تاریخ انتشار
جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۵۷
کد مطلب : ۴۴۴۶۱۳
گزارش کبنا از مشکلات روستای عروه شهرستان لنده؛
تمام نداشتنها و نبودنها در «عروه» خلاصه میشود؛ روایت فقر و محرومیت در یکی از روستاهای لنده
۳
کبنا ؛
یکی از اهالی روستا تعریف میکند که در زمان بارش، به علت خرابی سقف، تنها یک گوشه از خانه از دست بارشها در امان است و همگی مجبورند تنها در آن یک بخش از خانه جمع شوند تا مبادا در زیر بارش مستقیم باران خیس نشوند. آنطور که میگویند دیگر بخشهای خانه پر از باران میشود.
به گزارش کبنا، حدود 44 درصد از جمعیت استان کهگیلویه و بویراحمد را جمعیت روستایی تشکیل میدهد. از این جهت تفاوتی اساسی با اغلب استانهای کشور دارد. در برخی از استانها همچون استان قم، جمعیت روستایی بسیار پایینتر است. از اینرو نحوه سیاستگذاری در کهگیلویه و بویراحمد باید با توجه ویژه به جمعیت روستایی صورت گیرد. با وجود اینکه پس از انقلاب اسلامی خدمات بسیار قابل قبولی برای روستاییان کشور فراهم شد، اما همچنان برخی از روستاها از عمق محرومیت بسیار بالایی برخوردارند. از جمله این روستاها در کهگیلویه و بویرحمد، عروه، روستایی از توابع بخش لنده شهرستان کهگیلویه است. چندی پیش با انتشار خبری با عنوان «آقای استاندار غم من، غم غمناک «همهجان» است / بیخبری مدیرانکل از «همهجان» رنجور از روزگار / همهجان شب را روی زمین سرد به صبح می رساند» در سایت خبری کبنا نیوز، توجه برخی از مسئولین استانی به این روستا جلب شد. هماکنون با برخی از مسئولین به این روستا رفتیم تا از نزدیک مشکلات آنها را بررسی کنیم.
این روستا که به جز دسترسی به برق، تقریباً از دیگر خدمات محروم است، آنچنان زندگی را بر ساکنانش تلخ کرده است که بسیاری از آنها به گفته خودشان مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند. یکی از ساکنین میگوید که ما فقط زندهایم و زندگی نمیکنیم.
در بازدیدی که از این روستا داشتیم ضمن مشاهدهی میدانی وضعیت زندگی در روستا با اهالی روستا نیز گفتوگوهایی داشتیم. نگاهی اجمالی به وضعیت ساخت خانهها، عمق محرومیت ساکنان روستا را به خوبی نشان میدهد. وضعیت نامناسب خانهها که سقف برخی از آنها ریزش کرده و حتی کمترین امکانات را نیز ندارد. وضعیت برخی از این خانهها به گونهای است که دامها در نزدیکی افراد زندگی میکنند که ممکن است باعث انتقال انواع بیماریها از دام به انسان شود. چرا که برخی از ساکنین روستای عروه میگویند بعضی از این دامها مریض هستند و چند مورد نیز تلف شدهاند.
یکی از اهالی روستا تعریف میکند که در زمان بارش باران، به علت خرابی سقف، تنها یک گوشه از خانه از دست بارشها در امان است و همگی مجبورند تنها در آن یک بخش از خانه جمع شوند تا مبادا در زیر بارش مستقیم باران خیس نشوند. آنطور که میگویند دیگر بخشهای خانه پر از باران میشود. اما بدتر از همه اینکه به دلیل ضعف شدید مالی، حتی توانایی خرید و تهیه وسایل گرمایشی را نیز ندارند و مجبورند در فصل زمستان بدون بخاری زندگی را سر کنند. آنها میگویند تنها امید ما به یارانهای است که ماهانه دریافت میکنند. بخش زیادی از اهالی روستای عروه نه تنها هیچ امکاناتی ندارند، بلکه درآمدی نیز ندارند و مجبورند تنها و تنها با یارانهای که دریافت مینمایند، گذران زندگی کنند. اما نکتهی تأسفبرانگیزتر اینکه حتی بسیاری از این خانهها نیز مالکیت آن در دست این افراد نیست. بلکه آنها در این خانهها مستأجر هستند.
