تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۵۰
کد مطلب : ۴۳۴۳۶۴
چالشهای شهرنشینی در شهر یاسوج بررسی شد؛
لزوم اهمیت توسعه متوازن شهری / تعیین وظایف شهر، تمرکززدایی و ایجاد مدیریت یکپارچه شهری
۴
کبنا ؛داوود دهقانی کارشناس ارشد عمران، در مطلبی نوشت: درود بر همشهریان فهیم و ارجمند؛ همهی ما مشکلات شهری بزرگِ، شهر کوچکمان را کم و بیش فارغ از تخصص میبینیم، لذا بر خود لازم دانستیم که برای آگاه سازی همشهریان مطالبی را خدمت شما عرض کنیم. که در پژوهش زیر خلاصه و تقدیم حضورتان میگردد.
تعریف شهر بر حسب معیارهای ثابت، چه چیزی را برای ما روشن میکند؟ مطابق تعریف سال ۱۳۶۵ در ایران نقاطی که شهرداری دارند، شهر هستند همچنین بر اساس یافتههای سرشماری سال ۱۳۹۵ نزدیک به ۵۹ میلیون نفر از مردم کشورمان شهرنشین هستند. و مطابق همان آمار در استان کهگیلویه و بویراحمد ۱۶ شهر وجود دارد.
اصولاً چرا مسائل مبتلابه شهرنشینی در شهرمان همواره رو به فزونی هستند و چرا در حالی که می دانیم مسائل شهرها اصلاً ساده و مشابه مسائل روستاها نیستند، همیشه در قبال آنها ساده اندیشی میکنیم و میپذیریم که در دو نقطه " برنامه ریزیهای کلان و انجام ناشدنی" و "راه حلهای کوتاه مدت و زیان آور" متوقف باشیم؟
این ادعا گزاف نخواهد بود اگر بگوییم که شهرها در دنیای مدرن، با فلسفه زمان خود همراه و هماهنگ بودند و اصولاً اقدام به شهرنشینی امروزین اقدام به اجرایی کردن فلسفه مدرن بود.
زندگی شهری یک بازی است که شهروندان همواره آن را از میانه دنبال میکنند و تجربه زندگی در میان تعداد زیادی از انسانهایی که بسیاری از آنها گذشتههای مشترکی با دیگران ندارند و حتی به قصد گونهای "فراموشی" به شهر گام میگذارند، موجب میشود هر شهروندی مسیر دشواری برای ادراک آنچه که تجربه یا خاطره جمعی شهر تلقی میشود، پیش رو داشته باشد و حتی ادراک نمادهای شهری نیز بیش از آنکه در خدمت اشتراک ادراکات باشد، به ابهامات معنایی شهر یاری میرساند.
در ادامه چالشهای شهرنشینی امروزی در یاسوج را بررسی میکنیم:
رشد شهرها همراه است با جایگزینی روابط غیر مستقیم به جای روابط مستقیم و چهره به چهره انسانهای شهرنشین و این همان نیروئی که همسایگی را در جامعه شهری از بین میبرد و گروههای اولیه را نیز منهدم میکند.
از نظر اینجانب راه حل معضلات و مشکلات تعیین نقش و وظائف شهر، تمرکز زدایی در چارچوب نظام متمرکز، ایجاد نهاد برنامهریزی شهری، توجه به مدیریت یکپارچه، تهیه و تدوین طرح راهبردی شهر، تقویت دموکراسی و مشارکت اثر بخش مردم میباشد.
۱) فهرست عناوین مشکلات، با نبود راهبرد توسعه شهر آغاز میشود و این مشکل در حیطه شهرسازی قرار میگیرد اما به این واسطه نمیتوان طرح آن از سوی کارشناسان جمعیت شناسی را مردود دانست.
