تاریخ انتشار
شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۶
کد مطلب : ۴۴۱۷۴۴
از حرف تا عمل؛
علاقه اصولگرایان به دولت در سایه
۰
کبنا ؛حسین کنعانیمقدم، دبیر سیاسی جبهه ایستادگی بهتازگی گفته است: «حزب ما بعد از انتخابات هم فعالیت داشت و دولت در سایه را با هدف همفکری شکل دادیم تا راهکارهای لازم بهمنظور مشورت به دولت داده شود». او ادامه داده است: «در ساختار سیاسی کشور، حزب معنی و مفهوم خود را از دست داده است و عمدتا چیزی بیش از زینتالمجالس نیست و وقتی میبینیم که دولتهایی بر سر کار میآیند و اعلام میکنند که ما هیچگونه وابستگی حزبی نداریم و طرفدار جریانی نیستیم، عملا احزاب را از ساختار سیاسی کشور خارج میکنند و به عبارتی بودن یا نبودن احزاب در سپهر سیاسی کشور معنای خاصی ندارد. وقتی در رفع مشکلات، احزاب را جدی نمیگیرند نباید توقع داشت تا احزاب در تصمیمات سیاسی کشورمان در ایام بعد از انتخابات فعالیت مؤثرتری داشته باشند. احزاب وقتی میتوانند حضور و بروز مؤثر داشته باشند که جایگاهی در هرم قدرت داشته باشند». حالا این فعال سیاسی اصولگرا در مصاحبهای دیگر سعی کرده است بهنوعی خود و حزبش را منتقد رئیسی نشان دهد؛ چنانکه گفته است: «علاوه بر اینها وقتی یک رئیسجمهور رأی میآورد، اولین حرفی که میزند این است که هیچ وابستگی جناحی ندارم و عملا به این موضوع دامن میزند که احزاب نقشی ندارند و به تأثیرگذاری آنها در ساختار سیاسی کشور دست رد میزند».
سعید جلیلی
این اولینبار نیست که اصولگرایان از طرح دولت در سایه سخن میگویند؛ چنانکه شاید بتوان گفت مشهورترین فردی که ادعای تشکیل دولت در سایه داشت و البته دارد، سعید جلیلی است. او پس از شکست انتخاباتی در سال 92 در بیانیهای از ایده تشکیل دولت در سایه رونمایی کرد، ولی بهدلیل همزمانی با اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری از سوی رسانهها زیاد جدی گرفته نشد تا اینکه در ماههای بعد و در مصاحبههایی به تشریح و توضیح دولت در سایه پرداخت. او بعد از مشخصشدن نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال 92 در پیام تبریکش به روحانی نوشت: «معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی وظیفه و حق خود میدانند با نگاهی ملی و فراتر از رقابتهای انتخاباتی بهمثابه دولت در سایه در چارچوب قانون و اخلاق، منتخب ملت و دولت را در جهت رفع کاستیها، تصحیح ایرادها و حرکت در مسیر خدمت به مردم... یاری کنند و بیانگر مطالبات مردم باشند». جلیلی در سال 96 هم بعد از کنارهگیری به نفع رئیسی و سپس بعد از شکست رئیسی به روحانی به او پیشنهاد تشکیل دولت در سایه را داد. هرچند جلیلی با آنکه سعی میکرد این ایدهاش را بهصورت سازماندهیشده پیش ببرد، در عمل دولت در سایهاش جز انتقاداتی پراکنده و فصلی به عملکرد دولت روحانی نبود. سعید جلیلی در دولت رئیسی هم از علاقهاش یعنی دولت درسایهبودن دست نمیکشد؛ چنانکه بعد از رویکارآمدن دولت رئیسی گفته بود: «هر دانشگاه میتواند یک دولت سایه یا دولت شاهد برای کمک به دولت باشد. دانشگاههای ما باید این را کار و دغدغه خود بدانند که چطور میتوان به دولت کمک کرد». او در توضیح اینکه مصداق دولت در سایه چیست، چنین تشریح کرد: «در مناظرات انتخاباتی مفهومی تحت عنوان دولت سایه مطرح شد که یکی از مصادیقش بسیج استادان است که میتواند با فعالیت خود سایه به سایه مسائل را دنبال کند. استادان و بهویژه بسیج استادان میتوانند اگر کار درستی در حال انجام است، برای تسریع آن به دولت کمک کنند و اگر کار ناقصی دنبال میشود، با رصد وقایع برای کمک به دولت وارد میدان شوند».
