تاریخ انتشار
يکشنبه ۵ تير ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۳۹
کد مطلب : ۴۴۹۵۸۸
یادداشت؛
پدِخندق امروزمان کجاست؟!
رفعت کاظمی
۰
کبنا ؛چهارمین روز تیرماه از راه رسید و باز دلها هوایی شد. انگار موجی شدهایم و یا شاید شیمیایی که یکجا بند نمیشویم و عزم رفتن داریم.
نوایی میآید؛ کجایید ای شهیدان خدایی و تیر خلاصی میشود برای سفر.
مجنونتر از مجنون لیلی میشویم و میرویم تا جزیرهی مجنون. در جستجوی نشانههاییم و یا شاید ردپایی از همرزمی، همسنگری، از شهیدی. چیزی نمییابیم به جزء آه و افسوس و اشک. کولهبار دردمان را باز میکنیم در همان جزیره و بر همان خاکی که پدِخندق نام گرفت. مویه میکنیم و عقدهی دل میگشاییم. اقرار میکنیم که ما آن عهد را که بستیم، شکستیم، و حال دست از پا درازتر بازگشتهایم بر خوان شما ای شهیدانِ تا همیشه جاوید.
ما توهم زدیم و خیال کردیم با زدن نامتان بر کوچه و خیابان و یا صفحات کتاب مدرسه، و هر آنچه تبلیغات است و ظواهر، ادای دِین کردهایم و راهِ شما را شناساندهایم به یکیک نسلهای بعدتان. ولیکن توهم است دیگر و دوامی ندارد. چراکه ما غفلت کردیم از سیره و مرام و مسلکتان و از پرداختن به اصولِ راهتان بازماندیم و کمر به آبادی فروع بستیم.
بهراستی هرگاه از روایتِ متون مهجور صحیفهی بتشکن کبیر و فرزندان در گهوارهاش غفلت کردیم، ستون کاخها و رنگ و لعاب گلزارها اوج گرفت و نفهمیدیم که از این ظواهر تا آن محتوا، یک خمینی و هزاران شهید فاصله است.
آمدیم که بعد از شما عملیات کنیم و کردیم و تا توانستیم در باتلاق دنیا فرو رفتیم. چراکه بیگدار به خط زدیم و شناسایی نکردیم.
عملیات امروز ما میبایست برعلیه مراکز قدرت و ثروت باشد و در این راه باید از پدخندق ۶۷ تا زمینخواری و استخدام فلهای و اشرافیگری و لابیگریهای امروز پل خیبری بزنیم و منهدم کنیم این سنگرهای مستحکم مبارزه با سیرهی حضرت روحالله و فرزندان در گهوارهاش را.
برای پدخندقِ امروز باید اتحاد کنیم با هم، در شناسایی کانونهای ثروت و قدرت و بازپسگیری حقوق ولینعمتان، و بار دیگر وحدت را از مظلومیت سوءاستفادهی سیاسی خارج کنیم.
کجای کارمان میلنگید که اینچنین واماندیم. قرار بود تا زدن پرچم جبههی حق در انتهای افق پلک نزنیم و دست از آرمانها نکشیم. قرار بود کاخ سراسر فسادِ سفید را به حسینیه تبدیل کنیم و امالفساد قرن را به زیر پا بگذاریم، نه اینکه دست کدخدای بیخدا را بفشاریم و سر از نسخههای نئولیبرالیسم دربیاوریم. قرار بود هر روز برایمان دفاع مقدس و الیبیتالمقدس باشد. قرار بود مستضعفین ولینعمتانمان بمانند و سبک زندگی مسئولینمان از "رجایی" آن طرفتر نرود. چه قرارها که با هم داشتیم و چه راحت عدول کردیم.
حال شما بگویید که ما با این حالِ نزار چه کنیم؟!
تخریبچی میخواهیم. نفسمان بدجوری آلودهی ترکشهای دنیا گشته است. باید معبری باز کرد و منوری زد تا بتوان قدمی برداشت.
اینجا و در این فصل، هوا بس ناجوانمردانه سرد است و با این حال، عطش داریم که کربلای جبههها یادش بخیر را به کربلا همچنان جاریست مبدل کنیم و سرود وصل بخوانیم.
اماممان فریاد "این عمار" سر داده و ما برای لبیک گفتن، لکنت داریم، پس ما را دریابید ای شهیدان تا ابد شاهد، چراکه کارهای بر زمین ماندهی انقلاب ۵۷ هنوز تمام نشده و سنگرهای زیادی را باید حفظ و فتح کنیم.
باید به سبک خمینی کبیر، پدخندق امروز را روایت کنیم و بدانیم که اسلام خمینی، اسلام تخدیر نیست بلکه اسلام تحریک است و از این غفلتکدههای سبز آمریکایی که با ظاهر اسلامی قد برافراشتهاند، نواب صفویها و احمد متوسلیانها بیرون نمیآید.