بعضی از این افراد نیز دچار بیماریهای مختلفی هستند و از این بیماریها در عذابند. آنگونه که تعریف میکنند، به دلیل نبود خانه بهداشت در نزدیکی آنها مجبورند با این بیماریها کنار بیایند. چرا که نه جادهی روستا مطلوب است و نه وضعیت اقتصادی آنها کفاف این را میدهد که این مسیر طولانی و ضعب العبور را طی کنند. یکی از آنها میگوید: به دلیل فشار خون شدیدی که داشتم دیگر نتوانستم سر پا بایستم. ساعت 16 حال او بد میشود، اما تا ساعت 23 او را به دکتر میرسانند. البته این تنها مورد نیست. از این دست موارد برای آنها بسیار پیش آمده است. گفته میشود یکی از آنها که دست به خودکشی زده بود، چون دسترسی به جاده مهیا نبود، آمبولانس بسیار دیر به روستا رسید و متأسفانه آن شخص فوت کرد. یا روایت میکنند که در چند سال گذشته یکی از زنان روستا که باردار بود، به دلیل اینکه به موقع به بیمارستان نرسید، فوت کرد. آنها میگویند اگر خانه بهداشت بود این مشکلات را دیگر نداشتیم. یکی از مردان روستا میگوید: اگر کسی اینجا مریض شود تنها باید خدا خودش کمک کند.
برخی از ساکنین روستا میگویند که با این و ضعیت، اگر مسئولین کمک کنند، حاضر به جابه جایی هستند. اصلاً جاده را درست کنند بخش زیادی از مشکلات ما حل میشود.
متأسفانه به دلیل وضعیت مالی نامناسب آنها، برخی از بچهها مدرسه نمیروند. میگویند وقتی شرایط خانه ما اینچنین است مدرسه نمیرویم. یکی از زنان روستا میگوید پسرم تا کلاس یازدهم درس خواند و به خاطر وضعیت نامناسب مالی درس را ادامه نداد و حتی سربازی هم نرفت. الأن مجبور است در رستورانهای تهران کار کند تا بخشی از خرج ما را بدهد. او ادامه میدهد: یکی از بچهها هم الأن از مدرسه فراری شده است. یکی دیگر از زنان روستایی میگوید: هشت بچه دارم ولی هیچکدام هنوز سر و سامان نگرفتهاند. سه نفر از آنها نیز در رستورانهای شهرهای دیگر کارگری میکنند. یکی دیگر میگوید: دخترم لیسانسش را گرفته است، اما شب و روز گریه میکند و میگوید نمیتوانم استخدام شوم.
آنها میگویند مشکلی نیست که ما در این دنیا نداشته باشیم؛ نه جاده داریم، نه لولهکشیمان درست درست است، نه حتی میتوانیم حمام کنیم. به همین خاطر نمیتوانیم حتی نماز هم بخوانیم. آرزو داریم که بتوانیم نماز بخوانیم و با خدا راز و نیاز کنیم، اما نه حمام داریم و نه لولهکشی. کیگویند: باید بروم لنده حمام کنم تا بتوانم نماز بخوانم. یکی از اهالی، وقتی سرویس بهداشتیشان را نشان میدهد میخندد و از همین طریق میتوان عمق فاجعه را فهمید.
یکی دیگر از زنان روستایی با اشاره به پسر جوانش میگوید: این بچه مگر نباید الأنهمسر داشته باشد اما حتی نتوانسته است 500 هزار تومان پس انداز کند. یکی دیگر میگوید ما فقط زنده هستیم و نمردهایم وگرنه زندگی نمیکنیم. یکی دیگر میگوید: ما چرا زندگی میکنیم؟ مردنمان بهتر است.