۲) تمرکز فعالیتهای اقتصادی و سرمایه بر عنوان مشکل دوم است؛ این مشکل، باید در حوزه تحلیل شرایط شکل گیری نظام "شهریت ابتدایی" مورد مداقه قرار گیرد و خلاصه کلام آنکه این مشکل نیز واقعیت دارد چون همه میدانند که یاسوج در سال ۱۳۸۵ علیرغم بهبود ایجاد شده در مقایسه با سال ۱۳۵۵ همچنان با داشتن جمعیتی که بیش از ۳ برابر جمعیت شهر دوم استان است؛ محل تمرکز اکثریت قاطع امکانات اقتصادی و سرمایهای است.
۳) مشکل سوم نبود اتفاق نظر در مورد چشم انداز و رسالت شهر است؛ طرح کنندگان مسأله نگفتهاند که تعریف مقبولشان از "رسالت شهر" چیست؟ و اگر منظور کارکرد شهر در مجموعه ملی است که در آن صورت رسالت یاسوج در آن روشن است و به هر رو این مشکل نیازمند تبیین است.
۴) موضوع مهم دیگر عدم تناسب فعالیتها با توان و ظرفیت زیست بوم مشکل بعدی است و طرح این مشکل میتواند مفید باشد، اگر که در جای مناسبی از صورت مسأله قرار بگیرد.
۵) ناهماهنگی مدیریت شهری، عنوان مشکل بعدی است البته چنین عنوانی نباید در فهرست مشکلات قرار بگیرد چون هماهنگی مدیریت شهری، یک گزاره ابطال ناپذیر است یعنی چه کسی میتواند چنین ناهماهنگی را گزارش کند؟ به همین دلیل باید جای آن از عدم تناسب در نظرگاههای حاکم بر مجموعه حکمران شهری و احتمالاً ناسازگاری این مجموعه حکمرانی، با نظام حکمران دولتی سخن گفته شود.
۶) مشکل مطرح شده بعدی، نامطلوب بودن نظام درآمد - هزینه شهری است و صد البته این مشکل واقعیت دارد، اما باید به شکلی مطرح شود که بتوان از آن راهکاری برای اقدام در سطح شهری استنتاج کرد.
عدم انسجام و یکپارچگی در نظام برنامه ریزی شهری عنوان بعدی است البته این مشکل نیز قابل بررسی نیست؛ فرق این مشکل، با عنوان "ناهماهنگی مدیریت شهری" چیست؟ البته فرقهایی دارند، اما در ابطال ناپذیر بودن مشترکاند.
۷) موضوع مهم دیگر کمبود ناوگان حمل و نقل شهری و پیراشهری است که هم واقعیت دارد و هم قابل انکار هم نیست.
۸) آلودگی محیط زیست شهری مشکل آخری است که بدان اشاره شده و همانند مورد پیشین میتوان آن را بسیار ملموس تلقی کرد.
۹) طرح جامع شهر یاسوج بسیار قدیمی است و متعلق به سال ۱۳۸۵ میباشد، که ۱۴ سال از آخرین به روز رسانی این طرح میگذرد. لازم به ذکر است که طرح جامع شهری هر ۱۰ سال یکبار به روز رسانی میشود. در این شرایطِ رشد جمعیت و مهاجر پذیر بودن شهر یاسوج و رشد برخی از روستاها و تغییر کاربری به شهر جدید، اتصال و اضافه شدن برخی دیگر از روستاها به شهر، ایجاد بزرگراهها و جادههای کمربندی شهر در این روستاها باعث ایجاد حاشیه نشینی بی رویه و آسیب زا به این مناطق شهری شده است. پر واضح است که نقشهی تفصیلی ۱۴ سال پیش پاسخگوی این تغییرات نیست.
اما برای حل مشکلات و معضلات مطرح شده چه راهکارهایی پیش رو داریم؟ آیا به صورت تخصصی در نهادهای مربوطه کاری از پیش بردهاند؟؟؟
شوراهای اسلامی شهرها مستقیمترین مرجع رسیدگی به معضلات بیان شده است، که متأسفانه وضعیت حاکم گویای دستآوردها میباشد.