عزتالله ضرغامی
عزتالله ضرغامی که حالا وزیر میراث فرهنگی و گردشگری است نیز روزگاری در خیال تشکیل دولت در سایه بهسر میبرد و بعد از انتخابات سال 96 با مطرحکردن اینکه رئیسی میتواند آلترناتیوی قوی برای روحانی باشد، نوشته بود: «به جناب آقای رئیسی خداقوت میگویم. او با پشتوانه قریب به ١٦ میلیون رأی که در تاریخ انتخابات کشور بهعنوان نفر دوم بیسابقه است، وضعیتی استثنائی دارد. او میتواند در جایگاه نظارتی و آلترناتیوی قوی نسبت به دولت، در پیگیری مطالبات مردم و ضمانت اجرائی وعدهها نقش تاریخی ایفا کند». حتی در سال 94 اخباری به گوش میرسید که محمود احمدینژاد هم میخواهد خود را در رأس دولت در سایه قرار دهد؛ حتی گفته میشد او احکام اعضای این کابینه در سایه را هم صادر کرده است. گفته میشد بر اساس احکامی که از سوی احمدینژاد صادر شده بود، دولت در سایه ۲۹ مقام مسئول باید میداشت؛ افرادی همچون غلامحسین الهام، سیدمجتبی ثمرههاشمی، فریدون عباسی، سیدشمسالدین حسینی، مهدی کلهر، حمیدرضا حاجیبابایی، علی نیکزاد، محمدرضا میرتاجالدینی و... که البته بسیاری از اینها بعدها بهدلیل اظهارنظرها و رویکردهای احمدینژاد به مخالفان سرسخت او تبدیل شدند. با این همه، همان زمان تسنیم نوشته بود سیدمجتبی ثمرههاشمی با تکذیب چنین اخباری گفته بود: «جای تأسف دارد که حجم عملیات روانی علیه دولتهای نهم و دهم در این روزها افزایش چشمگیری یافته است».
محسن رضایی
حتی محسن رضایی هم در رقابتهای انتخاباتی سال ٨٨ بهطور جدی تشکیل دولت سایه با حضور «سابقون» را جزء برنامههای خود ذکر کرده بود؛ بهطوریکه کارکرد آن نظارت، مشورت و رصد باشد تا کشور در مواقع خاص و بزنگاهها غافلگیر نشود. احزاب جمعوجور و کوچکتری مانند نواندیشان ایران اسلامی هم آن زمان بهمنظور تعمیق فرهنگ سیاسی و حزبی در مقاطعی اعلام آمادگی کردند تا دولت در سایه تشکیل دهند. او پیش از آن هم در سال 84 و در جریان رقابت انتخاباتیاش گفته بود که اگر خودش هم رئیسجمهور شود، باید یک دولت در سایه ایجاد شود: «باید در کنار دولت رسمی یک دولت در سایه با اسم شورای ملی نخبگان تشکیل شود. این شورای ملی نخبگان به تعداد وزارتخانهها کمیسیون خواهد داشت و رئیس هر کمیسیونی متناظر بر وزیر مربوطه است. در صورت اجرای این طرح، رئیسجمهور از دو معاونت که یکی در ارتباط با مردم و دیگری در ارتباط با وزارتخانههای رسمی است، بهرهمند خواهد بود». همه این دولتهای در سایه در حالی است که به نظر میرسد هیچیک از مطرحکنندگان آنها تاکنون نتوانستهاند اصول خاصی برای دولت در سایه خود تدوین کنند یا اقدام به چارتسازی کنند و در تمام این سالها دولت در سایه صرفا به انتقادات واضح یا طرح موضوعاتی کلی بسنده کردهاند. با مرور مدعیان تشکیل دولت در سایه به وضوح میتوان دریافت که اصولگرایان میل بیشتری به این کار دارند؛ حتی زمانی مانند روزگار کنونی که دولت متبوع خودشان روی کار است. دولت در سایه امر سیاسی مرسومی در کشورهای توسعهیافته است و اگر به صورت سازمانیافته پیش برود، چهبسا میتواند به دولت مستقر کمک کند یا احیاناً در صورت ناتوانی دولت از بهبود اوضاع، دولت در سایه علل و ریشههای مشکلات را با مردم در میان بگذارد؛ اما مشکل آنجاست که اصولگرایان درپی طرح تشکیل دولت در سایه هیچ طرح خاصی برای اجرای آن ندارند و هیچگاه هیچکدام از افراد مذکور حتی سعید جلیلی که بهظاهر بیش از دیگران پیگیر تشکیل دولت در سایه بود، از شعار و حرف و نقدهای کلی پا را فراتر نگذاشتند و عملا هیچوقت دولت در سایه بهصورت تشکیلاتی، منسجم و با کادرسازیهای منظم در ایران شکل نگرفته است. از طرفی به نظر میرسد طرح تشکیل دولت در سایه در دولت رئیسی از سوی اصولگرایان با اختلافهای داخلی در این جبهه سیاسی بیارتباط نباشد که هر چند وقت یک بار به انحای مختلف بخشی از این اختلافات نمایان میشود.