به نظر میرسد که اساسیترین مشکل روستای عروه، نبود جاده مطلوب است. آنها میگویند: جاده افتضاح است. وقتی به برخی از اهالی میگوییم اگر جاده را درست کنند آیا مشکلاتتان حل میشود؟ با وجود اینکه بسیاری از آنها این مسأله را تأیید میکنند، اما یکی از زنان روستایی گفت: ما عمرمان رفت، حتی اگر جاده را درست کنند دیگر چه فایدهای به حال ما میتواند داشته باشد!
اهالی روستا از مسئولین دولت قبلی گلایههای زیادی دارند. میگویند: مسئولین برخی اوقات سر میزنند اما هیچ کاری برایمان نمیکنند. مسئولین در اینجا فقط سخنرانی میکنند و کار خاصی برای ما نمیکنند. آنها میگویند که این روستا با این جمعیت اندک دو شهید داده است. اهالی روستا از مسئ.لین انتظار کمک دارند. میگویند مسئولین بیایند و حال بد ما را ببینند، وام به ما بدهند و یا در صورت امکان با جابهجایی به یک مکان دیگر موافق هستیم.
تمامی این موارد در حالی مطرح است که یکی از مهمترین اهداف نظام جمهوری اسلامی محرومیتزدایی از روستاها است. در این سفر که به روستای عروه داشتیم، مدیر کل ستاد اجرایی فرمان امام و فرماندار لنده جلال دارش نیز حضور داشتند و با بازدید میدانی و مستقیم از روستا و مشکلات اهالی آن قول مساعدت و کمک به مردم را دادند. ستاد اجرایی فرمان امام یکی از اصلیترین نهادها در محرومیتزدایی از مناطق محروم کشور است. با ورود شایان نادری مدیر کل این ستاد به استان، اقدامات بسیار اساسی و تحولی چشمگیر در حال رخ دادن است. مدیر جهادی این ستاد هماکنون با مشاهده مشکلات این مردم به صورت مستقیم و میدانی، در پی رفع مشکلات آنها است. جلال دارش نیز در بازدید امروز قول همکاری برای رفع مشکلات آنها را داد.
رفع محرومیت از روستاها و مناطق دورافتاده پیش از هر چیز از طریق بازسازی و بهسازی راههای روستایی میسر است، چرا که امروزه یکی از اساسیترین اصول توسعه را در حمل و نقل جادهای میبینند. اگر مسئولین استانی همت کنند و این مشکل اصلی را حل کنند، ممکن است بخش بسیاری از معضلات اهالی روستای عروه حل شود.
به گزارش کبنا، حدود 44 درصد از جمعیت استان کهگیلویه و بویراحمد را جمعیت روستایی تشکیل میدهد. از این جهت تفاوتی اساسی با اغلب استانهای کشور دارد. در برخی از استانها همچون استان قم، جمعیت روستایی بسیار پایینتر است. از اینرو نحوه سیاستگذاری در کهگیلویه و بویراحمد باید با توجه ویژه به جمعیت روستایی صورت گیرد. با وجود اینکه پس از انقلاب اسلامی خدمات بسیار قابل قبولی برای روستاییان کشور فراهم شد، اما همچنان برخی از روستاها از عمق محرومیت بسیار بالایی برخوردارند. از جمله این روستاها در کهگیلویه و بویرحمد، عروه، روستایی از توابع بخش لنده شهرستان کهگیلویه است. چندی پیش با انتشار خبری با عنوان «آقای استاندار غم من، غم غمناک «همهجان» است / بیخبری مدیرانکل از «همهجان» رنجور از روزگار / همهجان شب را روی زمین سرد به صبح می رساند» در سایت خبری کبنا نیوز، توجه برخی از مسئولین استانی به این روستا جلب شد. هماکنون با برخی از مسئولین به این روستا رفتیم تا از نزدیک مشکلات آنها را بررسی کنیم.
این روستا که به جز دسترسی به برق، تقریباً از دیگر خدمات محروم است، آنچنان زندگی را بر ساکنانش تلخ کرده است که بسیاری از آنها به گفته خودشان مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند. یکی از ساکنین میگوید که ما فقط زندهایم و زندگی نمیکنیم.