در عین حال به بیان تئوری راه حلهای معضلات بیان شده میپردازیم:
۱) اولین راه حل مطرح شده تعیین نقش و وظائف شهر است؛ این راه حل از آن دست راه حلهاست که عوامل دست اندرکار اجرایی آن حرف کلی و انتزاعی میگویند چون در نظام اجرایی کنونی که دچار ناتوانی در پیگیری برنامههای پیشین و سرشار از عوام زدگی و روزمرگی است، چنین حرفهایی مورد استقبال واقع میشوند.
۲) راه حل دوم تمرکززدایی در چارچوب نظام متمرکز است و این راه حل نیز مشمول همان حکم قبلی است. سوابق این حرفهای انتزاعی را که گاه مدتهای طولانی موضوع بحث هم بودهاند، میتوان از بایگانیهای نهادهای شهری گرفت و مطمئناً حرفهای منسجمتری نیز بودهاند که طرح شده و با احترام بایگانی شدهاند.
۳) راه حل سوم ایجاد مدیریت یکپارچه است؛ متأسفانه این حرف هم بهتر است با عوامل اجرایی در میان گذاشته نشود زیرا آنها در نظریه پردازی درباره مدیریت یکپارچه، بسیار حرفهایتر از کارشناسان و بر دلائل عدم اجرای آن بسیار آگاهترند در این مجال فرصت آن نیست اشاره کنیم که چرا همواره مدیریت یکپارچه، معنائی داشته است که بیش از آنکه به انسجام مربوط باشد تداعی گر "سازمان عمودی" بوده است.
۴) تهیه و تدوین طرح راهبردی شهر، راه حل دوم است؛ این هم بسیار عجیب است زیرا می دانیم "شهر نوپای" یاسوج در نیم قرن گذشته، فقط ۲ طرح جامع را پشت سرگذاشته و بدون آنکه بخواهیم به جزئیات آن طرحها بپردازیم باید بگوییم که پیشنهاد یک طرح جامع راهبردی از سوی شورای اسلامی شهر یاسوج، به لحاظ اینکه طرح جامعِ قدیمی و رشد سریع شهر یاسوج نیاز به زمان بیشتر و تیم جامعتری دارد، بسیار ضروری و لازم میباشد.
نتیجهای که از مجموعه مشکلات و راه حلهای مطرح شده میتوان گرفت آن است که در حالی که برخی مشکلات ملموس وجود دارند و نیز پارهای از مسائل به درستی تشخیص داده میشوند، در بخش راه حلها، گونهای انتزاع و کلی پردازی وجود دارد که تمام تلاش صورت گرفته در بخش تشخیص مشکلات را بی ثمر میسازد.
تعریف شهر بر حسب معیارهای ثابت، چه چیزی را برای ما روشن میکند؟ مطابق تعریف سال ۱۳۶۵ در ایران نقاطی که شهرداری دارند، شهر هستند همچنین بر اساس یافتههای سرشماری سال ۱۳۹۵ نزدیک به ۵۹ میلیون نفر از مردم کشورمان شهرنشین هستند. و مطابق همان آمار در استان کهگیلویه و بویراحمد ۱۶ شهر وجود دارد.
اصولاً چرا مسائل مبتلابه شهرنشینی در شهرمان همواره رو به فزونی هستند و چرا در حالی که می دانیم مسائل شهرها اصلاً ساده و مشابه مسائل روستاها نیستند، همیشه در قبال آنها ساده اندیشی میکنیم و میپذیریم که در دو نقطه " برنامه ریزیهای کلان و انجام ناشدنی" و "راه حلهای کوتاه مدت و زیان آور" متوقف باشیم؟
این ادعا گزاف نخواهد بود اگر بگوییم که شهرها در دنیای مدرن، با فلسفه زمان خود همراه و هماهنگ بودند و اصولاً اقدام به شهرنشینی امروزین اقدام به اجرایی کردن فلسفه مدرن بود.
زندگی شهری یک بازی است که شهروندان همواره آن را از میانه دنبال میکنند و تجربه زندگی در میان تعداد زیادی از انسانهایی که بسیاری از آنها گذشتههای مشترکی با دیگران ندارند و حتی به قصد گونهای "فراموشی" به شهر گام میگذارند، موجب میشود هر شهروندی مسیر دشواری برای ادراک آنچه که تجربه یا خاطره جمعی شهر تلقی میشود، پیش رو داشته باشد و حتی ادراک نمادهای شهری نیز بیش از آنکه در خدمت اشتراک ادراکات باشد، به ابهامات معنایی شهر یاری میرساند.