باید از نو صحیفه بخوانیم و باز کنیم جادهی خندق امروز را و دست برداریم از این محافل رنگینِ درشتگویی و به سمت درستگویی از شهیدان برویم تا ماحصلش عطر معنوی در هم شکستن مرفهین بیدرد باشد و شاید شهادت در این راه.
نوایی میآید؛ کجایید ای شهیدان خدایی و تیر خلاصی میشود برای سفر.
مجنونتر از مجنون لیلی میشویم و میرویم تا جزیرهی مجنون. در جستجوی نشانههاییم و یا شاید ردپایی از همرزمی، همسنگری، از شهیدی. چیزی نمییابیم به جزء آه و افسوس و اشک. کولهبار دردمان را باز میکنیم در همان جزیره و بر همان خاکی که پدِخندق نام گرفت. مویه میکنیم و عقدهی دل میگشاییم. اقرار میکنیم که ما آن عهد را که بستیم، شکستیم، و حال دست از پا درازتر بازگشتهایم بر خوان شما ای شهیدانِ تا همیشه جاوید.
ما توهم زدیم و خیال کردیم با زدن نامتان بر کوچه و خیابان و یا صفحات کتاب مدرسه، و هر آنچه تبلیغات است و ظواهر، ادای دِین کردهایم و راهِ شما را شناساندهایم به یکیک نسلهای بعدتان. ولیکن توهم است دیگر و دوامی ندارد. چراکه ما غفلت کردیم از سیره و مرام و مسلکتان و از پرداختن به اصولِ راهتان بازماندیم و کمر به آبادی فروع بستیم.
بهراستی هرگاه از روایتِ متون مهجور صحیفهی بتشکن کبیر و فرزندان در گهوارهاش غفلت کردیم، ستون کاخها و رنگ و لعاب گلزارها اوج گرفت و نفهمیدیم که از این ظواهر تا آن محتوا، یک خمینی و هزاران شهید فاصله است.
آمدیم که بعد از شما عملیات کنیم و کردیم و تا توانستیم در باتلاق دنیا فرو رفتیم. چراکه بیگدار به خط زدیم و شناسایی نکردیم.
عملیات امروز ما میبایست برعلیه مراکز قدرت و ثروت باشد و در این راه باید از پدخندق ۶۷ تا زمینخواری و استخدام فلهای و اشرافیگری و لابیگریهای امروز پل خیبری بزنیم و منهدم کنیم این سنگرهای مستحکم مبارزه با سیرهی حضرت روحالله و فرزندان در گهوارهاش را.
برای پدخندقِ امروز باید اتحاد کنیم با هم، در شناسایی کانونهای ثروت و قدرت و بازپسگیری حقوق ولینعمتان، و بار دیگر وحدت را از مظلومیت سوءاستفادهی سیاسی خارج کنیم.
کجای کارمان میلنگید که اینچنین واماندیم. قرار بود تا زدن پرچم جبههی حق در انتهای افق پلک نزنیم و دست از آرمانها نکشیم. قرار بود کاخ سراسر فسادِ سفید را به حسینیه تبدیل کنیم و امالفساد قرن را به زیر پا بگذاریم، نه اینکه دست کدخدای بیخدا را بفشاریم و سر از نسخههای نئولیبرالیسم دربیاوریم. قرار بود هر روز برایمان دفاع مقدس و الیبیتالمقدس باشد. قرار بود مستضعفین ولینعمتانمان بمانند و سبک زندگی مسئولینمان از "رجایی" آن طرفتر نرود. چه قرارها که با هم داشتیم و چه راحت عدول کردیم.
حال شما بگویید که ما با این حالِ نزار چه کنیم؟!
تخریبچی میخواهیم. نفسمان بدجوری آلودهی ترکشهای دنیا گشته است. باید معبری باز کرد و منوری زد تا بتوان قدمی برداشت.
اینجا و در این فصل، هوا بس ناجوانمردانه سرد است و با این حال، عطش داریم که کربلای جبههها یادش بخیر را به کربلا همچنان جاریست مبدل کنیم و سرود وصل بخوانیم.
اماممان فریاد "این عمار" سر داده و ما برای لبیک گفتن، لکنت داریم، پس ما را دریابید ای شهیدان تا ابد شاهد، چراکه کارهای بر زمین ماندهی انقلاب ۵۷ هنوز تمام نشده و سنگرهای زیادی را باید حفظ و فتح کنیم.
باید به سبک خمینی کبیر، پدخندق امروز را روایت کنیم و بدانیم که اسلام خمینی، اسلام تخدیر نیست بلکه اسلام تحریک است و از این غفلتکدههای سبز آمریکایی که با ظاهر اسلامی قد برافراشتهاند، نواب صفویها و احمد متوسلیانها بیرون نمیآید.
باید از نو صحیفه بخوانیم و باز کنیم جادهی خندق امروز را و دست برداریم از این محافل رنگینِ درشتگویی و به سمت درستگویی از شهیدان برویم تا ماحصلش عطر معنوی در هم شکستن مرفهین بیدرد باشد و شاید شهادت در این راه.