمیدانم، اما اعداد مختلفی بیان میشود. در واقع اینقدر این اتفاق عظمت داشت كه بتواند حكومت شاه را نزد خارجیها تنزل دهد.
اتفاقهای دیگری از جنس 17 شهریور هم وجود داشته است، مانند آذر 57؛ با این وصف چرا 17 شهریور اینقدر مطرح و جاودان شد؟
چون اولین شكست سیاسی برای حكومت پهلوی در دهه 50 بود. جریان 17 شهریور آغاز رشادت مردم پس از سال 32 بود؛ به همین دلیل نامور شد.
تفاوت این اتفاق با 15خرداد چه بود؟
در 15خرداد جریان اجتماعی به این حد وسیع نشده بود. در آن زمان عكسالعمل 28 مرداد را در مجموعه جریان مذهبی مواجه بودیم و به همین خاطر نیز در بازار رخ داد؛ من خاطرم هست در میدان امامخمینی به راه افتادیم و به سمت خیابان دانشگاه و نهایت به بازار رفتیم. جلوی دانشگاه تهران وقتی مرحوم عراقی سخنرانی كرد، عكسالعمل دانشگاه سرد بود؛ یعنی هنوز دانشگاه به نتیجه نرسیده بود كه باید یك مبارزه ممتد را ادامه داد. آنموقع نهضت آزادی اعلامیه داد با اصلاحات ارضی مشكلی ندارد و جبهه ملی سكوت كرد و مجموعه جریانهای اجتماعی پشت 15 خرداد نبودند و همینطور رادیو مسكو نیز این اتفاق را یك جریان ارتجاعی دانست؛ بنابراین بخش مذهبی جامعه در 15 خرداد وارد میدان شد، ولی بخش روشنفكری وارد نشد؛ بااینحال اینقدر این جریان قوی بود كه فردوست گفت شاه تصمیم داشت اگر تظاهرات از میدان توپخانه به سمت شمال رفت، فرار كند؛ یعنی اینقدر قوی بود كه شاه احساس خطر میكرد، ولی به لحاظ سیاسی هنوز جبهه ملی و نهضت آزادی و بقیه قانون اساسی مشروطه را قبول داشتند و از آن روز به بعد بود كه بدنههای اجتماعی عكسالعمل نشان دادند كه نهایت به 17 شهریور منتهی شد.
روایتی مطرح است كه در آن سالها قطبزاده با مراجعه به كانونهای حقوقبشری در اروپا، آمار غلط و اغراقآمیزی از كشتههای تظاهراتها بیان میكرد؛ این روایت تا چه حد صحیح است؟
البته پشت سر مرده نمیشود صحبت كرد، اما كار انقلابی وقتی به كار سیاسی تبدیل میشود، مقداری نادرستی در آن دخیل میشود. من كسی را محكوم نمیكنم، اما اینكه آن كار به صورت بسیار فعال در شكست سیاسی شاه مؤثر بود، نتیجه این مدل كارها بود. قطبزاده اطلاعات نادرستی درباره آنچه در روز 17 شهریور گذشت، در اختیار نهادهای حقوقبشری در اروپا قرار داد. فقط قطبزاده نیز در این كار نبود، دیگران هم از خیلی قبل از او حدودا از سال 49، با شروع حركتهای چریكی مجموعه عوامل فعال ایران در خارج از كشور برای حقوق بشر اطلاعات میرسانند و بسیار نیز مؤثر بودند.
صحت و حقیقت تعداد كشتهشدگان در خاطراتهای مختلف نیز كاملا قابل استناد نیست؛ زیرا در همان روز بر طبق اسناد ساواك، حكومت شاه نیز آمار دقیقی از كشتهشدگان نداشته است و روایت شاهدان عینی نیز كاملا با یكدیگر متفاوت است. نخستین واكنش رسمی حكومت نسبت به تعداد كشتگان از سوی فرماندار نظامی بود كه در اطلاعیه شماره چهار خود ضمن متهمکردن مردم، اعلام کرد در واقعه 17 شهریور، 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید؛ گرچه تعداد شهدای آن روز رسما اعلام نشد. در روز واقعه بر سر تعداد دقیق كشتهشدگان اختلاف زیادی وجود داشت؛ بهطوریكه آیتالله بهشتی نیز پس از پیروزی انقلاب آمار هزاران كشته را دروغی از سوی برخی از اطرافیان اعلام كرد. فردای آن روز، مراجع شیعه با صدور بیانیهای این اقدام را محكوم كردند و مردم در شهرهای مختلف دست به اعتصابات گسترده زدند. مشاور امنیت ملی آمریکا، برژینسكی، درباره اهمیت این رویداد گفت: «رویداد میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این رویداد، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود». در میان هنرمندان نیز این روز اهمیت خاصی یافت و تأثیرگذاری آن در استعفای برخی هنرمندان از رادیو و اجرای ترانه جمعه از سوی فرهاد مهراد انكارنشدنی است. با ذکر این مقدمه، برای بررسی بیشتر ابعاد آنچه در 17 شهریور سال 57 گذشت، ساعتی را با محمد غرضی، از اعضای هیئت مؤسس سپاه، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
بهعنوان یك شخصیت مطلع در آن زمان بگویید در 17 شهریور چه اتفاقی رخ داد؟
من تاریخوار این مطلب را بگویم كه بنده 30 تیر 1331، 28 مرداد 1332، 15 خرداد 1342، جریان انقلاب و... را دیدهام و در میان گروههای مبارز علیه سیستم پهلوی مانند یك سرباز عمل كردهام. میتوانم بگویم حكومتی كه توانایی رضایت جامعه را ندارد و دائم دنبال كسب رضایت صاحبان امتیاز باشد، در مقاطعی دچار گرفتاریهایی میشود كه در گذشته خودش عامل بوده است. 17 شهریور از آن مقاطعی است كه ملت تشخیص داد در سال 57 میشود به حاكمیت گفت هرچه شما تصمیم میگیرید، درست نیست؛ زیرا حكومت توانسته بود كودتا كند و دولتهای امتیازطلب را بر سر كار بیاورد و در همه این زمینهها با كشتن تعداد زیادی مبارز، وجود خودش را تثبیت كند. مردم در 17 شهریور موقعیت «نه»گفتن به حاكمیت را پیدا كردند و محكم در مقابل حكومتنظامی ایستادگی كردند. من عین این جریان را در سال 42 دیدهام؛ آنموقع در تهران كه علیه حكومت شعار میدادند و مستقیم با نیروی ارتش درگیر شده بودند، دیده بودم كه چگونه مردم تانك را از دست سربازان میگیرند. در 17 شهریور و پس از آن نیز همین حالت به وجود آمد و مردم توفیق پیدا كردند اندوختههای ظلم و ستم را پاسخ دهند.
