تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۱۸
کد مطلب : ۴۴۳۶۱۸
نقدی بر صحبتهای سید مصطفی تاجزاده؛
اصلاحات ساختاری و چند ملاحظه ( به قلم حامد وکیلی)
۱
کبنا ؛۱- جناب تاجزاده با طرح ایده اصلاحات ساختاری، معتقد است که باید از آنچه اصلاحات دوم خردادی مینامد عبور کنیم. معتقد است اصلاحات دوم خردادی در زمینهای متولد شد که آن زمینه، پاک از میان رفته است. مثلاً آرایش قدرت در آن زمان و زمینه طوری بود که امکانِ اصلاح از طریق انتخاباتهای ریاست جمهوری و مجلس وجود داشت. قدرت رهبر و نهادهای تحت تکفل ایشان مانند امروز بسط نیافته بود و لذا امکان بازی اصلاحطلبانه دوم خردادی وجود داشت. اما امروز با تغییر موقعیت و شطرنج قدرت، دیگر نمیتوان با راهبردهای سنتیِ اصلاحات، به بازی تاج و تخت نظام جمهوری اسلامی ورود کرد. زمین بازی عوض شده و زمین جدید راهبردهای جدید میطلبد.
۲- در ادامه تشریح این راهبردهای جدید، معتقد است باید صریح و بدون لکنت تغییر ساختارهای حقوقی نظام را مطالبه کنیم. بیپرده بخواهیم که مدت زمان رهبری، دورهای (دو دوره پنج ساله) شود و جایگاه ریاست جمهوری در آن ادغام شود تا امور اجرایی مسئولیت واحد داشته باشد. انتخابات آزاد شود؛ همه نیروهای نظامی به پادگانها برگردند و تمام مقامات کشور موقتی، انتخابی و پاسخگو شوند. میگوید دیگر به کمتر از این نمیتوان و نباید رضایت داد. از دید تاجزاده اینگونه میتوان اصلاحطلبی را در هیئت جدیدِ اصلاحات ساختاری احیا کرد.
۳- تاجزاده برای این گذار نیز ضرب الاجل تعیین میکند. معتقد است در این دورانِ حاکمیتِ یکدست، حاکمیت باوجود شرایط طاقت فرسای اقتصادی یا با غرب توافق نمیکند که یک فروپاشی تمام عیار رخ میدهد و یا توافق میکند (که او احتمال این گزینه را بیشتر میداند) و کمی وضع اقتصادی سامان مییابد و در این دوران که اصلاح طلبان بیرون از قدرتاند باید بکوشند در جامعه تبِ اصلاحات ساختاری ایجاد کنند. چگونه؟ ازنظر او با بازگشت به برجام و پس از حل نشدن مشکلات میهن و مردم، اختلاف اصولگرایان آغاز میشود و اعتراضات مردمی افزایش مییابد و حکومت در موقعیتی قرار میگیرد که چارهای جز نرمش در برابر مردم نخواهد داشت و همانوقت زمان گفتوگو و چانهزنی برای توافق بزرگ است که آن زمان دیگر نباید به چیزهای کمی مانند فراکسیون و دولت امید رضایت داد.
۴- ایده تاجزاده را به طور بسیار اجمالی و فشرده تقریباً میتوان در سه بند بالا خلاصه کرد. این ایده چالشهای بسیاری دارد. در مجالهای دیگر بهطور مفصلتر به نقد این ایده خواهم پرداخت. اما اجمالاً این ایده دچار چند چالش اساسی است. اول اینکه با تاجزاده میتوان همدل بود که زمین بازی عوض شده و دیگر با راهبردهای کهنه نمیتوان توفیق چندانی در بازی قدرت بدست آورد. البته این نکته بسیار بدیهی است. اما آسیب شناسی او با امر واقع سازگار نیست. او معتقد است که در این سالیان اصلاح طلبان با روایت حداقلی سیاستورزی کردهاند و در نسخه نجاتبخش تاجزاده اصلاحطلبان باید از این پس روایت حداکثری از اصلاحطلبی (اصلاحات ساختاری) را برگزینند. اما هیچ نشانه روشن و عینی از اقبال جامعه به روایت اصلاحطلبان حداکثری نشان نمیدهد. چه آنکه در دو مقطع انتخابات شوراهای شهر دوم و ششم این روایت به عینه توسط مردم پس زده شد.