در ادامه چالشهای شهرنشینی امروزی در یاسوج را بررسی میکنیم:
رشد شهرها همراه است با جایگزینی روابط غیر مستقیم به جای روابط مستقیم و چهره به چهره انسانهای شهرنشین و این همان نیروئی که همسایگی را در جامعه شهری از بین میبرد و گروههای اولیه را نیز منهدم میکند.
از نظر اینجانب راه حل معضلات و مشکلات تعیین نقش و وظائف شهر، تمرکز زدایی در چارچوب نظام متمرکز، ایجاد نهاد برنامهریزی شهری، توجه به مدیریت یکپارچه، تهیه و تدوین طرح راهبردی شهر، تقویت دموکراسی و مشارکت اثر بخش مردم میباشد.
۱) فهرست عناوین مشکلات، با نبود راهبرد توسعه شهر آغاز میشود و این مشکل در حیطه شهرسازی قرار میگیرد اما به این واسطه نمیتوان طرح آن از سوی کارشناسان جمعیت شناسی را مردود دانست.
۲) تمرکز فعالیتهای اقتصادی و سرمایه بر عنوان مشکل دوم است؛ این مشکل، باید در حوزه تحلیل شرایط شکل گیری نظام "شهریت ابتدایی" مورد مداقه قرار گیرد و خلاصه کلام آنکه این مشکل نیز واقعیت دارد چون همه میدانند که یاسوج در سال ۱۳۸۵ علیرغم بهبود ایجاد شده در مقایسه با سال ۱۳۵۵ همچنان با داشتن جمعیتی که بیش از ۳ برابر جمعیت شهر دوم استان است؛ محل تمرکز اکثریت قاطع امکانات اقتصادی و سرمایهای است.
۳) مشکل سوم نبود اتفاق نظر در مورد چشم انداز و رسالت شهر است؛ طرح کنندگان مسأله نگفتهاند که تعریف مقبولشان از "رسالت شهر" چیست؟ و اگر منظور کارکرد شهر در مجموعه ملی است که در آن صورت رسالت یاسوج در آن روشن است و به هر رو این مشکل نیازمند تبیین است.
۴) موضوع مهم دیگر عدم تناسب فعالیتها با توان و ظرفیت زیست بوم مشکل بعدی است و طرح این مشکل میتواند مفید باشد، اگر که در جای مناسبی از صورت مسأله قرار بگیرد.
۵) ناهماهنگی مدیریت شهری، عنوان مشکل بعدی است البته چنین عنوانی نباید در فهرست مشکلات قرار بگیرد چون هماهنگی مدیریت شهری، یک گزاره ابطال ناپذیر است یعنی چه کسی میتواند چنین ناهماهنگی را گزارش کند؟ به همین دلیل باید جای آن از عدم تناسب در نظرگاههای حاکم بر مجموعه حکمران شهری و احتمالاً ناسازگاری این مجموعه حکمرانی، با نظام حکمران دولتی سخن گفته شود.
۶) مشکل مطرح شده بعدی، نامطلوب بودن نظام درآمد - هزینه شهری است و صد البته این مشکل واقعیت دارد، اما باید به شکلی مطرح شود که بتوان از آن راهکاری برای اقدام در سطح شهری استنتاج کرد.
عدم انسجام و یکپارچگی در نظام برنامه ریزی شهری عنوان بعدی است البته این مشکل نیز قابل بررسی نیست؛ فرق این مشکل، با عنوان "ناهماهنگی مدیریت شهری" چیست؟ البته فرقهایی دارند، اما در ابطال ناپذیر بودن مشترکاند.
۷) موضوع مهم دیگر کمبود ناوگان حمل و نقل شهری و پیراشهری است که هم واقعیت دارد و هم قابل انکار هم نیست.