سعید جلیلی
این اولینبار نیست که اصولگرایان از طرح دولت در سایه سخن میگویند؛ چنانکه شاید بتوان گفت مشهورترین فردی که ادعای تشکیل دولت در سایه داشت و البته دارد، سعید جلیلی است. او پس از شکست انتخاباتی در سال 92 در بیانیهای از ایده تشکیل دولت در سایه رونمایی کرد، ولی بهدلیل همزمانی با اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری از سوی رسانهها زیاد جدی گرفته نشد تا اینکه در ماههای بعد و در مصاحبههایی به تشریح و توضیح دولت در سایه پرداخت. او بعد از مشخصشدن نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال 92 در پیام تبریکش به روحانی نوشت: «معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی وظیفه و حق خود میدانند با نگاهی ملی و فراتر از رقابتهای انتخاباتی بهمثابه دولت در سایه در چارچوب قانون و اخلاق، منتخب ملت و دولت را در جهت رفع کاستیها، تصحیح ایرادها و حرکت در مسیر خدمت به مردم... یاری کنند و بیانگر مطالبات مردم باشند». جلیلی در سال 96 هم بعد از کنارهگیری به نفع رئیسی و سپس بعد از شکست رئیسی به روحانی به او پیشنهاد تشکیل دولت در سایه را داد. هرچند جلیلی با آنکه سعی میکرد این ایدهاش را بهصورت سازماندهیشده پیش ببرد، در عمل دولت در سایهاش جز انتقاداتی پراکنده و فصلی به عملکرد دولت روحانی نبود. سعید جلیلی در دولت رئیسی هم از علاقهاش یعنی دولت درسایهبودن دست نمیکشد؛ چنانکه بعد از رویکارآمدن دولت رئیسی گفته بود: «هر دانشگاه میتواند یک دولت سایه یا دولت شاهد برای کمک به دولت باشد. دانشگاههای ما باید این را کار و دغدغه خود بدانند که چطور میتوان به دولت کمک کرد». او در توضیح اینکه مصداق دولت در سایه چیست، چنین تشریح کرد: «در مناظرات انتخاباتی مفهومی تحت عنوان دولت سایه مطرح شد که یکی از مصادیقش بسیج استادان است که میتواند با فعالیت خود سایه به سایه مسائل را دنبال کند. استادان و بهویژه بسیج استادان میتوانند اگر کار درستی در حال انجام است، برای تسریع آن به دولت کمک کنند و اگر کار ناقصی دنبال میشود، با رصد وقایع برای کمک به دولت وارد میدان شوند».