دومین نقد اینکه در مطالباتی چون حکومت قانون، دورهای شدنِ رهبری و... چه حرف نویی وجود دارد؟ همانطور که خود تاجزاده نیز تصریح میکند کمتر کسی میتوان پیدا کرد که با این مطالبات موافق نباشد. این اجماع و توافق نیز از نبوغ تاجزاده در کشف و طرح این مطالبات نیست بلکه از فرط بدیهی بودن و کلی بودن آن است. سخن این است که چه راهبرد مشخصی برای گذار به این موقعیتهای مطلوب وجود دارد؟ تاجزاده احاله به زمان خاصی میدهد که به نظر او در آن زمان، صحنه سیاست آبستن این گذار میشود. یعنی وقتی که اختلاف اصولگرایان به اوج میرسد. او معتقد است در زمانی که حکومت یکدست نتواند حتی با بازگشت به برجام ازپس حل مشکلات میهن و مردم برآید (و احتمالاً با داغتر شدن دعوای جانشینی) اختلافشان بر سر سهمهای خود افزایش پیدا میکند. باید از او پرسید چرا؟ به چه قرینه؟ اگر قرینه تاریخی آن دولت احمدی نژاد است که تفاوتش را خودش اشاره کرده است؛ پذیرش برجام. دقیقاً نقطه عکس پایان دولت احمدی نژاد؛ یعنی اوج چالش هستهای. لذا سخن تاجزاده مفروض اثبات نشده و بیقرینهای دارد.
سومین نقد برمیگردد به اینکه در آزمایش ذهنی تاجزاده پارامترهای زیادی جا افتاده است. شما تصور کنید که فردای پذیرش برجام، اصولگرایان اختلاف جدی پیدا نکنند و یا برخی از مشکلات میهن و مردم حل شود، آنگاه چه میشود؟ فکر نمیکنید دیگر چه مزیت راهبردی برای اصلاح طلبان باقی میمانَد؟ دیگر چه تفاوتی میان اصلاحطلبان و سایر گروههای مخالف جمهوری اسلامی میمانَد؟ چه تمییز راهبردی میان موقعیت اصلاحطلبان و سایر اپوزیسیونهای نظام میماند؟ وانگهی اگر با بازگشت به برجام دستکم بخشی از مشکلات میهن حل نشود، چه ضمانتی وجود دارد که با بازگشت اصلاحطلبان حداکثری که خود را شناسنامهدار مینامند به قدرت، مشکلات میهن حل شود؟ مگر همه ما اصلاحطلبان به جز بازگشت به برجام، راهحل دیگری برای چالشهای حکمرانی در این سالیان ارایه دادهایم؟
چهارمین نقد بر میگردد به اینکه تاجزاده چالشهای اصلاحطلبی را تنها به سیاستورزی نیابتی و بیرمقیِ اصلاحطلبی حداقلی تقلیل داده است. او غیبت ایده حکمرانی در گفتمان اصلاحطلبی را اصلاً نمیبیند و یا آن را دستکم میگیرد. چالشهایی که امروز گریبان حکمرانی کشور را گرفته (به جز سیاست خارجی) اکثراً اصلاحطلبان یا بانی آن بودند و یا شریک در آن. اکنون نیز که از آن فاصله گرفتهایم نیز هیچ ایده روشنی برای این چالشها تولید نکردهایم. اگر در فترت اصلاحطلبی، گروه دیگری از تحولخواهان، چالش ها را بهتر از ما احصا کند و راه حلهای جدیتری برای مشکلات کشور ارایه دهد، فردای تحقق راهبرد تاجزاده آیا جریان اصلاحات تبدیل به یک مشت نق زنِ ورشکسته که صرفاً یکسری حرفهای کلی و فانتزی دارد نشده است؟
۵- در این پارهنوشت به اجمال عناوین نقدهای خود بر ایده اصلاحات ساختاری را طرح کردم. شرح آن بماند برای مجال و فرصتهای آینده. اما به عنوان عضو کوچکی از اصلاحطلبانی که معتقد به تمام مطالبات و رویاهایی است که تاجزاده برشمرده است (ازجمله محدود، پاسخگو و انتخاباتی شدن تمام مقامات جمهوری اسلامی، عدالت و آزادی برای تمام ایرانیان، انتخابات آزاد و...) نمیتوانم نگرانی خود را از نقاط ضعف ایده تاجزاده پنهان کنم.