در بازدیدی که از این روستا داشتیم ضمن مشاهدهی میدانی وضعیت زندگی در روستا با اهالی روستا نیز گفتوگوهایی داشتیم. نگاهی اجمالی به وضعیت ساخت خانهها، عمق محرومیت ساکنان روستا را به خوبی نشان میدهد. وضعیت نامناسب خانهها که سقف برخی از آنها ریزش کرده و حتی کمترین امکانات را نیز ندارد. وضعیت برخی از این خانهها به گونهای است که دامها در نزدیکی افراد زندگی میکنند که ممکن است باعث انتقال انواع بیماریها از دام به انسان شود. چرا که برخی از ساکنین روستای عروه میگویند بعضی از این دامها مریض هستند و چند مورد نیز تلف شدهاند.
یکی از اهالی روستا تعریف میکند که در زمان بارش باران، به علت خرابی سقف، تنها یک گوشه از خانه از دست بارشها در امان است و همگی مجبورند تنها در آن یک بخش از خانه جمع شوند تا مبادا در زیر بارش مستقیم باران خیس نشوند. آنطور که میگویند دیگر بخشهای خانه پر از باران میشود. اما بدتر از همه اینکه به دلیل ضعف شدید مالی، حتی توانایی خرید و تهیه وسایل گرمایشی را نیز ندارند و مجبورند در فصل زمستان بدون بخاری زندگی را سر کنند. آنها میگویند تنها امید ما به یارانهای است که ماهانه دریافت میکنند. بخش زیادی از اهالی روستای عروه نه تنها هیچ امکاناتی ندارند، بلکه درآمدی نیز ندارند و مجبورند تنها و تنها با یارانهای که دریافت مینمایند، گذران زندگی کنند. اما نکتهی تأسفبرانگیزتر اینکه حتی بسیاری از این خانهها نیز مالکیت آن در دست این افراد نیست. بلکه آنها در این خانهها مستأجر هستند.
بعضی از این افراد نیز دچار بیماریهای مختلفی هستند و از این بیماریها در عذابند. آنگونه که تعریف میکنند، به دلیل نبود خانه بهداشت در نزدیکی آنها مجبورند با این بیماریها کنار بیایند. چرا که نه جادهی روستا مطلوب است و نه وضعیت اقتصادی آنها کفاف این را میدهد که این مسیر طولانی و ضعب العبور را طی کنند. یکی از آنها میگوید: به دلیل فشار خون شدیدی که داشتم دیگر نتوانستم سر پا بایستم. ساعت 16 حال او بد میشود، اما تا ساعت 23 او را به دکتر میرسانند. البته این تنها مورد نیست. از این دست موارد برای آنها بسیار پیش آمده است. گفته میشود یکی از آنها که دست به خودکشی زده بود، چون دسترسی به جاده مهیا نبود، آمبولانس بسیار دیر به روستا رسید و متأسفانه آن شخص فوت کرد. یا روایت میکنند که در چند سال گذشته یکی از زنان روستا که باردار بود، به دلیل اینکه به موقع به بیمارستان نرسید، فوت کرد. آنها میگویند اگر خانه بهداشت بود این مشکلات را دیگر نداشتیم. یکی از مردان روستا میگوید: اگر کسی اینجا مریض شود تنها باید خدا خودش کمک کند.
برخی از ساکنین روستا میگویند که با این و ضعیت، اگر مسئولین کمک کنند، حاضر به جابه جایی هستند. اصلاً جاده را درست کنند بخش زیادی از مشکلات ما حل میشود.
متأسفانه به دلیل وضعیت مالی نامناسب آنها، برخی از بچهها مدرسه نمیروند. میگویند وقتی شرایط خانه ما اینچنین است مدرسه نمیرویم. یکی از زنان روستا میگوید پسرم تا کلاس یازدهم درس خواند و به خاطر وضعیت نامناسب مالی درس را ادامه نداد و حتی سربازی هم نرفت. الأن مجبور است در رستورانهای تهران کار کند تا بخشی از خرج ما را بدهد. او ادامه میدهد: یکی از بچهها هم الأن از مدرسه فراری شده است. یکی دیگر از زنان روستایی میگوید: هشت بچه دارم ولی هیچکدام هنوز سر و سامان نگرفتهاند. سه نفر از آنها نیز در رستورانهای شهرهای دیگر کارگری میکنند. یکی دیگر میگوید: دخترم لیسانسش را گرفته است، اما شب و روز گریه میکند و میگوید نمیتوانم استخدام شوم.