۸) آلودگی محیط زیست شهری مشکل آخری است که بدان اشاره شده و همانند مورد پیشین میتوان آن را بسیار ملموس تلقی کرد.
۹) طرح جامع شهر یاسوج بسیار قدیمی است و متعلق به سال ۱۳۸۵ میباشد، که ۱۴ سال از آخرین به روز رسانی این طرح میگذرد. لازم به ذکر است که طرح جامع شهری هر ۱۰ سال یکبار به روز رسانی میشود. در این شرایطِ رشد جمعیت و مهاجر پذیر بودن شهر یاسوج و رشد برخی از روستاها و تغییر کاربری به شهر جدید، اتصال و اضافه شدن برخی دیگر از روستاها به شهر، ایجاد بزرگراهها و جادههای کمربندی شهر در این روستاها باعث ایجاد حاشیه نشینی بی رویه و آسیب زا به این مناطق شهری شده است. پر واضح است که نقشهی تفصیلی ۱۴ سال پیش پاسخگوی این تغییرات نیست.
اما برای حل مشکلات و معضلات مطرح شده چه راهکارهایی پیش رو داریم؟ آیا به صورت تخصصی در نهادهای مربوطه کاری از پیش بردهاند؟؟؟
شوراهای اسلامی شهرها مستقیمترین مرجع رسیدگی به معضلات بیان شده است، که متأسفانه وضعیت حاکم گویای دستآوردها میباشد.
در عین حال به بیان تئوری راه حلهای معضلات بیان شده میپردازیم:
۱) اولین راه حل مطرح شده تعیین نقش و وظائف شهر است؛ این راه حل از آن دست راه حلهاست که عوامل دست اندرکار اجرایی آن حرف کلی و انتزاعی میگویند چون در نظام اجرایی کنونی که دچار ناتوانی در پیگیری برنامههای پیشین و سرشار از عوام زدگی و روزمرگی است، چنین حرفهایی مورد استقبال واقع میشوند.
۲) راه حل دوم تمرکززدایی در چارچوب نظام متمرکز است و این راه حل نیز مشمول همان حکم قبلی است. سوابق این حرفهای انتزاعی را که گاه مدتهای طولانی موضوع بحث هم بودهاند، میتوان از بایگانیهای نهادهای شهری گرفت و مطمئناً حرفهای منسجمتری نیز بودهاند که طرح شده و با احترام بایگانی شدهاند.
۳) راه حل سوم ایجاد مدیریت یکپارچه است؛ متأسفانه این حرف هم بهتر است با عوامل اجرایی در میان گذاشته نشود زیرا آنها در نظریه پردازی درباره مدیریت یکپارچه، بسیار حرفهایتر از کارشناسان و بر دلائل عدم اجرای آن بسیار آگاهترند در این مجال فرصت آن نیست اشاره کنیم که چرا همواره مدیریت یکپارچه، معنائی داشته است که بیش از آنکه به انسجام مربوط باشد تداعی گر "سازمان عمودی" بوده است.
۴) تهیه و تدوین طرح راهبردی شهر، راه حل دوم است؛ این هم بسیار عجیب است زیرا می دانیم "شهر نوپای" یاسوج در نیم قرن گذشته، فقط ۲ طرح جامع را پشت سرگذاشته و بدون آنکه بخواهیم به جزئیات آن طرحها بپردازیم باید بگوییم که پیشنهاد یک طرح جامع راهبردی از سوی شورای اسلامی شهر یاسوج، به لحاظ اینکه طرح جامعِ قدیمی و رشد سریع شهر یاسوج نیاز به زمان بیشتر و تیم جامعتری دارد، بسیار ضروری و لازم میباشد.
نتیجهای که از مجموعه مشکلات و راه حلهای مطرح شده میتوان گرفت آن است که در حالی که برخی مشکلات ملموس وجود دارند و نیز پارهای از مسائل به درستی تشخیص داده میشوند، در بخش راه حلها، گونهای انتزاع و کلی پردازی وجود دارد که تمام تلاش صورت گرفته در بخش تشخیص مشکلات را بی ثمر میسازد.