۶- تاجزاده و سایر موافقان ایده اصلاحات ساختاری باید بتوانند برای چالشهای بالا پاسخهای روشنی بدهند. چراکه تحقق این راهبرد شبیه یک قمار خطرناک است. احیاناً امثال حقیر که دلبسته اصلاحات و امیدوار به اصلاح امور هستیم مقداری حق داریم که نگران آینده این جریان باشیم و بی لکنت نگرانی خود را از نسخههایی که برای سرنوشت اصلاحات ارایه میشود ابراز کنیم. اصلاً در پرتو ردوبدل نقدها و چنین گفتوگوهایی میتوان به ایدهای پرمغز و البته روشن دست یافت.
۲- در ادامه تشریح این راهبردهای جدید، معتقد است باید صریح و بدون لکنت تغییر ساختارهای حقوقی نظام را مطالبه کنیم. بیپرده بخواهیم که مدت زمان رهبری، دورهای (دو دوره پنج ساله) شود و جایگاه ریاست جمهوری در آن ادغام شود تا امور اجرایی مسئولیت واحد داشته باشد. انتخابات آزاد شود؛ همه نیروهای نظامی به پادگانها برگردند و تمام مقامات کشور موقتی، انتخابی و پاسخگو شوند. میگوید دیگر به کمتر از این نمیتوان و نباید رضایت داد. از دید تاجزاده اینگونه میتوان اصلاحطلبی را در هیئت جدیدِ اصلاحات ساختاری احیا کرد.
۳- تاجزاده برای این گذار نیز ضرب الاجل تعیین میکند. معتقد است در این دورانِ حاکمیتِ یکدست، حاکمیت باوجود شرایط طاقت فرسای اقتصادی یا با غرب توافق نمیکند که یک فروپاشی تمام عیار رخ میدهد و یا توافق میکند (که او احتمال این گزینه را بیشتر میداند) و کمی وضع اقتصادی سامان مییابد و در این دوران که اصلاح طلبان بیرون از قدرتاند باید بکوشند در جامعه تبِ اصلاحات ساختاری ایجاد کنند. چگونه؟ ازنظر او با بازگشت به برجام و پس از حل نشدن مشکلات میهن و مردم، اختلاف اصولگرایان آغاز میشود و اعتراضات مردمی افزایش مییابد و حکومت در موقعیتی قرار میگیرد که چارهای جز نرمش در برابر مردم نخواهد داشت و همانوقت زمان گفتوگو و چانهزنی برای توافق بزرگ است که آن زمان دیگر نباید به چیزهای کمی مانند فراکسیون و دولت امید رضایت داد.
۴- ایده تاجزاده را به طور بسیار اجمالی و فشرده تقریباً میتوان در سه بند بالا خلاصه کرد. این ایده چالشهای بسیاری دارد. در مجالهای دیگر بهطور مفصلتر به نقد این ایده خواهم پرداخت. اما اجمالاً این ایده دچار چند چالش اساسی است. اول اینکه با تاجزاده میتوان همدل بود که زمین بازی عوض شده و دیگر با راهبردهای کهنه نمیتوان توفیق چندانی در بازی قدرت بدست آورد. البته این نکته بسیار بدیهی است. اما آسیب شناسی او با امر واقع سازگار نیست. او معتقد است که در این سالیان اصلاح طلبان با روایت حداقلی سیاستورزی کردهاند و در نسخه نجاتبخش تاجزاده اصلاحطلبان باید از این پس روایت حداکثری از اصلاحطلبی (اصلاحات ساختاری) را برگزینند. اما هیچ نشانه روشن و عینی از اقبال جامعه به روایت اصلاحطلبان حداکثری نشان نمیدهد. چه آنکه در دو مقطع انتخابات شوراهای شهر دوم و ششم این روایت به عینه توسط مردم پس زده شد.