عزتالله ضرغامی
عزتالله ضرغامی که حالا وزیر میراث فرهنگی و گردشگری است نیز روزگاری در خیال تشکیل دولت در سایه بهسر میبرد و بعد از انتخابات سال 96 با مطرحکردن اینکه رئیسی میتواند آلترناتیوی قوی برای روحانی باشد، نوشته بود: «به جناب آقای رئیسی خداقوت میگویم. او با پشتوانه قریب به ١٦ میلیون رأی که در تاریخ انتخابات کشور بهعنوان نفر دوم بیسابقه است، وضعیتی استثنائی دارد. او میتواند در جایگاه نظارتی و آلترناتیوی قوی نسبت به دولت، در پیگیری مطالبات مردم و ضمانت اجرائی وعدهها نقش تاریخی ایفا کند». حتی در سال 94 اخباری به گوش میرسید که محمود احمدینژاد هم میخواهد خود را در رأس دولت در سایه قرار دهد؛ حتی گفته میشد او احکام اعضای این کابینه در سایه را هم صادر کرده است. گفته میشد بر اساس احکامی که از سوی احمدینژاد صادر شده بود، دولت در سایه ۲۹ مقام مسئول باید میداشت؛ افرادی همچون غلامحسین الهام، سیدمجتبی ثمرههاشمی، فریدون عباسی، سیدشمسالدین حسینی، مهدی کلهر، حمیدرضا حاجیبابایی، علی نیکزاد، محمدرضا میرتاجالدینی و... که البته بسیاری از اینها بعدها بهدلیل اظهارنظرها و رویکردهای احمدینژاد به مخالفان سرسخت او تبدیل شدند. با این همه، همان زمان تسنیم نوشته بود سیدمجتبی ثمرههاشمی با تکذیب چنین اخباری گفته بود: «جای تأسف دارد که حجم عملیات روانی علیه دولتهای نهم و دهم در این روزها افزایش چشمگیری یافته است».
محسن رضایی
حتی محسن رضایی هم در رقابتهای انتخاباتی سال ٨٨ بهطور جدی تشکیل دولت سایه با حضور «سابقون» را جزء برنامههای خود ذکر کرده بود؛ بهطوریکه کارکرد آن نظارت، مشورت و رصد باشد تا کشور در مواقع خاص و بزنگاهها غافلگیر نشود. احزاب جمعوجور و کوچکتری مانند نواندیشان ایران اسلامی هم آن زمان بهمنظور تعمیق فرهنگ سیاسی و حزبی در مقاطعی اعلام آمادگی کردند تا دولت در سایه تشکیل دهند. او پیش از آن هم در سال 84 و در جریان رقابت انتخاباتیاش گفته بود که اگر خودش هم رئیسجمهور شود، باید یک دولت در سایه ایجاد شود: «باید در کنار دولت رسمی یک دولت در سایه با اسم شورای ملی نخبگان تشکیل شود. این شورای ملی نخبگان به تعداد وزارتخانهها کمیسیون خواهد داشت و رئیس هر کمیسیونی متناظر بر وزیر مربوطه است. در صورت اجرای این طرح، رئیسجمهور از دو معاونت که یکی در ارتباط با مردم و دیگری در ارتباط با وزارتخانههای رسمی است، بهرهمند خواهد بود». همه این دولتهای در سایه در حالی است که به نظر میرسد هیچیک از مطرحکنندگان آنها تاکنون نتوانستهاند اصول خاصی برای دولت در سایه خود تدوین کنند یا اقدام به چارتسازی کنند و در تمام این سالها دولت در سایه صرفا به انتقادات واضح یا طرح موضوعاتی کلی بسنده کردهاند. با مرور مدعیان تشکیل دولت در سایه به وضوح میتوان دریافت که اصولگرایان میل بیشتری به این کار دارند؛ حتی زمانی مانند روزگار کنونی که دولت متبوع خودشان روی کار است. دولت در سایه امر سیاسی مرسومی در کشورهای توسعهیافته است و اگر به صورت سازمانیافته پیش برود، چهبسا میتواند به دولت مستقر کمک کند یا احیاناً در صورت ناتوانی دولت از بهبود اوضاع، دولت در سایه علل و ریشههای مشکلات را با مردم در میان بگذارد؛ اما مشکل آنجاست که اصولگرایان درپی طرح تشکیل دولت در سایه هیچ طرح خاصی برای اجرای آن ندارند و هیچگاه هیچکدام از افراد مذکور حتی سعید جلیلی که بهظاهر بیش از دیگران پیگیر تشکیل دولت در سایه بود، از شعار و حرف و نقدهای کلی پا را فراتر نگذاشتند و عملا هیچوقت دولت در سایه بهصورت تشکیلاتی، منسجم و با کادرسازیهای منظم در ایران شکل نگرفته است. از طرفی به نظر میرسد طرح تشکیل دولت در سایه در دولت رئیسی از سوی اصولگرایان با اختلافهای داخلی در این جبهه سیاسی بیارتباط نباشد که هر چند وقت یک بار به انحای مختلف بخشی از این اختلافات نمایان میشود.