مردم در آن روز برای تقابل نظامی به خیابان رفته بودند یا یك تظاهرات آرام؟
من در 17 شهریور تهران نبودم و در خارج از كشور خدمت امام بودم، اما هر انگیزهای كه در دولت بود، با هر انگیزهای كه در مردم بود تقابل داشت. تصور كنید مردم با اعتراض آمده بودند، دولت چون نمیتوانست جلوی اعتراضها را بگیرد، با تانك به تقابل برخاست، اما مردم تغییر حكومت را میخواستند.
در تعداد كشتهها اختلافنظرهایی جدی وجود دارد؛ نظر شما چیست؟
تعداد كشتهها به اندازهای بود كه توانست جریان اجتماعی را علیه حكومت شاه راه بیندازد. بنده تعداد دقیق را نمیدانم، اما اعداد مختلفی بیان میشود. در واقع اینقدر این اتفاق عظمت داشت كه بتواند حكومت شاه را نزد خارجیها تنزل دهد.
اتفاقهای دیگری از جنس 17 شهریور هم وجود داشته است، مانند آذر 57؛ با این وصف چرا 17 شهریور اینقدر مطرح و جاودان شد؟
چون اولین شكست سیاسی برای حكومت پهلوی در دهه 50 بود. جریان 17 شهریور آغاز رشادت مردم پس از سال 32 بود؛ به همین دلیل نامور شد.
تفاوت این اتفاق با 15خرداد چه بود؟
در 15خرداد جریان اجتماعی به این حد وسیع نشده بود. در آن زمان عكسالعمل 28 مرداد را در مجموعه جریان مذهبی مواجه بودیم و به همین خاطر نیز در بازار رخ داد؛ من خاطرم هست در میدان امامخمینی به راه افتادیم و به سمت خیابان دانشگاه و نهایت به بازار رفتیم. جلوی دانشگاه تهران وقتی مرحوم عراقی سخنرانی كرد، عكسالعمل دانشگاه سرد بود؛ یعنی هنوز دانشگاه به نتیجه نرسیده بود كه باید یك مبارزه ممتد را ادامه داد. آنموقع نهضت آزادی اعلامیه داد با اصلاحات ارضی مشكلی ندارد و جبهه ملی سكوت كرد و مجموعه جریانهای اجتماعی پشت 15 خرداد نبودند و همینطور رادیو مسكو نیز این اتفاق را یك جریان ارتجاعی دانست؛ بنابراین بخش مذهبی جامعه در 15 خرداد وارد میدان شد، ولی بخش روشنفكری وارد نشد؛ بااینحال اینقدر این جریان قوی بود كه فردوست گفت شاه تصمیم داشت اگر تظاهرات از میدان توپخانه به سمت شمال رفت، فرار كند؛ یعنی اینقدر قوی بود كه شاه احساس خطر میكرد، ولی به لحاظ سیاسی هنوز جبهه ملی و نهضت آزادی و بقیه قانون اساسی مشروطه را قبول داشتند و از آن روز به بعد بود كه بدنههای اجتماعی عكسالعمل نشان دادند كه نهایت به 17 شهریور منتهی شد.
روایتی مطرح است كه در آن سالها قطبزاده با مراجعه به كانونهای حقوقبشری در اروپا، آمار غلط و اغراقآمیزی از كشتههای تظاهراتها بیان میكرد؛ این روایت تا چه حد صحیح است؟
البته پشت سر مرده نمیشود صحبت كرد، اما كار انقلابی وقتی به كار سیاسی تبدیل میشود، مقداری نادرستی در آن دخیل میشود. من كسی را محكوم نمیكنم، اما اینكه آن كار به صورت بسیار فعال در شكست سیاسی شاه مؤثر بود، نتیجه این مدل كارها بود. قطبزاده اطلاعات نادرستی درباره آنچه در روز 17 شهریور گذشت، در اختیار نهادهای حقوقبشری در اروپا قرار داد. فقط قطبزاده نیز در این كار نبود، دیگران هم از خیلی قبل از او حدودا از سال 49، با شروع حركتهای چریكی مجموعه عوامل فعال ایران در خارج از كشور برای حقوق بشر اطلاعات میرسانند و بسیار نیز مؤثر بودند.