دومین نقد اینکه در مطالباتی چون حکومت قانون، دورهای شدنِ رهبری و... چه حرف نویی وجود دارد؟ همانطور که خود تاجزاده نیز تصریح میکند کمتر کسی میتوان پیدا کرد که با این مطالبات موافق نباشد. این اجماع و توافق نیز از نبوغ تاجزاده در کشف و طرح این مطالبات نیست بلکه از فرط بدیهی بودن و کلی بودن آن است. سخن این است که چه راهبرد مشخصی برای گذار به این موقعیتهای مطلوب وجود دارد؟ تاجزاده احاله به زمان خاصی میدهد که به نظر او در آن زمان، صحنه سیاست آبستن این گذار میشود. یعنی وقتی که اختلاف اصولگرایان به اوج میرسد. او معتقد است در زمانی که حکومت یکدست نتواند حتی با بازگشت به برجام ازپس حل مشکلات میهن و مردم برآید (و احتمالاً با داغتر شدن دعوای جانشینی) اختلافشان بر سر سهمهای خود افزایش پیدا میکند. باید از او پرسید چرا؟ به چه قرینه؟ اگر قرینه تاریخی آن دولت احمدی نژاد است که تفاوتش را خودش اشاره کرده است؛ پذیرش برجام. دقیقاً نقطه عکس پایان دولت احمدی نژاد؛ یعنی اوج چالش هستهای. لذا سخن تاجزاده مفروض اثبات نشده و بیقرینهای دارد.
سومین نقد برمیگردد به اینکه در آزمایش ذهنی تاجزاده پارامترهای زیادی جا افتاده است. شما تصور کنید که فردای پذیرش برجام، اصولگرایان اختلاف جدی پیدا نکنند و یا برخی از مشکلات میهن و مردم حل شود، آنگاه چه میشود؟ فکر نمیکنید دیگر چه مزیت راهبردی برای اصلاح طلبان باقی میمانَد؟ دیگر چه تفاوتی میان اصلاحطلبان و سایر گروههای مخالف جمهوری اسلامی میمانَد؟ چه تمییز راهبردی میان موقعیت اصلاحطلبان و سایر اپوزیسیونهای نظام میماند؟ وانگهی اگر با بازگشت به برجام دستکم بخشی از مشکلات میهن حل نشود، چه ضمانتی وجود دارد که با بازگشت اصلاحطلبان حداکثری که خود را شناسنامهدار مینامند به قدرت، مشکلات میهن حل شود؟ مگر همه ما اصلاحطلبان به جز بازگشت به برجام، راهحل دیگری برای چالشهای حکمرانی در این سالیان ارایه دادهایم؟
چهارمین نقد بر میگردد به اینکه تاجزاده چالشهای اصلاحطلبی را تنها به سیاستورزی نیابتی و بیرمقیِ اصلاحطلبی حداقلی تقلیل داده است. او غیبت ایده حکمرانی در گفتمان اصلاحطلبی را اصلاً نمیبیند و یا آن را دستکم میگیرد. چالشهایی که امروز گریبان حکمرانی کشور را گرفته (به جز سیاست خارجی) اکثراً اصلاحطلبان یا بانی آن بودند و یا شریک در آن. اکنون نیز که از آن فاصله گرفتهایم نیز هیچ ایده روشنی برای این چالشها تولید نکردهایم. اگر در فترت اصلاحطلبی، گروه دیگری از تحولخواهان، چالش ها را بهتر از ما احصا کند و راه حلهای جدیتری برای مشکلات کشور ارایه دهد، فردای تحقق راهبرد تاجزاده آیا جریان اصلاحات تبدیل به یک مشت نق زنِ ورشکسته که صرفاً یکسری حرفهای کلی و فانتزی دارد نشده است؟
۵- در این پارهنوشت به اجمال عناوین نقدهای خود بر ایده اصلاحات ساختاری را طرح کردم. شرح آن بماند برای مجال و فرصتهای آینده. اما به عنوان عضو کوچکی از اصلاحطلبانی که معتقد به تمام مطالبات و رویاهایی است که تاجزاده برشمرده است (ازجمله محدود، پاسخگو و انتخاباتی شدن تمام مقامات جمهوری اسلامی، عدالت و آزادی برای تمام ایرانیان، انتخابات آزاد و...) نمیتوانم نگرانی خود را از نقاط ضعف ایده تاجزاده پنهان کنم.
۶- تاجزاده و سایر موافقان ایده اصلاحات ساختاری باید بتوانند برای چالشهای بالا پاسخهای روشنی بدهند. چراکه تحقق این راهبرد شبیه یک قمار خطرناک است. احیاناً امثال حقیر که دلبسته اصلاحات و امیدوار به اصلاح امور هستیم مقداری حق داریم که نگران آینده این جریان باشیم و بی لکنت نگرانی خود را از نسخههایی که برای سرنوشت اصلاحات ارایه میشود ابراز کنیم. اصلاً در پرتو ردوبدل نقدها و چنین گفتوگوهایی میتوان به ایدهای پرمغز و البته روشن دست یافت.