آنها میگویند مشکلی نیست که ما در این دنیا نداشته باشیم؛ نه جاده داریم، نه لولهکشیمان درست درست است، نه حتی میتوانیم حمام کنیم. به همین خاطر نمیتوانیم حتی نماز هم بخوانیم. آرزو داریم که بتوانیم نماز بخوانیم و با خدا راز و نیاز کنیم، اما نه حمام داریم و نه لولهکشی. کیگویند: باید بروم لنده حمام کنم تا بتوانم نماز بخوانم. یکی از اهالی، وقتی سرویس بهداشتیشان را نشان میدهد میخندد و از همین طریق میتوان عمق فاجعه را فهمید.
یکی دیگر از زنان روستایی با اشاره به پسر جوانش میگوید: این بچه مگر نباید الأنهمسر داشته باشد اما حتی نتوانسته است 500 هزار تومان پس انداز کند. یکی دیگر میگوید ما فقط زنده هستیم و نمردهایم وگرنه زندگی نمیکنیم. یکی دیگر میگوید: ما چرا زندگی میکنیم؟ مردنمان بهتر است.
به نظر میرسد که اساسیترین مشکل روستای عروه، نبود جاده مطلوب است. آنها میگویند: جاده افتضاح است. وقتی به برخی از اهالی میگوییم اگر جاده را درست کنند آیا مشکلاتتان حل میشود؟ با وجود اینکه بسیاری از آنها این مسأله را تأیید میکنند، اما یکی از زنان روستایی گفت: ما عمرمان رفت، حتی اگر جاده را درست کنند دیگر چه فایدهای به حال ما میتواند داشته باشد!
اهالی روستا از مسئولین دولت قبلی گلایههای زیادی دارند. میگویند: مسئولین برخی اوقات سر میزنند اما هیچ کاری برایمان نمیکنند. مسئولین در اینجا فقط سخنرانی میکنند و کار خاصی برای ما نمیکنند. آنها میگویند که این روستا با این جمعیت اندک دو شهید داده است. اهالی روستا از مسئ.لین انتظار کمک دارند. میگویند مسئولین بیایند و حال بد ما را ببینند، وام به ما بدهند و یا در صورت امکان با جابهجایی به یک مکان دیگر موافق هستیم.
تمامی این موارد در حالی مطرح است که یکی از مهمترین اهداف نظام جمهوری اسلامی محرومیتزدایی از روستاها است. در این سفر که به روستای عروه داشتیم، مدیر کل ستاد اجرایی فرمان امام و فرماندار لنده جلال دارش نیز حضور داشتند و با بازدید میدانی و مستقیم از روستا و مشکلات اهالی آن قول مساعدت و کمک به مردم را دادند. ستاد اجرایی فرمان امام یکی از اصلیترین نهادها در محرومیتزدایی از مناطق محروم کشور است. با ورود شایان نادری مدیر کل این ستاد به استان، اقدامات بسیار اساسی و تحولی چشمگیر در حال رخ دادن است. مدیر جهادی این ستاد هماکنون با مشاهده مشکلات این مردم به صورت مستقیم و میدانی، در پی رفع مشکلات آنها است. جلال دارش نیز در بازدید امروز قول همکاری برای رفع مشکلات آنها را داد.
رفع محرومیت از روستاها و مناطق دورافتاده پیش از هر چیز از طریق بازسازی و بهسازی راههای روستایی میسر است، چرا که امروزه یکی از اساسیترین اصول توسعه را در حمل و نقل جادهای میبینند. اگر مسئولین استانی همت کنند و این مشکل اصلی را حل کنند، ممکن است بخش بسیاری از معضلات اهالی روستای عروه حل شود.
جالبه اقای ازاده که مشاور قالیباف و از نیروهای ستاد رییسی و مدتی شهردار ناحیه 13 تهران بود بچه همین روستاست